کوبانی، کرد و آقای بنی صدر
ا. مانا
•
به نظر می آید که این اظهار نظرِ آقای بنی صدر که در صورت تغییر رویهٔ کردها، هر تهاجمی علیه آنان موج کمک و همکاری را در منطقه بر خواهد انگیخت، انعکاس دهندهٔ واقعیت های زمان ما نیست. آیشان می دانند که موج همدردی با کوبانی چنان وسیع بوده است که فقط با حمایت از جنبش فلسطین قابل قیاس است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۴ مهر ۱٣۹٣ -
۱۶ اکتبر ۲۰۱۴
آقای بنی صدر در مصاحبه ای در مورد کوبانی * مواردی را بیان داشته اند که حاوی تناقضاتی است می تواند خواننده را سردرگم نماید. بدون مقدمه به آنها بپردازیم:
ایشان این ایرادِ به حق را به کردهای ایران وارد می داند که پس از انقلاب و قبل از استقرار کاملِ نظم نوین، علیه آن دست به اسلحه بردند. اگر اشتباه نکنم، سازمانهای عمدهٔ کرد نیز به این اشتباه اذعان نموده اند. اگر هم چنین نکرده باشند، اشتباه آنان در این زمینه غیرقابلِ انکار است. آقای بنی صدر ادامه می دهند که پس از جنگ سنندج، دو سازمان کومله و حزب دمکرات کردستان ایران در پیامی به ایشان می پذیرند که در قبالِ عفو عمومی سلاحهایشان را زمین بگذارند. در ادامهٔ مصاحبه آمده است که بعلتِ عدم اطمینانِ ایشان از توانایی تضمین عفو عمومی، آقای بنی صدر به آنان سفارش می نمایند که سلاحهایشان را زمین نگذارند. در جواب به سوالی آقای بنی صدر اضافه می نمایند که:
«باید واقعیت را همیشه صادقانه با مردم در میان گذاشت چرا که بدون دیدن واقعیت آنگونه که هست، راه حل را نمی شود یافت. واقعیت این است که ناسیونالیسم قرن بیستم بسیاری از سازمانهای کرد، تحت تاثیر ناسیونالیسم اروپایی قبل از جنگ جهانی دوم (و حالا نیز ولی با حالتی رقیق تر.) در هر کشوری که بوده بر تضاد بنا شده است. در تعریف هم همینطور. در عراق کرد بر ضد عرب خود را تعریف کرده و در ایران برضد فارس و در ترکیه برضد ترک. خب وقتی گفتمان کردی این گروه ها و سازمانها بر دشمنی با دیگری بنا شده است اولین چیزی که از جای بر می خیزد، احساس اطمینان و نیز همدردی می باشد. برای نمونه اگر ترکیه اطمینان داشت که این اسلحه ای که به سازمانهای کرد می دهد فردا بر ضد خود او بکار نمی رود، یک چنین حمایتی می توانست واقع بشود. بنابراین پیشنهاد من به هموطنان کرد، (در اینجا باز یاد آوری شوم که من کردها را ایرانی می دانم و دانسته ام،) ا برای اینکه کردها از حالت انزوایی که خود یکی از عوامل اصلی ایجاد آن هستند، خارج شوند این است که گفتمان کرد بودن را از گفتمان تضاد با دیگری به گفتمان دوستی و آشتی و همکاری با دیگر تبدیل کنند. کردها هیچ نیازی ندارند که در منطقه ای وسیع و بسته و محاصره در چندین کشور، در حالت انزوا زندگی کنند. گفتمان خود را به گفتمان دوستی و یگانگی تبدیل کنید آنگاه خواهید دید که هر تهاجمی بر ضد شما موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگیخت...»
اجازه دهید اول از کردهای ایران شروع نماییم. چگونه کردهایی که خود را علیه فارس ها تعریف نموده اند، پیشنهاد خلع سلاح خود را مطرح می نمایند؟ این دو با هم جور در نمی آید. چگونه است که برخلاف دگر بخشِ جواب ایشان، خواست کنار گذاشتن سلاح، دوستانی را برای کردها در حاکمیت به ارمغان نیاورد که بتواند عفو عمومی آنان را تضمین نماید؟ حتی ایشان در مقامِ ریاست جمهور نمی تواند چنین توافقی را تضمین نماید؟ این به آن معنا نیست که دیگرانی در دولت مرکزی و ارگانهای وابسته به آن همان اشتباه کردها را مرتکب شده و به جنگ بعنوان راه حلِ مشکل اعتقاد داشتند؟ اگر چنین است، آیا اتفاقی است که ایشان از ضدیت دیگران با حل مسالمت آمیز مسئلهٔ کردستان یادی نمی نمایند؟
سوال دیگری به ذهن خطور می نماید. ایشان از قصد کردها برای خلع سلاح آگاه بودند و حتی با پادرمیانی خواهان قبول آن می گردند. بعبارتی تا حدی به صداقت کردها در این پیشنهاد باور داشته اند. با این وصف، و در زمانی که همه امیدوار بودند که مذاکرات بین کردها و دولت مرکزی به نتیجهٔ مطلوب رسیده و مشکل برای همیشه حل گردد، ایشان در مقام ریاست جمهوری فرمان حملهٔ مجدد به کردستان را در فروردین سال ۵۹ صادر نمودند. آقای بنی صدر در این پیام تأکید ورزیدند که ارتش و سپاه نباید پوتین ها را تا پاکسازی کردستان، از پا در آورند. با علم به خواست کردها برای خلع سلاح چه چیزی باعث صدرو این فرمان گردید؟ جالبتر آنکه، خود ایشان مدت کوتاهی پس از جنگ دوم کردستان و ترک ایران، تن به همکاری با یکی از این احزاب می دهند. چگونه می توان، با کردهایی که خود را در ضدیت با فارسها تعریف می نمایند همکاری نمود؟
آقای بنی صدر نمی توانند مطلع نباشند که در ترکیه تا چند سال قبل، کردها را ترک کوهی خطاب می نمودند. تکلم به زبان کردی می توانست تا ۱۲ سال محکومیت به دنبال داشته باشد. ادبا و هنرمندان ترکی بوده اند که فقط بخاطر اذعان به ملیت متمایز کردها سالها از عمرشان را در زندان های ترکیه گذرانده اند. از محرومیتهای اقتصادی، فرهنگی و غیره لازم نیست یاد شود. مناطق کردنشین همیشه جزء محرومترین مناطق ترکیه بوده اند. و با این همه ایشان معتقدند که اگر ترکیه می دانست اسلحه ای که به کردهای سوریه می دهد علیه خود ترکیه بکار گرفته نمی شود آنان را تسلیح می نمود! از آقای بنی صدر باید پرسید که حکومت اسد که چندین سال بود که از نزدیکترین شرکای تجاری منطقه ای ترکیه بود از کدام کمک و معاضدت آنها بهره مند گردید؟ ارامنه هیچگاه در نود سالِ گذشته به ترکیه تعرض نموده اند؟ آیا می توان در ترکیه از کشتار صدها هزار ارمنی بدست امپراطوری عثمانی سخن راند؟ چگونه است که همهٔ همراهی و حمایت دو سالِ گذشتهٔ پ ک ک و کردهای ترکیه از آقای اردغان حسن نظری را باعث نگردیده ولی خلافِ آن باید همیشه موجب سوء ظن گردد؟ اشکالاتِ ترکیه در کنار آمدن با اقلیتهایش ورای مشکلاتی است که با کردها داشته است. آقای بنی صدر باید این را خوب بدانند. در سخنِ ایشان مشکل دیگری نیز هست. کسی توقع ندارد که ترکها کردهای سوریه را مسلح نموده و یا به نفع آنان در جنگ دخالت نماید. از ترکیه فقط خواسته اند که نیشتر بر زخم کوبانی نزند. همهٔ توقع آن بوده است که اجازه دهد کردهای عراق و ترکیه، و حتی ترک زبانانی که داوطلبِ کمک اند، به کمک کوبانی شتافته تا از سقوط آن جلوگیری شود. این بحث تا آنجا لوث می گردد که یکی از هموطنان آذری در مقاله ای نوشته بودند که چرا فقط از مرز ترکیه باید به کوبانی کمک شود و ادامه داده که چرا پ ک ک از راههای مورد استفادهٔ قاچاقچیان به آنها اسلحه نمی رساند. این ادعای کسی را می ماند که در بیست روز گذشته هرگز نقشهٔ محاصرهٔ کوبانی توسط داعش را ندیده باشد و یا گرفتار این ساده اندیشی باشد که بارِ چند قاطر اسلحه، مقاومت کوبانی را در مقابلِ ارتش تا بُن دندان مسلحِ داعش بیمه می نماید!
نمی خواهم وقت همه را با ذکر آنچه در طولِ حکومت بعثی ها بر کردهای سوریه و عراق رفته است بگیرم. به گمانم همه از جفایی که بر آنان رفت تا حد زیادی آگاهند. آقای بنی صدر هیچگونه اشاره ای به استبدادهای شرقی که برتابیدن حقوق اقلیت ها در انان جرء محالات است نمی نمایند. ایشان نمی گویند که غیر از کردها، اقلیتهای بسیار دیگری در این کشورها زیسته اند که هیچگاه برابر به حساب نیامده و همیشه حقوق و آزادی هایشان پایمال گردیده است. اگر کردها را به ضدیت و عناد با دیگران متهم می نمایند، در مورد بقیه چه می گویند؟ گمان نمی کنم که ایشان بر این باور باشند که، صِرفِ تعرض نکردن به آنانی که تن به موقعیت شهروندان دست دوم داده اند، همهٔ آنچیزی است که می توان از اکثریتِ حاکم انتظار داشت.
با آقای بنی صدر در این مورد که کردها در کشورهای مطبوعشان دوستانی نداشته اند بشدت مخالفم. کردها دوستان زیادی داشته اند که حمایتها و الطافشان همیشه شاملِ حال آنها گریده است. آگر ایشان هیچگاه کردها را از دوستان خود به حساب نیاورده اند، مایهٔ تأسف است. به نظر می آید که این اظهار نظرِ ایشان که در صورت تغییر رویهٔ کردها، هر تهاجمی علیه آنان موج کمک و همکاری را در منطقه بر خواهد انگیخت، انعکاس دهندهٔ واقعیت های زمان ما نیست. آیشان می دانند که موج همدردی با کوبانی چنان وسیع بوده است که فقط با حمایت از جنبش فلسطین قابل قیاس است.
در پایان دوست دارم اشارهٔ کوتاهی به راه حل پیشنهادی ایشان برای حل مشکل کوبانی بنمایم. ایشان معتقدند که کردها نباید مسلح گردند چون امکان دارد از سلاحهایشان علیه همدیگر و یا دیگران استفاده نمایند. این را در مورد کدام کشور و ملت دیگری نمی توان ادعا نمود؟ همیشه امکان آن هست که از تسلیح نیرویی نتایجی غیر منتظره به بار آید. اگر حامیان منطقه ای داعش می دانستند که این گروه با اعلامِ خلافت، نقش رهبری و برتری آنان را در منطقه به چالش می طلبد، مسلحش می نمودند؟ اگر غربیها و سعودیها آیندهٔ تسلیح مجاهدان افغان را پیش بینی می نمودند، چنانی بی پروا عمل می نمودند؟ اگر می دانستند که کمک هایشان به صدام در طولِ جنگ با ایران برای اشغال کویت بکار گرفته می شود، آن سیاست را در پیش می گرفتند؟ اگر می دانستند در ایران انقلابی به وقوع می پیوندد، ارتش شاه را در آن ابعاد مسلح می نمودند؟ اگر همهٔ این اشتباهات و یا رفتارهای عمدی انجام گرفته است، چرا نتوان همان ریسک را در مورد کوبانی پذیرفت؟
و اما راه حلِ دیگر ایشان، و اینکه نیرویی از سازمان ملل بین کوبانی و داعش حائل گردیده و کوبانی را محافظت نماید! به گمانم آقای بنی صدر داعش را بهتر از آن بشناسند که ندانند به چنین ترتیباتی تن نداده و وقعی به سازمان ملل و نیروی صلح آن نخواهد گذاشت. و صد البته تا چنین جلساتی برگزار و چنین توافقاتی حاصل گردد، که خدا داند کی خواهد بود و یا اصلاً چنین توافقی قابلِ حصول خواهد بود یا نه، مردم بلازدهٔ کوبانی را در چنگال داعش رها نماییم! براستی از شخص دنیا دیده ای چون ایشان با همهٔ تجاربشان، باید خیلی بیش از اینها توقع داشت.
* مصاحبهٔ محمود دلخواسته با ابولحسن بنی صدر
|