یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آقای بازجو ما درست می گفتیم


فریبا داوودی مهاجر


• اگر اندکی شک داشتم، امروز مطمئنم که با توجه به سیاست های اتخاذ شده توسط نظام که اجازه شنیده شدن هیچ صدای متفاوتی را، حتی در حیطه مسائل اجتماعی نمی دهند هیچ چاره ای به جز طرح مطالبتمان در عرصه عمومی باقی نمانده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ آبان ۱٣٨۵ -  ۲۴ اکتبر ۲۰۰۶


محمدباقر قالیباف، در حالی محور و کانون تمامی اقدامات شهرداری را مساجد خواند و تاکید کرد تمامی فرهنگسراها و دیگر امکانات شهر باید با تفکر مسجدی اداره شوند که هیچ توضیحی درباره حدود و ثغور و چگونگی تفکر مسجدی ارائه نداد و اینکه چه کسانی حق استفاده از فرهنگسراها را به دلیل فقدان تفکر مسجدی ندارند. آن هم فرهنگ سراهایی که از محل درآمدهای عمومی مردم ساخته شده و متعلق به آحاد ملت است و امروز مایملک عده ای خاص و البته با سلایقی خاص تر شده است.
افرادی که برای حذف رقیب خود مردانه به میدان نمی آیند و پشت سنگرها و ادعاهایی چون تفکر مسجدی، دین و حفظ ارزش ها دست به خط کشی و حذف سلیقه ای همه افرادی می زنند که مثل آنها فکر نمی کنند و البته معلوم هم نیست که انتهای این نگاه حذفی تا کجاست و تا چه زمانی ادامه دارد.
آنهم از سوی افرادی که هشت سال رقبای خود را متهم به حذف می کردند و اتفاقاً در همان دوران از تمامی امکانات مالی و مواهب و بودجه های کلان کلیه مراکز دولتی و اقتصادی و فرهنگی و قضایی و پست های استراتژیک برای برخورد با منتقدین برخوردار بودند و در نهایت توانستند با تکیه بر همین امکانات و فضایی که فراهم بود استارت نهایی پرش خود را به سمت یکپارچه کردن قدرت در سایه ثروت، سازماندهی و بهره گیری از امکانات عمومی   بزنند.
به هر حال این اولین بار نیست که بعضی از مسئولان کشور و صاحبان قدرت در نهادهای مختلف که معتقد به تکثر و چند صدایی نیستند برای تحدید قدرت با ویترین گسترش فرهنگ قرآنی یا بسیجی یا مسجدی و دفاع از اسلام یا محرومین و مستضعفین و حتی دفاع از شهدا خود را تنها مدعی دین قلمداد کرده و دیگران را متهم به بی دینی و کفر و ارتداد و دگر اندیشی می نمایند و در سایه این اتهامات آنها را از دستیابی به کمترین امکانات اجتماعی، بودجه های فرهنگی و فرصت های برابر محروم کنند. چرا که تنها خود، خدا را می شناسند و   مسیر بهشت از راه معین کرده آنها می گذرد و دیگران حتی نمی توانند تلقی خود را از دین و دستورات الهی بیان کنند چه رسد به طرح مسایل اجتماعی و سیاسی که هر چه مطرح کنند حتماً بستر سازی برای ورود شیاطین کوچک و بزرگ و انواع و اقسام پروژه هاست و شاید هم به همین دلیل است که تنها مسجدی ها حق استفاده از فرهنگسراها را دارند.
  مادر چند ماهه گذشته حتی نتوانسته ایم یک سالن و یا آمفی تئاتر برای طرح مطالبات زنان و دیگر گروه های اجتماعی داشته باشیم و برای برگزاری مراسم یا گردهمایی در سالن های خصوصی و شخصی باید انواع و اقسام مجوزها را از نهادهای مختلف دریافت و از هفت خوان رستم عبور کنیم و در نهایت با پلیسی و سیاسی شدن یک مسأله ساده به یک بحران سیاسی، عطای طرح مطالبات را به لقایش   ببخشیم.
به هر ترتیب هرچه از دوران استقرار دولت جناب آقای احمدی نژاد می گذرد بیشتر به پیش بینی هایی مطمئن می شویم که ورود ایشان به ساختمان پاستور و سعدآباد را مترادف با سیاست های محدود سازی سازمان های غیردولتی و کلیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی می دانستند و به رغم آنکه بسیاری از هواداران ایشان در سخنرانی های انتخاباتی در تلویزیون و رسانه های مختلف اطمینان می دادند که این اتفاق نخواهد افتاد.
اما در کمال تاسف این سیاست کنترل و افزایش تصدی گری دولت و محدود سازی اگرچه یکباره و ناگهانی و به تمامی برسر مردم هوار نشد، اما هر روز بیش از پیش سایه اش را بر سر فعالان اجتماعی، نهادهای صنفی، انجمن های اسلامی دانشجویی، کانون فرهنگی اجتماعی زنان و مطبوعات مستقل پهن کرده به شکلی که امروز طرح ساده ترین دغدغه ها به عنوان تخطئه دولت یا مقابله با آقای احمدی نژاد تلقی می شود و حتی ممکن است در آینده نه چندان دور نقد هرگونه مسائل اجتماعی و شهری مانند آلودگی هوا، ترافیک، مزاحمت های خیابانی و آسیب ها و معضلات اجتماعی در هاله قدسی و ماورایی و الهی دولت جرم تلقی و اصول تصریح شده در قانون اساسی مانند آزادی بیان و اندیشه و مطبوعات به فراموشی سپرده شود. امروز هرچه بیشتر می گذرد بیشتر مطمئن می شوم که برعکس نظرات کارشناس محترم پرونده که در جریان ۲۲ خرداد با ما چون و چرا می کرد و معتقد بود اگرچه مطالبات زنان درست است، اما روش اتخاذی در میدان هفت تیر غلط است، اتفاقاً روش ها کاملاً درست بود.
اگر اندکی شک داشتم، امروز مطمئنم که با توجه به سیاست های اتخاذ شده توسط نظام که اجازه شنیده شدن هیچ صدای متفاوتی را، حتی در حیطه مسائل اجتماعی نمی دهند هیچ چاره ای به جز طرح مطالبتمان در عرصه عمومی باقی نمانده است و چرا که دیگر امکان برگزاری نشست ها، مناظره ها و سخنرانی ها نه تنها در دانشگاه ها که دیگر در فرهنگسراها و آمفی تئاترها و سالن های عمومی شهر ممکن نیست. مطبوعات هم که در یک خودسانسوری فزاینده پذیرفته شده؛ تیشه بر ریشه خود زده اند. سایت ها هم محترمانه فیلتر شده و امکان برقراری ارتباط با مردم کاملاً از بین رفته است.
تمامی وعده هایی که در آستانه نشست ها، گردهمایی ها و میتینگ های اعتراضی به بانیان حرکتهای اجتماعی   پس از احضار آنها داده شد و به آنها گفته شد که چرا خیابان، هم ترافیک می شود و هم انقلاب مخملین. ما اتوبوس می دهیم. مجوز هم می دهیم. امنیتتان را هم تامین می کنیم. هر کجا هم که بخواهید سالن در اختیارتان می گذاریم فقط به خیابان نروید، دروغ بوده و پس از مدتی تمام وعده ها و وعیدها فراموش شده و چه بسا سفارش های غیرمستقیمی هم صورت بگیرد که مبادا زنان دور هم جمع شوند و از حق و حقوقشان صحبتی به میان آورند.
دلیل این مدعا همین بس که از ۲۲ خرداد تاکنون فعالان جنبش زنان که اخیراً مبادرت   به جمع آوری یک میلیون امضاء برای تغییر نموده اند و با ابزار آموزش و آگاهی بخشی به آحاد زنان و مردان فعالیت می نماید با تمام تلاشهای صورت گرفته حتی نتوانسته اند یکبار دور هم جمع شوند و با روش های کاملاً مدنی با علاقمندان و مخاطبان این طرح گفت و گو کنند.
به راستی مسئولان و کارگزاران کشور در کدام جمع بندی و چگونه به این نتیجه رسیده اند که اگر مردم فرصتی برای طرح مطالبتشان نداشته باشند این مسائل و دغدغه ها در اذهانشان حل و تمام خواهد شد!
یا اگر عده ای بازداشت، تهدید، دستگیر و حتی خانه نشین شوند دیگر کسی پیدا نمی شود که در آنچه در اطرافش اتفاق می افتد و در سرنوشت و آینده کشورش موثر است سوال و جواب کند.
آیا واقعاً صاحبان قدرت تصور می کنند که اگر یک روز عده ای را متهم به براندازی و روز دیگر به نافرمانی مدنی و روز بعد به انقلاب مخلمین و جاسوسی متهم کنند و همه را از مشارکت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با روش های مختلف محروم نمایند قادرند که به تنهایی و بدون حضور همه جانبه مردم و بدون مشروعیت به حکومت ادامه داده و ارتباطی منطقی بین دولت و ملت که توام با رضایتمندی باشد ایجاد کنند.
به نظر می رسد، گذشت چهار ماه از اولین گفت و گوی محترمانه ما با بازجوی پرونده کفایت می کند تا اثبات شود آیا روش ما برای ابراز عقایدمان غلط بوده؟ و یا بر اساس نظر ایشان   دولتمردان اشتباه کرده اند؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست