یادداشت واشنگتن پست درباره «قمار اوباما روی ایران»
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ آبان ۱٣۹٣ -
۱۱ نوامبر ۲۰۱۴
جکسون دیل از سردبیران روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی تحت عنوان «قمار اوباما روی ایران» که در بخش نظرات وبسایت آن روزنامه منتشر شده است، به تحلیل رویکرد رئیس جمهوری ایالات متحده در عرصه سیاست خارجی و کشورهایی که با آمریکا روابط خوبی ندارند، بویژه ایران، پرداخته و به تبعات آن در دو کشور و در خاور میانه اشاره میکند.
به گزارش صدای آمریکا، این یادداشت با اشاره به برنامه باراک اوباما در رقابتهای انتخاباتی هفت سال پیش آغاز میشود که در زمینه سیاست خارجی گفته بود برای ایجاد تحول در روابط با کشورهایی مانند سوریه، کوبا و کره شمالی، تمایل به «دیپلماسی مستقیم» دارد، و بدین ترتیب جهان سیاست بینالملل را به لرزه در آورد، بطوری که منتقدانش، از جمله هیلاری کلینتون که در آن زمان رقیب انتخاباتی او بود، وی را فردی «خام» توصیف کردند.
به باور نویسنده، همانطور که پرزیدنت اوباما به آخرین سالهای دوران ریاست جمهوری خود نزدیک میشود، با این امید که استراتژی او به نتیجه فوقالعادهای خواهد انجامید، بر سرمایههای خود روی قمار بر یکی از عمدهترین پروندههای باقی مانده در عرصه سیاست خارجی، یعنی ایران، افزوده است.
هفته گذشته خبر ارسال یک نامه دیگر از سوی او به آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، در حالی که مذاکرهکنندگان آمریکایی خود را سخت برای از سرگیری گفتگوها با هدف دستیابی به یک توافق جامع هستهای با ایران آماده میکنند، به رسانهها درز کرد.
همزمان، برخی از مقامهای ارشد دولتی سخن از دیپلماسی هستهای در چارچوب بزرگتری از تلاشها برای بازگرداندن ثبات به منطقه خاور میانه با همکاری با ایران به میان آوردهاند.
نیروهای نظامی ایالات متحده و ایران مدتی است که در مبارزه علیه گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) در عراق، به نوعی «همپیمانی ضمنی» با یکدیگر رسیدهاند، که به باور نویسنده، همان نکتهای است که ظاهراً آقای اوباما در نامه خود به آقای خامنهای به آن اشاره کرده است.
از آنجا که آنها به ورای توافق احتمالی هستهای میاندیشند، دستیاران و مشاوران پرزیدنت اوباما بر این باور هستند که ایران همچنین میتواند از دور جدیدی از تلاشها برای رسیدن به یک راه حل سیاسی برای پایان دادن به بحران در سوریه حمایت کند.
جکسون دیل در ادامه مقاله خود میگوید، ارزش خواهد داشت اگر کمی به عقب برگردیم و ببینیم آقای اوباما تا چه حد از سیاستهای سابق ایالات متحده در خاورمیانه فاصله گرفته و دور شده است. از زمان جیمی کارتر، همه روسای جمهوری آمریکا به دنبال نوعی ائتلاف بین کشورهای عربی برای مهار حکومت اسلامی ایران بودند تا تلاشهای تهران برای تثبیت خود به عنوان یک قدرت در منطقه را خنثی کنند.
تلاشهای دیرینه ایران برای دستیابی به سلاحهای هستهای نیز در راستای همین جاهطلبیهای ایران بوده است. آخرین گام آقای اوباما، در صورت به نتیجه رسیدن، به ایران اجازه خواهد داد تا در ازای واگذاری نقشی به آن کشور برای برقراری آرامش و بازسازی سیاسی منطقه از بغداد تا بیروت، بخش عمدهای از زیرساختهای هستهای خود را حفظ کند.
احتمال زیاد وجود دارد که گفتگوهای جاری هستهای جاری دوباره با توافق بر سر تمدید مهلت رسیدن به توافق نهایی به پایان برسد؛ که در این صورت کار برای هر دو دولت در تهران و واشنگتن برای همکاری در مورد عراق و سوریه را دشوارتر خواهد کرد.
با این وجود، این پرسش کماکان باقی خواهد ماند که آیا رویکرد اوباما برای ایالات متحده و همپیمانان سنتی آن در خاور میانه، قابل قبول خواهد بود؟ برای دولت بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، قطعاً چنین نخواهد بود؛ همینطور برای بسیاری از رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس.
آنها نگاه خود به ایران، به عنوان یک تهدید را ادامه خواهند داد و بر این باور خواهند ماند که تحریمهای اقتصادی فلجکننده، جنگ نیابتی با همپیمانان تهران در سوریه و لبنان، و در صورت نیاز، اقدام نظامی مستقیم علیه تأسیسات هستهای آن کشور، بهترین گزینهها خواهد بود. نظری که نمایندگان جناح اکثریت کنگره نیز با آن موافق هستند.
به نظر میرسد که آقای اوباما بابت اتخاذ رویکردی متفاوت، بطور فزایندهای تحت فشار بوده و همینطور مورد انتقاد جناح تندرو در اسرائیل قرار گرفته است. او اغلب صحبت از اوجگیری شکاف بین سنی و شیعه در خاور میانه کرده و گفته است که ما خودمان را قاطی دعوای داخلی دیگران نخواهیم کرد.
به عبارت دیگر، ایالات متحده نباید خود را گرفتار اغراض ضدایرانی کشورهای سنیمذهب منطقه، مانند عربستان سعودی و ترکیه، کند.
تنشزدایی با ایران، یکی از دلایلی است که رئیس جمهوری آمریکا هنوز تمایلی به اقدام نظامی در سوریه ندارد؛ حتی با وجود این که اپوزوسیون معتدل سوریه – که آمریکا در نبرد علیه داعش روی آنها حساب میکند – هدف حملات رژیم بشار اسد قرار دارند.
با این استدلال، حمله به اسد، ممکن است ایران را وادار کند تا از شبهنظامیان شیعه برای اقدامات تلافیجویانه علیه نیروهای آمریکایی در عراق استفاده کند. از این رو بهتر است ایران را در تلاشها برای دستیابی به یک راه حل سیاسی با هدف کنار زدن اسد از قدرت دخالت دهد.
چنین مصالحهای، احتمالا به این معنا خواهد بود که علویهای سوریه – فرقهای از مذهب شیعه که بشار اسد هم از آنهاست و مورد حمایت ایران هستند – بر مسند قدرت باقی بمانند، با این امید که کشورهای سنی این را قبول کنند که چنین راه حلی از سقوط یک کشور عرب دیگر در منطقه بهتر خواهد بود.
واقعیت این است که ایالات متحده در خاور میانه با انتخابی روبروست که هم باید از منافع خود دفاع کند و هم باید آرامش و ثبات را به منطقه باز گرداند، خواه با ایران، خواه بدون ایران.
سیاست به حاشیه راندن ایران – یعنی حفظ همان سیاستی که در طول سه دهه گذشته اتخاذ شده بود – به معنای پیدا کردن راهی برای شکست دادن ارتش بشار اسد، تحت فشار گذاشتن دولت عراق برای مهار شبهنظامیان شیعه مورد حمایت تهران، و نیز افزایش تحریمها علیه ایران تا آن زمان که قبول کند زیرساختهای هستهای خود را بطور کامل تعطیل کند، خواهد بود.
قمار اوباما این است که حرکت در مسیر «دیپلماسی مستقیم» بیشتر احتمال دارد که به نتیجهای قابل قبول برسد؛ و فرضیه او هم آن است که برای برنامه هستهای ایران و حکومت سوریه و دولت عراق، فرمولی وجود دارد که هم آیتالله خامنهای و هم ایالات متحده بتوانند با آن کنار بیایند.
جکسون دیل یادداشت خود در واشنگتن پست را اینگونه به پایان میبرد که، به احتمال زیاد، آقای اوباما در اشتباه است؛ اما جسارت نهفته در چنین رویکردی، رئیس جمهوری را به تصویر میکشد که بر روی اثبات حقانیت خود، و میراثی که بر جای خواهد گذاشت، قمار کرده است.
|