سروده های سیاه
شش سروده ی کوتاه
یوسف صدیق (گیلراد)
•
کوچههای دراز،
پرچمها ی سیاه.
در خانه
بوی قورمه سبزی و قیمه
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ آبان ۱٣۹٣ -
۷ نوامبر ۲۰۱۴
(۱)
کوچههای دراز،
پرچمها ی سیاه.
در خانه
بوی قورمه سبزی و قیمه
و پچپچههای سارا
که به عروسک باربی اش
آش نذری تعارف میکند.
(۲)
زبالههای خیابان،
سکوت غروب.
دستههای عزادار رفته اند.
مردم به خانه هاشان بازمی گردند
و باد، با لیوانهای پلاستیکی
گرگم به هوا بازی میکند.
(۳)
دختران، با طره ی موها بر پیشانی،
پسران، با پوششهای سیاه بر تن.
صدای کوبش سنج، صدای کوبش زنجیر،
صدای کوبش قلب. پیامکها در راه اند.
(۴)
"الف" سبقت میگیرد.
"ب" به ماشین ات لگد میزند.
"ج" "شهر نو" را قباله ی خواهر "د" میکند.
"د" به چراغ قرمز میگوید "زرشک" !
همهشان سیاه پوشیده اند؛
حتا مردی که آن سوی خیابان
سرش را تکان میدهد.
(۵)
اولی گردن میزند. دومی اسید میپاشد.
سومی شکنجه گر است. چهارمی تجاوز میکند.
پنجمی دعا میخواند. ششمی میگوید:
همه با هم به سوی بهشت !...
و نقاب کلمه، روی صورتاش جا به جا میشود.
(۶)
یکی نوحه میخواند.
یکی تعزیه میگرداند.
یکی میگوید:
اگر حمله ی اعراب نبود، حالا
نه دو طفلان مسلم داشتیم،
نه شیخ صفی الدین اردبیلی.
یکی هم دستهایش را در شبنم میشوید
و مینویسد: " قبلهام یک گل سرخ. من وضو با تپش پنجرهها میگیرم."
- - - - - - - - - - - - -
۱۳ و ۱۴ آبان ۱۳۹۳
|