فاشیسم تنها "آنتی کمونیسم" نیست!- م. چابکی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٣ آذر ۱٣۹٣ -
۴ دسامبر ۲۰۱۴
سرمایه داری برای حفظ حاکمیت طبقاتی خود ،هر وقت عرصه را بر خود تنگ ببیند،به فاشیسم به عنوان آخرین وسیله نجات متوسل می شود.فاشیسم تنها ضد کمونیسم نیست،ضد همه خلق ها نیز هست و به وحشیانه ترین طرزی،منافع حیاتی زحمتکشان و روشنفکران مترقی و تمام آزادی های دمکراتیک را تهدید می کند ( نطق تاریخی گئورکی دیمیترف رهبرآزادی خواهان وکمونیست نامی بلغارستان درقیام ضد فاشیستی سپتامبر۱۹۲٣)
هفته های گذشته پس از تلاشهای ممتد بگفته سفیر دائم روسیه در سازمان ملل در گفتگو با ایتارتاس برای نهمین بارکه سالیانه طرح مشابه آن از طرف مسکو مبنی برمحکومیت تجلیل ازنازیسم ارائه میگردید, درکمیته سوم اجلاس مجموع عمومی سازمان ملل متحد, موافقت ۱۱۵ نمایندگی ومخالفت سه رای آمریک-کانادا-اوکراین از۱۹٣کشور, ۵۵ هئیات نمایندگی از جمله اتحادیه اروپا رای ممتنع داده اند, قطعنامه به تصویپ رسید .در این قطعنامه تبلیغات در خصوص فاشیسم و افکار و حرکتهای ناسیونالیستی افراطی محکوم شده است آمریکایی ها عملا در یک جبهه با ملی گرایان ، پیروان « باندرا» و اخلاف « وافن – اس اس» قرار گرفتند. سند مصوبه به ۷۰ ا مین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم که در سال آینده برگزار می شود، اختصاص داشت نگرانی غربی ها ودرراس آن امپریالیسم آمریکا را برانگیخت . به نظرآنها گویا :" کاسه ایی زیرکاسه است" وروسها با بهانه ایی خاک ریز به خاک ریز سنگربه سنگر بسمت دیکتاتوری کمونیستی گام برمی دارند واین خطری است جدی برای تمدن غرب که با موفقیت دمکراسی در برابر دیکتاتوری و در نتیجه فرو پاشی شوروی ,نباید اجازه داد" گامها ی تمدن به عقب برگردد."نظریه پردازان آمپریالیستی ادامه می دهندکه"فعلا باطن تاریخی مردم روسیه دوگانه است سهم طرفداران و دشمنان بر اساس گزارش جامعه شناسان تقریبا یکسان بوده و چهره و شخصیت لنین واستالین بیشتر جذاب است تا نفرت. این دوگانگی در سطح دولتی نیز حفظ شده است. رییس جمهور جنایات گذشته را محکوم کرد. اما همزمان حکومت بخش هایی از گذشته که به نظر آن جالب می آید را احیا می کند. سرود ملی زمان استالین، پرچم سرخ درنیروهای مسلح،..... تظاهرات نزد ساختمان سفارت خانه های کشورهای غیر دوست بااین پرچم......و خطرناکتر از همه آنکه همراه با این بخش ها نشانه های تولد سیستم سیاسی شوروی ، منزوی شدن حکومت از جامعه و عدم کنترل آن نیز در حال احیاست"
(به گزارش ریانووستی در۵ نوامبر ۲۰۱۴رئیس جمهور روسیه قانون منع تبلیغ یانمایش عمومی با سازبرگ و یا علامت از سازمان هایی که با نازی ها همکاری، و همچنین به عنوان کسانی که حکم دادگاه نورنبرگ را قبول نمی کند،...... را امضا کرد) ترجمه ازمنابع روسی
بگوه کارشناسان نظامی ومحققان اینگونه سیاست در زمان جنگ جهانی دوم شکست خورد. اروپائیان میدان را برای مهاجمان آزاد گذاشتند و با باز گذاشتن دست هیتلر می خواستند اتحاد شوروی را در جای خود بنشانند. اما همه آن کشورها خود اشغال شدند. متأسفانه تاریخ بار دیگر تکرارشد وامپریالیسم برای گسترش سرمایه دراوکراین به فاشیسم روی آورد .
گئورکی دیمیتروف می گوید: فاشیسم مولود تشدید تضاد بنیادی سرمایه داری و واکنش آن در برابر روند انقلابی شدن زحمتکشان و موقعیت های ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی است .او به این نتیجه مهم می رسد که:"حاکمیت فاشیسم- تنها تبدیل عادی یک دولت بورژوایی به دولت بورژوایی دیگر نیست ، بلکه تبدیل حاکمیت طبقاتی بورژوایی – حاکمیت طبقاتی بورژوازی (دموکرات) – به شکل دیگر آن یعنی دیکتاتوری آشکارای تروریستی بورژوازی است
گئورکی دیمیتروف ضمن بررسی اوضاع و احوالی که بر اثر هجوم ارتجاع فاشیستی پدید آمده بود،خاطر نشان ساخت که وظیفه ی عمده ما برانداختن فاشیسم است،و این وظیفه جهت ضربت تمام جنبش انقلابی،آزادی بخش و دمکراتیک و چگونگی تقسیم بندی نیروهای اجتماعی و سیاسی را تعیین می کند.او در رابطه با این واقعیت وبا تاکید روی پیوند میان پیکار برای دموکراسی وپیکار برای سوسیالیسم ، نظر صائب خویش را بیان می دارد
گئورگی دیمیترف ،هم در گزارش خود در کنگره و هم در سخنرانی های خویش،بر پایه تجاربی که احزاب برادر در کشورهای مختلف در مبارزه برای اتحاد نیروهای مترقی و دمکراتیک علیه فاشیسم و ارتجاع بدست آورده بودند،اندیشه" ایجاد جبهه ی واحد ضد فاشیسم" را درهرکشور به عنوان نیروی سازمانده و هماهنگ ساز مجموع فعالیت کارگران و دهقانان و روشنفکران وهمه زحمتکشان،و به طورکلی همه ی نیروهای دمکراتیک کشورها، درمبارزه علیه فاشیسم رامطرح ساخت.کمینترن نظر گئورگی دیمیترف را پذیرفت و اندیشه ی جبهه ی واحد که توسط او بیان شده بود در مرکز برنامه های دور و نزدیک احزاب کمونیست جهان قرارداد.(منبع ترجمه شده درنوید نو شماره ۷٨۱مورخ۰۹/۰۹/۱٣۹٣ویا ٣۰/۱۱/۲۰۱۴)
فکر ایجاد جبهه ی واحد در روند تکامل تاریخ پیوسته تکامل یافته و در مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع کنونی اهمیت کامل خود را حفظ کرده است.امروزه مبارزه با سرمایه داری جدا ازمبارزه با فاشیسم ومبارزه با امپریالیسم جلوگیری ازجنگ مبارزه برای صلح جهانی .......نیست و پیوند ناگسستنی با یکدیگر دارند طرح محدود نمودن فعالیت نئو نازیسم چه درسطح داخلی کشورها وچه درسطح جهانی یک گام به پیش برای خلقهاست.ولی سیاست مداران غربی آنرا برگشت به عقب واحیاء کمونیسم روسی ارزیابی می کنند .
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه در مراسم ۶۹ امین سالروز پیروزی برفاشیسم را چنین توصیف نمود “پدران و پدر بزرگان با جان بازی در راه میهن یادگاری را بر جای گذاشتند که به ما اعتماد به نفس می دهد و ما با تکیه بر میراث آنان خواهیم توانست در جهان به جایگاه خاص و ویژه کشور خود دست یابیم”.درمبارزه با فاشیسم اتحاد شوروی نه تنها پیروزمند کشور پهناور خود بود بلکه جهان را از پنجه خونین هیتلری رهانید
به گفته نظریه پردازان آمریکائی یکی از سیاست های روسیه درزمان پوتین پررنگ کردن نقش شوروی و استالین در پیروزی نهایی بر نازیسم با تجلیل از وی است که باعث خشم و ناراحتی متحدان غربی والیگارشی روسیه درمسکو وآمریکا شده است. بگفته برژینسکی بایدبا این سیاست مقابله کرد مشاوراسبق امنیت ملی پیشین آمریکا در گفتوگو با یک شبکه خبری آلمانی ضمن فراخواندن غرب رئیسجمهور روسیه را به تلاش برای تشکیل مجدد اتحاد جماهیر شوروی متهم کرد گفت: وی میخواهد بار دیگر با نامی جدید و حاکمیتی تازه را احیا کند و برای این منظور نیازمند آن است که اوکراین را تحت کنترل خود درآورد.برژنیسکی,پوتین را باهیتلرمقایسه کرد گفت: ما باید به روسها نگرانی خودمان را درباره سخنان ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه که یادآور وحشتناکی از سخنان هیتلر درباره اتریش پیش از اشغال و الحاق آن به آلمان نازی در سال ۱۹٣٨ میلادی است بیان کنیم
برنت استوکرافت، سرتیپ بازنشسته نیروی هوایی و مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا در زمان ریاست جمهوری جرارد فورد و جورج بوش پدر نیز گفت: پوتین کاملا فرد متفاوتی است. او حتی نسبت به میخائیل گورباچف ، رهبر شوروی سابق و یا حتی نیکیتا خورشچف نیز متفاوت است. او فردی است که از سرویس اطلاعات شوروی (کا . گ. ب) آمده است و شاهد فروپاشی شوروی سابق بوده است. او فردی پر از کینه است، چرا که فکر میکند فروپاشی شوروی به نفع غرب به ویژه آمریکا بوده و قصد تحقیر سوء استفاده و تمامی خواهی از روسیه را دارد.
احیاء فاشیسم با کودتای حکومت راستگرای باندارا در اوکراین زنگ خطر فاشیسم را به صدا درآورد وتمام نیروهای جهانی را نه تنها طبقه کارگر بلکه همه نیروهای ملی وخلقی وروشنفکران دمکرات وآزادی خواه را طلب نمود متحدا دریک جبهه خطرو وحشت برای دمکراسی وآزادی در مبارزه کنار هم قرار گیرند.
پطروسمینکورهبرحزب کمونیست اوکراین درنطق ٣۵امین نشست احزاب کمونیست در مینسک درتاریخ ۱نوامبر۲۰۱۴حاکمان فاشیست دراوکراین را " دست نشانده و وابسته به غرب نامید که آزمونی برای امپریالیسم آمریکا درخاک اوکراین است وی گفت جایی که تاکتیک ها واستراتژی فاشیسم به حقیقت پیوست. با دستان خود در یک جنگ روانی مردم را به جنگ علیه خودکشاند.افتراء و دروغ را علیه حزب کمونیست در رسانه ها بوجود آورد, پارلمان اوکراین با دادگاهی کردن و زیر فشار قرار دادن و بدنام کردن, منع فعالیت,غیرقانونی کردن ,بازداشت وحتی شکنجه و قتل کمونیست ها گردید.چهره کیف مدرن طرف دارغرب را نشان داد...وی باگسترش فاشیسم پیشنهاد "جبهه جهانی ضد فاشیسم "را نمود که به اعتقاد وی تمام نیروهای مترقی ضد فاشیستی می توانند دراطراف کمونیست ها متحد شوند
زوگانف رهبرحزب کمونیست فدراسیون روسیه شرایط امروز جهان را بحرانی توصیف کرد وی می گوید در حال حاضر افراد و جریاناتی در راستای شعله ور کردن جنگهای تازه قدمهای تازه ای برداشتند وی یاد آور شد، که در طی ۲۰۰ سال تاریخ سرمایه داری، ۱۲ بحران سیستماتیک درآن بوقوع پیوسته است، که دو بحران اخیر آن منجر به دو جنگ جهانی شده است. به طور کلی، بشریت ٣ راه برون رفت از بحران میشناسد: جنگ، استبداد، و انقلاب. جهانیان هم اقتصاد نوین روزولت را دیده اند و هم نظاره گر نظم نوین جهانی هیتلر بوده اند، اما در این میان درخشان ترین دستاوردها ازآن عصر سوسیالیزم و انقلاب اکتبر بود... گنادی زوگانف می گوید: پس از ۷۰ سال ما شاهد سربلند کردن فاشیسم در سرزمین اوکراین وریختن خون هم وطنان و برادران خود هستیم .حکومت غیر قانونی کیف به چیزدیگری جز بکار بردن آتش سنگین بر علیه شهرها و شهرک ها ، که سبب ویرانی خانه ها , کودکستانها, مدارس , بیمارستان ها و دیگر مکانهای غیرنظامی گردید, نمی اندیشد .جنگی که کودتاگران علیه شهروندان خود براه انداخته اند و منجر به یک فاجعه انسانی گشته شامل روسها نیز بود ه است . اسلاویا نسک و شهرهای دیگر در محاصره قرار دارند . آب و برق آنها را قطع کرده اند . ده ها هزار نفر از مردم غیر نظامی, ازجمله سالمندان , زنان , کودکان , و معلولان ، درشهرستانهای دیگر وجود دارند که با کمبود شدید آب سالم , غذا ودارو روبروهستند . در آنجا محاصره ای شبیه لنینگراد حاکم است(اشاره به محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم توسط نازی های آلمان )
فاجعه سوختن انسانها در اودسا فراموش نشدنی است.
اودسا اولین شهر پر اهمیت شمال شبه جزیره “کریمه” است .فاجعه سوختن ده ها نفر از مردم،در یک ساختمان باعث تشدید بیشتر بحران اوکراین شد. گروه نئونازی «رایت سکتور» که در قالب سازمانی به نام «گارد ملی» از سوی دولت موقت کیف قانونی اعلام شده بود ,محل تجمع مخالفان دولت را مورد حمله قرار داد .فاشیستها ساختمان اتحادیههای کارگری اُودسا را محاصره نموده و به آتش کشیدنند,( تصاویری از کماندوهای رایت سکتور که چندین ساعت پیش از حادثه توسط هلی کوپتر به شهر اودسا منتقل شده بودند در رسانها پخش گردید ) .فاشیستهای گروه رایت سکتور در حالیکه انسانها می سوختنند در بیرون ساختمان سرود پیروزی خواندند . دراعلامیهٔ حزب کمونیست اوکراین،حزبی که خود از قربانیان نیروهای فاشیست اوکراین و هدف تهاجم و اذیت و آزار و کشتارآنها است چنین می گوید : «اراذل واوباش فاشیست درهای ورودی و خروجی محل دفتر سندیکایی اودسا را مسدود کردند، و با بطریهای آتش زا که در همان محل تهیه کرده بودند، ساختمان را آتش زدند و مانع ورود نیروهای آتش نشانی به داخل ساختمان شدند. بسیاری از افراد داخل ساختمان بدون امکان فرار از ساختمانی که در شعلههای آتش میسوخت، بر اثردودشدید دچار خفگی شدند، و برخی دیگر زنده زنده در آتش سوختند، برخی از طبقات بالای ساختمان خودرا بیرون پرت کردند وآنهائیکه جان سالم به دربرده بودند مورد حمله گروه خشمگین فاشیستها قرار گرفته و تا سر حد مرگ کتک خوردند
جنایتی های از این نوع که رخ داد، رانمیتوان صرفاً مناقشه یی میان روسیه و اکراین دانست. این جنایتی است علیه انسانهای بیگناه وبشریت ؛ که باید با اشکال مختلف با آن مقابله شود . نباید بگذاریم این جنایتها «عادی» شوند و نباید نسبت به آنها بیاعتنا باشیم. نباید هشیاری را درپشت این نبرد طبقاتی از دست داد و نباید گذاشت زندگی انسانها با خشونت و وحشیگری فاشیستها به آتش وخون کشیده شوند
نتیجه گیری: بابیان گئورکی دیمیترف:
به حکومت رسیدن فاشیسم،جانشین شدن عادی و معمولی یک دولت بورژوایی با دولت بورژوایی دیگر نیست .این امر به معنی تعویض یک شکل دولتی حاکمیت طبقاتی بورژوازی – یعنی دمکراسی بورژوایی ،با شکل دیگر آن- یعنی حکومت دیکتاتوری تروریستی آشکار است.نادیده انگاشن این تفاوت یک اشتباه جدی است.چنین اشتباهی می تواند در برابر پرولتاریای انقلابی که می خواهد وسیع ترین اقشار زحمتکش شهر و ده را در پیکارعلیه خطرغصب حکومت به وسیله ی فاشیسم بسیج نماید و ازتضادهای موجود در اردوی خود بورژوازی استفاده کند،موانع جدی ایجاد سازد.در عین حال کم بها دادن به اقدامات وتدابیرارتجاعی بورژوازی درجهت سلب وپایمال کردن آزادی های دمکراتیک زحمتکشان،مخدوش و محدود کردن حقوق پارلمان و تشدید فشار و تضییق علیه جنبش انقلابی ،که هم اکنون در کشورهای با دمکراسی بورژوایی اتخاذ می گردد و هر روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد و به استقراردیکتاتوری فاشیستی کمک می کند......... ما همچنین باید یک رشته از اشتباهات احزاب کمونیست را نیز ذکر کنیم .ما نمی توانیم این اشتباهات را که مانعی در راه مبارزه مان علیه فاشیسم بود نادیده بگیریم .در صفوف ما احزابی بودند که به خطر فاشیسم تا حد غیر مجاز کم بها می دادند .باید اضافه کنم که یک چنین برخورد نادرست با مسله تا این لحظه هم از جانب بعضی ازاحزاب ادامه دارد.
|