آوازِ عاشقانه ی چشمانت
خسرو باقرپور
•
اندوه عمیق است و کبود در تیره ی چشمانت؛
به اعماق می کشاندم،
به گاهی که سینه ات دیگر؛
توانِ این همه آه ندارد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۵ آذر ۱٣۹٣ -
۲۶ نوامبر ۲۰۱۴
اندوه عمیق است و کبود در تیره ی چشمانت؛
به اعماق می کشاندم،
به گاهی که سینه ات دیگر؛
توانِ این همه آه ندارد.
اندوه دریاست گاهی!
به گاهی که ملوانی خسته؛
در طوفانِ چشمانت می میرد.
اندوه صحراست گاهی!
و راهِ نفس را می بندد در آوازِ دشتی ی من
و نگاهِ مُضطربِ آهو می شود در چشمِ بی قرارِ تو:
به گاهی که در انفجارِ گُریختن از لحظه ی شِلّیک؛
و درکِ آتش و باروت؛
آیینه ی نمناک و ماتِ آسمان می شود.
توانِ خشکاندنِ دریا را ندارم؛
خندیدن را به من بیاموز.
اندوهِ صحرا را تاب نمی توانم آورد؛
آواز را به من بیاموز.
شهریور ۱٣۹٣
تصویرِ متن: Dreamer Christan Schloe
|