در خیابان های هاوانا
نیلوفر شیدمهر
•
در خیابانهای هاوانا همه
جانِ سالم بدرمیبرند
حتی این زنِ سیاهِ در لباس بردگان
که برای رقصیدن دلار می گیرد،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ دی ۱٣۹٣ -
۲۲ دسامبر ۲۰۱۴
در خیابانهای هاوانا همه
جانِ سالم بدرمیبرند
حتی این زنِ سیاهِ در لباس بردگان
که برای رقصیدن دلار می گیرد،
حتی این دختران جوان
در پوستِ کنتسهای اسپانیا
که فقط پزوی قابل تبدیل
قبول می کنند.
حتی این سگ مریضِ مو ریخته
زخمی روی استخوان با چشمهای زرد
که بعد از فراری دادنِ ما بو میکشد
دنبال دخترِ دورگه ای که با عجله
به پیتزایش گاز می زند،
حتی این سگهای نمایشی پا کوتاه
با خالهای براق که کنارشان
توقف می کنیم.
حتی این راهنمای تور
در کتانی سفیدِ آمریکایی که صدها پزو
توفیر دارد با کفشهای سیاه بچههای مدرسه ای
که در میدان ورزش می کنند،
حتی این پیرمردِ لاغر فرسوده
که روزنامه " مردم" به زبان انگلیسی می فروشد
کنار بهترین رستوران شهر
با تنها یک نوع خوراک برای توریستها.
حتی این گروهِ موسیقی
که یکروند می نوازد
تا ما می خوریم
"چا چا چا، چا چا چای خوشمزه"، Delicio, Delicio, Cha Cha Cha”
حتی این چگواراهای چاق و چله برای فروش
روی تی شرتها و عروسکها
کنار شیشهی رام
و سیگاربرگِ رومئو ژولیت.
حتی این ِکشاورز ایرلندی
با لب و لوچهی همیشه آویزان
که هنگام خورن سیب زمینی آه میکشد
یا فیدل کاسترو با دهانِ آب افتاده
در پوسترِ تبلیغاتی در طولِ جادهها
که اعلام می کند:
“Un Mundo Mejor Es Possible!”
بله حتی، " امکان دارد دنیایی بهتر!"
/
نیلوفر شیدمهر
هاوانا - سال ۲۰۰۱
|