روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۷ آبان ۱٣۹٣ -
۱٨ نوامبر ۲۰۱۴
«ایران و آمریکا در چشم انداز ۲۰۲۵» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛دهمین دور مذاکرات هسته ای امروز در هتل کوبورگ وین برگزار می شود. اگر قرار باشد از افق سال ۲۰۲۵ به این مذاکرات نگاه کنیم، کدام تصویر دیده می شود و آمریکا با نگاه استراتژیک به یک دهه دیگر چه توقعی از مذاکرات دارد؟ متقابلاً اگر ما نیز ۱۰ سال دیگر را در افق نگاه خویش داشته باشیم از کدام موضع باید در مذاکرات شرکت کنیم و جایگاه دولت فعلی در این چشم انداز کدام است؟
۱- سال ۲۰۲۵ میلادی دست بر قضا، مصادف با سال ۱۴۰۴ شمسی است. ما در سال ۱٣٨۴ افق چشم انداز ۲۰ ساله برای خود ترسیم کردیم که براساس آن «ایران کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل است». پیش از ما رژیم ایالات متحده در سال ۱۹۹۷ استراتژی قرن جدید آمریکایی را تدوین و آن را از سال ۲۰۰۱ - تحت عنوان جنگ چهارم جهانی و زایمان خاورمیانه جدید- به اجرا گذاشت تا در مدت ۲۵ سال (تا سال ۲۰۲۵ میلادی- ۱۴۰۴ شمسی) به ابرقدرت بلامنازع دنیا تبدیل شود. اکنون نیمی از مسیر ما و مسیر آمریکا طی شده است. به گزارش نیوساینتیست در فروردین سال ۱٣۹۰، انجمن سلطنتی علوم انگلیس ضمن گزارشی علمی تأکید کرد «ایران سریع ترین رشد علمی را در جهان دارد و سرعت رشد علمی این کشور ۱۱ برابر متوسط سرعت جهانی است». فروردین همان سال زبیگنیو برژینسکی استراتژیست آمریکایی در مصاحبه با سی ان ان خاطرنشان کرد «فکر می کنم همه این واقعیت را فهمیده ایم که نفوذ آمریکا در خاورمیانه رو به افول و زوال است. شاید این آغاز مرحله ای بزرگ باشد. ما دیگر نمی توانیم از نفوذ خود استفاده کنیم. ما باید مراقب ایران و ترکیه باشیم و در این میان باید حواسمان بیشتر به ایران باشد. همچنین ما نباید از انگیزه انقلاب مردم در کشورهای عربی غافل شویم.»
۲- دو سال پیش از آن یعنی سال ۱٣٨٨- در بحبوحه فتنه و آشوب سبز- شورای ملی اطلاعات آمریکا (NIC) گزارش مهمی را منتشر کرد که راز دست یازیدن آمریکا به جنگ نیابتی نرم در داخل ایران (آشوب خیابانی) و سپس جنگ و تحریم اقتصادی از سال ۱٣۹۰ را بازگو می کند. در این ارزیابی و گزارش اطلاعاتی خاطرنشان شده بود ایران با روند قدرت یابی فعلی، تبدیل به یکی از قدرت های بزرگ جهانی در سال ۲۰۲۵ میلادی] ۱۴۰۴ شمسی[ خواهد شد. این گزارش از ایران به عنوان یکی از قدرت های در حال ظهور (Coming powers) یاد شده و تصریح گردیده بود «اصلاح سیاسی رادیکال در داخل ایران ضرورت دارد»! گزارش البته به فراز و نشیب بافت جمعیتی و همچنین قدرت منحصر به فرد ایران در حوزه انرژی و نفت و گاز- در کنار روسیه و قطر- اشاره می کند و می نویسد «ایران کشور مهم خاورمیانه است که همیشه در برابر بحران های منطقه واکنش نشان داده و بر مسیر منطقه اثرگذار است. حکومت ایران هویت ناسیونالیستی و ضد آمریکایی دارد و دارای بلندپروازی در حوزه رهبری منطقه ای و فناوری هسته ای است. به نظر نمی رسد این خواسته ها بدون فشارهای داخلی و خارجی برای تغییر فروکش کند». گزارش همچنین بر «فشارهای اقتصادی نظیر کاهش قیمت انرژی و فشارهای سیاسی داخلی از سوی گروه های تازه وارد داخلی برای تعدیل سیاست های ایران جهت کاستن از تحریم های بین المللی» انگشت تأکید می گذارد. NIC در همین گزارش اذعان می کند «قدرت جهانی آمریکا در یک مسیر نزولی قرار گرفته و قدرت و ثروت اقتصادی جهان در حال انتقال از غرب به شرق است، آن هم به شکلی که در تاریخ مدرن سابقه ندارد». در همین چارچوب مهر ماه سال ۹۲ جیمز لندسی مدیر بخش مطالعات در شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کرد «اقتدار منطقه ای ایران چالش شماره یک اوباما در سال ۲۰۱۴ است». گزارش های مشابه وضعیتی تیره و تار برای ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۲۵ یا ۲۰٣۰ ترسیم می کنند که طلیعه آن از هم اکنون در دولت اوباما و چالش های اقتصادی، سیاست خارجی و رهبری نظام سیاسی آمریکا هویداست. آمریکا اکنون با ۱۷ هزار میلیارد دلار بدهکارترین کشور دنیاست.
٣- با این ارزیابی از فزایندگی قدرت ایران و کاهندگی قدرت آمریکاست که استراتژیست ها و تصمیم سازان آمریکایی- صهیونیستی حد فاصل سال های ٨٨ تا ۹۰ به ترسیم دوباره استراتژی آمریکا در قبال ایران پرداختند. درگیرسازی ایران با طیفی از چالش های داخلی و خارجی به نحوی که قدرت تصمیم سازی فعالانه و استراتژیک از ایران سلب شود و رفتار واکنشی و درگیری با حواشی اصل شود، خروجی اغلب این ارزیابی هاست. عجیب نیست که نیمه خرداد ۱٣۹٣ یعنی ۴۵ روز مانده به پایان مهلت ۶ ماهه توافق ژنو، گروهک چند سر و فربه شده داعش در شمال بغداد و در مجاورت مرزهای ایران سربرمی آورد؛ همان گونه که تدارک کودتای مخملی و جنگ نیابتی در داخل ایران و در سال ٨٨ بی علت نبود. سرجمع فشار تحریم اقتصادی، ایجاد بی ثباتی و نا امنی در محیط داخلی و مجاورت ایران، عملیات روانی و شبیخون فرهنگی علیه ریشه های اعتقادی ملت ایران و تقویت شبکه سیاسی هم آهنگ با غرب باید جایی نظیر مذاکرات هسته ای به کار آمریکا و غرب بیاید و راهبرد مشغول سازی و منفعل سازی ایران را پیش ببرد. این متن گزارش دو هفته پیش پایگاه اینترنتی کنگره آمریکا (هیل) است که تصریح می کند «باید به موازات مذاکرات هسته ای، ایران را درگیر مسائل داخلی کرد. غرب باید از طریق توجه و تقویت نقش جامعه مدنی داخل ایران، در زمینه دستیابی به نتیجه دلخواه در مذاکرات هسته ای تلاش کند. اعضای جامعه مدنی ایران نقش مهمی در مذاکرات ایفا می کنند. اکثریت آنها از غرب حمایت می کنند و ما باید برای رسیدن به نتیجه دلخواه آنها را تقویت کنیم. این نتیجه دلخواه فقط با فشار خارجی و تحریم ها به دست نمی آید. باید اتحادیه ها، سندیکاها، سازمان های حرفه ای، هنری و کارگری را در ایران تقویت کنیم.... این خوب است که وزیر علوم به بازگشت افراد اخراجی به دانشگاه تأکید کرد هر چند که این امر به وجهه سیاسی وی لطمه زد. انتشار کتاب های توقیف شده، بازگشایی خانه سینما و نشست کانون نویسندگان همه گویای واقعیت مورد نظر ماست».
۴- تیر ماه سال گذشته مایکل سینگ مدیر انستیتو واشنگتن ارزیابی دوگانه ای از آقای روحانی ارائه کرد. «او نه تنها اصلاح طلب نیست بلکه از افراد درون نظام است که نقش مهمی در پیشبرد برنامه هسته ای و سرکوب های داخلی [فتنه گران- تیر ۷٨ ] داشته است» و «بعید نیست او خواستار تغییر باشد و مثلاً سران مخالفان را از بازداشت و حصر رهایی بخشد». همان ایام که هنوز دولت جدید تشکیل نشده بود روزنامه واشنگتن تایمز یادداشتی منتشر کرد و ضمن تأکید بر ضرورت تغییر در وزارتخانه هایی مانند «علوم، فرهنگ و ارشاد اسلامی، اطلاعات و کشور» نوشت، «اگر روحانی به سوی تغییر در این حوز ه ها گام بردارد و لو پیشرفت مربوط به مذاکرات هسته ای کند باشد، ثابت خواهد شد که وعده تغییر او واقعی بوده است(!) غرب نیز امیدوار است شاهد تغییراتی در سیاست خارجی ایران باشد و براساس این تغییرات و رفورم ها (اصلاحات) درباره روحانی قضاوت خواهد کرد. انتصاب اعضای کابینه نخستین نشانه در این زمینه است[!!] البته انتخابات ایران آزاد و عادلانه نبود. روحانی نیز از خودی های رژیم است که در سرکوب اعتراضات سال ۱۹۹۹ [تیر ۱٣۷٨ ] مقام ارشد شورای عالی امنیت ملی بود. با این وجود آنچه او درباره حقوق بشر انجام می دهد مهم است. اگر او به اصلاحات متعهد است می تواند از چند اقدام برای اثبات ادعای خود کمک بگیرد. این اقدامات نیازمند جرأت و شهامت است. نخست اینکه زندانیان بازداشتی را آزاد کند. گام بعدی آزادی مطبوعات و بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران است که سال ۲۰۰۹ منحل شد. سوم؛ او باید شخصی را بر وزارت علوم بگمارد که کمیته های انضباطی را تعطیل و افراد اخراجی را بازگرداند. گام بعدی آزادسازی سازمان های مدنی است که مورد حمایت خاتمی در سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ بود. روحانی باید محدودیت های خانه سینما، کانون وکلا و سندیکاهای کارگری را از میان بردارد. در این صورت است که ولو پیشرفت مذاکرات هسته ای کند باشد، ثابت خواهد شد روحانی دنبال تغییر است»!
۵- با این مقدمات به نظر می رسد صورت مسئله اصلی در «چالش- مذاکره» ۱۰ سال گذشته روشن است. پایگاه تحلیلی گلوبال ریسرچ ۲ ماه پیش در همین زمینه خاطرنشان کرد «آیا اگر ایران فرضاً به سلاح هسته ای دست یابد، چنان تهدیدی را متوجه جامعه بین المللی می کند که برای مقابله با آن باید سلاح به دست گرفت؟ گزارش های سازمان های دفاعی آمریکا خاطرنشان می کند، استراتژی نظامی ایران دفاعی است و نه تجاوزگرانه. آنچه برای سیاستمداران آمریکایی اصلی ترین تهدید محسوب می شود، توانایی «نه» گفتن ایران به خط مشی های سیاسی است که آمریکا ترسیم می کند. دکترین آمریکا بر مبنای بازداشتن دیگران از قدرت «نه» گفتن تعیین شده است». توقع اصلی آمریکا از مذاکرات، سلب همین اقتدار الهام بخش است که می تواند طیفی از نافرمانی ها را در مقابل آمریکا در جهان برانگیزد. اکنون این قدرت نه گفتن به عراق و سوریه و لبنان و روسیه و... گسترش یافته است. البته برای نه گفتن به قدرت های زورگو باید قدرتمند شد و راهبرد «ما می توانیم» انقلاب اسلامی را علی الدوام وسعت بخشید. خروجی این منطق در سیاست خارجی آن می شود که همه انرژی و ظرفیت دیپلماسی خود را معطل مذاکرات هسته ای نکنیم. وزارت خارجه که «معاونت مذاکره با آمریکا» نیست! در عین حال همه ظرفیت دولت جمهوری اسلامی نیز نباید برای این روند تک بعدی و کاملاً شکننده خرج شود. آن سایت حامی دولت (عصر ایران) ۲ هفته پیش درست نوشت که «به نظر می رسد سیاستگذاری در دولت آقای روحانی نیاز به بازنگری و بازتعریف جدید منهای سیاست هسته ای دارد. دولت عملاً نیمی از زمان ۴ ساله اش را صرف موضوع خاص مذاکرات کرده که تاکنون نتایج آن در اقتصاد، صادرات و اشتغال ملموس نیست. ایران در فرصت های بین المللی بی رقیب نیست و قرار نیست تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای روحانی ادامه داشته باشد.»
آمریکا به دلایل کاملاً روشن مایل نیست روند مذاکرات چیزی بر قدرت ایران بیفزاید. در این وضعیت آیا همه توان و برنامه ریزی و انرژی دولت تا سال ۹۶ صرف مذاکره می شود؟ بله، استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای رفع شرارت ها لازم است اما پرسش اصلی این است که آیا دولت یعنی وزارت خارجه و وزارت خارجه یعنی مذاکره با آمریکا؟! ۱۵ ماه از عمر دولت یازدهم به همین منوال گذشت. آیا نباید پرسید استراتژی و نقشه راه کلی دولت غیر از موضوع مذاکره چیست؟ غفلت از استراتژی و نقشه کلی موجب آن می شود که خدای نکرده برخی اجزای موثر دولت در زمین و نقشه دشمن برای کشیدن ترمز قدرت افزایی و پیشرفت ایران در افق ۱۴۰۴ بازی کنند یا حداکثر به این دل خوش دارند که در فضای استخوان لای زخم مذاکره، آدرس های اشتباه به افکار عمومی برای انتخابات سال آینده بدهند. اکنون این دغدغه به طور کاملاً جدی وجود دارد که در فقدان نقشه راه سازنده و سپس فقدان کارنامه ای که مورد مطالبه عوام و خواص از هر دولتی است، حاشیه سازی و فرافکنی و تخطئه منتقدان تبدیل به راهبرد عملی برخی اجزای دولت شود؛ لجبازی با مجلس که در رأس امور است -آن هم بر سر وزارت علوم- و القای بن بست و کارشکنی در این زمینه از جمله رفتارهای مسمومی است که سود آن به جیب دشمن می رود و دود آن قبل از همه چشم خود دولت را خواهد آزرد. این عبرت عملکرد حلقه انحرافی در دولت گذشته است. دو سال و نیم باقی مانده از عمر دولت یازدهم فرصت کمی برای بازنگری در نقشه راه نیست؛ قطعاً بدین ترتیب قدرت چانه زنی تیم مذاکره کننده نیز بالا خواهد رفت. باید به غرب حالی کرد که دولت جمهوری اسلامی همه امید خود را به مذاکرات نبسته است. باید باور کنیم که آمریکا از نگاه استراتژیک نمی خواهد امتیازی موثر به ایران بدهد.
خراسان:تحریم ها و مشکلات اقتصادی
«تحریم ها و مشکلات اقتصادی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر محمد خوش چهره است که در آن می خوانید؛دور نهایی مذاکرات ایران و ۱+۵ از امروز در وین در حالی آغاز می شود که طیفی از مسائل و پیش بینی های متفاوت و همچنین انتظار های واقع بینانه و غیر واقع بینانه در این مورد مطرح می شود . این که به واقع نتیجه مذاکرات چه خواهد بود بر سر میز مذاکرات و در گفت وگو های دیپلمات ها روشن خواهد شد اما فارغ از این مسئله چند نکته را می توان متذکر شد .
تجربه های تلخ گذشته که با بیانیه الجزایر، روند آن آغاز گردید نشان می دهد که طرف غربی حتی در صورت امضای توافقنامه، خود را به انجام آن متعهد و ملزم نمی داند. قطعاً ایالات متحده از انجام مفاد توافق هسته ای به انحاء مختلف شانه خالی خواهد کرد. یکی از نشانه های آشکار عهدشکنی آمریکا که در حال حاضر شاهد آن هستیم، زمان بر کردنِ برداشتن تحریم هاست در حالی که مسئولین ما خواهان رفع کامل و سریع آن هستند.
اکنون باید به این سوال مکررپاسخ دوباره بدهیم که اساسا مشکلات اقتصادی ما تاچه حد معلول تحریم هاست ؟
درباره تحریم ها ریشه مشکلات قبل از این که به خود تحریم ها بازگردد به نحوی به برخورد با تحریم ها مربوط می شود. بحث تحریم ها در شاخه تخصصی مدیریت استراتژیک مطرح است به این معنا که تحریم درست است که مصداقی از تهدید است اما اصولا تحریم به صرف تهدید واجد قضاوت و ارزش یابی نیست چرا که تاثیر و تهدید زا بودن آن به مدیریت تحریم ها و چگونگی مواجه شدن با آن مربوط می شود.
امروز تهدیدهای زیادی در حوزه های مختلف از این جنبه مورد بررسی قرار می گیرد که اگر یک مدیریت استراتژیک و توانمند وجود داشته باشد تحریم را رصد می کند و دلایل ایجاد آن را تشخیص می دهد شیوه های اعمالی به دنبال آن آثار و پیامدهای احتمالی آن را در نظر می گیرد و سپس با شناخت و درک صحیح به مقابله با آن برمی خیزد.به این معنا که در ابتدا از بسط و گسترش آن جلوگیری و آن را کنترل و مهار می کند و در مرحله بعد با مدیریت آن را کم اثر و بی اثر می کند لذا اگر« ابرمدیریت »بر تحریم اعمال شود تحریم را می توان به فرصت تبدیل کرد.
البته آنهایی که درک مفهومی ضعیفی از تهدیدات دارند از ابتدا بیان می کنند که تحریم را به فرصت تبدیل می کنند درحالی که باید دید برنامه هایشان برای کنترل، مهار، کم اثرکردن و بی اثرکردن تحریم ها چیست تا بعد بتوان قضاوت کرد که این مدیریت مدیریتی است که می تواند تهدید را کم اثر و بی اثر کند. به خصوص در برخی از مقاطع زمانی ،شاهد این آسیب هستیم. بنابراین قبل از این که ما دلایل برخی فشارهای ناشی از تحریم ها را بدانیم باید نحوه مقابله با تحریم ها را بدانیم. به عبارت دیگر تحریم اثر دارد اما اتخاذ نوعی تصمیم ها در برخی سطوح مدیریتی ما بر این تحریم ها تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین تحریم را دلیل اصلی مشکلات اقتصادی به مفهوم بنیادی آن نمی دانیم بلکه آن را عارضی می دانیم.
نظام جمهوری اسلامی ایران در مدت ۳۳ سال انقلاب بارها در عرصه های استراتژیک و ملی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده است از جمله دوران دفاع مقدس که حضرت امام (ره) آن را به فرصت تبدیل کردند و توان بازدارنده و دفاعی ما که دنیا به آن اعتراف دارد شاهد این ادعا است.اما این به معنای این نیست که هر مدیریتی می تواند تهدیدی را به فرصت تبدیل کند.
در این میان ، حتی اگر سایه تهدید تحریم های هسته ای از فضای کشور دور شود، نفی کننده سناریوهای تحریم ساز بعدی نیست که به شکل های مختلف و در قالب ادعاهایی مانند حقوق بشر و توان موشکی، محملی برای فشارهای بیشتر خواهد بود. بنابر این با این مقدمه واقع بینانه، ماموریت اصلی دولت خدمتگزار را باید اینگونه بر شمرد که با اتخاذ تدابیر، سیاست ها، تصمیم ها و با عنایت به مولفه های «اقتصاد مقاومتی» به گونه ای امور را تدبیر نماید که از عهده رتق و فتق امور بر آمده و بر سختی های ناشی از تحریم فائق آید. دولت محترم با تلاش های خود، فضایی را در عرصه بین المللی ایجاد کرده تا بتواند حقانیت جمهوری اسلامی ایران را برای ناظرین منصف جهانی به اثبات برساند، و با استفاده از دیپلماسی و ادبیات مناسب سعی نموده تا مناسبات را بازسازی نماید، اما نتایج آن به صورت اساسی نمی تواند برای کشورمان تحول آفرین باشد.
مسئولین اقتصادی، نیازمند تدابیری از جمله توجه به ظرفیت ها و توان تولید داخل ملی در حوزه هایی هستند که قدرت اثرگذاری تحریم ها در آنها کمتر است. رفع موانع و خارج کردن بخشِ تعیین کننده مسکن در رشد اقتصاد ملی از رکود سنگین که تاثیری جدی و قابل تامل بر اشتغالزایی دارد از بخش های حیاتی بوده که لازم است دولت به آن عنایت ویژه ای مبذول دارد. حوزه مسکن، بخشی است که حتی با تحولات خوش بینانه ناشی از توافق نهایی هسته ای با توجه به معضلات انباشته شده سال های گذشته و با در نظر گرفتن صِرف فاکتور توافق هسته ای، از رکود خارج نخواهد شد. اگر دولت بتواند با اتخاذ سیاست های عالمانه، موانع تولید ملی را از سر راه بردارد و در مسیر آن تلاش نماید، حتما شاهد نرخ رشد قابل قبولی که رافع بسیاری از چالش ها نیز هست، خواهیم بود. ما جمعیتی قریب به ۷۷ میلیون نفر را در کشور داریم که می توان آن را به بازاری بزرگ تشبیه کرد. ۷۷ میلیون نفر یعنی تقاضاهای بالقوه ای که با مدیریت های مناسب می تواند به تقاضاهای بالفعل مبدّل گردد و اصالتاً رمز موفقیت یک اقتصاد پویا، وجود عاملی به نام تقاضای موثر است که پیش شرط تولید نیز هست.
از این رو؛ با تاکید بر منابع داخلی ، باید به اجرای تاکتیک بازسازی اقتصاد ملی همت گماشت و در کنار آن هم نهایت تلاش ها برای لغو کامل تحریم ها را صورت داد. در غیر این صورت، اگر تکیه گاه سیاست های اقتصادی دولت تنها بر رفع تحریم ها، منحصر و محدود شود و ظرفیت های اقتصاد ملی مورد کم توجهی و بی مهری قرار گیرد، ارزیابی های عاقلانه ما را به این نتیجه غیرقابل تردید می رساند که نه تنها دولت بلکه کلیّت نظام نیز در اهداف متعالی و پیشرفت دچار مشکل خواهد شد. بنابر این راهکار موفقیت، اقتصاد مقاومتی و توجه به مولفه های اقتصاد درون زا است که برای همیشه، چه قبل از ۳ آذر و چه بعد از ۳ آذر امیدبخش و کارگشاست.
جمهوری اسلامی:کاهش قیمت نفت و بودجه سال آینده
«کاهش قیمت نفت و بودجه سال آینده»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛قیمت نفت در آستانه تدوین بودجه های سنواتی همواره یکی از مناقشه برانگیزترین مسائل اقتصاد ایران است. اختلاف نظر بر سر اینکه میانگین قیمت نفت اوپک و به تبع آن ایران چقدر خواهد بود، مباحثات فراوانی را میان تدوین کنندگان، تصویب کنندگان و ناظران دامن می زند. این کش و قوس ها در سال هایی که قیمت های جهانی و صادراتی ایران دچار افت و خیزهای چشمگیر است، معمولاً داغ تر و شدیدتر هم می شود. علت اصلی این حساسیت ها به گستره و عمق تأثیرگذاری نفت و درآمدهای حاصل از صادرات آن باز می گردد.
واقعیت این است که وابستگی اقتصاد ایران به نفت طی سال های اخیر برخلاف برنامه ریزی ها و برخی تبلیغات ظاهری، کاهش نیافته است. تازه ترین برآورده های مرکز پژوهش های مجلس و نهادهای بخش خصوصی نشان می دهد در خوشبینانه ترین حالت همچنان اقتصاد کشورمان حدود ٨۰ درصد به درآمدهای نفتی وابسته است. چالش ها و مشکلات پیش آمده برای اقتصاد کشور طی سال های اخیر که به علت فشارهای تحریمی و کاهش شدید درآمدهای نفتی بود. عمق و پیامدهای منفی این وابستگی را به روشنی نشان داد. طرح موضوع اقتصاد مقاومتی توسط رهبری هم دقیقاً ناظر بر همین دغدغه و ضرورت چاره جویی ریشه ای برای پایان دادن به این وابستگی نامبارک بود.
اگرچه با روی کار آمدن دولت یازدهم و بازگشت عقلانیت و تدبیر به حوزه های سیاست و اقتصاد، تا حدودی از فشارها کاسته شد و شرایط کمی بهتر شد اما با ادامه یافتن افت و خیزهای قیمت جهانی نفت که البته بخش عمده ای از آن سیاسی و ناشی از دسیسه های دشمنان ایران است و همچنین پایان نامعلوم مذاکرات هسته ای و تحریم ها بار دیگر نشان داد که باید چاره ای اساسی و زیربنایی برای این وابستگی نفتی اندیشید چرا که در غیر این صورت حتی در بهترین شرایط سیاسی هم نمی توان از ثبات قیمت های جهانی و میزان درآمدهای نفتی برای کشور اطمینان داشت.
بدین ترتیب، شکی نباید داشت که رویکرد کلان اقتصاد ایران باید کاستن از وابستگی به درآمدهای نفتی و تعریف منابع درآمدی درون زا، غیردولتی و پایدار باشد. اهمیت چنین رویکردی زمانی بیشتر مشخص می شود که دامنه اثرگذاری کاهش درآمدهای نفتی بر حوزه های مختلف اقتصاد بررسی گردد. به گفته ناظران و فعالان بخش خصوصی طی نیمه نخست سال جاری تنها ۵۷ درصد از بودجه عمرانی مصوب محقق شد، اما نیمی از این مقدار جذب گردیده است. این میزان از اختصاص و جذب در شرایطی که دولت با جدیت به دنبال خارج کردن اقتصاد از وضعیت رکود است، بسیار نگران کننده است. چرا که پیامد ناگزیر چنین شرایطی شکست سیاست های خروج از رکود و تشدید بیکاری و نهایتاً تورم خواهد بود. از سوی دیگر باید به این مهم نیز توجه داشت که درصورت استمرار روند فعلی در بازارهای جهانی و تلاطم قیمت نفت، هوشمندی در پیش بینی قیمت نفت برای بودجه سال آینده یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
تعیین واقع بینانه این قیمت می تواند در تحقق برنامه های کلان دولت برای خروج از رکود بسیار موثر باشد. این تأثیرگذاری زمانی بیشتر آشکار می شود که بدانیم درحال حاضر ۲٨۰۰ طرح عمرانی نیمه تمام در کشور وجود دارد و برای تکمیل این طرح ها به حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان نیاز است.طبیعتاً دولت باید برای تکمیل هرچه سریع تر این طرح ها منابع مالی قابل حصولی را تأمین و تعریف کند چرا که در غیر این صورت نیمه تمام ماندن این طرح ها به کسری بودجه در سال های آینده دامن خواهد زد.
تکمیل این طرح ها قاعدتاً در گرو تصویب بودجه عمرانی متناسب است. چنین بودجه ای در شرایط حال حاضر اقتصاد ایران قطعاً از محل فروش نفت حاصل خواهد شد. بنابر این اگر دولت پیش بینی دقیقی از قیمت نفت در سال آینده نداشته باشد قطعاً لایحه ارائه شده به مجلس در نیمه آذر ماه آینده از ضعف بزرگی رنج خواهد برد چرا که منجر به عدم تحقق درآمدهای پیش بینی شده می شود و این یعنی افزایش هزینه های طرح های نیمه تمام و سایه سنگین تر خیمه رکود بر اقتصاد کشور.
رسالت:مسئله سازی برای افکار عمومی
«مسئله سازی برای افکار عمومی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدمهدی انصاری است که در آن می خوانید؛با مروری بر رفتارشناسی برخی مدیران ارشد دولت و با کنار هم گذاشتن موضع گیری های آنان که در رسانه ها و افکار عمومی بازتاب می یابد، این موضوع به ذهن متبادر می شود که گویی قرار است "مسئله سازی برای افکار عمومی" به نحوی جدی دنبال شود. هر روز یا هر هفته یک مسئله ذهنی و فکری برای مردم ایجاد شود تا آن مسئله هایی که باید مغفول شوند، چندان در عرصه عمومی جامعه مطرح نشوند... برای این موضوع می توان شاهد مثال های متعددی ارائه کرد.
وجود جمع زیادی از چهره های امنیتی و رسانه ای در دولت یازدهم زمینه قابل توجهی از طراحی "عملیات روانی" در جامعه و یا اقدامات رسانه ای و تخریبی علیه جناح های سیاسی منتقد دولت فراهم کرده است. در واقع باید گفت "سواد رسانه ای" در دولت یازدهم بسیار بالاست و مکرر از این ظرفیت استفاده می شود. در این بین، آنچه دغدغه این نوشتار است این است که متاسفانه برخی مشاوران رئیس جمهور و طراحان "مسئله" های خبری و رسانه ای برای افکار عمومی به گونه ای عمل می کنند که نه اعتقادی به "تعامل" دارند ونه مروج "اعتدال" هستند. در دولتی که با گفتمان اعتدال و تدبیر بر سر کار آمده، ظاهرا تنها قرار است با تدابیری برای عملیات روانی ذهن مردم از مسائل بسیار مهمی چون تورم، بیکاری، رکود اقتصادی، اعتیاد، قاچاق، طلاق، فساد و فحشا، رانت خواری، بی تحرکی دولت و کابینه، موضوع کاهش جمعیت، ابهام در پرونده هسته ای، آلودگی هوا، سبد کالا و ... به طور کامل منحرف شود. ناتوانی دولت در عبور از رکود اقتصادی و تداوم فشارهای معیشتی به اقشار جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست.
در حالی که دغدغه های اصلی مردم و جامعه حول معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متمرکز شده و فشارهای روحی و جسمی بسیار زیادی از همین ناحیه متوجه ایشان می شود، مسئله سازی دولتمردان و رسانه های وابسته به آنها بیشتر متوجه موضوعاتی چون انتخاب بی سرانجام فردی برای وزارت علوم که تعهدات ویژه ای به فلان جریان خاص داشته باشد، اسیدپاشی، بورسیه ها، تخریب دولت پیشین و پرداختن به سوژه های دست چندم است.
واضح است که در چنین فضایی، نه نخبگان و نه افکار عمومی فرصتی برای تامل و مطالبه گری در باب مسائل اصلی جامعه پیدا نمی کنند. مسئله سازی برای افکار عمومی ما هرچند ممکن است در کوتاه مدت اذهان را درگیر سازد اما در بلندمدت مردم ما و توده های جامعه آنگاه که مجال ارزیابی و قضاوت فرا برسد از منظری کلان به موضوعات خواهند نگریست و تصمیم سازی خواهند کرد. مع الاسف هنوز برخی از سیاسیون، مردم ما و روحیات ایشان را به درستی نشناخته اند. از دیگر سو "بازی رسانه ای دولت" ظاهرا متمرکز به حیطه مجلس و نمایندگان شده است.
این بازی حلقه های زیر را در بر خواهد داشت: معرفی افرادی مرتبط با جریان فتنه که مجلس به ایشان رای ندهد، اعلام و القای اینکه دولت و مجلس در حال تعارض و تقابل هستند، تحریک احساسات و عواطف رای دهندگان ۷/۵۰ درصدی انتخابات خرداد ۹۲ که به اصطلاح هواداران دولت به حساب می آیند، اظهارات مشاور رسانه ای رئیس جمهور در شب رای اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی قبلی و یا اظهارات وی در باب سطح پایین نمایندگان در خصوص اطلاع از مذاکرات هسته ای، تحریک نمایندگان به اظهارات تند علیه دولت و نهایتا کلید خوردن بحث ها و رقابت های انتخاباتی مجلس در اواخر سال ۱٣۹۴.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی بایستی هوشمندی خود را در باب چنین رفتارها و مواضع تحریک کننده ای حفظ کنند و تنها ابعاد جنگ روانی و اهداف مسئله سازی برخی افراد خاص و به اصطلاح استراتژیست های رسانه ای دولت را برای مردم تبیین کنند. وظیفه نخبگان و رسانه های جریان اصولگرا نیز اقتضا می کند همین رویه را در پیش بگیرند تا اولویت های جامعه و مردم به فراموشی سپرده نشود.
قدس:سیمای رنگ باخته تبلیغات علیه سیگار
«سیمای رنگ باخته تبلیغات علیه سیگار»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسن آذری پور ماسوله است که در آن می خوانید؛کشورهای جهان برای فروش محصولات دخانیشان به انواع و اقسام تبلیغات روی می آورند و در نتیجه تبلیغات کمی ضد دخانیات در رسانه های آنها وجود دارد.
اما وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی برای آگاهی مردم نسبت به پیامدهای دخانیات، اقدام به نصب برچسب هایی روی بسته های سیگار می کند و از این لحاظ ما در میان کشورهای منطقه تبلیغات موثرتری بر ضد دخانیات داریم . واقعیت آن است که تبلیغات ضد مواد دخانی در کشور بسیار پر اهمیت است و چنانچه میزان آن بیشتر باشد، می تواند تأثیر بیشتری بر گروه های سنی مستعد بگذارد . اگرچه این تبلیغات باز هم در سطح آرمانی نیست، ولی به طور کلی در کشور، علیه مواد دخانی خوب تبلیغ می شود و در حوزه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم، سازمانهای مربوطه نسبتاً خوب عمل می کنند که البته می تواند بسیار بهتر از این باشد و این موضوع به وجود برخی موانع برمی گردد؛ به عنوان مثال در صدا و سیما تبلیغات در بیشتر شبکه ها و در فواصل برنامه ها در طول روز و شب در مورد عوارض و مضرات دخانیات کمتر وجود دارد و رسانه ملی در ساعتهای پربیننده چندان به تبلیغ پیامدهای دخانیات نمی پردازد و ساعتهای پربیننده اغلب صرف تبلیغات تجاری می شود و این یک ضعف بزرگ است.
مسأله دیگری که در کشور به آن توجه نمی شود یا حتی می توان مدعی شد به دست فراموشی سپرده شده، نصب تصاویر بهداشتی روی بسته های سیگاراست . طبق قانون این دسته از تبلیغات باید هر شش ماه یکبار تغییر کند و به صورت چرخشی پیامهای بهداشتی روی پاکتهای سیگار درج شود . اما در سالهای اخیر تنها از یک تصویر استفاده شده است و متأسفانه صنعت دخانیات ایران در مورد این برچسب های بهداشتی مقاومت می کند . در حالی که بر اساس مصوبه ستاد کشوری کنترل دخانیات، این تصاویر باید به صورت دوره ای روی پاکتهای سیگاردرج شود.اما وقتی وزارت بهداشت نسبت به جمع آْوری قلیانها اقدام می کند، مطبوعات نسبت به عملکرد وزارت بهداشت موضعگیری می کنند، در حالی که وظیفه اصلی مطبوعات فرهنگسازی است و باید این مسأله را جا بیندازند که استعمال دخانیات در مکانهای عمومی، تجاوز به حقوق غیرسیگاری هاست. از این رو، اخبار و موضعگیری ها در جهت تقابل با حرکت وزارت بهداشت و دیگر دستگاه هاست. هم اکنون قانونی علیه تبلیغ مواد دخانی به طور مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد که وظایفی را بر عهده دستگاه های عضو کنترل دخانیات گذاشته است.
بر اساس این قانون، آگاهی رسانی عمومی در خصوص تبلیغ علیه مواد دخانی به عهده این دستگاه هاست. ولی بخش عمده ای از تبلیغات تنها توسط وزارت بهداشت انجام می شود. با این وجود این باور وجود دارد که در حوزه کنترل دخانیات، ابزاری که می تواند موثر باشد افزایش آگاهی مردم است و برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید تبلیغات مستمری با استفاده از تکنیک های جدید انجام شود و در این بین لازم است بیشترین پوشش تبلیغات از طریق صدا و سیما و در ساعات پر بیننده انجام گیرد . رسانه های چاپی مانند روزنامه ها و مجلات هم باید آگاهی های لازم را به طور پیوسته در اختیار مردم قرار دهند. ضمن اینکه می دانیم همه اینها را با بخشنامه نمی توان انجام داد اگر چه وزارت بهداشت تلاش می کند اطلاعات لازم را در اختیار رسانه های گروهی بگذارد، ولی این حوزه ها خودشان هم باید کمک کنند تا تبلیغات موثرتری انجام شود.
حمایت:جاذبه های اسلام ناب
«جاذبه های اسلام ناب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر غضنفر رکن آبادی است که در آن می خوانید؛اصطلاح راهبردی اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را امام خمینی (ره) وارد ادبیات راهبردی سیاسی جهان کردند و رهبر بصیر انقلاب اسلامی در تمامی سال های گذشته با تکرار این ادبیات، به تبیین آن ناظر به مسایل روز پرداخته اند. اصطلاحی که در زمان ائمه اطهار (ع) نیز تحت عنوان اسلام علی (ع) و اسلام معاویه و یا حتی بعدتر از آن تحت عنوان اسلام امام حسین (ع) و اسلام یزید مطرح بود. در این بین بسیار مهم است که شاخصه های جریان های مختلف افراطی - تکفیری تحت پوشش اسلام مورد بازخوانی قرار گیرد تا نقشه استکبار و صهیونیسم برای قوام بخشی به نسخه های بدلی که حامی و مجری اهداف شوم آنان است، بیش از پیش نمایان گردد.
اسلام ناب محمدی اسلام آمیخته با سیاست، اسلام مبارزه و ستیز با جهانخواران، اسلام عدالت خواه، اسلام ظلم ستیز و سازش ناپذیر، اسلام تحمل سختی ها و مشکلات در راه مبارزه، اسلام ساده زیستی است و در مقابل ویژگی های اسلام آمریکایی، اسلام سرمایه داری، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و فرصت طلبان، اسلام جدایی دین از سیاست، اسلام سکوت و سازش و تسلیم و فرومایگی در برابر ستمکاران و مستکبران، اسلام ملی گرایان و لیبرال ها، اسلام مقدس نمایان و متحجرین، اسلام تکفیر و ارعاب، اسلام کناره گیران و اشکال تراشان و در خدمت سیاست های استعماری است.
باتوجه به تعریف و تبیین بزرگان دین، پیام های مهم اسلام ناب محمدی برای دنیای امروز عبارتست از معنویتی که انسان های تشنه به دنبال آنند، مبارزه با انواع فسادهای اخلاقی و رفتاری و استکبار ستیزی، به نحوی که منافع قدرتمندان را به خطر بیندازد. اسلامی که پیام پیامبر اسلام (ص) را با خود همراه داشته باشد و این اسلام حتماً دشمنی ابوجهل و ابولهب را برخواهد انگیخت. اگر در جایی ابوجهلها، ابولهبها و بقیه صنادید کفر جهانی، در مقابل پیام اسلام بیتفاوت بودند، بدون شک این اسلام، اسلام صدر اسلام و پیامبر اکرم (ص) نیست و روح و تپش حقیقی اسلام در آن مشاهده نمی شود. آن اسلامی که اربابان زر و زور و اقطاب قدرت جاهلی و طاغوتی را در دنیا می ترساند، اسلام ناب محمّدی (ص) است و این خود دلیل روشنی بر دشمنی های استکبار با نظام جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا به امروز بوده است.
عدواتی که همواره در لباسهای گوناگون گاه با جنگ و خونریزی و گاه در توطئه و تهاجم نرم فرهنگی صورت گرفته است.وقتی سخنان سیاستمداران شیطان پرست و فراماسونر دنیا مبنی بر سیاست جهانی سازی را می شنویم، با تحقیقی ولو مختصر این حقیقت در برابر ما خودنمایی می کند که هدف آنان تسلط بر تمام منابع دنیاست و برای کلمه باطل خود، در حال دوختن لباسی از جنس حق هستند. وقتی انقلاب اسلامی واژه هایی مقدس و نورانی مانند عدالت، برابری، معنویت، توجه و حمایت از مظلوم را مطرح می کند، مسلّم است که منافع آنان به شدت تهدید شده و باید برای مقابله با آن، بریدن سرها، قتل و غارت و توحش و آدمکشی را مترادف اسلام نشان دهند. منشأ و ریشه واژه اسلام هراسی (Islamophobia)را باید در کابوس های شبانه غارتگران جهانی جستجو کرد، زمانی که آمال آرزوهای خود را با شعارهای انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) بر باد رفته دیدند.
با تمام تلاش ها برای تیره و تار کردن و طوفانی نشان دادن این اقیانوس بی کران، اسلام اصیل، همچنان برای مردم جهان جذابیت داشته و روزی نیست که آمارها و گزارشاتی درباره گرایش مردم کشورهای جهان، به خصوص کشورهای غربی به آن منتشر نشود. فروپاشی کاخ استکبار جهانی - که بر محور فساد و فحشا، ظلم و نابرابری و استعمار سرمایه های جهان شکل گرفته است – بر اساس آمار مختصر زیر بدون چشم مسلح قابل رویت است:براساس سالنامه کتاب واقعیات در سرشماری اخیر آمریکا مشخص شد که سالانه ۱۰۰هزار نفر در این کشور به دین اسلام می گروند.موسسه تحقیقاتی و پژوهشی «فیث ماترز» اعلام کرده است تعداد کسانی که در انگلیس در سال های اخیر به اسلام گرایش پیدا کرده اند، ۱۰۰هزار نفر است که بیشتر آنان را زنان تشکیل می دهند. در این میان، تعداد دختران جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله و دارای تحصیلات دانشگاهی که به دین اسلام گرویده اند، چشمگیرتر است.روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» شمار افرادی که در آمریکا به اسلام می گروند را روز افزون توصیف کرده که این امر در میان اسپانیایی زبانان مقیم آمریکا ۳۰ درصد افزایش نشان می دهد. جمعیت کسانی که در ده سال اخیر درآمریکا به زبان لاتین سخن می گویند و به دین اسلام مشرف شده اند به ۲۰۰هزار نفر می رسند.به گزارش روزنامه «سان سنتیال» تعداد دختران بین ۱۸ تا ۳۰ سال که در ایالت فلوریدا با حجاب و روسری مشاهده می شوند نسبت به یک دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است.مرکز مطالعات اسلامی اسپانیا در آمار جدید از مسلمان شدن تعداد قابل توجهی از زنان اسپانیایی در دو سال گذشته خبر داده است. این مرکز تأکید کرده است که اولین علت گرایش زنان به اسلام، مواجه شدن با افراد مسلمان است چرا که جذب رفتار و آداب آن ها شده اند.
آمار منتشره پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی «آیجی» در مرکز نیویورک بیانگر آن است که نسل جدید دختران جوان نیویورکی برخلاف نسل های قبلی علاقه چندانی به خودنمایی و پوشیدن لباس های بدن نما ندارند و مردم به پوشیدگی بیشتر روی آورده اند. علت اصلی این امر بی بند و باری است که در سال های گذشته رایج شده بود و اکنون در عکس العمل به آن، گرایش به پوشیدگی بیشتر در میان دختران جوان و نوجوان اوج گرفته است.در نهایت اینکه به رغم تمام همتی که زورگویان جهانی در هر دوره ای برای خاموش کردن نور الهی اسلام در پیش گرفتند - پیامبران و اولیاء خدا را به خاک و خون کشیدند تا بلکه بتوانند گوشه ای از این گلستان را لگدمال نمایند - و برخلاف وحشیگری عروسک های خیمه شب بازی غرب در عراق و سوریه در دوره حاضر، چیزی جز ژاژ خاییدن و یاوه سرایی نصیب آنان نشده و هر روز چهره واقعی اسلام ناب محمدی مانند آهنی که در کوره گداخته شود، نمایان تر و درخشان تر می گردد. ختم کلام را آیات نورانی قرآن مجید قرار می دهیم آنجایی که خداوند بزرگ از باب تسلا بخشی به پیامبررحمت(ص)، زمانی که ایشان خوف آسیب دیدن هدیه آسمانی اسلام را داشتند، فرمود: « می خواهند نور خدا را با دهان های خود خاموش کنند، ولی خدا کامل کننده نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند.» (سوره صف/ آیه ٨)
آفرینش:پرواز اقتصاد با یک بال غیرممکن است!
«پرواز اقتصاد با یک بال غیرممکن است!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛روی کارآمدن دولت جدید درحالی صورت گرفت که اکثریت مردم از وضعیت اقتصادی موجود ناراضی بودند وچشم به تغییر و امید به ثبات اوضاع داشتند. از سوی دیگر دولت نیز تمرکز خود را بر روی مذاکرات هسته ای قرار داد تا از قبل آن دیوار تحریم ها فرو بریزد و اقتصاد کشور رونق پیدا کند. دراین مهم دستاوردهای قابل قبولی نیز به دست آمد که می توان به حفظ ثبات اقتصاد و رفع نگرانی هایی همچون نوسان بازار ارز و طلا اشاره کرد.
اما به نظر می رسد درمورد رونق اقتصاد و سامان دهی وضعیت تولید و صنعت کشور، کمی بیش از اندازه خود را معطوف به مذاکرات هسته ای کرده و همه چیز را منوط به توافق و یا شکست گفتگو ها با ۱+۵، می دانیم . مسلما این نگرش آسیب ها و مخاطرات فراوانی برای اقتصاد کشور به همراه خواهد داشت. پیروزی و توافق درمذاکرات قطعاً فضایی روانی و آرامش بخش را برای اقتصاد کشور به همراه خواهد آورد که می توان از آن به عنوان تضمینی برای تحقق برنامه ها و طرح های اقتصادی برای آینده استفاده کرد.
ازسوی دیگراین مذاکرات می تواند پلی برای رفت و آمد فعالان اقتصادی در داخل و سرمایه گذاران خارجی باشد. که البته این مهم نیز خود نیازمند اصلاح و بسترسازی مناسب در حیطه قوانین کار، بیمه های خارجی، تضمین های بانکی و... می باشد که هنوز به درستی آنها را آماده و فراهم نکرده ایم، به طوری که کار برای سرمایه گذاران داخلی نیز بسیار مشکل و مشقت بار است، چه برسد به سرمایگذاران خارجی!.
با این حال حل و فصل مذاکرات هسته ای به عنوان یک بال پرواز برای اقتصاد کشور تلقی می شود که وظیفه تسهیل و گسترش تعاملات، شناسایی و شناساندن موقعیت ها و فرصت های اقتصادی برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی را فراهم خواهد کرد.
اما بخش اصلی کار بر دوش مدیریت داخلی اقتصاد است. به عبارتی توافق و یا عدم توافق درمذاکرات هسته ای به غیراز بار روانی آن(که غیرقابل انکاراست)، دستاورد خاص و تغییر چشم گیری در وضعیت اقتصادی ما به وجود نخواهد آورد. درحال حاضر مشکلات اقتصادی ما درداخل کشور نهفته و ربطی به نشست های ۱+۵ ندارد!.
رکود صنعت و تولید درکشور به سبب مدیریت نامناسب درطی چند سال گذشته، عدم اصلاح ساختار سرمایه گذاری و اشتغال زایی درکشور و فشاربیش ازحد بر تولیدکنندگان اقتصادی می باشد.
باید بحث توانمند سازی و بهبود کسب و کار در داخل جدی گرفته شود. متاسفانه به صراحت می توان گفت بهبود فضای کسب و کار در کشور خیلی جدی گرفته نشده و برنامه های کارامدی هم برای آن ارائه نکرده ایم. ساختار اداری و قوانین موجود، فضای مناسبی برای فعالان و سرمایه گذاران اقتصادی داخلی فراهم نکرده و انگیزه آنها برای تولید و اشتغال زایی تضعیف شده و این امر به انباشت و راکد ماندن سرمایه منجرخواهد شد.
اگرچه تا حدودی این شرایط درحال اصلاح و به روزرسانی است، ولی باید تلاش کرد و در راستای مدیریت کلان اقتصادی گام برداریم. با حفظ تعادل و مدیریت دو بال اقتصادی کشور یعنی بهبود تعاملات خارجی و مدیریت ساختاراقتصاد داخلی، می توان امیدوار بود که اتفاقات مفیدی برای کشور بیفتد، درغیر این صورت تکیه و امید داشتن به پرواز با یک بال، هیچگاه مارا به منزل نخواهد رساند.
سیاست روز:تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید
«تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛همه غرب دست به دست هم داده اند تا یکسال تلاش برای پایان ادعاهای پوچ آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب علیه فعالیت های هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران بیهوده شود و نتیجه مطلوب به دست نیاید.
با روندی که در میان محافل سیاسی، رسانه ای و مقامات کشورهای غربی به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی دیده می شود، اکنون همه چشمان تحلیلگران، منتقدان، موافقان و مخالفان داخلی و خارجی، افکار عمومی جهان و مردم ایران اسلامی به رفتار و گفتاری است که آمریکا و دیگر کشورهای عضو گروه ۱+۵ در آخرین دور گفت و گوهای هسته ای اتخاذ خواهند کرد.
یکسال، جمهوری اسلامی ایران بر اساس توافق اولیه ای که با ۱+۵ بست، همه تعهدات این توافق را مو به مو اجرا کرد تا شاید طرف مقابل قانع شود که انحرافی در فعالیت های هسته ای ایران وجود ندارد، اما در این یکسال گذشته تعاریف و تعابیر بسیاری علیه این انعطاف ایران از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی گفته شد.
اکنون که مسیر گفت و گوهای هسته ای ایران و ۱+۵ مسیری ناهموار گشته و به انحراف کشیده شده است، آیا امکان رسیدن به یک توافق جامع در وین وجود دارد؟
سیگنال ها و نشانه هایی که از سوی طرف مقابل مخابره می شود، همگی در مقابل توافق قرار دارد.
اما اکنون که ایران یک سال بر اساس توافق اولیه فعالیت های هسته ای خود را تعلیق کرد و نشان داد که پایبند است، چنین فضایی علیه گفت و گوهای هسته ای ایجاد شده است؟
بسیار روشن است که اقدامات ایران گرچه از یک سو ثابت کرده است که انحرافی در اقدامات هسته ای خود ندارد و افکار عمومی جهان هم که تا پیش از این به خاطر تبلیغات گسترده ای که علیه ایران از سوی غرب انجام می شد تا اندازه زیادی قانع شده است که آن تبلیغات تنها یک ادعا بوده است تا واقعیت، اما در میدان گفت و گوهای هسته ای تنها مسئله ای که برای آمریکا اهمیت دارد، به زانو در آوردن جمهوری اسلامی ایران در برابر زیاده خواهی هایی است که از سوی واشنگتن پیگیری می شود.
توافق برای آمریکا مهم نیست، آن چیزی که برای آمریکا اهمیت دارد، رسیدن به خواسته ای است که بر اساس آن تصور ابر قدرتی در ذهن سردمداران این کشور نقش بسته است.
تصور این را بکنید که توافق نهایی انجام شود، حتی در خوشبینانه ترین حالت اینگونه باشد که آمریکا بپذیرد و ایران ثابت کند که در پی ساخت سلاح هسته ای نیست، تحریم های اعمال شده هم برچیده شود، واکنش آمریکا نسبت به این توافق چه خواهد بود؟
در یکسال گذشته همگان دیدند که چه تعابیری نسبت به توافق اولیه از سوی آمریکا مطرح شد. ایران به خاطر فشارها، تهدیدات و تحریم هایی که علیه او اعمال شد پای میز مذاکره آمد. ما ایران را مهار کردیم. ایران خطری برای صلح جهانی و منطقه ای بود که با این توافق این خطر بزرگ از بین رفت.
همه اینها و بسیاری تعابیر دیگر از سوی آمریکا و غرب مطرح شد. این توافق به عنوان یک پیروزی بزرگ برای آمریکا در رسانه های دنیا تیتر درشت می شود. در حالی که اگر توافقی انجام نشود، فضای منفی شدیدی علیه ایران شکل خواهد گرفت.
اما پروژه و سناریوی تمدید گفت وگوهای هسته ای هم مطرح است. گرچه تا چند روز پیش اکثر مسئولین و رسانه های غربی و مقامات کاخ سفید اصراری به تمدید نداشتند و حتی می گفتند که چنین برنامه ای در دستور کارشان نیست اکنون بر روی این سناریو هم بسیار فعال شده اند.
اگر آمریکایی ها به یک توافق بینابین با ایران دست یابند، آنگاه پذیرفته اند که ایران در پی تولید سلاح هسته ای نبوده و نیست. افکار عمومی جهان پس از چنین توافقی چه واکنشی از خود نشان خواهند داد؟ رسیدن به یک توافق در گفت وگوهای هسته ای یک شکست را برای آمریکا رقم خواهد زد که تبعات آن ارکان حاکمیت این کشور را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
چرا مجلس نمایندگان و سنا دست به کار شده اند و تلاش می کنند تا توافقی انجام نشود؟ به همین خاطر است که توافق را شکست بزرگی برای خود می دانند. آمریکایی ها تا این اندازه خیال نمی کردند که ایران انعطاف از خود نشان دهد و پای میز مذاکره بنشیند و پای کار بماند. نرمش قهرمانانه ای که رهبری نظام آن را برنامه ریزی کردند، اکنون در حال پاسخ دادن است.
برای همین است که تمدید گفت و گوهای هسته ای مطلوب آمریکایی هاست. آسوشیتد پرس در همین زمینه نوشته است؛ طرفین برای جلوگیری از به بن بست رسیدن گفت و گوها و جلوگیری از گزینه مقابله نظامی، با تمدید مهلت مذاکرات موافق هستند.
این خبرگزاری در تحلیل خود نوشته است؛ «طرفین برای جلوگیری از ایجاد بن بست و رسیدن به گزینه مقابله نظامی، با تمدید مهلت مذاکرات موافق هستند. اما گذشتن از مهلت ۲۴ نوامبر موجب ایجاد شک و تردید در کنگره ایالات متحده خواهد شد. دولت آمریکا ممکن است برای آرام کردن کنگره تحریم های جدید را به خاطر پیشرفت نداشتن در مذاکرات، بررسی کند. اما این مسئله می تواند موجب تقویت موضع تندروهای ایرانی شود و در نتیجه تهران میز مذاکره را ترک خواهد کرد.»
خبرگزاری فرانسه هم در گزارش تحلیلی خود، عملاً هیچ شانسی را برای رسیدن به توافق جامع تا ۲۴ نوامبر قائل نیست و تحلیلگر آن اعتقاد دارد مذاکرات تا چند ماه دیگر تمدید می شود.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز هم در گزارشی از قول منابع مطلع به مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه ۱+۵ از ایجاد موانعی در این گفت وگوها خبر داده است.
نیویورک تایمز می نویسد نیروهای آرایش یافته در جبهه مخالفان توافق هسته ای با ایران، گروه نیرومندی را تشکیل می دهند: جمهوری خواهان تازه به قدرت رسیده، برخی از همگنان رئیس جمهوری آمریکا در حزب دموکرات و بسیاری از متحدان آمریکا.
دیپلمات کهنه کار و پیشین آمریکا هم معتقد است مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه ۱+۵ بار دیگر تمدید خواهد شد.
دنیس راس گفته است: "احتمالا [توافق موقتی کنونی] تمدید خواهد شد. فکر می کنم که احتمال گشایش تا ۲۴ نوامبر وجود دارد، اما زمان کافی برای پرداختن به جزئیات چنین توافقی وجود ندارد.
و اما نکته مهم دیگری که اکنون دیده می شود، تهدیدات نظامی است که همچنان بر اساس ادعای آمریکایی ها روی میز است.
مصادف شدن آخرین دور گفت وگوهای هسته ای با ۳۰ سال اقتدار موشکی جمهوری اسلامی ایران پیام روشن و قاطعی را به طرف مقابل می دهد.
دست از پا خطا کردن آمریکا و اسرائیل همان و هدف قرار گرفتن اهداف متعددی در سرزمین های اشغالی و البته پایگاه های آمریکا در منطقه همان!
روز گذشته هم حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده کل قوا در دانشگاه امام علی(ع) و در آیین دانش آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران تأکید کردند؛ «نیروهای نظامی ما قابلیت های خود را به اثبات رسانده اند، لذا دنیا بر روی آنها حساب می کند و می داند آنجا که عرصه رزم آوری نیروهای مسلح ماست، آنها سنگ تمام می گذارند.»
دوران وسترن بازی و شیش لول کشی برای آمریکایی ها پایان یافته است، اکنون عصر اسلام ناب محمدی(ص) است و مقابله با این تفکر حق، نابودی آنها را رقم خواهد زد. پس تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید که صلاح شما در همین است.
آرمان:نمایندگان درکنار مردم
«نمایندگان درکنار مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم رسول منتجب نیا است که در آن می خوانید؛
تعامل دولت و مجلس به واسطه وزارت علوم و پیچیدگی هایی که در رابطه با انتخاب وزیر پیش آمده است به نظر می رسد دچار کدورت هایی شده است. بر این اساس اگر جلسه رای اعتماد روز سه شنبه به انتخاب وزیر بینجامد می توان این انتظار را داشت که روابط بهارستان و پاستور وارد فضایی از تعامل شود و شاید خللی که در این مدت به این روابط وارد شده است مورد ترمیم قرار گیرد. از سوی دیگر اگر همچون وزیران پیشین نتیجه جلسه رای اعتماد بی اعتمادی به دکتر دانش آشتیانی باشد باید این انتظار را داشت که روابط تیره تر شود که قطعا به نفع جامعه نخواهد بود.
با نگاه به ترکیب مجلس نهم به وضوح می توان دریافت که عده ای قلیل و اندک با فضاسازی ها و برخوردی افراط گونه سعی دارند تا نبض مجلس را به دست گیرند و از این رو مانعی باشند بر سر راه دولت تا نتواند به آنچه وعده داده است عمل کند و همین امر عاملی شود برای دلسرد کردن مردمی که روز ۲۴خرداد به پای صندوق های رای رفتند و او را برگزیدند لذا نمایندگان مردم باید هوشیار باشند این فضاسازی ها موجب نشود خدای نکرده به جایگاه و شأن مجلس خدشه ای وارد شود.
نباید فراموش کرد سخن گفتن،انتقاد کردن و بیان نظر حق نمایندگان است و لازم است برای رسیدن به پیشرفت و تحلیل بهتر موضوعات این نظرات گفته و البته شنیده شود اما گویا برخی انگشت شمار تعبیر دیگری از این حق دارند و به خود اجازه می دهند در قالب بیان عقیده دست به اتهام زنی، افترا و ایجاد فضای مسموم بزنند.نباید فراموش کرد وظیفه نمایندگی همراهی و در کنار مردم بودن است نه تلاش برای ناکام گذاشتن دولت.
نمایندگان محترم مجلس باید صدای ملت را که می خواهند مشکلات باقی مانده از مدیریت قبلی حل شود بشنوند و اجازه ندهند عده ای به دلیل داشتن منافع سیاسی بر دامنه مشکلات بیفزایند و فرصت خدمتگزاری را از دولتی که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده و مشتاق کار و تلاش است، بگیرند. لازم است بر این نکته اساسی تاکید شود که هر گونه خدشه ای در این مسیر بر دولت وارد شود بخشی از نگاه ها به مجلس ممکن است دچار تغییر شود و اگر دولت فشل بماند بنای توسعه و پیشرفت کشور ناتمام می ماند.
لذا امید است نمایندگان به معطل ماندن وزارت علوم پایان دهند و اجازه دهند این وزارتخانه سامان بگیرد. نا گفته نماند دکتر روحانی با این موضوع بسیار شجاعانه برخورد کرده و به رغم فشارهای نابجایی که متوجه دولت بوده عملکرد و برخوردی هوشمندانه از خود بروز داده و به نظر می رسد تنها راه موفقیت دولت آقای روحانی در پایداری بر قول هایی است که به مردم داده و البته تسلیم شدن در برابر تندروها یعنی پشت کردن به مردم و پشت کردن به منافع و مصالح آنها.
مردم سالاری:استراتژی و خطوط قرمز نهضت حسینی
«استراتژی و خطوط قرمز نهضت حسینی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم
نویسنده : سیدرضا اکرمی
۱- نهضت حسینی و عاشورای عاشورائیان، استراتژی همه پیامبران بزرگ الهی چون ابراهیم خلیل و موسای کلیم و عیسای مسیح و خاتم پیامبران «السلام علیک یا وارث ابراهیم، موسی و عیسی و محمدبن عبدالله علیهم السلام» می باشد و حضرت نیز وارث «امام علی(ع) و امام حسن(ع)» امامان بعد از پیامبر اسلام و مادرش «فاطمه الزهرا» است، یعنی کار امام ادامه «اندیشه و انگیزه و ایده و عمل و اخلاق و عقیده» آنان است که همان توحید و معاد، وحی الهی و ایمان و اعتقاد، اخلاق و انسانیت است «لقد بعثنا فی کل امه رسولا، ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت، وارجوا الیوم الاخر، ولا تعثوا فی الارض مفسدین، یامرهم بالمعروف وینهاهم عن المنکر و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» و هرگز اختلاف بین رسولان الهی و امامان شیعه وجود ندارد. عاشورا یک پروسه و فرهنگ است» و «پروژه و حادثه» نمی باشد و یک فرهنگ و جریان می باشد.
۲- نهضت حسینی، خطوط قرمزی دارد که هرگز امام از آن عبور نمی کند و امام می فرماید «هیهات مناالذله، لااعطیهم بیدی اعطاء الذلیل» ذلت از ما به دور است و خداوند و رسول وی و پرورش دهندگان و انسان های عزتمند و آزاده و آزاد زیستان «یا بی الله لنا ذالک و رسوله و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان توثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام» و غیرت باوران اجازه گزینش «ذلت و خواری» نمی دهند و فرمود، مرگ با عزت بر زندگی همراه با ذلت «موت فی عزه، خیر من حیوه فی ذل» برتری دارد و در گزینش صحیح باید عزت را برگزید. بر دعوت به خدا و معاد و حریت تا آخرین لحظه اهتمام ورزید و در آخرین فراز سخن در قربانگاه می فرمود: «الهی رضا بقضائک، صبرا علی بلائک، تسلیما لامرک، لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین» که خدا جوئی همه وجود وی بود.
٣- در خطوط قرمز امام «بیعت با یزید» راه ندارد و می فرماید «مثلی لایبایع مثل یزید» همانند من، با همانند یزید بیعت نمی کند، چون یزید اولیات زمامداری «علم و عقل و اخلاق و تجربه و ایمان» را ندارد و هیچ مقبولیت مردمی و مشروعیت الهی را در وی نتوان یافت و بالعکس، جامع «رذائل و ارجاس و انجاس» می باشد که در توصیه های قبل از ولایت عهدی، پدر هشدار داد و از وی به شدت خواست تا خود را کنترل نماید و امام حسین علیه السلام پس از پیشنهاد بیعت با یزید فرمود «فعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه مثل یزید» باید فاتحه اسلام را خواند که والی مردم یزید باشد. چون هیچ امتیازی در مملکتداری ندارد.
۴- در خطوط قرمز موضوع «حق و باطل» اصل و اساس می باشد که می فرمود «الاترون الی الحق لا یعمل به والباطل لایتناهی عنه، لیرغب المومن فی لقاء ربه» آیا نمی نگرید که حق معمول نیست و با باطل فاصله وجود ندارد و عکس العمل در آنها راه ندارد و بنابراین مومن باید مرگ پذیر باشد و جمله «انی لا اری الموت الا سعاده والحیوه مع الظالمین الا برما» را اعلام داشت و به استقبال مرگ رفت و هر آزاده و آزادمرد باید این موضوع را اساس «سبک زندگی» خود قرار دهد. بی تفاوت بودن و تماشاچی بودن در دکترین و استراتژی خداپرستان و حق جویان و باطل ستیزان راه ندارد.
۵- دراستراتژی نهضت حسینی، آگاه سازی و افشاگری ۲ اصل کلیدی می باشد و همه رهبران به آن اهتمام داشتند فاعذر فی الدعاء و منح النصج و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله، زیارت اربعین» که امام در یک مثلث، دعوت در حد امکان و خیرخواهی و دلسوزی و نثار و ایثار جان در راستای نجات بندگان «غفلت زده، خواب رفته، غرور گرفته، مرعوب دشمنان نابکار و تحقیر و تطمیع شده» گام برداشت و سامان دهی و اصلاح گری مردم جوزده و خواب زده را در دستور کار خود قرار داد و با «۴۰ نفری که از مکه با خود داشت» و ٣۲ نفری که شب عاشورا «لعلنا نصلی لربنا و ندعوه و نستغفره» به امام پیوستند و شهادت را پذیرا گشتند.
۶- آوردن خاندان به همراه خود تا آخرین مرحله نهضت «هجرت، دعوت مردم عراق، حرکت به سوی کوفه مرکز عراق و شهر استراتژی آن زمان و مقاومت تا مرحله شهادت، و به اسارت بردن آن خانواده و فرصت سازی آنان، اساس تبلیغات ناروای امویان را، لرزان ساخت و تغییر داد که خاندان ابوسفیان در اندک زمانی «متلاشی شدند» و حکومت به «مروانیان» رسید و قیام ها و اعتراضات متعدد «کوفه، مدینه، مکه، بصره» به وجود آمد و امپراطوری اسلامی دچار تحولات شد، امام علی علیه السلام می فرماید «تمنوا الفتنه ففیها هلاک الجبابره و طهاره الارض من الفسقه» آزمایش و فتنه را خواستار شوید که در آن جباران هلاک شوند و زمین از لوث وجود ناپاکان پالایش می شود.
ابتکار: پدیده پاشایی و چند مرز خاکستری ممنوعه
«پدیده پاشایی و چند مرز خاکستری ممنوعه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید؛در روزهایی که گذشت از یک بعد جدید جامعه ایرانی رونمایی شد تا ماجرای واکنش بدنه جامعه و شبکه های اجتماعی به مرگ مرتضی پاشایی، خواننده جوان موسیقی پاپ، پدیده تازه شهر لقب بگیرد. تحلیل ها و واکنش های چند روز اخیر به وقایع پس از درگذشت این خواننده فقید نشان می دهد که تقریبا همه اقشار جامعه از مردمان کوچه و بازار گرفته تا دولتی ها و اهالی حکومت، از فعالان رسانه ای تا نخبگان و گروههای مرجع و از هنرمندان و به اصطلاح سوپراستارها تا دست اندرکاران صدا و سیما، همگی از آنچه این چند روز در خیابان های پایتخت و دیگر شهرها و صفحات شبکه های اجتماعی گذشت، غافلگیر شده اند. حتی خودِ همان جوانانی که به عنوان بدنه ناشناخته جامعه سوگوارانه از بیمارستان تا بهشت زهرا آن مرحوم را مشایعت کردند از حجم توده وار جمعیت و چگونگی به هم پیوستن این اجتماع شوکه شده بودند. پدیده ای تازه هم درخیابان های شهر و هم در کوچه پس کوچه های فضای مجازی شکل گرفت اما هنوز بر سر این که این پدیده، شخص مرحوم پاشایی بود، موسیقی پاپ بود، جوانان بودند، شبکه های اجتماعی بود یا هیولای سرطان، اختلاف نظر است. در این نوشته سعی شده به این پدیده از منظر چند مرز خاکستری میان ممنوعه ها و مجازها نگاه شود؛ بلکه بتوانیم به جوابی برای این معمای غافلگیرکننده برسیم.
۱- پاشایی خواننده پاپ بود. موسیقی پاپ در طول دو سه دهه گذشته در مرزی خاکستری حدفاصل ممنوع و مجاز زیست کرده است. این نوع از موسیقی همواره در میانه آنچه که موسیقی غیر مجاز و زیر زمینی خوانده می شود و موسیقی مورد تایید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مقررات و بخشنامه های رسمی، رشد یافته است. خوانندگان و طرفداران موزیک پاپ در داخل کشور تقریبا هیچ گاه تمام و کمال تعیین تکلیف نشده اند. گاهی مجوز انتشار آلبوم گرفته اند و گاهی اجازه برگزاری کنسرت نداشته اند. گاهی محبوب القلوب عده ای شدند و گاهی مغضوب عده ای دیگر. صدا و سیما با همه سختگیری ها در برخورد با موسیقی به معنای عام کلمه، گاهی میزبان مهربان خوانندگان پاپ بوده است و گاه در مذمت این گونه برنامه ها و کنسرت ها و آلبوم های این دسته از خوانندگان داد سخن داده است. به طور کلی نگاهی به پشت سر نشان می دهد که بخش دولتی و دیگر نهادهای حکومتی در برخورد با موسیقی پاپ هیچ گاه موضع مشخصِ سیاه یا سفیدی نداشته است. در این مورد خاص گاهی از سوراخ سوزن رد شده اند و گاهی از دروازه هم رد نشده اند!
۲- پاشایی ٣۰ ساله، دهه شصتی و جوان بود و ۹۵ درصد سوگواران مرگ او هم جوانان بوده اند. تکلیف جوان درکشور اگرچه کمابیش مشخص است اما واقعیت این است که تکلیف جوانی کردن حداقل برای خود جوانان چندان مشخص و شفاف نیست. نوع و جنس حساسیت ها و خط قرمزهای نوشته و نانوشته طیف ها و قرائت های مختلف بدنه جامعه و حاکمیت (دولت، مجلس و دیگر نهادها) هیچ گاه درباره این مقوله یکدست و واضح نبوده و تفاوت نوع نگاه در مواردی از یک جناح تا جناح مقابل و از یک دولت تا دولت بعدی بسیار زیاد و گاهی از زمین تا آسمان بوده است! این تنوع دیدگاه و برخورد سلیقه ای دست اندرکاران از نهاد خانواده گرفته تا نهاد حاکمیت و همه نهادهای واقع درمیانه این دو باعث شده است تا تکلیف حد و حدود جوانی کردن و چند و چون گذران اوقات فراغت و روابط هیچ گاه در کشور به طور واضح مشخص نباشد. به گونه ای که از نگاه یک جوان امروزی انگار که این مساله خاص را مرزی خاکستری از ممنوعه های رسمی و غیررسمی، قانونی و غیرقانونی، عرفی و غیرعرفی و خانوادگی یا اجتماعی احاطه کرده است. از این رو است که جوان برای جوانی کردن خود را بلاتکلیف ببیند و به ناچار گاهی دست به اجتهاد و انتخاب و یا اجتناب بزند.
٣- پاشایی سرطان داشت. هم آمارهای رسمی وهم شواهد کوچه وبازار می گوید که در سالهای اخیر سرطان عیان تر وبی پرواتر از هرزمانی برای جامعه ایرانی شاخ و شانه می کشد. کمتر کسی را می توان یافت که خانواده و بستگانش زخم خورده سرطان نبوده باشند. روایت ها درباره عوامل تشدید سرطان در سالهای اخیر متعدد و البته خاکستری و غیرشفاف است. جماعتی می گویند ترکیبات بنزین پتروشیمی سالهای گذشته آلوده و سرطان زا بوده و از این رو ممنوع شده است، طرف مقابل به طور کامل کتمان می کند و اصلا چیزی به روی خود نمی آورد، می گویند افزودنی های غیرمجاز و ممنوع در محصولات غذایی بیداد می کند، می گویند آزبست باید ممنوع شود، می گویند مواد شیمیایی و... اما به جز اتفاق نظر صحیح همگان درباره دخانیات دربقیه موارد موثر در تشدید سرطان ها انگار هیچ چیز شفاف نیست. جو روانی اجتماع مانند آسمان شهر خاکستری است و کسی زیر بار پذیرش عوامل موثر در تشدید سرطان ها نمی رود. سرطان هم که دیگر سن و سال نمی شناسد و کودک و پیر و جوان را به یک چشم نگاه می کند و در زیر جلد شهر و زیر پوست شهروندان جولان می دهد.
۴- همیشه پای یک یا چند شبکه اجتماعی در میان است. شبکه های اجتماعی در ایران هنوز تکلیف خود را نمی دانند و در مرزی خاکستری میان فیلترینگ و آزادی قرار دارند. فیسبوک و توئیتر و چند شبکه دیگر با وجود عضویت میلیونها ایرانی فیلتر و ممنوع است. وایبر و اینستاگرام واتس اپ و دیگران در برزخ تصمیم گیری شورای عالی فضای مجازی است. خبرها، گزارش ها، شنیده ها و دیگر نوشته هایی که در این شبکه ها دست به دست می شود هم ترکیبی خاکستری است از راست و دروغ، واقعیات و شایعات، خبرهای سیاه و خبرهای سفید، گفته ها و ناگفته هایی درباره همه چیز از جمله موسیقی، پاپ، پاشایی، جوانی، سرطان، پارازیت، ماه عسل، بیمارستان بهمن، خبرفوت، تکذیب فوت و... و.... کاربران شبکه های اجتماعی هر چند همواره شرایط حضور خود در این فضای مجازی را در حال و هوایی نه سفید و نه سیاه بلکه خاکستری می بینند، اما این مانع از آن نمی شود که خبرها و نظرهای خود را با هم درمیان نگذارند، با هم همراه نشوند، شادی و غم خود را با همفکران خود به اشتراک نگذارند و برای شادمانی یا سوگواری قرار مدار نگذارند.
دنیای اقتصاد:آینده بازار وام مسکن
«آینده بازار وام مسکن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سلمان خادم المله است که در آن می خوانید؛در چند روز اخیر با کاهش قیمت اوراق تسهیلات مسکن و حرکت قیمت اوراق در محدوده پایین تر از ۹۰ هزار تومان، گمانه زنی های مختلفی در مورد آینده قیمت این اوراق و به تبع آن تقاضا در بازار مسکن مطرح شده است. در این یادداشت قصد داریم به بررسی این موضوع بپردازیم. در علم اقتصاد، گفته می شود چنانچه بازار رقابتی برقرار باشد، قیمت از تعادل عرضه و تقاضا تعیین می شود. اوراق تسهیلات مسکن نیز تابع این شرایط است. به طور معمول دو نوع تقاضا برای این اوراق وجود دارد؛ یکی تقاضای مصرفی (کسانی که قصد دارند با خریداری این اوراق تسهیلات مسکن برای خرید ملک دریافت کنند) و دیگری تقاضای سرمایه گذاری (یا سفته بازی که هدفشان از معاملات این اوراق کسب سود است و نه خرید ملک).
از آنجا که طراحان این اوراق و دست اندرکاران مربوطه، بیشتر به تقاضای مصرفی این اوراق (و به نوعی حمایت از طبقات متوسط جامعه برای خرید ملک) توجه دارند، افزایش قیمت این اوراق در چند ماه گذشته مسوولان بانک مسکن و بازار سرمایه را بر آن داشت تا تقاضای سرمایه گذاری (و تقاضای سفته بازی) این اوراق را با وضع محدودیت های مختلف کنترل کنند که تا حد زیادی نیز این اتفاق افتاد؛ لیکن این تقاضای مصرفی بود که همچنان باعث افزایش قیمت اوراق می شد. از طرف دیگر از آنجا که بازار اوراق تسهیلات مسکن، بازار پیشرو یا بالادست مسکن به حساب می آید (به دلیل آنکه خریداران مسکن پیش از انجام معامله ابتدا برای دریافت وام و خرید اوراق به فرابورس مراجعه می کنند، این بازار می تواند افزایش یا کاهش تقاضای مسکن را دو تا چهار ماه جلوتر پیش بینی کند) و تقاضای سرمایه گذاری هم کنترل شده است، طبیعتا خریداران ملک هستند که قاعده بازی را در بازار این اوراق تعیین می کنند و از آنجا که نرخ سود این تسهیلات حدود ۱۶ درصد و نرخ موثر آن (با احتساب هزینه ای که خریدار ملک برای خرید اوراق تسهیلات و سایر موارد می پردازد) بین ۲۰ تا ۲۲ درصد خواهد بود و از طرفی نرخ سود رایج در بازار از این ارقام بالاتر است، بنابراین این اوراق برای متقاضیان ملک همچنان جذابیت دارد و آنچه باعث کاهش میزان تقاضا شده به کاهش میزان تقاضا برای خرید ملک بازمی گردد. از طرف دیگر عرضه این اوراق عمدتا به میزان سپرده های حساب خاصی که در بانک مسکن برای این منظور در نظر گرفته شده، بستگی دارد که با توجه به شرایط فعلی اقتصاد کشور، سرمایه گذاری در این حساب نیز برای سرمایه گذاران سود قابل قبولی ایجاد می کند (هم سود حساب سپرده و هم منافع حاصل از اوراق تخصیص یافته به حساب مذکور)؛ بنابراین احتمالا در عرضه اوراق تغییر ناگهانی و جدی اتفاق نخواهد افتاد.
به رغم آنچه در بالا ذکر شد، در بحث تقاضای اوراق تسهیلات مسکن باید توجه داشت که به دو دلیل الزاما این تقاضا تا چند ماه آینده با روند کاهشی مواجه نخواهد بود: اول اینکه معمولا تقاضای خرید اوراق در ماه های بهمن و اسفند افزایش قابل ملاحظه ای پیدا می کند که ممکن است مجددا قیمت اوراق را افزایش دهد. دوم اینکه چنانچه فرض متقاضیان خرید ملک، تصویب طرح تسهیلات صندوق پس انداز مسکن باشد (و آنها خرید خود را موکول به دریافت این تسهیلات کنند)، ممکن است این فرض الزاما درست نباشد؛ زیرا از اظهار نظرات مسوولان امر چنین برداشت می شود که مخاطبان دریافت وام صندوق پس انداز مسکن، خانه اولی ها یا کسانی هستند که تازه ازدواج کرده اند یا افرادی از این دست خواهند بود؛ بنابراین ممکن است مدتی تقاضا برای این اوراق کاهش یابد، لیکن با روشن تر شدن ابعاد این قضیه مجددا تقاضای آنها به سطح قبلی بازخواهد گشت. پس باید تمهیدات لازم برای این شرایط از قبل در نظر گرفته شود.
منبع خبر:جام جم آنلاین
|