پاموک برداشت هایش را با معنا شارژ می کند - بخش دوم
مگنوس اریکسون
- مترجم: رباب محب
•
ادبیات بینابینی و ستیزِ مدرنیسم و سنت دو موضوع مورد نظر اورهان پاموک است که او با بهره جستن از تکنیک های داستانی و طنز به آن دست می یازد. پاموک گاه این دو را در هم می آمیزد، بطور مثال در رومان «برف» متن به خزه ای بر روی مرداب تبدیل می شود، زیرا که پاموک در صدد نشان دادن ناممکن بودن داستان است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۹ مهر ۱٣٨۵ -
۲۱ اکتبر ۲۰۰۶
پاموک در رومان « برف» عشق ها و رویا های شاعر و تحولات فکری او و همچنین چهره ی ِ ترور و فساد و رشوه خواری را به بهترین وجهی به تصویر کشیده است . پوست شهر ِ « کار » از خود کشی ها ، حمله های تروریستی ، دروغ و فروپاشی متورم است. با تمام این احوال و با وجود جنائی / پلیسی بودن کتاب ، « برف» رومانی سیاسی نیست و بیشتر به مسائل فرهنگی / اجتماعی پرداخته است. شخصیت رومان در عین مدرن بودن ، از دولت آتاتورک و بکار گیری ِ خشونت برای مدرن سازی کشور ترکیه نفرت دارد. او نفرت خود را از فوندامنتالیسم نیز پنهان نمی کند. بدین لحاظ رومان « برف» رومانی سیاسی است ( پاموک به وضوح از قتل عام ارمنی ها سخن می گوید). علاوه براین پاموک دراین کتاب تصویر کاملی از انسان سرگردان و آشفته و بیقرارمعاصر نیز به دست می دهد.
پاموک در کتاب های ِ « قلعه سفید » (بیاز کاله ۱۹٨۵ ) و « نام من قرمزاست » ( بینیم آدیم کیرئیزی ، ۱۹۹٨) به تضادهای سنت و مدرنیته از دیدگاه مذهبی ، هنری و علمی پرداخته است. « قلعه سفید » داستانی تخیلی است و از نجیب زاده ای می گوید که در ۱۶۰۰ توسط دزد دریائی دزدیده و به استانبول آورده می شود. او از تَرک مذهبش و پذیرفتن مذهب جدید سر باز می زند و مورد آزار قرار می گیرد تا اینکه توسط مرد دانشمندی که اورا به بردگی می گیرد نجات می یابد. اینجا پاموک تصویری از دو برادر دوقلو به دست می دهد که ضعف هویتی او/یکی از برادرها ، بنا به گفته خود ِ پاموک از رابطه او با برادر بزرگش سرچشمه گرفته است. دوبرادر هریک در حیطه ی ِ تخصصی ِ خود موفقیت های علمی به دست می آورند.
« نام من قرمز است» ، یکی از بهترین رومان های پاموک است. در این کتاب تضاد سنت و مدرنیته به اوج خود می رسد و هنر رنگی انسانی وگاه خدایانه به خود می گیرد. سال ۱۵۹۱ است. شاه مراد سوم تحت تأثیر هنر اروپا ی غربی چند تن از هنرمندانی را که در آثار خود « فرد گرائی » را جایگزین نقوش قدیمی کرده اند ، به استخدام دربار می گیرد تا دوران حکومت او را در کتاب مصوری ثبت کنند. تا آنزمان کلاسیک ها به دنبال ارائه تصویرهای خداگونه آدمی بودند ، اما حال انسان و نگاه ِ او به هنر بایستی تعریف می شد. پس از اینروی آفرنیش در اثر رخ می دهد و تکرار نمی شود. و به این ترتیب هنرمند در مقابل خدا قرار داده شده و دین مترادف « تسلیم و فروتنی » می شود. اما مسئله به این سادگی ها نیست . تضاد ها آنقدر سخت و عمیقند که دو نقاش کشته می شوند . پاموک بدینوسیله از مذهب و فوندامنتالیسم انتقاد می کند. گرچه او از قتل و آدم کشی می نویسد ، اما در واقع این آثار و تابلوها هستند که افکار و ایده ها را فرم می دهند و حرف آخر را می زنند.
« نام من قرمز است» ازبحث های بینامتنی در باره هنر و ادبیات موج می زند ، چیزی که به غنای کتاب می افزاید وآنرا صاحب سبک می کند.
استامبول در « کتاب سیاه » ( کارا کیتاپ ۱۹۹۰ ) - یکی از شاهکارهای پاموک - به حرف رمز یا متنی مبدل می شود که لابلای نقل قول ها و نماد ها فرو می ریزد. پاموک در این کتاب نیز از حوادث پلیسی استفاده می کند ، اما می گذارد که شخصیت های کتابش - پواِ و دویله - حدسیات خودشان را با زبان پراست ، و والتر و بنجامین باز گو کنند. این کتاب سرشار است از قصه های جنهمی و نقطه عطف های درونی. یک روزنامه نگارپیرو پسر برادر ش و یک زن گمشده شخصیت های رومانند. روزنامه نگار آثار و اموالش را در چند خانه مختلف جای داده است تا در امان بمانند. مرد جوان به جستجوی زن گمشده سر از یکی از آپارتمان های پیرمرد یعنی عمویش در می آورد. در آنجا او با عکسی از خود به گفتگو نشسته و با عمویش و با روزگارو استانبول به مناقشه می پردازد. او در می باید که تصویر او از شهر ، همان تصویری است که در مقاله های عمویش آمده است ، در حالیکه شهربه نوبه ی ِ خود در خیل خیابان ها و بازار ها و آدمها به متنی تبدیل می شود که به تفسیر نیاز دارد. پس برادر زاده می کوشد تا از دریچه ی ِ دیگری که خاص خود ِاوست به شهر بنگرد. اما شاید در پشت ِ تعاریف و معانی تازه نیز حرف دیگری هست که باید تفسیر شود؟ پاموک با طرح و تصویر زمانه به صور گوناگون جای تعبیر و تفسیر را باز می گذارد تا بگوید : تعابیر و تفاسیر عمری ناتمام و مکرر دارند. پروسه ای جاودانه و بی پایانند. تصاویرِ پاموک به تصویر صفحه شطرنج دِریدا شبیه است. صفحه شطرنج دریدا « مطالعه کردن » را به نمایش می گذارد و نه ته دارد ، نه انتها.
پاموک با تمرکز بر حرف رمز و مانا و همیشه بودن ِ تعبیر و تفسیر، داستان - و نه داستان سرائی - را ناممکن می داند. هرچیزی نشانه چیز دیگری است. قصه گذرا ست و قابل تعریف ِ دوباره نیست و یا اساسأ هرگزوجود نداشته است که تعریف شود. اما با تمام این تفاسیر پاموک به بازگوئی قصه و تصویر سازی هایش ادامه می دهد.
کتاب « زندگی دوباره» ( ینی هایت ، ۱۹۹۴) اینگونه آغاز می شود: " روزی کتابی خواندم که زندگی ام را زیر و رو کرد. " شخصیت داستان دانشجوئی ست محوِ مطالعه یک کتاب که او تصور می کند برای او نوشته شده است . ماجرای این کتاب هرگز شرح داده نمی شود و به صورت یک معما باقی می ماند. رابطه مرد جوان و کتاب رابطه ای درونی است . مرد با زنی که این کتاب را خوانده است به سفرمی رود. آندو نمی دانند در پی چه می گردند. شاید به دنبال ِ زندگی ای می گردند که آن را نمی فهمند. زندگی رازگونه است وآنها سراسیمه به دنبالش می دوند. جستجوی آنها به دنبال زندگی در محیط های مختلف صورت می گیرد. آنها ناخواسته وارد دعوای فوندامنتالیست ها و طرفداران مدرنیسم می شوندتا آنجا که از کتاب خوانده شده نفرت پیدا می کنند. کتاب بدون اینکه چیزی بگوید ، از زندگی دیگری می گوید: « نه ای » است در پاسخ به پرسش ها و شوق رسیدن به صراحت و روشنی. علاوه بر ایندو جوان ، رهبر ناسیونالیستی هم نفرتش را از کتاب نشان می دهد. در نگاه این مرد کتاب مورد مطالعه تهدید غرب است به تر کیه ی ِ اصیل و به این ترتیب کتاب مبدل به نماد « نه» ، یعنی آنچه که به نظر فوندامنتالیست ها وناسیونالیست تهدیدی برای ملت شمرده می شود: هوای نفسانی ، دموکراسی ، مدرنیسم ، از مذهب بریدن و جهانی کردن. کتاب درضمنی که وعده ی ِ آزادی می دهد ، می لغزد و از اُبهت می افتد.
ادبیات بینابینی و ستیزِ مدرنیسم و سنت دو موضوع موزد نظر اورهان پاموک است که او با بهره جستن ازتکنیک های داستانی وطنز به آن دست می یازد. پاموک گاه این دو را درهم می آمیزد، بطور مثال در رومان « برف» متن به خزه ای بر روی مرداب تبدیل می شود ، زیرا که پاموک در صدد نشان دادن ناممکن بودن داستان است. پاموک دست به ساختن تئوری ادبی نمی زند ، بلکه تنها به دنبال ارائه یک نقطه نظر و نشان دادن مشخصه های زمان معاصر و باورمردم به قصه هائی ست که جبر و ستمگری می زایند ، یعنی : فوندامنتالیسم ، کمونیسم و ناسیونالیسم.
بی شک اورهان پاموک یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ماست. اوهنرمندی حقیقت گو است که تک تک ِ برداشت ها و مفاهیمش را با معنا شارژ می کند.
استکهلم سیزدهم اکتبر دوهزارو شش
مطلب بالا به تاریخ سیزدهم ماه اکتبر دو هزارو شش در روزنامه سونسکا داگ بلادت ( اس و د) صفحه نه به چاپ رسِده است .
ماگنوس اریکسون منتقد ادبیات و موسیقی روزنامه سونسکا داگ بلادت می باشد.
اسامی :
Orhan Pamuk – Magus Eriksson – Atat ṻ rk – Beyaz Kale – Benim Adim Kirmizi- Sultan Murad III - Kara Kitap – Poe & Doyle – Proust – Walter – Benjamin – Derrida – Yeni Hayat -
ترجمه عنوان کتاب های اورهان پاموک از رباب محب می باشد . اسامی کتاب های پاموک به زبان سوئدی :
”Den vita Borgen” – ”Snö” –” Mitt namn är röd ” - ” Den svarta boken” – ”Det nya livet”
|