یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتگو با یکی از مربیان پیش‌دبستانی:
هیچ روزنه‌ی امیدی برای ما باقی نگذاشتند
جلوه جواهری


• به من گفتند حراست از شما شکایت کرده و گفته که شما جزو اغتشاش‌گران و شورش گران مقابل مجلس در سال ۹۰ بودید. گفتم من نمی‌گویم نرفته‌ام، همیشه برای حقم تلاش کرده‌ام و تا آخرین قطره‌ی خونم برای حقم دفاع می‌کنم. گفتم نمی‌گویم نرفته‌ام به مجلس، ولی آن روز ما اغتشاش‌گر یا آشوبگر نبودیم، برای احقاق حقمان به مجلس رفتیم. آیا شما وقتی حقتان ضایع شود هیچ تلاشی نمی‌کنید؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۰ آبان ۱٣۹٣ -  ۱ نوامبر ۲۰۱۴



بیدارزنی: «امروز ۱۷ مهر ۹۳ پایان مهلت دوساله‌ی مجلس برای تعیین وضعیت استخدام مربیان پیش‌دبستانی است. در شرایطی به ۱۷مهرماه ۹۳ رسیدیم که در این دو سال بارها و بارها مسولین صحبت از برگزاری آزمون و استخدام مربیان پیش‌دبستانی نمودند اما هیچ‌گاه به وعده‌ی خود عمل نکردند تا همچنان مربیان پیش‌دبستانی و شرکتی با وعده‌های بی‌سرانجام مسولین در بلاتکلیفی بمانند!!!این بلاتکلیفی و سردرگمی وضعیت فکری و روحی مربیان پیش‌دبستانی را سخت درگیر و ناراحت کرده و انگیزه‌ی کاری را برای آنان از بین برده. کاش مسولینبه‌جای وعده‌های بی‌سرانجامی که داده‌اند به فکر این قشر زحمتکش بودند. کاش مسولینبه فکر بودند!!! کاش… کاش… کاش…!!!»

این جملات، بر سردر سایت «پیش دبستانی در آرزوی امنیت شغلی» نقش بسته است.

رنج‌نامه‌ی جمعی از مربیان پیش‌دبستانی و معلمان شرکتی که از هر دو دولت موسوم به «عدالت محور» و «تدبیر و امید» ناامید شده‌اند، ماجرا ازاین‌قرار آمده است: مربیان پیش‌دبستانی از مهر ۷۹ در مدارس دولتی شروع به کار کردند به این امید که روزی به استخدام آموزش‌وپرورش درآیند. از سال ۸۶به‌واسطه‌ی پیمانکارانی که با آموزش‌وپرورش قرارداد بسته بودند بیمه‌ی ۱۵ روزه شدند (و در برخی مناطق اصلا بیمه نبودند). هم چنان با حقوق اندک و بیمه ناقص خدمت می‌کردند با امید اینکه پیش‌دبستانی پایه‌ی اجباری مقطع ابتدایی شود و مربیان هم استخدام شوند. تا اینکه در سال ۹۱ که همه فکر می‌کردند با مطرح‌شدن حذف پیش‌دانشگاهی، مقطع پیش‌دبستانی پایه‌ی ابتدایی می‌شود، در کمال ناباوری مقطع ششم به پایه‌های ابتدایی اضافه شد. به‌این‌ترتیب مربیان پیش‌دبستانی و مقطع پیش‌دبستانی قربانی پایه‌ی جدید ششم شدند.

با توجه به بلاتکلیفی هر دو گروه، نمایندگان مجلس، پیرو ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف معلمان شرکتی در تاریخ ۱۹/۷/۹۱ قانونی را به تصویب رساندند که طی آن آموزش‌وپرورش موظف به تعیین تکلیف و استخدام معلمان شرکتی و مربیان شد و برای اجرای این قانون تا دو سال (تاریخ ۱۹/۷/۹۳) به آموزش‌وپرورش مهلت داده شد. در دولت فعلی با توجه به نزدیک شدن به پایان مهلت تعیین شده از طرف فانی، وزیر آموزش‌وپرورش، بحث آزمون در ۱۷ مرداد مطرح شد که به دلیل مخالفت‌های دولت با اعطاء مجوز استخدام، آزمون برگزار نشد. با پیگیری‌های معلمان شرکتی و مربیان پیش‌دبستانی از طریق تجمع جلوی مجلس و حمایت‌های برخی نمایندگان مجلس، طرح کلیات الحاق تبصره ۱۰ به ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف معلمان حق‌التدریس و آموزش یاران به تصویب نمایندگان رسید که طی آن آموزش‌وپرورش موظف می‌شد این نیروها را از اول مهر به‌صورت حق‌التدریس بکار گیرد و بار مالی آن نیز از محل پرداخت حق‌التدریس کارکنان رسمی تعیین شده بود.

معلمان شرکتی و مربیان درحالی‌که منتظر تصویب جزئیات این طرح بودند در کمال ناباوری خبر مخالفت نمایندگان با کلیات این طرح را به دلیل مخالفت خوانی‌های نمایندگان مخالف به‌ویژه احمد توکلی و غلامرضا مصباحی مقدم و نماینده دولت، محمود عسکری آزاد شنیدند؛ توکلی با ارائه آمار نادرست و برآورد غلط از هزینه‌ها و عسکری آزاد با متهم کردن مربیان به بی‌سوادی. این موضوع باعث شد که تتمه‌ی امید مربیان از میان برود و در وقت باقی‌مانده تا مهرماه به اعتراضات خود در مقابل مجلس، ریاست جمهوری و وزارت آموزش‌وپرورش ادامه دهند بلکه فشاری باشد بر نمایندگان مجلس، دولت و به‌طور خاص وزارت آموزش‌وپرورش.

چندی پیش با یکی از مربیان پیش دبستانی در این زمینه گفت‌وگویی انجام دادیم. این بار نیز پس از پایان یافتن مهلت آزمون و استخدام مربیان، با زینب محبی، دیگر مربی معترض به عملکرد دولت و مجلس در این زمینه به صحبت می‌نشینیم.

ما از استخدام‌ها بی‌خبر بودیم

من ورودی سال ۷۹ هستم و ۱۴ سال سابقه کار دارم. ولی بین ما ورودی ۷۴، ۷۵ و ۷۶ هم هست؛ مثلا یکی از همکاران خود من ورودی ۷۶ هست. سال‌های ۸۶ تا ۹۰ بخش‌نامه به استان می‌آمده برای استخدام مربیان در رده آموزش ابتدایی و به شهرستان‌ها فرستاده می‌شد اما مدیران در شهرستان‌ها از بین اقوام خودشان نیرو می‌گرفتند و به ما اصلا نمی‌گفتند. تا اینکه در اسفندماه سال ۹۰ یکی از همکاران ما رسمی شد. ما پیگیر شدیم که چطور یکی از همکاران هم‌رده و هم سابقه ما رسمی شده و ما نشدیم. به استان رفتیم و تازه متوجه این ماجرا شدیم. بخشنامه آمده بود که مربیان باسابقه‌ی ده سال به بالا اسامی‌شان معرفی شود برای استخدام به‌عنوان معلم ابتدایی؛ ولی متأسفانه باند و باندبازی شده بود و ما اصلا خبردار نبودیم. از سال ۹۰ که متوجه شدیم پیگیر کارمان شدیم.

امسال اولین سالی بود که به مدیران گفته بودند هرکسی می‌آید ثبت‌نام کند اسم پیش‌دبستانی را هم بنویسید و شماره بگیرید که بعداً با آن‌ها تماس گرفته شود. در مدرسه‌ای که مربی هستم ثبت‌نام انجام‌شده بود. موقعی که رفتم به مدرسه، مدیر گفت «می‌شود اگر آمار دانش آموزان کلاست بالا بود یک کلاس هم برای خواهر من بزنی؟ من زحمت کشیدم ثبت‌نام کردم». کلاً ما ۲۰ هزار نفر هم نبودیم ولی همین آشنابازی‌ها باعث شد چهل‌وسه هزار نفر شویم.

البته واقعاً نیاز به نیرو هست. الآن در شهرستانی که زندگی می‌کنم، بچه‌ی یکی از اقوام ما که کلاس ششم است از ابتدای سال معلم نداشته؛ اما آقای فانی شهریورماه در رسانه ملی اعلام کرد اگر همین الآن مدارس باز شوند هیچ مشکلی به لحاظ تعداد معلمان ندارند. درصورتی‌که چنین حرفی اصلا صحت ندارد و دروغ محض است. چون الآن بین ۸-۹ کلاس در شهرستان ما بدون معلم هستند.

وضع حقوق و بیمه ما بسیار بد است

حقوق ما از ابتدا بسیار پایین بود با ۲۰ هزار تومان شروع شد و الآن با این تورم بالا با ۱۴ سال سابقه، همین پارسال ۱۹۶ هزار تومان دریافتی‌ام بوده. ما همه مشکلات داریم، مشکلات خانوادگی داریم، همه خرج خانواده‌ام را با همین ۲۰۰ هزار تومان می‌پردازم. الآن بخشنامه‌ای دادند برای مناطق دورافتاده و روستاها که افرادی که در این مناطق هستند می‌توانند استخدام شوند. الآن هم خبر از برخی همکاران شنیدم که دوستانی از این مناطق استخدام شدند و کد پرسنلی دریافت کردند. ما به بخش و استانمان مراجعه کردیم و گفتیم ما را بفرستید به مناطق دورافتاده، ما حاضریم و رضایت هم می‌دهیم که به مناطق صعب‌العبور برویم و ۵ سال هم آنجا بمانیم ولی بازهم اسامی‌مان رد نشد. به خاطر اینکه در خیلی از این مناطق کسی نیست و می‌توانند اسامی آشنایان خود را بفرستند.

هفت سال اول زیر نظر دولت بودم از سال ۸۵ به بعد ما مربیان، به‌طور کل به پیمانکاران واگذار شدیم. سال‌هایی که زیر نظر دولت بودیم به این شکل بود که ۶۰ درصد شهریه به اداره (آموزش‌وپرورش) و ۴۰ درصد به مربیان تعلق می‌گرفت. شهریه به‌حساب مدرسه پرداخت می‌شد و مدیر مدرسه چک می‌کشید و حقوق مربی را پرداخت می‌کرد. بیمه نبودیم در آن سالها. بعد که به پیمانکار واگذار شدیم، بیمه شدیم اما با مشکلات پیمانکاران روبه‌رو بودیم. تمام درآمد شامل حال پیمانکار و اداره می‌شود به‌جز مربی زحمتکش که همه بارها را به دوش می‌کشد. ما خودمان سرایدار کلاسمان هستیم کلاس را قبل از وارد شدن جارو می‌زنیم، می‌خواهیم خارج شویم تا یک ساعت بعد باید بمانیم کلاس را تمیز کنیم. بیمه‌ی ما الآن ۱۵ روز در ماه است یعنی اگر ۱۰ سال زحمت بکشم فکر نکنم بیمه‌ام به سه سال برسد. درحالی‌که طبق ساعات معلم‌های دیگر از ۷:۳۰ صبح تا ۱۲ مدرسه هستیم و نوبت عصر هم از ساعت ۱۲:۳۰ تا ۵ هستیم ولی برای ما تنها سه ساعت کاری رد می‌شود یعنی ۸ تا ۱۱.

تلاش ما، پیش‌دبستانی را مهم کرد اما ما را به‌حساب نمی‌آورند

آن موقع که من به این کار وارد شدم تعداد کمی مربی پیش‌دبستانی بود. درجایی که من کار می‌کردم فقط ۵-۶ نفر بودیم. هنوز خانواده‌ها نسبت به اهمیت پیش‌دبستانی آشنایی نداشتند و به‌کل آن را نمی‌شناختند. من خودم برگه چاپ می‌کردم و می‌بردم در خانه‌ها همانند نهضت صحبت می‌کردم با خانواده‌ها و اصرار می‌کردم که بچه‌های خود را به ‌پیش‌دبستانی بفرستند. اوایل هزینه نمی‌گرفتم و توضیح می‌دادم که چه اهمیتی پیش‌دبستانی برای کودکان دارد. خوشبختانه این موضوع الآن جاافتاده و مردم به‌صورت خودجوش فرزندانشان را برای ثبت‌نام پیش‌دبستانی می‌آورند و ترجیح می‌دهند کودکانشان را به‌جای مهدهای خصوصی به پیش‌دبستانی که در مدرسه است، بیاورند. ما به عینه نتایج کار خود را می‌بینیم. اوایل خودمان کتاب به همراه اداره تهیه می‌کردیم، کرایه تاکسی بعضی از کودکان را می‌دادیم. با خیلی از معلمان مدارس صحبت کردم، آن‌ها اعتراف می‌کنند کودکانی که پیش‌دبستانی گذرانده‌اند پیشرفت فراوانی دارند، به‌راحتی صداها را یاد می‌گیرند و در کلاس اول دردسری ندارند؛ یعنی ما آماده می‌کنیم کودکان را برای کلاس اول.

بااین‌وجود، معلمان مدارس هم خیلی به ما توهین می‌کنند. مدیران می‌گویند شما جزء پیش‌دبستانی و غیرانتفاعی هستید. اصلا ما را به‌حساب نمی‌آورند. وقتی دفتر مدرسه می‌رویم حالتی نگاهت می‌کنند انگار سرایدار مدرسه هستی، بااینکه شاید مدرکت از مدیر بالاتر باشد؛ اما مدیران خودشان را به‌مراتب بالاتر از تو حساب می‌کنند. پیمانکار که دیگر نگو و نپرس!


هیچ‌کس زیر بار نمی‌رود

بخشنامه‌ای قبل از شروع اعتراضات آمد که معلمانی که می‌خواهند بازنشسته شوند به‌جای مربیان پیش‌دبستانی به کار گرفته شوند و مربیان پیش‌دبستانی بروند خانه. نیازی به مربیان نیست چون معلم مازاد هست و می‌شود جایگزین مربیان کنیم. ما هم اعتراض کردیم و گفتیم آیا معلمی که سی سال زحمت‌کشیده و خسته شده آیا می‌تواند و حوصله دارد بچه‌ی پیش‌دبستانی را کنترل کند؟

وزیر آموزش‌وپرورش پیش‌تر قول داده بود آزمون استخدامی مربیان پیش‌دبستانی ۱۷مرداد برگزار شود اما این آزمون به دلیل اختصاص نیافتن ردیف بودجه از سوی دولت، برگزار نشده است. مصوبه‌ای مجلس در سال ۹۱ تصویب کرد و قرار بر این بود تا پایان ۱۹ مهر ۹۳ استخدام رسمی شویم، ولی متأسفانه تا حالا هیچ کاری صورت نگرفته و روزنه‌ای باز نشده است. من تنها کسی بودم که به من می‌گفتند چقدر امیدوار هستی ولی ۱۹ مهر که آمد و دیدم هیچ اتفاقی نیفتاد کاملاً ناامید شدم.

وزیر آموزش پرورش می‌گوید معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری بودجه نمی‌دهد، بقیه هم به گردن دیگران می‌اندازند و کسی پاسخگو نیست. چند بار به مجلس مراجعه کردیم. برخی نماینده‌ها کمک کردند سعی کردند مصوبه‌ای تصویب کنند که ما به‌صورت حق‌التدریسی به کار گرفته شویم اما متأسفانه رأی نیاورد. برای اینکه عسگری آزاد در مجلس ما را بی‌سواد جلوه داد درصورتی‌که همه مربیان پیش‌دبستانی مدرک فوق‌دیپلم، لیسانس و ارشد دارند خود من مدرک ارشد ابتدایی دارم؛ اما عسگری آزاد گفته بود که این‌ها مشتی بی‌سواد هستند که بچه‌های معلم‌ها را در اتاق‌ها نگه‌داری می‌کنند. این حرف‌ها توهین بزرگی به ما بود که به آن اعتراض کردیم اما اعتراضمان به‌جایی نرسید.

دست‌به‌دست هم داده‌ایم

همه‌ی این موارد دست‌به‌دست هم داد تا به وضعیت نامشخص مربیان پیش‌دبستانی اعتراض کنیم.

من در شمال خوزستان مربی هستم. از طریق وب‌سایت «پیش‌دبستانی در آرزوی امنیت شغلی»، مربیان معترض که دسترسی به اینترنت دارند با هم در ارتباط هستند، در این وب‌سایت نظر می‌دهیم و از نظرات و خبرها باخبر می‌شویم.

در تجمعاتی که شرکت کردیم شماره‌های همدیگر را گرفتیم. با اطلاع‌رسانی از طریق موبایل و از طریق سایت مربیان پیش‌دبستانی، روز تجمع را اعلام می‌کنیم.

همه دست‌به‌هم می‌دهیم و در تجمع شرکت می‌کنیم. در تجمعات تابستان من حضور داشتم بالاتر از هزار و پانصد نفر در مقابل وزارت آموزش‌وپرورش بودیم. چه توهین‌هایی که به ما نشد. خیابان قرنی را بستند به ما گفتند آقای بسطامی الآن می‌آید با شما صحبت کند؛ ولی متأسفانه همه حرف‌ها دروغ بود. حتی یک روزنه که بگوییم امیدی به ما بدهد باز نگذاشتند. تمام طول شهریورماه را در اعتراضات بودم ولی ذره‌ای امید به ما ندادند الآن واقعاً ناامید شده‌ام.

شرکت در تجمع برای مربیان دور از پایتخت سخت است

بسیاری از بچه‌ها می‌خواستند بیایند و در اعتراضات شرکت کنند اما هزینه رفت‌وآمد را نداشتند. به ما گفتند از شما که چهل‌وسه هزار نفر هستید فقط ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر در تجمعات شرکت کردند؛ اما من به عینه شاهدم در استانی که من از آن می‌آیم (خوزستان) اکثر مربیانی که با آن‌ها در ارتباط بودم هزینه مالی برای پرداخت هزینه رفت‌وآمد را نداشتند که بتوانند بیایند. ۸۰ هزار تومان هزینه رفت‌وبرگشت بود. ما از کسانی که می‌توانستند، پول برای کرایه جمع می‌کردیم و می‌دادیم به کسانی که توانایی پرداخت کرایه راه را نداشتند؛ ولی بازهم خیلی‌ها نتوانستند بیایند.

از طرفی برخی خانواده‌ها اجازه نمی‌دادند؛ من به تجمعات در تهران می‌توانستم بیایم و با خانواده‌ام هیچ مشکلی در این زمینه نداشتم. ولی می‌دانید که جامعه ما مردسالار است و هر زنی آزاد نیست هرجایی که می‌خواهد برود. برخی از مربیان هم شوهرانشان اجازه نمی‌دادند به تجمع بیایند.

ما موقعی که می‌آمدیم تهران مشکل جا برای اسکان داشتیم. هر بار که می‌آمدیم سه روز در وزارتخانه می‌خوابیدیم. بعضی وقت‌ها می‌رفتیم حرم امام، خب تنها جایی که هزینه‌ای لازم نبود بپردازیم آنجا بود. دیگر این شب‌های آخر تصمیم گرفتیم مقابل وزارتخانه بخوابیم، فکر کردیم بهترین جا است. وقتی مقابل وزارتخانه می‌نشستیم می‌گفتند اینجا چه می‌کنید بیایید داخل و ما مخالفت می‌کردیم که به نشانه اعتراض آمده‌ایم اینجا نشسته‌ایم، بیاییم داخل برای چه؟

یک مشکل دیگر عدم دسترسی بسیاری از مربیان به اینترنت بود. الآن از شهری که من هستم فقط دو نفرمان دسترسی به اینترنت داریم و خبرها را از طریق موبایل منتقل می‌کنیم.

الآن با بچه‌های خراسان، بوشهر، تهران، شمال در تماس هستیم؛ اما نگرانی‌مان از این است که در تهرانی به این بزرگی و عظمت که مرکز اعتراض‌هاست و بالاخره پایتخت ماست از بین جمعیت معترض ۱۵۰۰ نفری مربیان، تنها ۱۱ نفر از تهران باید بیایند؟ همه به دنبال کارهای خود بودند و منتظر بودند که مربیان از شهرهای دیگر اعتراض‌ها را دنبال کنند، ولی ای‌کاش خودشانهم حضور داشتند.

به‌عنوان پیمانکار قبول نشدم چون در تجمعات حضور داشتم

از طرف وزیر اعلام شد که مربیان پیش‌دبستانی می‌توانند به‌عنوان پیمانکار درخواست بدهند و آن‌هایی که سابقه‌دارند در اسرع وقت مجوزشان صادر می‌شود؛ مثلا در منطقه ما که ۴۰ مربی هستیم، اگر ۴ نفر از مربیان با سابقه در بین ما مجوز داشته باشند برای پیمانکاری پیش‌دبستانی، هر نفر ده کلاس را می‌تواند بگیرد. به‌این‌ترتیب چون خود مربیان می‌دانستند چه زحمتی پشت کار مربی‌گری برای پیش‌دبستانی است نمی‌گذاشتند حق‌وحقوق مربیان پایمال شود و بیشتر از پیمانکاران به وضع مربیان رسیدگی می‌کردند.

یکی از بچه‌های ما پارسال به همین طریق مجوز گرفت و ۵ کلاس را به او دادند. من هم از دی‌ماه پارسال دنبال مجوز بودم. یک هفته اول مهر را عصر کار بودم. صبح می‌رفتم استان، عصر برمی‌گشتم شهرستان خودم و می‌رفتم سر کلاس. کسانی که بعد از من رفتند مراحل کارشان تمام شد و مجوزشان صادر شد اما جواب نامه من هر بار که می‌رفتم برای پیگیری نیامده بود.

درنهایت ۲ مهرماه بود که اصرار کردم چرا جواب نامه‌ی من نمی‌آید و مجوز برایم صادر نمی‌شود، به من گفتند حراست از شما شکایت کرده و گفته که شما جزو اغتشاش‌گران و شورش گران مقابل مجلس در سال ۹۰ بودید. گفتم من نمی‌گویم نرفته‌ام، همیشه برای حقم تلاش کرده‌ام و تا آخرین قطره‌ی خونم برای حقم دفاع می‌کنم. گفتم نمی‌گویم نرفته‌ام به مجلس، ولی آن روز ما اغتشاش‌گر یا آشوبگر نبودیم، برای احقاق حقمان به مجلس رفتیم. آیا شما وقتی حقتان ضایع شود هیچ تلاشی نمی‌کنید؟ دفاع نمی‌کنید می‌گذارید همین‌طور سرکوب شوید؟

الآن مجوز را توانسته‌ام بگیرم و دستم است ولی متأسفانه همین امروز فهمیدم چه ماجرایی است. مناقصه گذاشتند و به ما گفتند فقط مربیان برای شرکت در مناقصه هستند، تمام مربیان مجوز دار در این مناقصه شرکت کردند؛ اما کسانی که مربی نبودند و بالاترین قیمت را پیشنهاد دادند برنده شدند. فقط یک نفر در این میان از مربیان بود و باقی آزاد بودند. برای اینکه همه پولی که می‌آید به این طریق به آموزش‌وپرورش واریز می‌شود اما اگر مربیان بودند به خود مربیان رسیدگی می‌کردند.

بچه‌ها خیلی زحمت کشیده بودند اما حقشان ضایع شده بود. پیمانکاران قبلی فقط فکر پر کردن جیبشان بودند، اگر من پیمانکار می‌شدم و ۵ تا ۱۰ کلاس را به من می‌دادند، تصمیمم این بود که از همه‌ی شهریه‌ای که دریافت می‌کنم بیمه کامل مربیان تحت پوشش خودم را بپردازم و تمام پولی که از کلاس عاید می‌شد منهای اجاره، به خود مربی بپردازم. در حال حاضر که کلاس به پیمانکار آزاد واگذارشده است مثلا کلاس من که امسال ۹۰۰ هزار تومان درآمد داشت ۲۰۰ هزار تومانش مال من بود و ۷۰۰ هزار تومان به پیمانکار می‌رسید. خب از این ۷۰۰ هزار تومان ۱۲۰ هزار تومان هزینه بیمه مربی و ۸۰ هزار تومان اجاره کلاس می‌شود، ولی ۵۰۰ هزار تومان باقی‌مانده که می‌توانست به مربی برسد برای پیمانکار می‌ماند.

مدیر من که کارمند رسمی وزارت خانه است نمی‌تواند در مناقصه به لحاظ قانونی شرکت کند و وقتی داوطلب شد اول گفتند نمی‌تواند شرکت کند اما در اتاق مشورت کردند و آمدند بیرون و گفتند می‌تواند شرکت کند!

من هم از این هفته شکایت به دیوان می‌برم و از این طریق اعتراض می‌کنم. خیلی از مربیان دیگر نیز این کار را کرده‌اند. شکایت بسیاری رد شده اما بازهم من این را روزنه‌ی امیدی می‌بینم. چند بار به مربیان شهرستان خودمان گفتم که شکایت کنیم اما ترسیدند که اخراج شوند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست