یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ آبان ۱٣٨۵ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۰۶


مذاکره با آمریکا کمک به نومحافظه کاران است؟
تحولاتی در عرصه صف بندیهای سیاسی در انتخابات خبرگان
نیازی به رایزنی با احزاب و گروههای اصولگرا ندارند!
مشارکت برنامه هایی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری دارد
مرثیه ای بر واگذاری دبیرستان البرز
ماجرای دوپینگ وزنه برداران از زبان سرپرست مستعفی تیم ملی وزنه برداری
نتیجه هایی که از اثرات تعطیلات می توان گرفت!!
• روزنامه کارگزاران با عنوان: دولت و حقوق ملت نوشته است:
تحولاتی که این روزها در دستگاه دولت رخ می دهد سوای آثار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن که کلیت کشور را در بر می گیرد، به لحاظ حقوق فردی شهروندان نیز درخور مداقه است. وقتی بدون برنامه از پیش طراحی شده و اعلام قبلی، ناگهان کشور دو روز تعطیل می شود، وجوه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن همانگونه که تاکنون کارشناسان و برخی مقام های مسوول گفته اند، مشخص است. به لحاظ اقتصادی، کشوری که در حدود ٣۰۰ روز کاری سر جمع ۱٨۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد، در آن دو روز با کسر درآمدهای نفتی، کشاورزی و خرده فروشی که در تعطیلات متوقف نمی شود یک صد و پنجاهم آن یعنی حدود ۴۰۰ میلیون دلار یا کمتر آن را از کف می دهد.
از این رقم ۹۰ میلیون دلار آن زیان دولت است که به کارکنانش حقوق می پردازد اما از کار آنان بی بهره می ماند و مابقی آن زیان افرادی است که یا فرصت کسب و کار را از دست می دهند و یا اینکه با کاهش تولید ملی در زیان عمومی شریک می شوند.
از لحاظ اجتماعی نیز این از حقوق لاینفک هر فردی است که کار و بیکاری اش را بر مبنای قراردادها، مقررات و قواعد از پیش تعیین شده تعریف و تنظیم کند. تعطیلی ناخواسته برای افرادی که بنای زندگی خود را بر کسب و کار و درآمدزایی گذاشته اند، نوعی از دست دادن فرصت است. این فرصت از دست رفته را دولت یا اساسا نمی تواند احیا کند و یا اینکه می بایست از کیسه دیگر شهروندان و از خزانه عمومی بپردازد. از آنجا که در مقام عمل راه حل دوم ناممکن است، تعطیلات برنامه ریزی نشده، هزینه ای به بخش مولد جامعه تحمیل می کند که آشکارا سلب حق مالکیت و آزادی کسب درآمد است.
اگر هزینه های روانی مالباختگان و دیگرانی که به علت عدم آمادگی و یا عدم دسترسی به پول های محبوس در بانک ها بلاتکلیف مانده اند را بیفزاییم به راحتی می توان نتیجه گرفت دولت با تصمیمی که خود گمان می کرده است در جهت مصالح عمومی و خیر شهروندان است، آنان را از مصلحت و خیری که خود بهتر از دولت می توانند تشخیص دهند، محروم کرده است.
• لیست منهای هاشمی؟
روزنامه صدای عدالت در گزارشی با عنوان: لیست منهای هاشمی برای معروفیت نوشته است: دنیای سیاست در ایران دنیای عجیبی است و بازی مردان این عرصه را نمی توان تنها براساس آنچه که در ظاهر مشاهده می شود تحلیل کرد.
به دلایل بسیار زیاد تاریخی و ساختاری پشت پرده سیاست بسیار تأثیرگذارتر بر سرنوشت ایرانیان بوده است تا آنچه که در عرصه علنی دیده می شود. لذا طبیعی است که اخبار پشت پرده جذابیت بیشتری برای افکارعمومی داشته باشد. البته نمی توان در چنین عصری که اینترنت و شبکه های ماهواره ای محدودیت های اطلاع رسانی را از بین برده اند، به طور قاطع اخبار غیررسمی را اخبار پشت پرده خواند. شاید بررسی و تحلیل اخبار سیاسی و توجه به نکات مهمی که در آنها وجود دارد بسیار پراهمیت و از پشت سر هم کردن اخبار ریز و درشت سیاسی است که به ظاهر هیچ حلقه ارتباطی بین آنها وجود ندارد. به نظر می رسد که بررسی و تحلیل اخبار متعدد سیاسی علنی و پشت پرده و کشف حلقه های ارتباطی آنها می تواند از اهمیت بسزایی برخوردار باشد.
بی تردید مجلس خبرگان رهبری مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نقش تأثیرگذار و ارزنده ای در تعیین سرنوشت ایران و ایرانیان دارد. چرا که انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد او و نهادهایی که به موجب قانون زیر نظر رهبری هستند، برعهده این مجلس است. اما برخی نقائص درکارکرد دوره های پیشین مجلس خبرگان رهبری سبب شده مردم ایران شناخت چندانی از عملکرد این نهاد سرنوشت ساز نداشته باشند. در این ارتباط می توان به نکاتی همچون، علنی نبودن مشروح مذاکرات، تعداد کم جلسات به گونه ای که در یک دوره ٨ ساله تنها حدود ۱۶ جلسه رسمی برگزار می شود، واگذاری اختیار نظارت بر انتخابات به شورای نگهبان و… می توان اشاره کرد.
اما این دوره از انتخابات خبرگان رهبری شاهد تحولاتی در عرصه صف بندیهای سیاسی هستیم که در نوع خود کم نظیر محسوب می شود. شاید اصلاح طلبان نتوانند وارد عرصه انتخابات شوند. اما این نفی کننده رقابتی حساس میان دو گروه از روحانیون درون نظام نیست.
یک گروه شامل روحانیون معتدل طرفدار هاشمی رفسنجانی و گروه دیگر روحانیون طرفدار مصباح یزدی، هرچند هاشمی رفسنجانی در این باره به صراحت سخن نمی گوید اما در سوی دیگر میدان، حامیان مصباح یزدی نسبت به علنی شدن اختلافات بی میل نیستند. کما اینکه چندی پیش وقتی خبر ملاقات مصباح یزدی و هاشمی رفسنجانی در رسانه ها منتشر شد، رئیس دفتر مصباح یزدی به سرعت آن را تکذیب کرد و چند روز پیش هم مصباح یزدی بدون نام بردن از هاشمی رفسنجانی گفت، اگر کسی بگوید نه آقا ولایت امر زمینی و با رأی مردم است… آیا باید سکوت کرد…!به فرض او یقین دارد که مسأله همان است که او گمان می کند و به صلاح اسلام است. خوب بنده هم یقین دارم که این بهترین راهی است که آمریکا می تواند به اسلام ضربه بزند آیا توصیه بردار است که کسی بگوید شما بیائید با هم توافق کنید چه توافقی مسأله مرگ و حیات است. او می گوید اگر این کار را بکنیم مرگ است من می گویم اگر آن کار را بکنیم مرگ است حالا چه کار کنیم اینجا جای توصیه نیست… من پنجاه شصت سال در این مسأله ریش سفید کرده ام و اگر سکوت کنم فردای قیامت خداوند جلوی من را می گیرد و می گوید… چرا سکوت کردی مصباح یزدی در این سخنرانی به صراحت موضع خود را درباره ائتلاف با هاشمی رفسنجانی در انتخابات اعلام می کند و درواقع هشدار می دهد کسانی که به من رأی می دهند نباید به هاشمی رفسنجانی رأی بدهند. چرا که اختلاف ما حیاتی است و پای مرگ و زندگی در میان است. فارغ از این بحث که چرا مصباح این جمله که ولایت امری زمینی، و با رأی مردم است را مساوی با مرگ می داند، نکات مهم دیگری را باید در این اظهارات جستجو کرد.
مهمترین نکته این است که هر دو شخصیت یعنی مصباح وهاشمی نامزد لیست جامعتین هستند. اما یک سر این لیست رأی به سر دیگر لیست را مساوی مرگ می داند و سکوت را در برابر آن جایز نمی داند. بنابراین طبیعی بود که حامیان مصباح یزدی تنها به حضور وی در لیست جامعتین اکتفا نکنند و دست به تهیه و انتشار لیستی دیگر و متمایز از لیست جامعتین بدهند. هرچند چنین موضوع بارها و بارها از سوی برخی اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تکذیب شده بود و بسیاری ارائه لیست سوم با محوریت مصباح را توهم سیاسیون می خواندند اما خیلی راحت و علنی و شفاف این اتفاق افتاد و لیست سوم تهیه شد. لیستی که هواداران مصباح اصرار دارند آن را لیست منهای هاشمی بخوانند از عنوان حامیان مصباح استفاده نکنند.
حتی رئیس دفتر مصباح یزدی گفته است ستادهای خود جوش حامی مصباح از لیست جامعه مدرسین منهای هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی حمایت خواهند کرد. البته خودجوش بودن این ستادها بیشترطنز به نظر می رسد تا واقعیت، چرا که سیاستهای یک ستاد خودجوش را رئیس دفتر فرد مورد نظر اعلام نمی کند و لااقل برای حفظ ظواهر هم که شده باید فردی خارج از مجموعه این سخنان را می گفت نه رئیس دفتر مصباح یزدی.
لیست منهای هاشمی هم از نکات جالب و پراهمیت انتخابات خبرگان رهبری است. درواقع عده ای در کشور ما چه اصلاح طلب و چه محافظه کار در طول سالیان گذشته تلاش کرده اند تا با تخریب وی، نردبانی برای ترقی خود بسازند. هاشمی تخریب شده امروز و دیروز نیست. او سالها که در معرض تخریب کسانی است که اعتدال را نمی پسندند اما در انتخابات ریاست جمهوری گذشته نیز عده ای نامزدهای جناح محافظه کار تلاش کردند تا با تاختن به سیاستهای هاشمی خود را به کرسی قدرت نزدیک کنند و اکنون نیز ارائه لیستی برای علنی کردن رودررویی با هاشمی و استفاده از جنگ روانی برای پیروزی یک لیست هاشمی چند امتیاز برای رقبای خود دارد. اول اینکه شناخته شده است و تقریباً همه ایرانیان او را می شناسند. دوم اینکه هاشمی به دلیل حفظ روحیه اعتدال مظهر تداوم واضع موجود شناخته می شود. بنابراین مقابل هاشمی قرار گرفتن چند حسن تبلیغاتی دارد:
یکی این که ، طرف را به شهرت می رساند و دیگر اینکه: طرف مظهر تغییر وضع موجود است. بنابراین مقابله با هاشمی رفسنجانی در ایام انتخابات را نمی توان تنها به دلیل مسائل فکری و عقیدتی دانست، بلکه این کار مزایای تبلیغاتی خوبی در اختیار مخالفان و رقبای هاشمی قرار می دهد که البته غیراخلاقی است. اما همین موضع سبب ایجاد اختلاف زیادی در میان راستگرایان ایرانی شده است. راستهای سنتی به شدت از چنین رفتارهایی به خشم آمده اند. مرور واکنشهای آنان موید بروز یک اختلاف غیرقابل اغماض و جدی میان راستهای سنتی و جدید است و آرایش سیاسی جدیدی را نوید می دهد.
• نیازی به رایزنی با احزاب نداریم
روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان: حامیان رئیس جمهور در برابر طرفداران شهردار نوشته است:
به نظر می رسد اختلاف میان طرفداران رئیس جمهور و حامیان شهردار، در آستانه انتخابات شوراهای شهر به شکل کاملاً محسوسی درآمده است. هم احمدی نژاد و هم قالیباف از گزینه های گروه آبادگران در انتخابات ریاست جمهوری بودند اما در نهایت بدنه اصلی آبادگران به طرفداری از احمدی نژاد پرداختند و در اولین دور انتخابات دور نهم، احمدی نژاد با حدود ۱,۵ میلیون رای بیشتر از قالیباف، به دور دوم راه یافت و در نهایت رئیس جمهور شد.پس از آن، بخشی از آبادگران طرفدار قالیباف توانستند او را به نامزدهای مورد اعتماد رئیس جمهور ـ مثل سعیدلو و یا علی آبادی برتری دهند و شهردار تهران سازند. از آن پس جسته و گریخته اختلاف میان شیوه های اجرایی رئیس جمهور و شهردار به شکلی نامحسوس به چشم می خورد. قالیباف از شیوه ملاقات های حضوری احمدی نژاد به هنگام تصدی مقام شهرداری تهران رسماً انتقاد کرد و اعلام کرد که از روش ویژه خود استفاده خواهد کرد.
از آن سو، دولت با عدم دعوت از شهردار به جلسات خود که به عنوان یک سنت در دولت های پیشین معمولاً رعایت می شد نارضایتی خود را ا زشیوه مدیریتی قالیباف ابراز کرد.
حضور قدرتمندانه قالیباف به عنوان شهردار واستقلال رای او، همانطور که از پیش حدس زده می شد بالاخره واکنش تقریباً رسمی هواداران دولت را برانگیخت. به این ترتیب انتخابات شورای شهر جدا از مواجهه سنتی طیف های اصولگرا و اصلاح طلب، داستان اصلی اش را در مواجهه حامیان رئیس جمهور و طرفداران شهردار خواهد دید. ثبت نام همسر رئیس جمهور در میان نامزدهای شورای شهر و نامزدی سردار طلایی، نشان از جدی بودن این مواجهه می دهد. اما خبر را بخوانید:
عضو ستاد انتخاباتی حامیان دولت نهم گفت: کسانی که در شورای شهر فعلی موجب اختلاف شده و با بالابردن میزان تورم و تراکم، تثبیت قیمت ها را زیر سوال بردند، در لیست ما جای نخواهند داشت.
حسین رضاخواه در گفتگو با ایلنا، با بیان اینکه هیچ کدام از حامیان قالیباف در لیست انتخاباتی حامیان احمدی نژاد قرار نخواهند گرفت، گفت: ما قالیباف را جزو اصولگرایان نمی دانیم.
وی تصریح کرد: بذرپاش پس از استعفا به جمع ستاد مردمی حامیان دولت پیوسته و در حال حاضر کاندیدای شورای شهر است.
عضو ستاد انتخاباتی حامیان دولت نهم در خصوص رایزنی هایشان با سایر گروه های اصولگرا گفت: ما نیازی به رایزنی با احزاب و گروه های اصولگرا نداریم. رایزنی برای افراد و گروه هایی است که از رای کمتری برخوردار هستند و سعی می کنند با ائتلاف و رایزنی میزان آرای خود را بالا ببرند، در حال حاضر طبق نظرسنجی های انجام شده، حدود ۵۰ الی ۶۰ درصد آرای کشور به سمت ما متمایل است.
وی ادامه داد: ما از حضور احزاب و گروه هایی که خواستار همکاری با ما باشند، به شرطی که پیش شرط و سهم خواهی نداشته باشند، استقبال می کنیم.
رضاخواه با بیان اینکه همه احزاب اصولگرا برای همکاری با ما اعلام آمادگی کرده اند، تاکیدکرد: ما پذیرای احزابی خواهیم بود که فقط در شناسنامه اصولگرا نبوده بلکه در حقیقت اصولگرا باشند زیرا در مدت یک ساله یی که دولت را در اختیار آنها گذاشتیم، دیدیم که خوب عمل نکردند.
• کمک به محافظه کاران نوین آمریکا
روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله دیروزش: مذاکره یا چک سفید به دشمن؟ نوشته است:
عراق، کابوس این روزهای محافظه کارانی است که شاید هرگز در دوران اشغال این کشور، اینچنین سرنوشت خود را به فرجام این سرزمین هزارپاره گره زده ندیده بودند. بوش و همراهانش که در روزهای نخست رقابت های ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۰، دموکرات ها را به دلیل گره زدن امنیت آمریکا به شرایط خاورمیانه سرزنش می کردند، در گذر زمان و متاثر از سیاست های جنگ طلبانه محافظه کاران نوینی که زمام سیاست خارجی کاخ سفید را در دست گرفتند، اکنون تنها راه خروج از گردابی که همه چیز نشان دهنده آن است که آنان را به قعر فرو خواهد انداخت را برقراری آرامش ولو موقت و نسبی در عراق می دانند. در چنین بستری است که اکنون بار دیگر ماه ها پس از منتفی شدن مذاکره ایران و آمریکا بر سر عراق، بار دیگر دست به دامان سیاستمداران عراقی شده اند تا همتایان تهرانی خود را به دخالت ترغیب کنند.
دعوت به مذاکره بر سر عراق، چه از سوی بوش و چه طالبانی، در چنین شرایطی دعوت از جمهوری اسلامی برای به بازی گرفتن کارت های اعتباری خود بر روی میز قماری است که برنده آن، در هر شرایطی واشنگتن خواهد بود. برای درک عواقب ورود در چنین مذاکره و یا به عبارت بهتر معامله ای توجه به چند نکته بدیهی اما شاید مغفول ضروری است.
الف ـ ورود ایران به مذاکره با آمریکایی ها، در شرایطی که تهران بارها متهم به حمایت از تروریست های بی وطن عراق و یا دامن زدن به اختلافات فرقه ای شده است، می تواند به نوعی پذیرش این امر ولو به صورت تلویحی قلمداد شود. تهران بارها اعلام کرده است که نه صاحب نفوذی بر شورشیان و تروریست هاست و نه در اقدامات آنان نفعی برای خود متصور است که اکنون بر سر آنها حاضر به معامله باشد. مذاکره با آمریکا بر سر پایان دادن به شورش ها، تصویری را در اذهان عمومی جهانیان و به ویژه شهروندان عراقی شکل می دهد، مبنی بر اینکه تهران از نفوذ خود در میان تروریست هایی که چند سالی است جز قتل و کشتار مردمان بی گناه عراقی هدفی را تعقیب نکرده اند، برای معامله ای با آمریکا استفاده می کند. شکل گیری چنین تصویری که غیرواقعی است ـ قطعا به نفع ایران نیست و تنها به اثبات ادعاهای مکرر کاخ سفید خواهد انجامید.
ب ـ جمهوری اسلامی در صورتی که به هر نحو ممکن می تواند به بازگشت آرامش به عراق کمک کند ـ و بدیهی است همانگونه که بارها تاکید شده است آرامش عراق منطبق بر منابع ملی ایران است ـ چه ضرورتی وجود دارد که این کمک ها به هر نحو ممکن، از کمک لجستیک و نظامی و آموزش نیروهای نظامی و انتظامی گرفته تا استفاده از راه های تاثیرگذاری بر شورشیان از طریق مذاکره با برخی کشورهای حامی و اقناع آنها از طریق مذاکره با آمریکایی ها در اختیار دولت عراق قرار گیرد؟ تهران به راحتی و با اتکا به روابط مناسب با سران عراقی می تواند کمک های خود را مستقیم به دولتمردان منتخب ملت عراق ارائه کند و بدیهی است در این میان نیازی به حضور واسطه ای که خواهان آن است تا تمامی اعتبار این همکاری را به جیب خود واریز کرده و در عرصه سیاست داخلی خود صرف کند، وجود ندارد. مذاکره با آمریکا بر سر عراق در چنین بستری هم فاقد توجیه است.
ج ـ اگر کمک ایران به دولت عراق برای غلبه بر شورش ها و خاموش کردن آتش زیر خاکستر اختلافات مذهبی و فرقه ای، با استقبال و سپاس مردمان این سرزمین روبه رو می شود، نشستن بر سر میز مذاکره با آمریکا، حاصلی جز قرار دادن ایران در شأنی مساوی و متناظر با اشغالگران آمریکایی در برندارد.
حضور تنش زای آمریکایی ها در عراق علت بدیهی بسیاری از تنش ها و اختلافات فرقه ای است، پس چه ضرورتی دارد تا جمهوری اسلامی که جز منافع ملت عراق چیزی را دنبال نمی کند، در کنار سیاستمداران جنگ افروزی بنشیند که سرنوشت ملت عراق را در اتاق های بیضی کاخ سفید رقم می زنند؟ ایجاد تصویری از تهران، به عنوان قدرتی خارجی که قصد اعمال منافع خود در تعیین سرنوشت عراق را دارد، چه منفعتی را رقم خواهد زد جز آنکه چهره دولت ایران را به چهره مداخله گر تبدیل کند؟
د ـ پرونده هسته ای ایران صحنه تقابل تهران و واشنگتن است. در این شرایط هر نوع مذاکره با آمریکا ولو بر سر عراق، از نگاه افکار عمومی تبدیل به معامله ای بر سر پرونده هسته ای خواهد شد. بدیهی است در این شرایط رسانه های غالب غربی هرگز اجازه کشف نیات خیر تهران در پس این مذاکره را نخواهند داد. از سوی دیگر بدیهی است در صورت تشدید خشونت ها که چندان غیرمحتمل نیست تهران باز هم متهم خواهد شد که برای دردسرآفرینی و به عقب راندن آمریکا در پرونده هسته ای، بر سر جان مردمان عراق معامله کرده است.
فارغ از مطالب گفته شده، دعوت بوش و طالبانی تهران را بر سر دوراهی قرار داده است، قبول مذاکره تبعات فوق الذکر را به همراه دارد و عدم پذیرش آن هم به معنای سر باز زدن تهران از تلاش و یا استفاده از وزن و اعتبار خود برای پایان دادن به دردهای بی پایان مردمان عراق است. در چنین شرایطی شاید بهترین گزینه برای دستگاه دیپلماسی ایران تغییر و تبدیل این دعوت به همکاری دوجانبه با دولت عراق و با حضور احتمالی همسایگان دیگر این کشور است. همکاری با دولت منتخب عراق علاوه بر آنکه بستر لازم برای افزایش توانمندی های سیاستمداران عراقی را ایجاب خواهد کرد، از واریز اعتبار تهران ـ که با سال ها پذیرش مبارزان تبعیدی و همزمان اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و مذهبی حاصل شده است ـ به حساب محافظه کاران نوین کاخ سفید و خرج شدن آن در عرصه انتخابات داخلی آمریکا ممانعت خواهد کرد. فراهم کردن زمینه برای پیروزی مجدد محافظه کاران نوین در ساختار سیاسی آمریکا قطعاً نه منافع تهران را دربرخواهد داشت و نه از آن بهره ای برای شهروندان عراقی حاصل خواهد شد.
• برنامه هایی برای انتخابات ریاست جمهوری
روزنامه فرهنگ آشتی مصاحبه ای را که خبرگزاری فارس با سعید حجاریان انجام داده منتشر کرده که بخشی از آن را در پی نقل کرده ایم:
به بیان فارابی، اسقاط دولت ایدئولوژیک از اوجب واجبات است؛ ولو آنکه نام دولت دینی را یدک بکشد. سعید حجاریان که از او به عنوان تئوریسین اصلاحات نام برده می شود و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت در گفت وگویی تفصیلی با فارس در پاسخ به این سوال که آیا سخنان شما در زمینه لزوم تفکیک حوزه دین و سیاست به معنای لزوم دیوار کشیدن بین این دو حوزه است؟ گفت: من بین دین و ایدئولوژی تفاوت می گذارم. ایدئولوژی یک مفهوم مدرن است و دولت های ایدئولوژیک به یکسان سازی تمایل دارند؛ یعنی اینکه دولت می خواهد در ضمیر مردم تصرف کند و در عرصه خصوصی مردم دخالت کند و برایش کافی نیست که مردم فقط ظواهر شرعی را رعایت کنند.
حجاریان افزود: ما باید خیلی مواظب باشیم که به این دام نیافتیم؛ چون علاوه بر تبعات سیاسی، اجتماعی و روانی پیامدهای اخلاقی مهمی هم در پی دارد؛ مثل ریاکاری، تملق، چاپلوسی، رانت خواری و غیره. چنین نظامی قطعا به بیان فارابی جزو مدینه های ضاله خواهد بود که نه تنها حفظ آن واجب نیست؛ بلکه اسقاط آن از اوجب واجبات است؛ ولو آنکه نامی دینی را یدک بکشد.
او در واکنش به اینکه پس معتقد به جدایی دین از سیاست به صورتی که بین آنها دیواری کشیده شود و کاملا از هم جدا شوند، نیستید؟ گفت: نگرانم که در ایران تحت عنوان دولت دینی به سمت دولت ایدئولوژیک پیش برویم و خواه ناخواه دچار همان عوارضی شویم که اتحاد شوروی و حزب بعث شد…
حجاریان که در سال ۱٣۷۹ هدف ترور ناکام قرار گرفت مهمترین عامل توسعه و پیشرفت کشور را وجود اعتماد در جامعه عنوان کرد و در تشریح انواع آن، اعتماد به نفس، اعتماد به جامعه و اعتماد به احزاب و دولت را برشمرد و گفت: امروز اعتماد در جامعه ما خیلی کم شده است. اعتماد به نفس کم شده، زمان ما اعتماد به نفس بالا بود و بچه ها می خواستند شاه را بیرون کنند. جوان الان می خواهد برود دانشگاه صنعتی شریف درس بخواند و سرش در کتاب باشد. البته منظور من همه نیستند. همه نه، بسیجی ها هم دنبال درس هستند و دنبال چیزهای دیگر کمتر هستند، اما به روزمرگی افتاده اند. در مورد اعتماد به جامعه، باید مردم بتوانند به جامعه اعتماد کنند؛ مثلاً شما بخواهید بروید شریک بگیرید، می ترسید. او همچنین عدم اعتماد به دولت و نظام سیاسی را از مشکلات دیگر امروز کشور اعلام کرد و افزود: به دولت باید بتوان اعتماد کرد، اما امروز دولت یک چیز می گوید و شما یک چیز دیگر می گویید. مثلاً سرمایه گذاری می کنید در زمینه کاری و کالا یا خدماتی تولید می کنید، دولت همان جنس را از خارج وارد می کند و توی بازار می ریزد، خوب شما ورشکسته می شوید، مثلاً میوه؛ سیب، انگور و گلابی از شیلی وارد می کنند و… اینها ضد مشارکتی است.
حجاریان در پاسخ به اینکه اصلاح را باید از کجا شروع نمود؟ تصریح کرد: به نظر من اصلاح از بالا واجب تر و اولی است. البته شاید خود دولت نخواهد اصلاحات ایجاد کند، ملت خودش باید دست به کار شود. باید جامعه مدنی را تقویت کرد و سندیکاها و اتحادیه های مستقل ایجاد نمود تا بتوانند به عنوان پایگاه احزاب به تقویت آنها بپردازند. او در پاسخ به این سوال که در شرایط کنونی امیدی هست که در عرصه اجتماعی فضای بهتری ایجاد شود؟ تاکید کرد: من قبلاً هم گفتم جامعه ما، جامعه رشیدی است؛ به شرطی که گسست نسلی ایجاد نشود…
عضو شورای مرکزی حزب مشارکت در تشریح مواضع خود و حزب متبوعش درباره پرونده هسته ای گفت: ما احساس کردیم که به سمت یک درگیری نظامی پیش می رویم، در این زمینه با مقامات گوناگون دیدار و گفت وگو و نگرانی خود را اعلام کردیم و گفتیم در این باره احساس خطر می کنیم. ما نمی گوییم غنی سازی کاملا متوقف شود ولی می توان برای مدتی از غنی سازی دست برداریم تا آب ها از آسیاب بیفتد. حل این مسئله راه دارد و به نظر من راه تیم قبلی قابل قبول تر است. دکتر روحانی مطلبی در نشریه راهبرد چاپ کرد که همان موضع ماست. او با بیان اینکه احزاب اصلاح طلب ضربه گیر عرصه سیاست بودند، گفت: اگر احزاب اصلاح طلب نبودند، پس از سال ۷۶ جنبش چریکی در ایران راه افتاده بود.
اگر آقای ناطق نوری سر کار می آمد حتما یک عده ای می رفتند توی فاز چریکی. حجاریان در واکنش به این سوال که آینده حزب مشارکت را در پروسه جبهه اصلاحات چگونه می بینید و آیا این تشکل باز هم در راس نقش آفرینی می کند یا خیر؟ گفت: حزب مشارکت ریزش کرده و انتظار رویش داریم و برنامه هایی را در دست اجرا داریم. حزب مشارکت برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی برنامه های گسترده و خاصی دارد و شخصیت سازی می خواهد بکند و در گفتمان حزب هم تحول رخ خواهد داد.
• واگذاری دبیرستان البرز
روزنامه اعتمادملی نوشته ای دارد با عنوان مرثیه ای بر واگذاری دبیرستان البرز به دانشگاه امیرکبیر که در پی می خوانید:
در ضلع غربی خیابان حافظ و ضلع شرقی خیابان ولیعصر بنا و قطعه زمین بزرگی است که در آن درختان پرپشت و چندین ساختمان قدیمی با دیوارهای آجری مربوط به ۱۰۰ و اندی سال گذشته محصور شده که سرنوشت آن با طیف پرشماری از فرهیختگان، دانش آموختگان و کارآزمودگان این سرزمین گره خورده است. به هیچ رو نمی توانیم تاریخ و سرنوشت پرفراز آن را به بوته فراموشی بسپاریم. نمی توانیم اثر و ایفای نقش جاودان آن را از گوشه حافظه تاریخی ساکنان این سرزمین پاک کنیم. کالج البرز اینک قدمتی به اندازه حافظه یک انسان معمر و یک ملت کهن را در دالان های پرفراز و نشیب این سرزمین در نوردیده است. بخشی از جاده ها، بزرگراه ها و پل های این دیار، ساختمان ها و باروهای مستحکم، بناهای تاریخی، برج های سر به فلک کشیده، آزمایشگاه ها و لابراتوارهای پرجنب و جوش، مدارس، دانشگاه ها و انستیتوهای علمی، تحولات تکنولوژیک و فناوری های علمی و در نتیجه بخشی از فرهنگ و تمدن امروز قرن بیست و یکم سرزمین مان ـ ایران ـ آبشخور تکاپو، جدال اجتناب ناپذیر و پرمشغله ساکنان این ساختمان طی صد ساله اخیر است که اینک سالخورده شده و به گذشته درخشان و نافذ خود مفتخر است. اینجا قلب ناآرام و بی قرار صد سال تجربه آموزش و آموختن در منزلت و رکاب مردانی اندیشمند، استوار و غرورآفرین است که در جوهره خود تنها نظم، انضباط، اقتدار و هویت علمی را از خصیصه های خود می دانند. اینجا قرارگاه و خانه دوم ۱۵۰ هزار دانش آموخته ایرانی است. اینجا سرگذشت پردغدغه ترین تاریخ آموزش رسمی و غیررسمی ایران رقم خورده است. اینجا طلایی ترین و رنگین ترین روزهای علمی و موفقیت های دانش آموزان ایرانی در جهان را به ارمغان آورده است. اینجا یکی از نخستین روزنه های نفوذ مدرنیسم و دنیای مدرن در اواخر قرن نوزدهم به سرزمین کورش کبیر است. حالیا! شاخص و نماد مولفه های آشکار و جسارت آمیز قرن بیستم میلادی در آن متجلی است. اینجا نه البرز که خود ایران است. اینجا تاریخ و تب و تاب های پراضطراب و کلافه کننده گذار ایران به دوران عصر نوسازی معنا و مفهوم یافته است. اینجا چراغ ها تا به صبح بیدارند. اینجا صدای تک مضراب یک مدیر مقتدر، بی پیرایه و مستقل از بدنه حاکمیت عصر پهلوی هنوز شنیده می شود. گوشه ای از میراث فرهنگی و تمدنی مثال زدنی منطقه خاورمیانه است. تجلی یک عمر ماندگار از اهتمام، درایت و اراده و توام با پشتکار کم بدیل فرزندان این آب و خاک است. نشان و خانه صدها برگزیده و ستارگان علم و دانش در چهار گوشه این جهان و آن جهان است. اینجا کالج شبانه روزی البرز است که قرار است فردا البرز اینجا نباشد. نهادی که در دفتر تحولات علمی این آب و خاک دوران ساز بود از حافظه ملی ایرانیان محو و نیست شود. نام و نشانی که به فرزندان این آب و خاک هویت و اصالتی داد تا در غرب مأمنی گزینند و به کسب علم و دانش روی آورند. به البرز که می روی هنوز پژواک و طنین صدای دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی در کلاس ها و راهروهای آن به گوش می رسد. مردی که می گفت هدفم خیلی هم بزرگ نیست. تنها امیدوارم که برای لحظه ای چشم ها را به روی افقی بگشایم و کنجکاوی آدم ها را نسبت به آن تحریک کنم. نمی خواهم درس بدهم بلکه می خواهم دیگران را در حس کشف زندگی حقیقی سهیم کنم. انگار موسوی ماکویی است که می گوید من آن قدر از البرز خاطره دارم که گویی هزار سال عمر کرده ام. من این روزها صدای محمود بهزاد، عزیرا. . . خسروی، ذبیح ا. . . صفا، ناتل خانلری، زین العابدین موتمن، یدا. . . سحابی، ابوالقاسم قلم سیاه، علی رباطی، هوشنگ منتصری و ابوالقاسم شکوهی را در راهروها و کلاس های البرز می شنوم. رد پای اسلامی ندوشن، مصطفی میرسلیم، جواد ساعی، فریدون معطر، عباس اقبال، مصطفی چمران و علی جوان را می بینم. بی آنکه از مسببین این تخریب و ویرانی این بنای عظیم سخنی به گلایه و شکوه بر زبان بیاورم می پرسم با خودتان چه می کنید؟ نام های خودتان را؟ جهانیان از این پس به کدامین نشان و منزلت، اعتبار و شأن مان را محفوظ دارند؟ اینجا که پاک، خاک و نیست می شود خانه ما است. بیش از صد سال است با این نام در جهان مأمن و ملجأ می یابیم. این نام بیش از آنکه شایستگی و کفایت ما را در جهان تثبیت کند، آبرو و اعتبار ما است. این واپسین نامی است که هنوز در جهان خریدارانی مشتاق و سینه چاک دارد.
• توطئه ای در حال شکل گرفتن؟!
روزنامه همشهری اظهارات سرپرست مستعفی تیم ملی وزنه برداری ایران را که اخیراً ماجرای دوپینگ اعضای تیم هیاهویی برپا کرده بود، با عنوان: اعترافات تکان دهنده سرپرست تیم ملی وزنه برداری منتشر کرده که به نظرتان می رسد:
مهدی عطار اشرفی سرپرست مستعفی تیم ملی وزنه برداری ایران در گفتگوی مفصل خود با خبرگزاری ایسنا به بیان بسیاری از مسائل موجود در فدراسیون وزنه برداری ایران پرداخته و صراحتاً گفته توطئه دیگری در حال شکل گرفتن است تا حسین رضازاده نتواند در بازیهای آسیایی دوحه به مدال طلا برسد! او می گوید: تماسهای تلفنی مشکوکی با من برقرار شده است که در آنها شکست رضازاده در دوحه را پیش بینی می کنند! عطار اشرقی که به مدت یک سال از نزدیک با گئورکی ایوانف سرمربی اخراجی تیم ملی وزنه برداری همکاری داشته در رابطه با عملکرد این مربی چنین گفته است: ایوانف در اغلب موارد با مکملهای غذایی وزنه برداران تیم ملی را شارژ می کرد. او داروی ممنوعه تستسترون را با آب مقطر رقیق کرده و به بچه ها تزریق می کرد. او در اردوی اردبیل سفارش ٨۰۰ عدد سرنگ را به من داد. ایوانف در اردبیل تستسترون رقیق شده را آزمایش کرد و پس از تمام شدن یک دوره ۱۰ روزه از ستاد ملی مبارزه با دوپینگ خواست که تست بگیرند و همه آنها منفی شد. همین فعالیتهای غیرانسانی ایوانف در سالهای متمادی باعث شده که اکنون یکی از وزنه برداران تیم ملی هموگلوبین خونش به قدری بالا باشد که به گفته پزشکان اگر غذای خوب نخورد و تمرین نکند، کبدش از بین می رود.
عطار اشرفی با اشاره به این که نباید جریمه ۴۰۰ هزار دلاری ایران به فدراسیون جهانی پرداخت شود اشاره کرده است که وزنه برداری امروز ایران همچون زمین سوخته ای است که باید بذری جوان و پاک در آن کاشته شود.
چه می کند این دولت…
نویسنده ستون طنز روزنامه آفتاب مسأله تعطیلات چهار روزه عیدفطر را که ماجرای آن به مجلس نیز کشیده شده سوژه مطلبی با عنوان تعطیلات پر ازبرکت قرار داده و چنین نوشته است:
مردم از تعطیلات بعد از عید فطر استقبال گسترده ای کردند. این کشف مهم را روزنامه های طرفدار دولت کرده اند و در مقابل از روزنامه های اصلاح طلب ایراد گرفته شده که چرا بدون توجه به استقبال گسترده مردم به آثار تبعات زیان بار اقتصادی این اقدام توجه کرده اند! بجز این حرفها یک مطلب دیگر هم هست که باید به آن توجه شود: اینکه اگرچه دولت همه راتعطیل کرد اما خودش جلسه هیات دولت را برگزار کرد و کابینه سر کار رفتند. ازتمام این حرفها می توان نتیجه های زیادی گرفت و پی به حقایقی برد که اگر گفته نشود، حیف است.
۱ـ کابینه دولت می تواند جای همه مجموعه سازمانهاو نهادهای دولتی در اقصی نقاط کشور کا رکند، بقیه می توانند تعطیل باشند و با خیال راحت به مسافرت بروند (البته اگر عابر بانکها پول داشت، جاده ها از زور ترافیک مسدود نبود، در شهرهای توریستی نان نایاب نشد و…)
۲ـ افراد بسیاری هستند که اصولاً تعطیلات را دوست دارند این درست است که کشور ما دچار بیشترین تعطیلات در میان کشورهای دنیا است ولی واضح و مبرهن است که مردم بسیار بیش ازاین حرفها روزهای تعطیل را دوست دارند. کسانی هم که فقط به خدمت به مردم می اندیشند،می توانند به همین راحتی این همه رضایت مردم را جلب کنند. با این اوصاف اگرمردم، سیل تقدیر و تشکر خود ازدولت به خاطر تعطیلات پس از عید فطر را به گوش همه جهانیان برسانند، ممکن است خدمتگزاران هم جوگیر شوند و کل آن ماه را تعطیل اعلام کنند تا رضایت عمومی به حداکثر برسد.
٣ـ در ایام تعطیل، روزنامه ها هم تعطیل هستند و همانطور که می دانید رسانه ها و در صدر آنها روزنامه عاملان دامن زدن به جو روانی هستند که عامل اول و آخر گرانی است. نتیجه منطقی اینکه هر چه تعطیلی بیشتر باشد، گرانی کمتر می شود. نفت هم هنوز قیمتش بالاتر از پیش بینی ها است و می توان نفت فروخت و در تعطیلات تفریح کرد و خوش بود.
۴ـ دیروز رئیس مرکز پژوهشهای مجلس هم اعلام کرد که تعطیلات بعد از عیدفطر از نظر اقتصادی مضر بوده و علاوه بر این ضرر، از نظر اجتماعی نیز به دلیل عدم اطلاع مردم، تعطیلات نامناسب بوده و مردم را به دردسر انداخته است.
غافلگیر کردن مردم و هیجان زده کردن آنها توسط دولت آنقدر جالب بوده که رئیس مرکز پژوهشهای مجلس را هم به واکنش واداشته است. به قول گزارشگرهای فوتبال چه می کند این دولت…!
• آمیختن ایمان مسیحی وفلسفه یونانی
روزنامه اعتماد ملی ادامه نوشته مهاجرانی با عنوان: درکلیسا به دلبری ترسا را چنین درج کرده است
کوشش پاپ در آمیختن ایمان مسیحی و فلسفه یونانی، با توجه به دغدغه هایی که ایشان در مورد پروتستانیسم و اندیشه غیردینی و علم پرستی دارد که در این سخنرانی به این دغدغه ها اشاره می کند امر پسندیده ای است. تاریخ کلیسای رم سرشار از دشمنی با تفکر و تعقل و فلسفه بوده است. متکلمان بزرگی اساساً راه ایمان و فلسفه، راه اورشلیم و رم را از یکدیگر جدا می دانستند. برای اینکه اشاره ای داشته باشم که پاپ چه راه درازی را آمده است، به چند نمونه اشاره می کنم تا به بررسی اصل سخن پاپ و مقایسه آن با فضای فرهنگ و تمدن اسلامی بپردازم.
اول: آبلار(۱۱۴۲ ـ ۱۰۷۹) از متکلمان بزرگ و فیلسوفان تاثیرگذار مسیحیت است.
آبلار کتابی نوشت درباره الهیات مسیحی، کتابش را کلیسا سوزاند. مدعی اصلی او پاپ اینوسان سوم بود.
دوم: راجر بیکن (۱۲۹۴ ـ ۱۲۱۴) تمامی کتاب هایش از جمله سه کتاب مهم و بدیع او:
Opus Maius, Opus Minor, Opus Tertiam
که برای پاپ کلمنت ۴ نوشته بود، تماما توقیف شد و بیکن را به مدت ۱۴سال به زندان انداختند. این اتفاق در سال ۱۲۷٨ افتاد، وقتی بیکن ۶۴ ساله بود و تا ۷٨ سالگی به جرم اندیشه فلسفی در زندان بود.
سوم: شگفت انگیزتر از همه داستان ویلیام نیندال است که عهد جدید را به انگلیسی ترجمه کرده بود. او را زندانی کردند و با ترجمه عهد جدید آتشش زدند. این اتفاق در سال ۱۵۲۵ میلادی افتاد.
چهارم: تمامی کتاب های اراسموس (۱۵٣۶ ـ ۱۴۶۶) توسط پاپ پل چهارم ممنوع اعلام شد. اراسموس بخت یارش بود که مدتی پیش از ممنوعیت کتاب هایش مرده بود.
پنجم: داستان گالیله و پاپ اوربان سوم از همه جذاب تر است. حتی تلسکوپ گالیله را هم کلیسا سوزانید.
می خواهم بگویم اگر پاپ بندیکت شانزدهم این سخنان را در آن روزگار می زد به عنوان پاپ گناهکار یا ضد پاپ در کلیسا معرفی می شد. پیداست کلیسای کاتولیک رم راه بس درازی را تا سخنرانی پاپ آمده است. تنها یک نکته در سخنرانی ایشان ثابت مانده و با حرف های هزاره گذشته کلیسا تفاوتی ندارد و آن هم ناسزاگویی به اسلام و پیامبر اسلام است که تحقیقا در تمام تاریخ کلیسای کاتولیک با شدت و گاهی ضعف تداوم داشته است.
حرف های امروز پاپ در مورد نسبت میان ایمان و عقل، بحث درباره معقول بودن اراده خداوند، در قلمرو اندیشه اسلامی سخن کهنه ای است. بیش از هزار سال است که متفکران و فیلسوفان الهی اسلامی این مبحث را مطرح کرده اند و نسبت میان ایمان و عقل را کاویده اند. علاوه بر آن، تاریخ اندیشه اسلامی در این حوزه گام بس بلند دیگری را توسط صدرالمتألهین برداشته است و آن نسبت میان ایمان و عقل و عشق است، به تعبیر ملاصدرا نسبت میان قرآن و برهان و عرفان.
فلسفه یونانی که امروز تکیه گاه پاپ شده است و می خواهد آن را به عنوان مکمل ایمان کتاب مقدس معرفی کند توسط متفکرانی مثل فارابی، ابن سینا و ابن رشد و کندی، با شرح های اندیشه برانگیز برای غرب به یادگار مانده است.
اگر نقش تعیین کننده مسلمانان را در انتقال فلسفه یونانی و شرح آن در نظر نگیریم پاپ میراث برترتولیان (۲۲۶ ـ ۱۶۰ میلادی) بود که راه ایمان از عقل را مجزا می پنداشت. به همین خاطر تئودور عادل خوری در مصاحبه ای که پس از سخنرانی پاپ انجام داد به این نکته بسیار مهم اشاره کرد. خوری در تاریخ ۲۷ سپتامبر در مصاحبه ای با تیموفری نزیتو درباره سخنرانی پاپ و استناد به کتابی که خوری منتشر کرده است، گفته است: به احتمال زیاد پاپ کتاب را نخوانده است. از کتاب نقل قول کرده تا در بحثش به جنبه بین الادیانی هم اشاره داشته باشد. پاپ اسلام شناس نیست. نمی بایست آن نقل قول را مطرح می کرد. اگر او درباره این موضوع که متفکران مسلمان چه نقشی در انتقال میراث باستانی یونان به اروپای مسیحی داشتند، پژوهش و سخنرانی می کرد، سخنرانی اش کاملاً متفاوت می شد!
مصاحبه کننده از خوری می پرسد: گمان نمی کنید این سخنرانی و نقل قول بر وجهه شما در میان مسلمانان تأثیر منفی بگذارد؟ خوری پاسخ داده است: نه، مسلمانان خیلی خوب می دانند که من چگونه می اندیشم، من همواره در این سال ها باور داشته ام، ممکن نیست که ما بخواهیم بدون احترام به یکدیگر، اعتماد ایجاد کنیم. شرط اعتماد، احترام است. احترام متقابل است که اعتماد ایجاد می کند. در چنان فضایی ما می توانیم به سخن یکدیگر گوش کنیم.
www.zaman.online
اگر آن همه دقت غریب و فنی و حقوقی که پاپ در تمامی واژگان پی نوشت سوم سخنرانی اش و نیز آن نیمه جمله ای که بر پاراگراف سوم سخنرانی اش افزوده، درباره اصل موضوع به کار می برد، سخنرانی اش تاریخی نمی شد. به هر صورت سخنرانی پاپ این نکته مهم را به همراه داشت که پاپ و کلیسا می خواهند رویکردی عقلانی به مقوله ایمان داشته باشند تا در آینده فیلسوف دیگری مثل برتراند راسل، آن سخنرانی بسیار معروف چرا مسیحی نیستم را که ٨۰ سال پیش ایراد کرد، دیگر چنان حادثه تکان دهنده ای تکرار نشود. فیلسوفی ٨۰ سال پیش بر مبنای یک بحث عقلی اعلام کرد که چرا مسیحی نیست. امروزه پاپ از نسبت میان عقل و ایمان سخن می گوید. چه تغییر یا اتفاقی در کلیسا افتاده است؟ بنایی که پاپ برافراشته تا چه حد بنایی مستحکم و قابل اعتماد است؟ مسیح علیه السلام در مورد خانه ساختن بر بنیاد مستحکم، حکمت درخشانی دارد: مانند آن شخصی که خانه بر روی زمین بی بنیاد بنا کرد که چون سیل بر آن صدمه زد فوراً افتاد و خرابی آن خانه عظیم بود. (لوقا، باب ۶، آیه ۴۹)
خانه اندیشه از خانه ای که از سنگ می سازند حساس تر و مهم تر است. قصرهای زمستانی و تابستانی پاپ ممکن است در روزگار دیگری فرو بریزد اما سخنرانی او باقی می ماند. کلمه مستحکم ترین پدیده هستی است؛ در آغاز کلمه بود…دشواری کار پاپ وقتی دوچندان می شود که گمان می کند می توان با خراب کردن خانه دیگری خانه پردوامی ساخت.
 
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست