انجمنهای جمهوریخواهی شهری و پروسه همگرایی*
بهمن امینی
•
تلاشهای همگرایی بین جمهوریخواهان که از ده سال پیش در خارج از کشور شروع شد بیشتر هدفش نزدیک کردن فعالین جمهوریخواه به یکدیگر بود و شاید بشود گفت که به فعال کردن آن بخش از جمهوریخواهان ایرانی که نیرویی بالقوه هستند کمتر توجه داشت. این تلاشها که بر مبنای روابط و آشناییهای پیشین قرار داشت بیشتر در چهارچوب بحثهای نظری و نزدیکیهای سیاسی پیش رفت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ آبان ۱٣۹٣ -
۲ نوامبر ۲۰۱۴
مرتضی ملک محمدی به تازگی در نوشته ای با عنوان «چالشهای جمهوریخواهان» پس از اشاره کوتاهی به تلاشهایی که از ده سال پیش برای همگرایی بین نیروهای جمهوریخواه آغاز شد، «در نقد پراتیک جمهوریخواهان و دلایل ناکامی آنها» برخی از نارساییها را برمیشُمُرَد. از جمله به «ضعف نظریه سیاسی»، «ضعف فرهنگ دموکراتیک»، «عدم انطباق فعالیت سازمانی با نُرم های مدرن»، و «عامل جغرافیا یعنی دوری سازمانها از واقعیات جامعه ایران و سست بودن زمینه اجتماعی در تبعید» اشاره میکند و به عبارتی بخشی از چالشهای پیش روی جمهوریخواهان را غلبه بر این نارساییها میداند.
مریم اهری پس از ارجگذاری، به نکته ای که در این نوشته به آن پرداخته نشده است اشاره میکند و مینویسد اگر به «چگونگی ارتباط با بدنه که ستون اصلی جمهوریخواهیست و اکثریت جمهوریخواهان را تشکیل میدهد» پرداخته نشود، همگرایی جمهوریخواهان با موانع بسیاری روبرو خواهد شد. هدف در این جا پرداختن به نکته ای است که مریم اهری بر آن انگشت میگذارد.
پس از نزدیک به ٣۷ سال حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، امروز نیروهای بسیاری در برابر آن قرار گرفته اند. وقتی از نیرویی که در برابر جمهوری اسلامی قرار دارد صحبت می کنیم، تنها نهادهای متشکل از شهروندان ایرانی به صورت انجمن، کمیته، سندیکا، سازمان و یا حزب را در نظر نداریم. بیگمان شهروندان متشکل در یک نهاد، کیفیتی دیگر دارند. اما در اینجا منظور ما از نیروهایِ در برابر نظام، تک تک شهروندانی هستند که چه منفرد و چه متشکل، حاکمیت امروز را نمی خواهند. میتوانیم تمام این نیروها را به دو دسته بزرگ تقسیم کنیم :
۱- نیروهایی که میخواهند جمهوری اسلامی اصلاح شود و یا به عبارت خودشان، وجه جمهوریت و ساز و کار دموکراتیک تا آنجا که ممکن است در آن تقویت شود تا به یک جمهوریِ اسلامی کم و بیش قابل قبول برسد.
۲- نیروهایی که گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به نظامی دیگر را مدّ نظر دارند.
دسته دوم میلیونها شهروند ایرانی را در بر میگیرد که بخش بسیار بسیار ناچیزی از آنها متشکل هستند. بخش اصلی این شهروندان، در داخل کشور و بخش کوچک آن در خارج قرار دارند.
بخش کوچک، یعنی چند ملیون ایرانی خارج کشور که در کشورهای مختلف جهان پراکنده هستند نگاه های متفاوتی به گذار و نظام پس از جمهوری اسلامی دارند. در میان آنها، صدها هزار ایرانی ساکن در کشورهای مختلف جهان، خواهان گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی برای رسیدن به یک جمهوری بر مبنای دموکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از دولت هستند. در بحث کنونی، این نیروها که آنها را جمهوریخواهان سکولار - دموکرات مینامیم و خود را جزیی از آنها میدانیم، مد نظر هستند.
رابطه و کنش این ایرانیان جمهوریخواه با پروسه گذار از جمهوری اسلامی بسیار متفاوت است. برای بخش عظیمی این امر تنها به صورت بیان خواستِ گذار خلاصه می شود. در شرایط برآمد جنبش در داخل و احیاناً در آخرین مراحل پروسه گذار، ممکن است همراهیهای حمایتی داشته باشند.
بخش قابل توجه دیگری گرچه خواست گذار و اخبار مربوط به آن را با جدیت و علاقمندیِ بیشتری دنبال میکنند ولی امروز در کنشهای مستقیم با این امر شرکت ندارند. این بخش دهها هزار ایرانی خارج از کشور را در بر میگیرد.
بخش کوچکی هم چه منفرد و چه متشکل برای پیشبرد خواستِ گذار از جمهوری اسلامی فعالانه گام بر میدارند و در حرکتهایی که در این راستا است شرکت دارند.
در امر همگرایی، دو چالش بزرگ برای جمهوریخواهان ایران در خارج از کشور وجود دارد :
۱- رسیدن به همگرایی هرچه بیشتر در بین فعالین جمهوریخواه منفرد و متشکل.
۲- پیوند خوردن این فعالین به بخش دوم و در حقیقت همان بدنه ای که مریم اهری میگوید و فعال کردن آن.
تلاشهای همگرایی بین جمهوریخواهان که از ده سال پیش در خارج از کشور شروع شد بیشتر هدفش نزدیک کردن فعالین جمهوریخواه به یکدیگر بود و شاید بشود گفت که به فعال کردن آن بخش از جمهوریخواهان ایرانی که نیرویی بالقوه هستند کمتر توجه داشت. این تلاشها که بر مبنای روابط و آشناییهای پیشین قرار داشت بیشتر در چهارچوب بحثهای نظری و نزدیکیهای سیاسی پیش رفت. با همه کوششی که برای ایجاد ساختارهای جدید شد، به خاطر جانسختی چهارچوبهای سنتی، فعالین سیاسی نتوانستند خود را از آنها رها کنند و در نهایت، سازمانهای جمهوریخواه همان قالبها پیشین را به خود گرفتند. این سازمانها به جای استفاده از امکانات وسیعی که انقلاب ارتباطات و امکانات جدید، برای گسترش فعالیتهای مبارزاتی در اختیار نیروهای سیاسی و نهادهای مدنی قرار داده بود، دوباره آهسته آهسته در سازماندهی هرمی تحلیل رفتند. از شکل جنبشی و شبکه نهادهای خودمختار صحبت شد، ولی در عمل به مرکزگرایی و روابط محفلی رسید که نتیجهاش نداشتن عمل بیرونی و اجتماعی بود. به همین دلیل هم این تلاشها به جای گسترش و جذب نیروهای جدید، به ویژه نیروهای جوان، نیرو از دست داده و ذره ذره به نهادهایی در خود تبدیل شدند. اوج این ناهمخوانی، در جنبش سبز به نمایش گذاشته شد.
دو سازمان اصلی جمهوریخواهان ایران در خارج که در ۲۰۰۴ شکل گرفته بودند، به خاطر نداشتن ارتباطی زنده با بدنه ایرانیان جمهوریخواه، ابتکار عمل در فعالیتهای اعتراضی-دفاعی ایرانیان خارج از کشور را به نهادهای خودجوشی که ترکیب متنوعی بودند از همان بدنه جمهوریخواهی، واگذار کردند. گرچه برخی از اعضای این دو سازمان فعالانه در این مبارزات شرکت کردند، ولی از آنجا که پیوند و اعتماد لازم بین این دو نهاد و بدنه جمهوریخواهان به وجود نبامده بود، آنها نتوانستند در جنبش سبز به صورت متشکل و سازمانی حضور یابند.
اما، جنبش سبز در خارج کشور تجربه گرانبهایی بود برای صدها فعال ایرانی که جدا از سازمانهای سنتی چپ و یا جمهوریخواهی، و در ارتباط با نیروی بالفعل بدنه ایرانیان جمهوریخواه، در شهرهای مختلف نهادهایی را برای همراهی با مبارزه مردم در داخل به وجود بیاورند. به این ترتیب انجمنهای شهری گرچه با نامهای گوناگون اما متشکل از جمهوریخواهان، و در ابتدا بیشتر با مواضع دفاعی و حقوق بشری، در کشورهای مختلف به وجود آمدند. نمونه برجسته این انجمنها، واحدهای شهری «اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران» است.
پس از فرودِ جنبش سبز، در برخی از کشورها این انجمنها بخشی از اعضای خود را از دست دادند. این امر پیامد این واقعیت بود که در شرایط رکود جنبش در داخل، دیگر مبارزات دفاعی کشش لازم را برای فعال نگاه داشتن این افراد نداشت. اما به تدریج که خواست جمهوریخواهی و تلاش برای ارائه پروژه ای در این راستا به فعالیت اصلی برخی از این انجمنها، به ویژه در آمریکا تبدیل شد، دوباره چشم اندازی برای گسترش حرکتهای مبارزاتی انجمنهای شهری ترسیم و تلاشهایی برای فراهم کردن زمینههای همگرایی جمهوریخواهان ایرانی کشورهای مختلف آغاز گشت.
اولین دست آوردهای این تلاشهای جدید، تشکیل انجمن جمهوریخواهان ایران در پاریس و اکنون همایش وحدت سازمان جمهوریخواهان ایران با مجموعه واحدهای شهری اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در یک نهاد فراگیر است. دوستان «اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران» و «سازمان جمهوریخواهان ایران» به درستی بر این امر تاکید دارند که این گام اول در راستای همگرایی نیروهای جمهوریخواه خارج از کشور است. مسئله مهم این است که اگر این گام اول درست برداشته نشود، دیری نخواهد پایید که نهاد فراگیری که از وحدت دو سازمان به وجود می آید از هدفِ رسیدن به همگرایی نیروهای جمهوریخواه دور شده و به سرنوشت دو نهاد جمهوریخواهی که ده سال پیش با نیرویی به مراتب بیشتر شروع کردند دچار خواهد شد. متاسفانه در اسنادی که به کنگره وحدت ارائه شده است و در بحثهایی که به نوعی تدارک کنگره محسوب می شدند به مسئله انجمن محوری که یکی از مهمترین مسائل گسترش جمهوریخواهی در مرحله کنونی است و اهمیت این انحمنها در فراهم کردن زمینه های همگرایی کمتر اشاره شده است.
آنچه که روشن است، جدا از رویدادهای غیرقابل پیش بینی مثل یک کودتا و یا دخالت بیگانه، پروسه گذار از جمهوری اسلامی بر مبنای یک پروژه آلترناتیو و با تکیه بر جنبشهای اجتماعی گسترده با رهبری اپوزسیون، پروسه ای طولانی است که باید گام به گام پیش رود. در وضعیت کنونی، تشکیل انجمنهای شهری جمهوریخواهی با هدف ایجاد ارتباط و اعتماد بین فعالین جمهوریخواه و بدنه آن و تعمیق این ارتباط و اعتماد با سازماندهی حرکتهای ترویجی و یا دفاعی – اعتراضی محلی و یا سراسری، مهمترین وظیفه جمهوریخواهان در خارج از کشور می باشد. این انجمنها با استفاده از رشد غول آسای امکانات مدرن ارتباطی، میتوانند به راحتی شبکه ای را تشکیل دهند که با سازماندهی حرکتهای سراسری مبارزاتی، زمینه تشکیل سازمان سراسری و به عبارتی قطب نیرومند جمهوریخواهی را فراهم سازد.
پاریس، ۰۱/۱۱/۲۰۱۴
*این نوشته در همایش وحدت «اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران» و «سازمان جمهوریخواهان ایران» خوانده شد.
|