یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نقد کننده: در جستجوی مشتاقانه معنا
اشپیگل آنلاین - جرج دیتز - برگردان: ظفردخت خواجه پور


• آیا سال دو هزار و چهارده، سالی توام با سختی بود؟ ویا نه، سال خوبی بود؟ آیا سالی پر ازابهام و ترسِ برحق بود که در آن شمائی از آینده نمودار گشت؟... سال دوهزار و چهارده، سال نا امنی ها و نا آرا می ها بود. سالی که گذشت از دید آیندگان چه خواهد بود؟ ببینیم کتاب ها در این باره چه می گویند؟ مروری بر آنها ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ دی ۱٣۹٣ -  ۱۲ ژانويه ۲۰۱۵


آیا سال دو هزار و چهارده، سالی توام با سختی بود؟ ویا نه، سال خوبی بود؟ آیا سالی پر ازابهام و ترسِ برحق بود که در آن شمائی از آینده نمودار گشت؟ آیا آن چیزی بود که خیلی ها را سراسیمه کرد؟ آیا جنگ ها، نیز بیماری ها ورنج ها قدیمی بودند؟ آیا همه یِ این ها بخشی از گذشته است که مبنای کتاب هائی می شود که به نقل در می آیند؟
پس آیا ما ارواح، وحوش، جنایتکار یا آدمخواریم؟ یا ما خائنیم بدون آن که خود بدانیم؛ خائنینی به خویش یا خائنینی به عقل و درایت و به آینده. اگر همه ی اینها بگذرد، در مورد این گذشته جه می اندیشیم؟ کتاب های امسال در این مورد چه می گویند؟
مرور وبرداشت از سال دوهرازوچهارده، از دید دوهزار سال بعد چه خواهد بود؟ از دید ماشینهائی که بر ما مسلط می شوند، از حالت انقلابی که از دل زمان حاضر بر آمده که هی چشمک می زند ولی در هم نمی شکند. آری هنوز هیچ نشانی از آن چه پیش خواهد آمد، نیست.

خشم ِ محرومان
بهر صورت، سالی که گذشت سالی ناامن بود. از یک طرف انحطاط، از طرف دیگر، سال نا آرامی و حرکت. هیچ کتابی بخوبی ِ رمان "یا نیک هِنِل": رو با هایِ رنگ پریده" از" انتشارات رُ وُلت"، این سال را به قلم نکشیده است. کتاب محبوب من! داستانی به مثابه چراغ دریائی! داستان مردی است که از طبقه یِ متوسط اجتمائی سقوط می کند (ترس دوهزارو چهارده) و بعد به پناهنده هایِ حومه یِاریس می پیوندد (خشم دو هزارو چهارده)، آفریقائی ها که بالاخره انقلاب را به شهر می برند.
ولی این حرکت چگونه انجام می گیرد؟ از چپ، از راست، از بالا یا از پائین؟ چگونه می بایست تغییری که ضروری است به وقوع بپیوندد؟ این پرسش اصلی این سال است، که جوابی برایش نیست.
"هِنِل" با نثری آتشین، ترس را به جان کلملات می ریزد، رمان برایش وسیله ایِ برای تحقیق است. او در تلاش است که: سختی، دشواری و مشکل سرمایه داری، سختی بحران اروپا، دشواری قانون و نظم را در مقابل خشم اساطیری و اجتناب ناپذیر محرومان قرار دهد.
"در زیر ماسک ما چیزی وول می خورد، صدای روباه رنگ پریده بلند است. او سرود خواندن را آغاز کرده است. کلامش درهر یک از ما، انتظاری بر می انگیزد و آتش به همه یِ ماسکها می زند و به آسمان و ستاره ها سلام می دهد." به این طریق رمان به پایان میرسد و نشان میدهد که نه تنها با قیامی که در راه است، چیزی بسان "کمیته های ناآشکار"، تنگاتنگ با "افکار جاری"، همراه است، نیز انسان شناسی که "کلوده لِوی-اشترواس" در فلسفه یِ اروپا وارد کرده است: "هیچ زمانی به ارزشمندی امروز نبوده است."

ویراستاری حقیقت
همچنین این "لِوی-اشترواس" نویسنده کتاب "ما همه آدمخواریم" که درپائیز (دو هزار و چهارده) توسط انتشارات زور کامپ منتشر شد، برای بار دیگر نشان داد که: رودر رو قراردادن علم و اسطوره شناسی نه تنها بی معنی، جبونانه، ونهایتا خطرناک است، بلکه این خود نوعی افسانه شناسی است که به خرافات نزدیک است.
ویراستاری حقیقتی که شناخته شده است، خود اعتلا ئی در سال دو هزار وچهارده بود.
"لِوی- اشترواس"، برایِ اولین بار، با نشر مقاله های روزنامه هایِ قرن بیستم، با مهارت، موفق شد که در زمان حال رخنه ای برای پرسش ها و ظن و شک، باز نماید؛ برهمان منوال که رسم روشنگریست. واقعیت ما ساخت و ساز و فورمی از قدرت، منافع و خواستها، و جهل و نادانی ست. داستان هائی از این دست به اعماق آنچه که -انسان بودن- نامیده می شود، می پردازند و به شکستن این ساخت وساز و فرم کمک می کنند.
پس این قابل درک است که انتقاد ازوضعیت موجود از طرف حاشیه های آن سوی مرزهائی که ما بنام غرب می شناسیم، بیاید.. نیز شاید عمیق ترین نقدها از یک متفکر اندیشمند، نمونه آن است: "نقد عقل و فهم سیاه" از انتشارات "زور کامپ " تالیف بزرگی از "آشیل مبِمبه"، آفریقائی مهاجر (اهل کامِرون-م) که به این نتیجه می رسد که: "در استیلای سرمایه، همه یِ ما سیاه پوستیم ."

فلسفه یِ آنتی هومانیسم
"مِبِمبِه" کلمه ی – نگِر- (سیاه پوست) را - که اتفاقا در محاوره های آلما نی ها روزمره شده است- در خدمت و علیه روح جهانی بکار می گیرد. او با برگشت به تاریخ تفکر سیستم استثماری - که دوباره بطور غریبی ، موضوع روز است- فلسفه ی رهائی و آزادی را شکل می دهد و از واماندگی و زوالِ اروپا نیروئی می گیرد که بسیار موثر است.
این (آفریقائی) اهلِ کامرون، نیز شکلی از تاریخ بعدی استیلای اروپائی ها را توصیف می کند. تاریخ قبلی را "دیکرِز" - شاعر رومی- در کتابی با قدمت دوهراز ساله توصیف و تشریح کرده است: "در باره ی طبیعت واشیاء" – نشر گالیانی برلین- که با ترجمه ی نو، نه تنها نشانی از زیبائی وروشنی تفکر است بلکه نشان می دهد که چگونه مسیحیت با علم کیهان شناسی مبارزه کرده است.
داستان" لوکرِز" به نوبه خود نشانی از سمت تاریک عقل و منطق در این بخش از جهان است که امروزه، عده ای مجبورند آن را سرزمین غروب (غرب) بنامند.
انقلاب او، کنجکاوی و دانستن بود؛ شکلی از اومانیسم که انسان را رها از قید قوانین و قدرت، در پیوند با قانون طبیعت می یافت. –"جان بروکمن" در کتابِ" کلمات بعدی" انتی تز ها- را به نوبه خود، در فلسفه ی آنتی اومانیسم، شرح می دهد. نسخه ی اصلی در سال هزار ونهصدو هفتاد انتشار یافت و حالا برای اولین بار با باز بینی خود وی به آلمانی ترجمه شده است.

دیدگاه هائی بین دروغ، خرافات، وخود پرستی
پس جهانی که بروکمن، قبلا، متفکر جهانی و حالا، بنیانگذار وب-سایت، می بیند، جهانیست که در آن خرد، حقیقت، آزادی و پیشرفت فقط، توهمات روح انسانند که مشتاقانه معنا را می جوید و بهمین خاطر، مخصوصاً، بدلخواه، آن را تولید می کند. این تفکریست که همراه با فلسفه سیبِرنِتیک (تکنیک نظم و کنترل) متولد شد.
و استیلای ماشین و نیز کامپیوتر و هوش مصنوعی را خواب می بیند.
این ها تفکراتی هستند که نه راحتی وآسایش می بخشند ونه می خواهند ترس ایجاد کنند. برعکس؛ بروکمن با طرح تاریخ انسان و پایانش بر روی زمین، دیدگاه هائی را بین دروغ، خرافات، خود پرستی ودیوانگی که از خصوصیات انسانند، می گشاید، تا امکان دیدن جهان از منظری دیگر را میسر سازد. حالا هم به همین خاطر است، بخاطرآنچه برای لوکرِز، مبمبه، لِوی اشترواس و هِنِل مطرح بود، وگرنه احتیاجی به مطالعه نیست.

نثرهای دیگر مورد علاقه من با همین معنا در سال دوهزارو چهارده:
" شکارچی" - نشر برلین – از "جیمز سالتر": شبی زمستانی تاریک و یخبندان بر ژاپن سایه می افکند، بر آب های خشن در شرق، بر جزایر ناهموار و شناور، برهمه شهرها و مکانها، خانه هایِ کوچک، خیابان های ترسناک." آنچه جنگ از انسان می سازد.

" اداره حدسیات" - نشر دِ فو آ – از "جنی اوفیل" تو گفتی بزهای کوهی ده برابر بهتر از ما می بینند. اَوائل بود ، تقریبا. این به این معنی است که در یک شب پرستاره و روشن، حلقه های زحل را می توانند ببینند." آنچه ازدواج از انسان می سازد.

"همه اش حقیقت است" - نشر ماتس و زُیتر- از "امانوئل کارر": قبل از این ناآرامی در مورد جدائی از همدیگر صحبت کرده بودیم، هیچ چیزی پیچیده نبود. ما زیر یک سقف زندگی نمی کردیم، بچه ای با هم نداشتیم، ما حتی می توانستیم تصور کنیم که با هم دوست بمانیم، با همه این ها غم انگیز است. "آنچه تصادف از انسان می سازد.
و همچنین آنچه این بحران اقتصادی از انسان می سازد. "یانیک هِنِل" در روباهای رنگ پریده" – نشر روَ وولت – با نقل قول زیبائی از "والتر بنیامین "شروع می کند: " غلبه مهاجرت بر سرمایه داری."


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست