کمیته مرکزی راه کارگر - در محکومیت جنایت هولناک پاریس
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۹ دی ۱٣۹٣ -
۹ ژانويه ۲۰۱۵
* تنها صدای سوم میتواند اسلامیستها و امپریالیستها را از تروریسم وتوحش بیشتر بازدارد !
صبح چهارشنبه هفت ژانویه دو یا سه فرد نقاب پوش مجهز به سلاح کلاشینکف به دفتر مجله طنز و کاریکاتور " شارلی هبدو " در پاریس حمله میکنند و ۱۲ نفر از جمله سردبیر این مجله ، تعدادی از کارکاتوریستهای زبده مجله و نیز دو افسر پلیس را کشته و حدود ده نفر را نیز مجروح میکنند که حال چند تن از مجروحین به شدت وخیم گزارش شده است . این مجله در سال ۲۰۱۱ نیز بدنبال انتشار کاریکاتوری از محمد پیامبر مسلمانان هدف تهدید و پرتاب کوکتل مولوتوف قرار گرفته بود به همین خاطر همواره یکی دو پلیس از ساختمان این مجله حفاظت میکردند . مهاجمان در پایان عملیات جنایتبار خویش با سردادن شعار الله اکبر و اینکه انتقام پیامبر را گرفته اند از محل می گریزند . بسیار مشخص است که آنها کاملا حرفه ای و آموزش دیده بودند . در ماههای اخیر سرویس های امنیتی کشورهای اروپایی بویژه فرانسه نگرانی خود را از حضور صدها شهروند مسلمان یا مسلمان شده این کشورها در مناطق تحت نفوذ داعش و احتمال بازگشت و عملیات تروریستی آنها در خاک کشورهای اروپایی را مطرح کرده بودند . این جنایت هولناک که نشانه بارزی از دشمنی بنیادگرایان اسلامی با آزادی اندیشه و بیان انسانها و نفرت بی حد و حصر آنها از نیروهای لائیک و آته ایست میباشد ، زمینه را بیش از هر زمان برای رشد جریانات نژادپرست و فاشیستی مثل " جبهه ملی فرانسه " فراهم میکند که علیه مهاجران ، اقلیتهای نژادی، ملی و مذهبی که عمدتا در حاشیه شهرها و در فقر و محرومیت بسر میبرند تبلیغات خارجی ستیزانه خود را ، صد چندان کنند .
اما همدردی عمیق ما با دوستان و خویشان قربانیان فاجعه ۷ ژانویه در پاریس و تمامی بشریت آزاده در فرانسه و جهان بویژه خانواده اهل قلم و روزنامه نگاران ، نباید ما را از پرداختن به ریشه های واقعی رشد تروریسم ، تحجر و توحش بویژه در سالهای اخیر بازدارد . واقعیت این است که اسلام سیاسی و هیولای فناتیسم جهادی ، فرزند خلف امپریالیسم و رژیم های سرمایه داری مرتجع منطقه است . مادام که امپریالیستها و اسلامیستها دشمن مشترکی بنام " کمونیسم " و بلوک اتحاد شوروی داشتند جزئی از دکترین استراتژیک " کمربند سبز اسلامی " بودند که نخستین بار در مقیاس کلان در باتلاق جنگ داخلی و اشغال خارجی افغانستان با موفقیت به آزمون گذاشته شد که از درون آن انواع گروههای جهادی از جمله القاعده سربرآوردند . اما وقتی جنگ سرد به پایان رسید و ایدئولوگهای بورژوا سخن از " پایان تاریخ " کردند اختلافات درونی دو راس ارتجاع جهانی و منطقه ای سر باز کرد . فاجعه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا و سپس اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا و متحدینش و اعلام " مبارزه جهانی علیه تروریسم اسلامی " نه تنها کمکی به مهار این غول برآمده از اعماق تاریک تاریخ نکرد بلکه بنیاد گرایان اسلامی سنی و شیعی را در سراسر خاورمیانه ، شمال افریقا و دیگر مناطق ، هم به لحاظ کمی و هم کیفی تقویت نمود . امپریالیسم آمریکا و متحدینش که بقول خودشان بعد از فاجعه یازده سپتامبر مبارزه ای بی بازگشت با تروریسم را آغاز کرده بودند خیلی زود در جریان " بهار عرب " و انقلابات و اعتراضات توده ای در کشورهای عربی، به روشنی نشان دادند که هیاهوی مبارزه آنها با اسلامیستها شعارهای پوچی بیش نیستند و آنها همچون انقلاب شکست خورده ایران و برای اطمینان از عدم شکل گیری یک انقلاب حقیقتا اجتماعی و رهایی بخش ، یک لحظه از تقویت سیاسی و مالی و نظامی و امنیتی اسلامگرایان غفلت نخواهند کرد . بدین ترتیب کشورهایی مثل لیبی و یمن و سوریه را همچون افغانستان و عراق به جهنمی غیرقابل زندگی بدل کردند و هیولایی همچون داعش را درقلب خاورمیانه به یک نیروی بزرگ چند ده هزار نفری مسلح و برخوردار از صدها میلیون دلار پول نقد و درآمدهای ناشی از فروش نفت خام و غیره بدل کردند و بنام سرنگونی دیکتاتورهای سکولار لیبی ، سوریه و یمن ، منطقه سوخته ای از فقدان کامل امنیت ، آزادی و کرامت انسانی به جا گذاشتند که تحجر و توحش در آن بیداد میکند . و این بار دیگر ثابت میکند که دخالت " بشردوستانه " پنتاگون و سیا و ... نه تنها مردم منطقه را گامی بسوی آزادی و شادی و آسایش رهنمون نخواهد کرد ، بلکه از یکطرف انبوهی از مردم را قربانی و یا آواره خواهد کرد و یا آنها را به جهادیون تازه نفس اسلامیستها بدل خواهد کرد. تریلیونها دلاری که از سال ۲۰۰۱ صرف راه اندازی جنگ و اشغال و ویرانی و دولت سازی و فروش تسلیحات به دول مرتجع منطقه شده ، میتوانست نه تنها به فقر و گرسنگی و بیماری و بیکاری در منطقه بلکه در سراسر جهان پایان دهد .
امپریالیستها و اسلامیستها دو روی یک سکه اند ، آنها برای بقا و توجیه اعمال جنایتکارانه خویش بهم نیاز دارند . از اینرو نه راه پایان دادن به سلطه و نظامی گری امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا ، رو آوردن به متوحش ترین و مرتجع ترین نیروهای اسلامی است و نه راه مبارزه با بنیادگرایی و ارتجاع مذهبی، رو آوردن به کرامات دول غربی .
تنها صدا و نیروی سوم چپ ، سکولار ، آزادیخواه ، فمنیست و برابری طلب است که میتواند بدیلی واقعی ، انسانی و عدالت طلبانه برای مردم بلازده خاورمیانه و کل جهان بحران زده ما فراهم کند . این بدیل اگر چه اکنون ضعیف است ولی همچنانکه مقاومت درخشان کوبانی نشان داده و همچنانکه رشد چپ در برخی مناطق نظیر امریکای لاتین نشان میدهد ، تنها افق روشنی است که میتواند سیاره زیبای ما را از چنبره فقر ونابرابری طبقاتی ، جنگ و تروریسم دولتی و غیردولتی ، آواره گی و پناهندگی ، بیماری و بی سرپناهی ، استبداد و بی حقی عمومی و نیز نابودی محیط زیست نجات دهد . یا این نیرو قد علم میکند و در برابر این دو قطب مرتجع ، متوحش و تروریست ، قطب سوم و مستقل خود را بنا میکند و یا جهان تقدس سرمایه و مذهب ، بربریتی تمام عیار را در سراسر گیتی نهادینه خواهد کرد .
نابود باد جنگ، اشغال و ترور
زنده باد آزادی ، زنده باد برابری
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
٨ ژانویه ۲۰۱۵
|