کشور من جائی است که اول می کشند، بعد تخم ها را می شمارند!! - مجید هوشیار
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ دی ۱٣۹٣ -
۲٨ دسامبر ۲۰۱۴
چندی است که خواست حاکمیت قانون به مشغولیات ذهنی قشر هائی از مردم ایران تبدیل گردیده همچنین جزئی از راهکار آنها برای خروج مسالمت آمیز کشور از بحرانهای بهم تنیدهی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ، در سپهر عمومی کشور که امری ضروری تشخیص داده شده است. نمود چنین مطالبه ای در واکنش مسولین قد و نیم قد جناح های مختلف و مافیا های حاکم در حاکمیت ، خود را بنمایش گذاشته است.
یکی از نمود های بارز قانون شکنی و تجاوز غیر قانونی جناح های مختلف و مافیا ها به حقوق شهروندی مردم ایران که بحران حاکمیت را روزافزون کرده ، حصر سه تن از همراهان جنبش سبز ، خانم زهرا رهنورد ، آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجـه الاسلام مهدی کروبی است که بدون هر مستند قانونی نزدیک به چهار سال است از زندگی معمولی خود محروم هستند، می باشد.
توهم جناح های حاکم و مافیای های درون آن چنین بود که تصور می کرد زمانی که حمایت ولی فقیه را پشت قبالهی خود داشته باشند دیگر کسی را یارای پرسشگری نخواهد بود . دیگر کسی از حقوق پایمال شدهی خود وآنهائی که محصورند سخنی نخواهد گفت و بنابراین جناح ها و مافیا ها نیز مجبور به پاسخگوئی نخواهند شد.
اما این فقظ توهمی بیش نبود ، توهمی که به کابوس آنها تبدیل شده است و اکنون این عمله های ولی فقیه هستند که شب و روز باید بکوشند شاید پاسخی بیابند که با قانع کردن پرسشگران ، قدری از کابوس خود بکاهند . ولی چه می توان گفت که این نیز توهم تازه ای است و می بینیم و می خوانیم که برای رفع یک مشکل ، به چه پریشان گوئی هائی پنجه افکنده اند که هریک از آنها مشکل و رسوائی جدیدی را به مشکلات و رسوائی های قدیمی تر می افزاید.
یکی میگوید آنها را در حصر نگاهداشته اند تا از گزند ذوب شدگان در ولایت مصون بمانند انگار نیروهای پلیس فقط برای محافظت حکومتگران تشکیل گردیده است. یکی می گوید آنها را در حصر نگاهداشته اند تا از جرم هائی که می خواستند مرتکب شوند ، پیشگیری نمایند گوئی دستگاه های قضائی در زمانهائی که بیکارند به امور قضائی می پردازند و نظارت بر اجرای صحیح قوانین اساسی و موضوعه کار اصلی آنها نیست . یکی می گفت ما بر اینهائی که در حصر هستند « لطف » کردیم در غیر اینصورت مجازات های سخت تری در انتظارشان بود گوئی صدا های رسای محصورین را نمی شنوند که می گویند ما بار ها پیام داده ایم که حاضریم در دادگاه های صالح و علنی به اتهامات خود پاسخ دهیم.. یکی می گوید امیدوارم برای اینها دادگاه تشکیل گردد ، معلوم نیست چرا از رئیس و یا روسای خود نمی پرسد که چرا برای اینها دادگاه تشکیل نمی دهند و اگر سوال کرده ، چه پاسخی دریافت نموده است .
همهی این گفته ها بیانگر یک واقعیت است که برای این حصر تقریبا" چهارساله اولا" هیچ مستند قانونی نداشته و ندارند بلکه برعکس این تلاشها نشان دهندهی بی توجهی کامل جناح های مختلف و مافیای حاکم به قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعهی کشور می باشد . ثانیا" اکنون ، ابر و باد و مه و خورشید مافیاهای حاکم در جستجوی یافتن دلیلی قانع کننده و شاید قانونی برای موجه نشان دادن سیاست های سرکوب استبداد دینی ولایت فقیه هستند، امری که تا امروز هم به واقعیت نپیوسته است .
این سرگشتگی مرا بیاد داستانی می اندازد که می گویند خرگوشی در حال فرار بود که یکی از دوستانش او را می بیند . از او سوال می کند که چرا فرار می کنی؟ خرگوش می گوید در محلهی مقدس پائینی ، هر حیوانی که سه تا تخم داشته باشد می گیرند و او را می کشند . آن دوست به خرگوش می گوید که تو که سه تا تخم نداری . تو فقط دوتا تخم داری .خرگوش می گوید این را من می دانم اما در محلهی مقدس پائینی ، اول می گیرند و می کشند ، بعد تخم ها را می شمارند.
|