سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

منطق تاریخ و عمل کرد بورژوازی


ناصر آقاجری


• نئولیبرالیست های وطنی پس از اعلام ورشکستگی خصوصی سازی توسط آقای غنی نژاد، تئوری جدیدی مطرح کردند (آزادسازی اقتصادی) بدون اینکه ضروری بدانند توضیح دهند، چگونه با عوارض ۲۵ سال به زعم ایشان خصوصی سازی غیراصولی و ورشکسته برخورد شود، و اصولاً بر چنین پایه و بنیاد در هم ریخته ای ساختار جدید و تئوری نوِ آقایان (آزادسازی اقتصادی) امکان پذیر است؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ آذر ۱٣۹٣ -  ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴


ایدئولوگ های سرمایه داری جهانی، برای مفاهیم کلی اقتصادی ـ اجتماعی معانی متفاوت و متضادی می سازند. متفاوت، چون درون مایه ی مفاهیم را در جهت منافع اقتصادی یک اقلیت وارونه می کنند، و منافع اقتصادی ـ اجتماعی را هم، تنها در یک واژه ی «سود» برای همان اقلیت خلاصه و تعریف می نمایند. در این میان جایگاه اکثریتِ افراد جامعه را به صورت یک کالا، با ارزش مبادله می بینند، نه انسان هایی دارای حق و حقوق مدنی و قانونی. متضاد، چون مفاهیم کلی در جهت منافع آنها یک معنا پیدا می کند، ولی برای پاسداری از آن منافع که همان تک واژه ی «سود» است، معانی به ضد خودش تبدیل می گردد. هم چون، ادعای سرمایه داری جهانی که به خطر افتادن سودش را که ناشی از کاستی های درونی این مناسبات است، «به خطر افتادن امنیت ملی و حقوق بشر» ترجمه می کند. در این میان بهترین سند، تحقیق و بررسیِ روند تاریخی دگرگونی های نظام اقتصادی ـ اجتماعی سرمایه داری و شناخت درون مایه و سرشت این مناسبات ضد انسانی (انسان کالایی) است.
زمانی که مردم اروپا توانستند با خیزش های خونین، دیکتاتوری مطلقه ی مذهبی ـ الهی پاپ ها را، که بزعم آن ها به فرمان الهی، بزرگترین فئودال ها و ثروتمندان اروپا شده بودند!!!! از این رو این حق الهی را برای خود ساخته و پرداخته بودند، که دگر اندیشان و دانشمندان را به دلیل باورهای علمی یشان زنده زنده بسوزانند، و دیکتاتوری مطلقه دینی ـ خرافی را جایگزین آزادی مذهب و اندیشه قرار دهند، براندازند، پس از درهم شکستن این نگرش دانش و توسعه صنعتی شکوفا گردید.
با کشف نیروی بخار و اختراع ماشین بخار، اروپا توانست از دیگر قاره های جهان که هم چنان اسیر و دربند باورهای واپس گرا بودند، پیشی بگیرد. اختراعات و اکتشافات و تحقیقات علمی سرعت این پیش گامی را تصاعدی نمود. کشتی های بزرگ توپ دار و اسلحه های پیش رفته، اروپا را از نظر اقتصادی ـ نظامی نسبت به بقیه جهان به برتری رساند.
نظام های سرمایه داری برای انباشت سرمایه که ضرورت آن برای بقای این ساختار از نظر اقتصادی و توسعه صنایع امری است غیرقابل اجتناب، دزدی، تجاوز، غارت و نسل کشی را در سرزمین های دیگر، زیر پوشش واژه ی «استعمار» چند صد سال کاربردی کردند، زیرا به خوبی دریافته بودند که حتا با استثمار وحشیانه کارگران این ساختار نمی تواند بر پا و توان خود بایستد. بدین جهت با توجیه «از میان بردن توحش و توسعه تمدن و مدنیت» ددمنشانه ترین شیوه های واپس گرایی (شیوه جنگ های صلیبی) را باز تولید کردند. همه ی قاره ها را به تصرف سرمایه داری درآوردند، به گونه ای که چند صد سال خورشید بر پرچم این مناسباتِ استثمارگر جنایت پیشه، هرگز غروب نمی کرد. قتل عام، غارت و راهزنی دریایی سیل طلا را به سوی این مناسبات نا به هنجار روانه نمود. بدین گونه انباشت سرمایه برای توسعه علمی ـ صنعتی سرمایه داری فراهم شد. این ساختار استثمارگر برخلاف شناخت حسی برخی چپ های واخورده ی وطنی که زمانی دنیا و مبارزه را، تنها از سوراخ تفنگ می دیدند و هم اینک هم پس از این همه دگرگونی های بین المللی ناتوان از شناخت ژرف این مناسبات هستند و ساختار سرمایه داری را «تنها ره رهایی» می پندارند (نگرش افرادی امثال آقای خلیق)، این مناسبات دارای آن نیروی درونی پویا و اتوماسیون شده ای نیست که قادر باشد بدون بحران در صلح و با دموکراسی واقعی نه مهندسی شده با دلار، به توسعه و به انباشت این همه سرمایه دست یابد و با اتکا به نیروهای درونی یش کاستی ها را بهینه نماید. تخته پرش پیشرفت های این ساختار استثمارگر را این گونه انباشت سرمایه ای فراهم نموده است، تجاوز، نسل کشی و دزدی های بین المللی آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی. همه ارزش های ادعایی این مناسبات چون، تمدن و مدنیت، آزادی و حقوق بشر تنها در پذیرش بدون چون چرای راه رشد سرمایه داری به وسیله ملت های دیگر خلاصه شده است. در غیر این صورت، سپاه واکنش سریع ناتو، آن ملت را تحریم اقتصادی و پس از آن مورد حمله نظامی قرار می دهد. مانند تصرف گرانادا یا مانند تجزیه و ویران کردن یوگسلاوی، تصرف افغانستان و عراق و هم اکنون نسل کشی در سوریه. دیکتاتوری در این کشورها به صورت غیرقابل اجتنابی خیزش های مردمی را در پی دارد، با خیزش مردم، آمریکا نیروهای لباس شخصیِ بومی یش را چون القاعده، طالبان و هم اینک داعش را خلق و به قدرت می رساند.
بحران های سرشتی این ساختار (که تنها با جنگ های جهانی یش بر سر تقسیم بازار، بیش از تمام طول تاریخ بشریت، زحمتکشان را قتل عام نموده است) و قدرت اقتصادی ـ نظامی جبهه ی کار (سوسیالیسم علمی) به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، امکان شیوه های استعماری را به کلی از سرمایه داری جهانی گرفت. امپریالیسم جهانی در جستجوی راه های دیگر، به تربیت کادرهای مخفی خود در میان مغزهای فراری کشورهای دیکتاتور زده پرداخت، و بدین روش تشکیلات مدرن فراماسیونری را بازسازی نمود. تا در شرایط مناسب آنها را به قدرت سیاسی برساند. از سوی دیگر با توسعه و گسترش باورهای خرافی، هم چنان مانع استقلال اقتصادی ـ صنعتی آنها می شود و غارت منابع این کشورهای عقب رانده شده را به صورت تصاعدی گسترش می دهد. از نظر فرهنگی هم برای توجیه و پذیرش این عمل کردهای غیر انسانی خود، باورهای پست مدرنیستی و شیوه های ماکیاولیستی را در کنار گسترش مذاهب دُگم و خرافی در رسانه های انحصاری بین المللی یش توسعه و تبلیغ می کند.
در جهان عقب رانده شده ی خرافه زده، شاهد پیچیدگی های اجتماعی خاصی هستیم، که در شکل پیشرو و مردمی است ولی در درون مایه و سرشت، تنها یک دنباله رو حقیر امپریالیسم جهانی است، هم چون کشورهایی که خواست و شعار مردمشان مبارزه برای استقلال اقتصادی و صنعتی و آزادی اندیشه بود و مشت های گره کرده اشان را بر پوزه امپریالیسم می کوبیدند، ولی اینک با شتاب به سوی هارترین مناسبات سرمایه داری دلالی (نئولیبرالیسم یا تعدیل ساختاری و خصوصی سازی) می تازند.
در دوران استعمار، بورژوازی فراماسیونرهایش را از میان مالکان بزرگ، اشراف و بورژوازی کمپرادور و درس آموختگانی خود فروخته انتخاب می کرد. ولی در شرایط امروز به دلیل پیچیده شدن شیوه های استثمار، امپریالیسم فراماسیونرهایش را بیشتر از میان تکنوکرات ها، اقتصاد دانها و دانش آموختگان با گرایش نئولیبرالیسم برمی گزیند. در ایران، موتور چرخش انقلاب به پس را، اقتصاددانان نئولیبرال ـ هایکی با گرایش فاشیستی به دست گرفته اند. برخی از این مزدوران صندوق بین المللی پول، مطابق با باورهای مسلط حکومتی، خود را در زیر ریش های دانه برنجی و انگشتر عقیق و پیراهن بدون یقه پنهان می کنند، برخی دیگر خود را به سردمداران بازار سنتی چسبانده اند و بدون ریش و ظاهر سازی، اپوزیسیون شده اند. این جماعت همگی تظاهر به غیر سیاسی بودن می کنند و مانند هنرمندان و روشنفکران غیرجانبدار و مستقل، سیاست را پدیده ای نابهنجار می دانند، در حالی که خود تا گلو در باتلاق سیاست های امپریالیستی مدفون شده اند. این اقتصاد خوانده ها با قوه ی اجرائیه، مقننه و قضائیه در شکل هیچ کاری ندارند، تنها تلاش می کنند مسیر مناسبات اقتصادی جامعه را به سوی اقتصاد امپریالیستی و تسلیم در برابر کدخدای «دهکده ی جهانی» آمریکا برگردانند. ولی این شیوه ی عمل کرد را، سیاسی نمی خوانند زیرا، می خواهند تیشه را به ریشه ی جامعه بزنند.
ادعای غیرسیاسی بودن تنها یک ترفند و عوام فریبی ماکیاولیستی برای فریب مردم است، تا خود را انسانی فراتر از ریاکاری های ضدانسانی سرمایه داری معرفی کنند، تا پنهان از مردم و با دستان دولت ها، زنجیرهای بندگی امپریالیسم را علاوه بر حاکمیت استبدادی چنین دولت هایی به گردن ملت ایران بیندازند. همان گونه که شاهد هستیم این مزدوران بیگانه (اقتصادانهای فراماسیونر) عملیات خزنده اشان را پس از جنگ کاربردی کردند. حتا آخرین دولت هم بطور رسمی اعلام نمود: همان مناسبات اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را پی خواهد گرفت. در این میان مردم سرگردان و حیران، بیکاری، فساد دستگاه های اداری و گرانی روز افزون را تجربه می کنند و شاهد تضاد در گفتارها و عمل کردهای کسانی هستند که تا همین دیروز، می خواستند علی وار و ابوذرگونه مناسبات اجتماعی را سامان بدهند و حتا به تازگی پا را از دنیای مقدسین هم فراتر گذاشتند و اعلام کردند: «اقدامات خدا پسندانه»!!!! با کاربردی شدن مناسبات اقتصادی غیرتولیدی و دلالی، با این همه درماندگی... در برابر تحریم های امپریالیسم، با این همه دستورالعمل های قانون زدایی بر علیه قانون کار یعنی تنها ریسمان پوسیده و باقی مانده ای که کارگران را با آن به چاه اجباری نئولیبرالیسم انداخته اید، آیا با اعلام «اقدامات خدا پسندانه» نمی خواهید پای الاهییات را به شرایط سراسر آلوده به مناسبات بنی امیه ای و بنی عباسی بکشید؟ آن هم برای واردات لوازم آرایشی و خودروهای چندصد میلیونی و چند میلیاردی برای نو کیسه های برادر.
نئولیبرالیست های وطنی پس از اعلام ورشکستگی خصوصی سازی توسط آقای غنی نژاد، تئوری جدیدی مطرح کردند (آزادسازی اقتصادی) بدون اینکه ضروری بدانند توضیح دهند، چگونه با عوارض ۲۵ سال به زعم ایشان خصوصی سازی غیراصولی و ورشکسته برخورد شود، و اصولاً بر چنین پایه و بنیاد در هم ریخته ای ساختار جدید و تئوری نوِ آقایان (آزادسازی اقتصادی) امکان پذیر است؟! آیا این تئوری نیز، چون مناسبات ورشکسته ی قبلی بخشی از «اقدامات خدا پسندانه» خواهد شد؟ در هر صورت هم تئوری ویرانگر پیشین و هم تئوری جدید تنها در جهت حمایت یک درصد جامعه تدوین و کاربردی شده است. یک درصدی ها، یا همان بخش خصوصی یا با نگرش دولتمندان «کار آفرینان»، همان یک درصدی که خود را مالک همه ی منابع و ثروت های اجتماعی کرده است، و به کارگران به چشم بردگانی نگاه می کنند که می باید بدون ماه ها دریافت حقوق، بدون بازنشستگی شایسته زحمات ٣۰ ساله ی اجتماعی انها زندگی کنند، با این نگرش کارگران می باید همچون گدایان، حق قانونی و اندوخته ی به تاراج رفته اشان را توسط همین مستضعفین اسبق و یک درصدی های امروز، گدایی کنند. آیا این نگاه اجتماعی، این نگرش نئولیبرالیسم وطنی، باور همان یهودیان عهد عتیق نیست؟! یهودیان باورمند به کتاب عهد عتیق تصور می کنند خداوند بهشت را تنها و تنها برای یهودیان ساخته است و بقیه انسان ها باید خدمت گذار آنها باشند. در غیر این صورت قتل آنها امری است «خدا پسندانه» و شرعی. (دلیل شرعی جنایاتی که صهیونیست هر روزه کاربردی می کند) در قبال این همه امتیازات الهی به زعم یهودیان، آنها نیز برای خوش آیند خداوند کباب نذر می کنند و دود و بویش را به آسمان می فرستند زیرا باور دارند که خداوند از بوی کباب خوشش می آید.
بر چسب زدنِ باورهای زمینی به الهیات، دیرینه ای بسیار عتیق دارد. ولی به کار بردن آن امروزه، برای مناسبات اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی در ایران امری است نو و استثنایی. به هرحال سئوالی که بدون جواب باقی می ماند و همه ی بانیان ویرانی و ورشکستگی اقتصادی ایران از پاسخ دادن بدان خودداری می کنند، این است که: آیا عوارض مناسبات اقتصادی همه ی دولت های پس از جنگ، بیکاری، گرانی، تورم، فقر و ترک تحصیل کودکان خانواده های زحمتکش، زور گیری های خیابانی و دزدی های تاریخیِ خودی ها، بخشی از «اقدامات خدا پسندانه» است؟! در این صورت، شما مقصر نیستید و مقصر اصلی... است، در این میان باید سپاسگذار بود که امپریالیسم هم بی گناه است و در واقع چیزی به نام امپریالیسم وجود خارجی ندارد (تصور نئولیبرال های وطنی) و نه دستی پنهان در سیر تحولات اجتماعی ایران. آری مردم ایران (به زعم دلال های بازار سنتی و بورس) بیش از یک قرن است که دچار توهم شده اند، توهمِ معاهده ی ترکمن چای و استعمار انگلیس و روسیه تزاری و پس از آن توهم مناسبات امپریالیستی به سرکردگی آمریکا شده اند. کودتای ۲٨ مرداد هم تنها یک توهم بیش نبود! و اقرار مسئولان آمریکا و افشای اسناد کودتا هم یک توهم است، باور کنید انقلاب مردمی ۲۲ بهمن با آن قانون اساسی دست و پا شکسته اش هم، تنها یک توهم بیش نیست. درخواست آزادی اندیشه برای دگراندیشان، ضرورت وجود اتحادیه های کارگری مستقل و قانون کار، مشتی عوارض ناشی از بیماری توهم زدگی ایرانیان است. بهترین سند این ادعای توهم زدگی، بیش از ٣۶ سال است که تصور می کنیم، مشت بر دهان آمریکا کوبیده ایم، در حالی که ۲۶ سال است که اقتصاد آمریکایی (نئولیبرالیسم یا تعدیل ساختاری و خصوصی سازی) تار و پود جامعه ی ما را از هم دریده است.

پارس جنوبی - ناصر آقاجری
۵ آذرماه ۱٣۹٣


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست