چشم بستن بر دروغ روحانی با توجیه توسعه - کاوه شیرزاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ مهر ۱٣۹٣ -
۶ اکتبر ۲۰۱۴
عده ی زیادی از فعالین سیاسی عمدتا جوان، منتسب به جریان اصلاح طلب یا همراهان پیشین جنبش سبز تصور می کنند به هر نحوی باید از دولت روحانی حمایت کنند تا هیچ مانعی برسر راه منتخب شان قرار نگیرد. آنها وجود هر مانعی را باعث اخلال در کارِ ایشان و بهانه ای بدست “مخالفان دولت در حکومت” می دانند و تصور می کنند دمیدن بر آتش انتقاد، در آینده مردم را از ادامه ی حمایت از دولت دلسرد می کند.
در میان حامیان این طرز فکر، استدلالات زیادی مطرح است که از شرح همه ی آنها خودداری می کنیم اما بهترین استدلالی که حامیان این تصور مطرح می کنند، اینست که سیاست های کنونی دولت روحانی باعث افزایش اقشار متوسط در ایران می شود و اقشار متوسط در آینده پشتیبان دموکراسی و تغییر خواهند بود. در نتیجه ما یعنی حامیان این طرز تفکر می بایست با نادیده گرفتن اشتباهات رئیس جمهور از جمله دروغ گفتن درباره روزنامه نگاران زندانی سکوت کنیم! چوب لای چرخ ایشان و بهانه بدست مخالفین دولت در حکومت ندهیم. البته عده ای پا را از سکوت فراتر می گذارند و چنین دروغ یا اشتباهاتی را توجیه می کنند و آنرا در شرایط کنونی لازم و ضروری می دانند.
هدف این مقاله بحث های اخلاقی درباره اینکه آیا حامیان این تصور می توانند حقیقت را به مسلخ مصلحت ببرند یا خیر! نیست. هدف بحثی فایده گرایانه بر فرض نادیده گرفتن اخلاق در میان آنان است و اینکه آیا نتایج چنین تصوری با نتایج پیش بینی شده مطابق است یا خیر؟ با این پیش فرض یک سوال به ذهن می رسد!
آیا اقدام چنین افرادی به نفع روحانی است یا به ضرر وی؟
روحانی با دروغی که درباره روزنامه نگاران زندانی گفت یا دروغهایی که خواهد گفت و با شعارهایی که داد و عمل نکرد یا به آنها عمل نخواهد کرد. به مرور اعتبارش را در میان حامیان از دست خواهد داد و رای او در دوره ی بعد شکسته خواهد شد. در واقع نتایج چنین دروغ هایی و عدم وفا به وعده های انتخاباتی، نتیجه اش بیش از پیش در انتخابات آینده ریاست جمهوری و مجلس خودنمایی خواهد کرد و احتمال شکست روحانی و همراهانشان را بیشتر می کند! بنابراین اگر سکوت در برابر دروغ روحانی با هدف توسعه سیاسی و افزایش اقشار متوسط باشد این نتیجه در هاله ای از ابهام قرار می گیرد و چه بسا جوانمرگ گردد. به عبارتی دیگر با چنین شرایطی دوستی حامیانی که ملاحظه ی وی را می کنند یا ضعف هایش را لاپوشانی می کنند دوستی خاله خرسه خواهد بود! به این دلیل که فضا را برای بیراه رفتن دولت هموار می کنند.
آیا نتایج این چشم بستن ها به همین جا ختم می شود؟
جامعه ما برای گذر به دموکراسی بیش از همه نیازمند بازگشت اعتماد به جامعه است! اعتماد چسبی است میان مردم و سیاستمداران که متاسفانه مدتهاست از دست رفته و برگشت آن به این آسانی ها امکان پذیر نیست. دروغهای روحانی می تواند آخرین رشته های اعتماد را در میان مردم و سیاستمداران داخلی نابود کند. جامعه را بشدت بی اعتماد، منفعل و بی تفاوت نماید و نیروهای تحول خواه را که بیشترین استفاده را از مشارکت های مردمی می کنند، برای دوره های بعدی خلع سلاح کند. درست همان چیزی که حاکمیت می خواسته و به تدریج مردم را به سمت آن سوق داده است.
حمایت از این طرز فکر، ممکن است در شکستن مرزهای اخلاقی به کجا ختم شود؟
افرادی که امروز با توجیه توسعه در برابر دروغگویی روحانی سکوت را تجویز می کنند. عموما کسانی هستند که در کارنامه ی خود، سابقه ی سکوت در برابر نقض حقوق بهاییان، دراویش، فعالین قومی و ملی و … را دارند. آنها با همین استدلال ممکن است کم کم حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را نیز هضم کنند و چه بسا ماندن آنها در حصر را به بهانه ی جلوگیری از دردسر برای روحانی توجیه کنند. کما اینکه هم اکنونی زمزمه هایی از این دست به گوش می رسد. بنابراین بطور خلاصه می توان گفت حد و مرز اخلاقی برای حمایت از چنین طرز فکری وجود ندارد.
جامعه مدنی و حامیان این طرز تفکر
وظیفه هر یک از ما به عنوان اعضایی از جامعه مدنی اینست که منتقد دولت باشیم نه اینکه در دولت ذوب شویم یا با آن یکی شویم! این موضوع فرهنگی است که هنوز در ایران به خوبی جا نیافتاده و بسیاری در سایه بی عملی تصور می کنند کسی که به دولتی رای داده باید تا آخرین لحظه و تحت هر شرایطی از آن دفاع کند. در واقع میان آنها و دولت یک رابطه مرید و مرادی شکل می گیرد که چشمان آنها را بر واقعیت می بندد.
وضعیت ایده ال در کشورهای دیگر
همه به خوبی می دانیم که احزاب سیاسی نیز قسمتی از جامعه مدنی هستند اما همین که در این احزاب، افرادی بواسطه انتخابات، صاحب قدرت می شوند از جامعه مدنی کنده و قسمتی از دولت یا قدرت می شوند. در این شرایط نه تنها مردمی که به آنان رای داده اند در مقام ناقد قدرت و دیده بان دولت عمل می کنند بلکه هم حزبی های سابق نیز چنین نقشی را به عهده می گیرند. یعنی حزبی که رئیس جمهور از آن به قدرت رسیده به ناقدین دولت تبدیل می شود چه برسد به رای دهندگان. اما در ایران برای قشر عظیمی بخصوص افراد ذکر شده اینطور نیست.
|