زنان، طعمه های آتش اسید و اسیرِ ولایت - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱ آبان ۱٣۹٣ -
۲٣ اکتبر ۲۰۱۴
" آیا این فاجعه های اسید پاشی، در حق زنان گرانقدر، بردبار، تبعیض زده و بی حقوق ما، بازتاب نگاه جزم و تنگ اسلام از حق زن از یکسو و حقه بازی های دینمداران ریاکار از سوی دیگر نیست که جز با این وسیله ها، ترفندها و تهدیدهای پلیدانه، بی رحمانه و ساده لوحانه قصد دارند مانع تحول زمان دیگر برای زنان فردا شوند و می خواهند که توان دختران جوان و جویای آینده ای دیگر، بهتر و آزاد را خفه کرده و لاجرم به تبعیت کور از قوانین من درآوردی ملاها مرتجع وادار ساخته و به اطاعت کورکورانه فقهی خود بکشانند؟ البته که چنین است! توطئه ها و دسیسه های و اهداف بی شرمانه ای که مصمم است اراده ی مستقل، مقتدر و پویای زن امروزی را همچون همیشه گذشته به نسل جوان کنونی هم تحمیل کرده و مقاوت آنها را در برابر زور مطلق مذهبی برنتابد و آنها را، همچون مادران و مادربزرگان به تابعیت مطلق قوانین مردسالار محدود و منکوب کند. قوانین و اصولی که چنین قساوت اسیدپاشی را برای فرد مسلمان فرضیه و اقدام ضدبشری او را توجیه، صواب و حلال می کند.
دخترکان بی گناهم:
طعمه های آتش اسید و اسیرانِ تبعیض و بلازده ی اسلامی، ستارگان شب بلند فقاهت! من هم با درد بی درمان شما پیوسته دارم در اعماق، آتش به جان می گیرم و گرُمی زنم؛ و برای پرسش فردای بی پاسخ شما از آینه ی راستگو، با شماهائی که"دیگر چهره ها و چشم های پاک و زیبایتان را در آن نخواهید یافت می سوزم. می سوزم بسان شما بهارسوختگان، شما بخت برگشتگانِ عصرِ بیداد مذهبی، شما قربانیان اسیر قوانین بی قانون اسلامی! من و بسیاری نیز با شما بی دادرسان و بی حقوقان، با آتش این همه بی عاطفگی های دوران کینه و حرمان بی پایان می سوزیم؛ و فریادِ دردناکمان به سوی آسمان تاریکِ بیت و دستگاه ولایت است، که جار ننگ شان باد می کشد. من هم در پی این روزهای شرمناک بی قرارم، هر دم با رنج امیدها و آمال های جزغاله شده ی نوپا و جوان تان سخت در آتشم و با تک تک آرزوهای سوخته تان بارها با شما می سوزم و بر چرائی این همه جنایت ها که بر شماها، زنان موصلی، شنگالی، ایزدی و کوبانی و حالا بر نسرین ستوده ی مدافع حقوق بشر رفته است در بهت مانده و از آتش این همه نفرت ها و ستم های کور می سوزم. ای کاش در آن لحظه های عزم شوم "خدائی" می بود و می آمد تا فرصت آتش این جنون اسیدپاشی را بر جان های پاکتان کنار زده و حفظ تان می کرد؛ و روان های جوان و جویای شما، چنین هیزم آتش این جهنم سربازان گمنام ولایت نمی شد.
(( ظاهرا ما در روشنای روز هستیم، ولی شب مطلق حاکم است؛ و در این ظلماتِ واماندگی، تنها گناه شما دخترکانم در این سوختن ها، همانا زن بودنتان بود؛ و نه دلیل دیگری.))
در اینجای سوت و کور و ماتم زده ی ایرانِ شیعه و زن ستیز، و یا در دنیای نشو و نشاط مرده ی همه زنان و دختران مسلمان جهان و اصولا بر تارک زخمی و چرکین شعار زمانه ی ریا و رنگ که می گوید:"بهشت زیر پای زنان" است؛ یادمان باشد که خمینی، دختران انقلابی و باکره اعدامی را شب پیش از مرگ به دست ولع جلادانش می سپارد؛ تا برای فرداهای امروزی تطمیع شان کند. و یا همین امروز خلافت اسلامی داعش تنها در یک تک ۲۵۰۰۰ دختر و زن ایزدی را ربوده و بخشی را طبق قوانین اسلامی بین خود تصاحب و بسیاری دیگر را همچون برده های اسیر در بازار فروخته و می فروشد. چرا که حق و سهم زن توسط دین و دین پناهان و خصوصا در جنگ مذاهب کنونی اسلام، آنها، جز غنیمت جنگی و برده ی جنسی مرد و تولید نسل اهمیتی نداشته و اسلام استقلال شخصیتی برای زن قائل نیست. زیرا زن از دید او؛ جامعه را مستعد فساد می سازد!
و بنا بر این، سهم زن در قوانین و اصول دینی نه نابرابر، بلکه چیزی شبیه هیچ است. مثلا تصور کنید عاشق شدن زنی و یا انتخاب عشق ورزیدن او با مرد مورد علاقه اش را، که شوهر وی، توسط قوانین اسلامی، فرصت آزاد خیانت یافته، دارد و می تواند با زنان بسیاری قانونا همخوابگی کند! آیا خواست و حق برابر چنین زنانی با داشتن چنان مردانی زن باره، باید سنگسار باشد؟ آیا این جنایت و بی عدالتی آشکار علیه زن معقول است؟ و تازه این در حالی ست که مرد متمول علاوه بر حق چندهمسری، و به موازات آن حمایت قانونی صیغه ها ی مکرر و بسته به وسع و توان آنها را به مردان دله و هرزه به سادگی و بی حصری داده است و عملا این سنت ضد زن، جز خیانت به اصالت زن و دشمن کیان خانواده نبوده و نیست! به راستی کجای این تبعیض ها با دعاوی ملکوتی سازگاری دارد؟ زنی که حتی حق انتخاب لباس اش را هم ندارد؛ چه رسد به حق طلاق و یا خواست ارث برابر و...!؟ و این در شرایطی ست که جامعه شناسان معتقدند که گرایش جهانی به سمت تک همسری ست. تا کی رسد، زنان مسلمان بتوانند نیمه انسانی ربوده شده ی خود را از کام متعفن قوانین ضدزن بازپس گیرند و مهر پایان بر بنیان وامانده آن بکوبند! این قوانین من درآوردی مطلقا ضدبشری ست. ما در این دوران حاکمیت شیعه حق زن و حقه بازی های اسلامداران بی شرم و زنبارگی های هرزه ی آنان را ما بارها دیده و شنیده و می بینیم که جز خونابه ظلم، چرکِ فساد و جوی خون بندگی زنان لهیده شده از آن جاری نیست.
اینک و پس از اجرای فرمان اسید پاشی ها، شاید در آنسوی حماقت و خوشخیالی بر سر سفره های جهل و تحمیق و توهین و مرگ، خواجگان دست آموز "خلوت بیت ولائی" همگی آنها، مسرور و با هم و در هم فرورفته و در کام نشئه خویش از ایجاد این رعب و وحشت مغرورانه به ضیافت نشسته و برکات آسمانی ولی مسلمان را چاکرانه دستبوسی می کنند و جشن تضمین خلافت زمینی او علیه این "قربانیان" دب دفاع مذهب را پیروزمندانه برپا کرده و نعمت این شبان هولناک را ارج می نهند. اما این ساده انگاریست. زیرا: در این سوی مصیبت مقاومت و مبارزه، و فریاد گسترده اعتراض های زنان زخمی و بزرگوار ما بلندتر از همیشه برای احقاق حقوق پایمال شده برخاسته و بیش از گذشته ها بر پا خواهند خاست و آنان از حمافت عریان نترسیده و ایستاده اند و در کمین فرصت ها، لحظه شماری می کنند و در اعماق و گستره ی مهنت و بلاهای بی درمان حکومت شیعه، نیروهای میلیونی خسته، بی کسی ها، رنجوری ها، فقرها، بیکاری ها، فقدان فضای تنفس ها، بی پناهی ها، گرسنگی، ستم ها، ملت های تبعیض زده، فسادها و غارت ها، زنان و مردان نستوه را به جان آورده و بسیاری هستند که نیمه وجودی خود را با زنان و مردان زحمتکش خویش تکمیل کرده و می کنند و می خواهند آینده ای دیگر داشته باشند و در راه نان و آزادی کارگران، زحمتکشان، جوانان، ملیت ها و نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست هرگز زنان را در این وادی دیوانگی دیوان "زن ترس" تنها نخواهند گذاشت.
|