یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جام جهان نما


مسعود نقره کار


• یک قطره بود، راه افتاد، رگه شد، و در میانه ی صفحه از کنارسرهای بریده گذشت. هنوز اشک برگونه ، و لبخند برگوشه ی لب داشتند. زنی جوان سری بریده برسینه نشاند، موهایش را بوئید، و لب هایش را بوسید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ آبان ۱٣۹٣ -  ۷ نوامبر ۲۰۱۴


 یک قطره بود، راه افتاد، رگه شد، و در میانه ی صفحه از کنارسرهای بریده گذشت. هنوز اشک برگونه ، و لبخند برگوشه ی لب داشتند. زنی جوان سری بریده برسینه نشاند، موهایش را بوئید، و لب هایش را بوسید. سایه ای سنگ های اطراف گودالی را به سوی حلقه های طناب پرت می کرد. کبوتری سفیدرنگ رگه خون را نوشید، خونرنگ با پروازاش خطی سرخ بر فراز اقیانوسی که موج ، گیسوان سیاه زنی را همراه با بال هواپیمائی می شست، نقش زد. مردی میان لاشه ی هواپیما به دنبال چشم هایش می گشت. کلاغی برشاخه ی درختی سوخته چشم به مرد داشت. کودکی سیاه پوست، پوست واستخوان، درون جام می شاشید. مردی نورانی آن سوی صفحه نشسته بود، کشکولی میانه ی زانوان اش، که لبریزاز خون و غثیان و مدفوع آبکی و ادراربود. صدای تکبیر می آمد.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست