سرمایهداری: داستان اشباح
ارونداتی روی-ترجمه: فیروزه مهاجر
•
چه راهی بهتر از این برای نزولخورها که از درصد ناچیزی از سود خود برای فرمانروایی بر جهان بهره برند؟ غیر از این چگونه بیل گیتس، که بهیقین چیزهایی درباره کامپیوتر می داند، امکان طراحی سیاستهای آموزشی، سلامت، و کشاورزی، نهتنها برای حکومت ایالات متحد که برای حکومتها در سراسر جهان مییابد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۲ مهر ۱٣۹٣ -
۴ اکتبر ۲۰۱۴
آنچه در نوشتهی زیرمیآید شاید از دید برخی بهنوعی نقدی بیرحمانه باشد. از سوی دیگر، بنا بهسنت حرمت نهادن به دشمنان خود، میتوان آن را به چشم تصدیق بصیرت، ظرافت، و عزم راسخ کسانی خواند که زندگی خود را وقف امن نگهداشتن جهان برای سرمایهداری کردهاند.
داستان مسحورکنندهی آنها، که از حافظهی معاصر پاک شده است، در اوایل سدهی بیستم در ایالات متحد شروع شد آنگاه که انساندوستی شرکتی، بهطور قانونی بهصورت بنیادهای موقوفه تجهیز شد، شروع کرد بهاینکه جای فعالیت مبلغان مذهبی را در ایفای نقش جاده صافکن و گشت حفاظت سیستم سرمایهداری (و بعد امپریالیسم) بگیرد.
در میان نخستین بنیادهایی که در ایالات متحد تشکیل شد موقوفهی کارنگی[۲] بود، که در ۱۹۱۱ با سودهای حاصل از کمپانی فولاد کارنگی تشکیل شد، و بنیاد راکفلر،[٣] که ج. د. راکفلر، بنیانگذار شرکت استاندارد اویل[۴] آن را در ۱۹۱۴ تاسیس کرد. اینها تاتاها و آمبانیهای[۵] زمان خود بودند.
برخی بنیادها که بنیاد راکفلر تأمین مالی کلی یا اولیهشان را بهعهده داشت یا حامیشان بود عبارتاند از سازمان ملل، سیا، شورای روابط خارجی،[۶] افسانهایترین موزهی هنر مدرن نیویورک، و، البته، مرکز راکفلر در نیویورک (که نقاشی دیواری دیهگو ریویهرا،[۷] چون از سر شیطنت یک مشت سرمایهدار هرزه و یک لنین دلیر را مجسم میکرد، باید از دیوارش کنده میشد؛ آزادی بیان آن روز مرخصی رفته بود). راکفلر نخستین میلیاردر آمریکایی بود و ثروتمندترین مرد جهان. او طرفدار القای بردگی، از حامیان ابراهام لینکلن، و مخالف مشروبخواری بود. او باور داشت پولش را خداوند بهش رسانده، که باید برایش خوشایند بوده باشد.
در آغاز وقتی بنیادهای موقوفه شرکتی در ایالات متحد ظاهر شدند، بحث تندی دربارهی منشا، قانونی بودن، و پاسخگو نبودن آنها سرگرفت. نظر مردم این بود که اگر کمپانیها آنقدر پول اضافه داشتند، قاعدتاً باید دستمزدهای کارکنان خود را بالا میبردند. (مردم در آن روزها، حتی در آمریکا، از این پیشنهادهای شرم آور میکردند). ایده این بنیادها، که حالا خیلی عادی شده، در واقع جهشی در خیال تجارت بود. شخصیتهای حقوقی معاف از مالیات با منابع فراوان و مسئولیت تقریباً نامحدود – کاملاً فعال مایشاء و کاملاً غیرشفاف – چه راهی بهتر از این برای صرف کردن ثروت اقتصادی به منظور کسب سرمایهی سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی، برای تبدیل کردن پول به قدرت؟ چه راهی بهتر از این برای نزولخورها که از درصد ناچیزی از سود خود برای فرمانروایی بر جهان بهره برند؟ غیر از این چهگونه بیل گیتس، که بهیقین چیزهایی درباره کامپیوتر می داند، امکان طراحی سیاستهای آموزشی، سلامت، و کشاورزی، نهتنها برای حکومت ایالات متحد که برای حکومتها در سراسر جهان، مییابد؟
طی سالها، در حالیکه مردم شاهد برخی کارهای واقعاً خوبی بودند که بنیادها انجام دادند (راه انداختن کتابخانههای عمومی، ریشهکن کردن بیماریها) – پیوند مستقیم بین شرکتها و بنیادهای موقوفهشان در هالهای از ابهام فرو رفت. سرانجام، بهتمامی رنگ باخت. اینک حتی آنان که خود را دست چپی میشمرند شرمی از بهره بردن از سخاوت آنها ندارند.
در دههی ۱۹۲۰ دیگر سرمایهداری ایالات متحد گشتن دنبال مواد اولیه خارج از مرزهای خود و بازارهای فراسوی دریاها را شروع کرده بود. بنیادها همزمان شروع به تدوین طرح نظارت شرکتیِ فراگیر کردند. در ۱۹۲۴ بنیادهای راکفلر و کارنگی مشترکاً چیزی را آفریدند که امروزه قویترین گروه فشار سیاست خارجی در جهان محسوب میشود – شورای روابط خارجی، که بعداً بنیاد فورد هم جزو سرمایهگذاران آن شد. در ۱۹۴۷ سیای تازهتاسیس از حمایت شورای روابط خارجی و همکاری نزدیک با آن برخوردار شد. طی سالها بیست و دو وزیر امور خارجه ایالات متحد در شمار اعضای شورای روابط خارجی بودهاند. پنج عضو این شورا در ۱۹۴٣ عضو کمیتهی تدارکاتی برنامه ریزی برای تشکیل سازمان ملل بودند، و ٨.۵ میلیون دلار کمک مالی ج. د. راکفلر صرف خرید زمینی شد که دفاتر اصلی سازمان ملل در نیویورک بر آن بنا گشت.
تمامی یازده رییس بانک جهانی از ۱۹۴۶ – مردانی که رسالت خود را حمایت از تهیدستان اعلام کردهاند – عضو شورای روابط خارجی بوده اند. (تنها استثنا، جرج وود،[٨] از اعضای هیئت امنای بنیاد راکفلر و معاون بانک چیس منهتن[۹] بود.)
در برتن وودز،[۱۰] بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول تصمیم گرفتند که دلار ایالات متحد پول ذخیرهی جهان باشد، و بهمنظور گسترش نفوذ سرمایهی جهانی ضرورت دارد معاملات تجاری در یک بازار باز جهانگیر و استاندارد شود. آنها برای رسیدن به این هدف پول زیادی صرف ترویج حکومت صالح (تا وقتیکه سرنخها دست خودشان باشد)، مفهوم حاکمیت قانون (بهاین شرط که در وضع قوانین نقشی داشته باشند)، و صدها برنامهی ضد فساد (برای بالا بردن کارایی نظامی که برقرار کرده اند) کردند. دو سازمان از همه غیرشفافتر و غیرپاسخگوتر در جهان بهدرخواست شفافیت و پاسخگویی از حکومتهای کشورهای فقیرتر دست میزنند.
با توجه به این که بانک جهانی کموبیش بر سیاستهای اقتصادی جهان سوم نظارت داشته، کشور به کشور را بهضرب و زور بهروی سرمایههای جهانی گشوده است، میتوان گفت که انساندوستی شرکتی ژرفبینانهترین تجارت در همهی دورانها از کار درآمده است.
بنیادهای موقوفهی شرکتی قدرت خود را به کار میبندند، دادوستد میکنند، و کانالیزه میکنند و مهرههای خود را از طریق یک نظام باشگاه نخبگان و هستههای مشاوران، که اعضاشان همپوشی دارند و از طریق درهای گردان داخل و خارج می شوند روی صفحهی شطرنج جای میدهند. برخلاف انواع نظریههای توطئهی رایج، بهویژه بین گروههای چپ، هیچ چیز محرمانه، شیطانی، یا فراماسونری مانند دربارهی این ترتیبات وجود ندارد. این چندان با شیوهی استفادهی کمپانیها از شرکتهای صوری و حسابهای برونمرزی برای انتقال و مدیریت پولشان متفاوت نیست – جز اینکه گردش پول قدرت هست، نه پول.
کمیسیون سهجانبه، که در ۱۹۷٣ توسط دیوید راکفلر، مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحد زبیگنیو برژینسکی (عضو موسس مجاهدین افغان، اسلاف طالبان)، بانک چیس منهتن، و چند والامقام مستقل بنیان نهاده شد معادل فراملی شورای روابط خارجی محسوب میشود. همّ این کمیسیون مصروف بر ایجاد پیوند دوستی و همکاری پایدار بین نخبگان آمریکای شمالی بود. این کمیسیون اینک پنججانبه شده است، زیرا شامل اعضایی از چین و هند میشود (تارون داس از سیل،[۱۱] ن. ر. نارایانا مورتی، مدیرعامل اجرایی سابق اینفوسیس،[۱۲] جمشید ن. گودریج[۱٣]، مدیر عامل گودریج؛ جمشید ج. ایرانی، مدیر تاتا سانز،[۱۴] و گوتام تاپر، مدیرعامل اجرایی آوانتا گروپ[۱۵]).
موسسهی آسپن[۱۶] باشگاهی بین المللی ویژهی نخبگان، صاحبان شرکتها، بوروکراتها، و سیاستمداران محلی است، با حق ویژه در چند کشور. تارون داس رییس موسسهی آسپن، در هند، است. گوتام تاپر رییس هیئت مدیره است. چند تن از مقامات بالای موسسهی مککینزی گلوبال[۱۷] )پیشنهاددهندهی کریدور صنعتی دهلی بمبئی) اعضای شورای روابط خارجی، کمیسیون سهجانبه، و موسسهی آسپن هستند.
بنیاد فورد (بدل لیبرال بنیاد محافظهکارتر راکفلر، گرچه این دو همواره دوشادوش هم کار میکنند) در ۱۹۶٣ بنیان نهاده شد. بنیاد فورد هرچند اغلب دست کم گرفته شده، یک ایدئولوژی بسیار روشن، بهطور دقیق مشخص دارد و همکاری بسیار تنگاتنگ با وزارت امور خارجهی ایالات متحد. پروژهی تعمیق دمکراسی و «حکومت صالح» تا حد خیلی زیادی بخشی از طرح برتن وودز دربارهی استاندارد کردن سازوکار تجارت و ارتقای کارایی در بازار آزاد بود. پس از جنگ جهانی دوم، آنگاه که کمونیستها در مقام دشمن شمارهی یک حکومت در ایالات متحد جانشین فاشیستها شدند، انواع جدیدی از نهادها برای برآمدن از پس جنگ سرد لازم شد. فورد به تأسیس راند (موسسه تحقیق و توسعه)[۱٨] اقدام کرد، یک گروه متفکران نظامی که کارش را با پژوهش جنگافزار برای سرویسهای دفاعی ایالات متحد شروع کرد. در ۱۹۵۲، برای جلوگیری از «تلاش سرسختانهی کمونیستی برای رخنه در ملل آزاد و منحرف کردن آنها»، موسسهی یاد شده صندوق برای جمهوری[۱۹] را ایجاد کرد، که سپس شکل عوض کرد و شد مرکز مطالعهی موسسات دمکراتیک،[۲۰] که مسئولیت آن راه انداختن اطلاعات و ضد اطلاعات جنگ سرد، بدون زیادهرویهای مککارتیمآبانه، بود. ما باید از ورای این عدسی کاری را که بنیاد فورد با میلیونها دلار سرمایهگذاری در هند به آن مشغول است ببینیم – تأمین مالی هنرمندان، فیلمسازان، و کنشگران اجتماعیاش، اهدای دورهها و بورسهای دانشگاهی دستودلبازانه اش.
«اهداف برای آیندهی بشریت» اعلام شدهی بنیاد فورد مشتمل است بر دخالت در جنبشهای سیاسی مردم در سطح محلی و جهانی. در ایالات متحد این بنیاد میلیونها دلار به شکل کمک مالی و وام برای حمایت از جنبش تعاونی اعتباری[۲۱] که ادوارد فیلن[۲۲] مالک فروشگاه بزرگ {زنجیرهای فیلن} در ۱۹۱۹ آغازگر آن بود فراهم کرد. فیلن باور داشت که با فراهم آوردن دسترسی بهوام قابل پرداخت برای کارکنان یک جامعهی مصرف انبوه کالاهای مصرفی ایجاد میکند – که در زمان خود طرحی بنیادی بود. در واقع، تنها نیمی از طرحی بنیادی، چون نیمهی دیگرِ چیزی که فیلن به آن باور داشت گونهای توزیع عادلانه تر درآمد ملی بود. سرمایهداران همان نیمهی اول پیشنهادی فیلن را گرفتند و، با پرداخت دهها میلیون دلار وامهای «قابل دسترس» به کارگران، طبقهی کارگر ایالات متحد را تبدیل به مردمی کردند مدام بدهکار، و در حال دویدن تا از سبکهای زندگی خود عقب نمانند.
سالها بعد، این طرح ذرهذره به حومههای فقرزدهی بنگلادش سرریز کرد، و این وقتی بود که محمد یونس و بانک گرامین[۲٣] وامهای کوچک را برای روستاییان محروم با پیامدهای فاجعهبارش به ارمغان آورد. تهیدستان شبهقاره همواره با قرض زندگی کردهاند، در چنگال بیرحم نزولخوار محلی روستا – بانیا[۲۴]. اما مالیهی خرد[۲۵] این را هم شرکتی کرد. موسسات سرمایهگذاری خرد در هند مسئول صدها خودکشی هستند – و در اندرا پرادش[۲۶] تنها طی سال ۲۰۱۰ دویست مورد آن. روزنامهای ملی اخیراً یادداشت خودکشی دختری هجده ساله را منتشر کرد که مجبور شده بود آخرین ۱۵۰ روپیهی خود را، که شهریهی مدرسهاش بود، تحویل کارمندان قلدر موسسهی سرمایهگذاری خرد بدهد. در یادداشت نوشته بود، «سخت کار کنید و پول درآورید. وام نگیرید.»
پول زیادی در فقر هست، و یک چندتایی هم جایزهی نوبل
ارونداتی روی در دهلی نو، هندوستان، زندگی میکند. او نویسندهی رمان «خدای چیزهای کوچک» و «سیاست قدرت» (South End Press ) است.
مقالهی بالا ترجمهای است از:
Arundhati Roy: How Corporate Power Converted Wealth Into Philanthropy for Social Control
[۱] . Roy, Arundhati (۲۰۱۴) Capitalism: A Ghost Story, Haymarket Books.
[۲] . Carnegie Corporation
[٣] . Rockefeller Foundation
[۴] . Standard Oil Company
[۵] . Tatas and Ambanis
[۶] . Council of Foreign Relations
[۷] . Diego Riviera
[٨] . George Woods
[۹] . Chase Manhattan bank
[۱۰] . Bretton Woods
[۱۱]. Tarun Das of the CCI
[۱۲] . N. R. narayana Murthy, ex-CEO of Infosys
[۱٣]. Jamsheyd N. Godrej
[۱۴] . Jamshed J. Irani, director of Tata Sons
[۱۵] . Gautam Thaper, CEO of Avantha Group
[۱۶] . Aspen Institute
[۱۷] . McKinsey Global Institute
[۱٨] . RAND (Research and Development Corporation)
[۱۹] . Fund for republic
[۲۰]. Center for the Study of Democratic Institutions (CSDI)
[۲۱] . credit union movement
[۲۲] . Edward Filene
[۲٣] . Grameen Bank
[۲۴] . Baniya، در بنگال عنوانی برای هرکسی که پول نزول می دهد. م
[۲۵] . microfinance
[۲۶]. Andhra pradesh
منبع: نقد اقتصاد سیاسی
|