یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زنان قربانی مردسالاری


هایده صنعتی


• ایرانیان خارج از کشور بایستی رفته رفته ذهنیات خود را از رفتار نامطلوب مردسالاری و اعمال زور پاک کنند، و با احترام گذاشتن به حقوق فردی انسانها بخصوص به تساوی حقوق بین زن و مرد، الگوئی باشند برای فرزندانشان زیرا کودکان کنونی همانا مردان آینده میباشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ آبان ۱٣٨۵ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۰۶


در یک سمینار تعلیماتی بودم که تلفنی به من اطلاع دادند که خانمی ایرانی مقیم هامبورگ توسط شوهرش در ترکیه در هتلی محبوس شده و تهدید به مرگ گردیده.
با پریشانی خاطر آنروز را گزرانده و بعد از بازگشت به مناسبت شغلم پیگیر قضیه شده و با پلیس محلی و پلیس جنائی تماس گرفتم که هرچه زودتر جان این هموطن در بند را نجات دهیم.
در طول سالها زندگیم در آلمان و و زندگی شغلیم در هامبورگ بارها شاهد مصدوم شدن و کشته شدن تعدادی از   زنان ایرانی به دست همسرانشان بعلت تصمیم به طلاق،   بوده ام و این معضلی است که بیشتر از طرف مردان ایرانی مقیم غرب صورت میگیرد تا مردان ایرانی مقیم ایران البته نسبت به جمعیت داخل و خارج از کشور. این قضیه مرا بر آن داشت که مقاله ای را که در دست نوشتن داشتم زودتر به پایان رسانده و منتشر کنم شاید که روزنه امیدی باشد تا مردان ما در آینده متهورانه در درک اشتباهات گذشته توانا شوند و آن تفکری که ملکه ذهنشان شده مانند تعصبات، احساس مالکیت نسبت به زن و مصداق " آنچه برمن رواست بر تو حرام است " را کنار گذاشته و در بوجود آوردن یک رابطه سالم و مساوی با زنانشان تلاش کنند و همانگونه که ابعاد دیگر کشور میزبان اعم از زبان، قوانین مدنی، فرهنگ و سیستم اجتماعی را می پذیرند، بعد تساوی حقوق زن و مرد، حقوق فردی و حقوق اجتماعی آنها را هم بپذیرند و بیآموزند که زنان، مادران و دخترانشان انسانهایی هستند که با او حقوق برابر دارند.
مبحث زن ستیزی در جامعه ما که متفکران سیاسی ایران آنرا به رشته تحریر درآورده اند به نظر من بعنوان   مشاور خانواده، یک ریشه عمیق فرهنگی مذهبی دارد که نه به عمد بلکه به لحاظ آموخته و عادت انجام میشود. جوامع غربی و دمکرات که توانسته اند در طول زمان رفته رفته به یک حقوق نسبتأ مساوی بین زن و مرد دست یابند از آن جهت است که قوانین مدنی را از مذهب و سنتهای دیرینه جدا کرده اند. آز آنجائیکه مردان روحیه تهاجمی دارند از قوانین دینی بصورت سلاحهائی استفاده می کنند تا بر سر قدرت بمانند و این مردان ایرانی که پرورش یافته جامعه مذهبی هستند، مردسالاری را ملکه ذهن کرده و رشد فکری و اجتماعی و برتری زن را در جامعه غربی بر نمی تابند و از آنجائیکه خود را مالک همسرانشان میدانند در موقع تصمیم به طلاق از طرف زنانشان خشونت نشان داده که گاه منجر به قتل زنان میشود.
" اگر مال من نیستی مال هیچکس نباید باشی ". با این تز و تفکر به مبارزه بر علیه آنها برمیخیزند در صورتیکه اگر تقاضای طلاق از طرف مردان صورت گیرد بسیار طبیعی جلوه میکند و اینرا حق خود میدانند که اگر زندگی مشترک با همسرانشان به یک تعادل و خوشبختی کامل نرسد طلاق چاره کار است. غم انگیز آنجاست که جامعه ایرانی هم با وجود اینکه سالها در غرب زندگی کرده و جا افتاده با همین دید به مسئله طلاق می نگرد.
متاسفانه نظریات برخی از فلاسفه گذشته جهان نسبت به زن کمتر از نظر یک مرد عامی و بی سواد و مردسالار نیست.
افلاطون میگوید: از خدا شاکرم که بمن هفت مزیت بخشیده نخست اینکه انسانی آزاد بدنیا آمده ام نه برده و دوم آنکه مرد بوجود آمده ام و نه زن...
فیثاغورث میگوید: دو اصل وجود دارد یکی اصل خوب و آفریننده روشنائی و نظم و مرد است و اصل دوم خالق آشفتگی و تاریکی و زن است.
میلتون میگوید: مرد برای خدا خلق شده و زن برای مرد...
متاسفانه مردان ما به این گونه نظریات بها داده و عمل میکنند و نمی اندیشند که دنیا تحول عظیمی پیدا کرده و تفکر زن ستیزی جای خود را به تفکر «زن انسانی برابر با مرد است» داده و حاضر نیستند نظریات فلاسفه و دانشمندان دیگر چون آگوست ببل که در مورد حقوق زنان و تحولات دنیا در این زمینه تحلیلها نوشته اند توجه   کنند چون در این صورت حاکمیت و جایگاه خود را از دست میدهند.
فاکتور های زیادی برای ابراز خشونت مردان ایرانی نسبت به زنانشان در جامعه غرب وجود دارد ولی مهمترین آنها اینست که مردان ایرانی در جامعه مردسالار و خشونتگرای ایران توسط حکومت و قوانین مصوبه مذهبی حمایت میشوند و کتک زدن، اجحاف و تنبیه را عکس العمل طبیعی در برابر تمکین نکردن کورکورانه زنان از مردانشان می دانند و این مردان با این تربیت و عادت در جامعه غرب بشدت سقوط میکنند و از آنجائیکه بخاطر قوانین و سیستم اجتماعی غرب موفقیت و جایگاهی را که در ایران داشتند از دست میدهند و بر عکس زنان به موفقییتهای چشمگیری دست یافته و پلکان ترقی را سریعتر طی میکنند، تعادل قبلی شان بهم میخورد و سیستم سنتی خانواده در غرب فرو می پاشد.
زنان در اثر رشد اجتماعی و فکری و آزادی عمل در همه زمینه ها از آموزش گرفته تا شغل و تربیت فرزندان و استقلال مالی، جایگاه برتری میابند و دیگر حاضر به تمکین مطلق و خانه نشینی و تحمل خشونت مرد نیستند و خواستار کسب و حفظ حقوق فردی و احترام و توجه میشوند.
برخی از این مردان که همه برتری های خود را از دست داده اند بجای اینکه تلاش موثری در راه آموزش زبان، یاد گرفتن شغلی مناسب داشته باشند و دوشادوش زنان توانای خود زندگی خانوادگی سالم و آرامی را پیش ببرند و الگوی سالمی برای فرزندانشان باشند، با رفتاری خشونت آمیز، قهر و اعمال زور و زندانی کردن زنانشان براین آتش دامن میزنند و زمانی که زنانشان دیگر حاضر به قبوال این اسارت و شکنجه جسمی و روانی نیستند و خواهان جدایی میشوند، رعد و برق شروع میشود و تعدادی از این زنان بهای سنگینی که جانشان باشد میپردازند.
باید توجه داشت که مردان مهاجم ما خود قربانی یک سیستم خشونت گرا هستند و در جامعه ای که زور و شکنجه، اجحاف و قدرت طلبی حرف اول را میزند، این خشونت از بالا به پائین انتقال می یابد و در خانواده که مجموعه کوچک یک اجتماع است چند برابر میگردد.
  مردان ما بسبب نبودن آزادی بیان، آزادی عمل در خانه، مدرسه و اجتماع و بخاطر آموخته های اشتباه و رفتارقهرآمیز و قدرت طلبی سنتی   بزرگانشان، رفتار تهاجمی دارند که در دنیای آزاد امروز هرگز قابل پذیزش نیست.
به خاطر دارم که مردی ایرانی بعد از اینکه همسرش تقاضای جدایی کرده بود در گردهمائی های ایرانی فریاد میزد که در ایران تاج سر ما مردان بود و در جامعه غرب این تاج سر زنان است و بدین علت به جامعه غرب ناسزا میگفت. مردانی امثال او توجه نمی کنند که هیچ تاجی بر سر هیچکس نیست. بلکه آگاهی زنان نسبت به حقوق فردی و اجتماعیشان بالا رفته و جامعه غرب سالهاست که این حقوق را میشناسد و به آن احترام میگزارد. در جامعه غرب حفظ حقوق زنان ضمانت اجرائی دارد این است آن تاجی که مرد ایرانی بر سر زنها در غرب میبیند.
ایرانیان خارج از کشور بایستی رفته رفته ذهنیات خود را از رفتار نامطلوب مردسالاری و اعمال زور پاک کنند، و با احترام گذاشتن به حقوق فردی انسانها بخصوص به تساوی حقوق بین زن و مرد،   الگوئی باشند برای فرزندانشان زیرا کودکان کنونی همانا مردان آینده میباشند.
یکی از راهای جلوگیری از این حادثه های غم انگیز آنستکه، والدین در تربیت فرزندان ذکور خود توجه کرده و   از همان طفولیت آنها را   به حفظ حقوق فردی و اجتماعی دیگران آشنا کنند، بدینگونه که بین دختران و پسران خود در رفتارهای اجتماعیشان فرقی نگذارند و احترام بیکدیگر   را خود نیز در خانه رعایت کنند. باید توجه داشت که نقش مادران درتربیت کودکان بسیار موثر است چون دامان آنهاست که جایگاه رشد شخصیتی مردان ما است.
 
هایده صنعتی مشاور خانواده


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست