نقض مضاعف حقوق زنان کُرد ایرانی در جمهوری اسلامی
گفتوگو با رویا طلوعی
علی شریفیان
•
دمکراسی در ایران دمکراسی مردان نخواهد بود، چرا که زنان مبارز ایران امروز محور جنبش دمکراسیخواهی هستند و شیوههای غیرخشونتآمیزی که به کار میگیرند عملا حکومت را خلع سلاح مینماید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۰ آبان ۱٣٨۵ -
۱ نوامبر ۲۰۰۶
علی شریفیان: خانم طلوعی عزیز، با تشکر از وقتی که برای این گفت وگو به ما دادید، برای آشنایی بیشتر کسانی که این مطلب را میخوانند، ممکن است اندکی دربارهی خود، پیشینه و فعالیتهاتان توضیح دهید؟
رویا طلوعی: خود را یکی از اعضای جنبش زنان کرد و جنبش زنان ایران میدانم. از آنجا که حقوق زن بخشی از حقوق بشر است؛ و من درزمینهی آموزش دمکراسی و حقوق بشر به زنان کرد هم کار کردهام، میتوانم خود را فعال حقوق بشر هم بدانم. در این رابطه، با دوستانم اقدام به تأسیس «کانون زنان کرد مدافع صلح و حقوق بشر» کردیم که با رد صلاحیت و عدم صدور مجوز از سوی معاونت اطلاعات نیروی انتظامی مواجه شدیم؛ به همین دلیل هم برای من پروندهای تشکیل شد و راهی دادگاه انقلابم نمودند. ازآنجا که فضای مطبوعاتی ایران و به ویژه کردستان به شدت مردسالارانه است، برای داشتن یک تریبون زنانه که بدون دخالتهای مردسالارانه بتوانیم دربارهی مشکلات زنان حرف بزنیم و نیز، مباحث تئوریک فمینیسم را درمیان زنان کردستان بیشترمطرح کنیم، اقدام به اجارهی یک ماهنامه کردم و تأمین کلیهی هزینههای چاپ و نشر و سردبیری آن را به عهده گرفتم و بانوان فعال بسیاری هم به یاریم شتافتند. نشریهی ما که «راسان» نام داشت، جایگاه خوبی در میان خوانندگانش یافته بود. تابستان پارسال به دنبال اعتراض مسالمتآمیز فعالان مدنی کردستان به شکنجه و قتل فجیع یک جوان کرد، بازداشت شدم و در طی بیش از دو ماه بازداشت روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم. بعد از آزادی به قید وثیقه، از ایران خارج شدم؛ آن هم به سه دلیل شاید ساده، اما دردناک: من نمیتوانستم در دادگاهی محاکمه شوم که شکنجهگرم به عنوان مدعیالعموم روبرویم نشسته باشد؛ درضمن نمیتوانستم از ترس دستگیری دوباره، همواره در برابر جنایات رژیم سکوت کنم. دلیل دیگر نیز نجات جان فرزندانم از تهدیدات مکرر اطلاعاتیها بود. به هرحال، آن روزهای دشوار گذشت و من اکنون در آمریکا هستم و همچنان فعالیتهایم را ادامه میدهم، اما در شرایطی دیگر و فضایی دیگر. هرچند که قلبم هنوز بر بلندای کوههای کردستان است و منتظر بازگشت به وطن هستم، وطن آزاد و دمکراتیک.
علی شریفیان: با توجه به تجربهای که در مبارزه و کارزار زنان ایران و بویژه زنان کردستان ایران برای به دست آوردن حقوق و آزادیهای خود دارید، ممکن است به طور فشرده دربارهی تاریخچهی این مبارزات توضیحاتی بدهید؟
رویا طلوعی: جنبش زنان در ایران مسبوق به سابقهای حداقل صدساله است و دربارهی آن اندیشمندان بسیاری قلم زدهاند. شاید برایتان جالب باشد که در کردستان نیز میتوان رد پای جنبش زنان را از حدود نود سال پیش دید، در ۱۹۱۹که اولین انجمن زنان توسط خانم «انجم یاملکی» بانوی مبارز کرد تأسیس شده و هدف آن یاری رساندن به زنان و کودکان کرد پس از جنگ جهانی بوده است. پس از آن بانوان کرد اقدام به تأسیس مدارس دخترانه در مناطق مختلف کردستان، به ویژه در کردستان عراق کرده بودند و تأثیر بسیاری در پروردن نسلی از زنان تحصیل کرده داشتند. خانم «روشن بدرخان» اولین زن روزنامهنگار کرد (۱۹٣۲) بوده و زنان دیگری نیز همچون خانمها « رهحمه خانی پیرهمێرد» و «زاهیده قهرهداخی» و « ئهستێره سهعید» و.. . در دههی پنجاه در زمینهی روزنامهنگاری کردی فعال بودهاند. مجلهی «ئافرهتی ئازاد» به معنی «زن آزاد»، که در سال ۱۹۵۲ چاپ میشد، به عنوان اولین نشریهی خاص زنان کرد شناخته شده است. همچنین، میتوان به «دهنگی ئافرهت» به معنی «صدای زن»، در ۱۹۶۲ اشاره کرد. در کردستان ایران تحرک چشمگیر زنان از زمان جنبش قاضی محمد درسال ۱۹۴۶ دیده میشود؛ به طوری که اتحادیه زنان کرد از همان هنگام تأسیس شده و زنان بسیاری فعالانه وارد عرصههای آموزش و پرورش و سواد آموزی و روزنامه نگاری و... شدهاند.
در انقلاب ۵۷ نیز حضور زنان کرد نیز مانند زنان دیگر نقاط ایران چشمگیر و گسترده بود. با این که مبارزات زنان کرد عمدتا تابعی از مبارزات ملی کردها برای کسب حقوق خود بوده، اما اقداماتی همچون تأسیس مراکزی در کنار احزاب کردی، که بیشتر به وسیلهی خود زنان اداره میشده، در شهرهای مریوان و سقز و غیره شایان ذکر است. مجلهی «دهنگی ژنانی کوردستان» یا «صدای زنان کردستان» در ۱۹۷۹ در مهاباد چاپ میشد.
با این وجود در آن هنگام، همچون بقیهی مناطق ایران، نمیتوان جنبش مستقل زنان، به دست زنان و برای زنان را به صورت امروزی دید. چیزی که بتوان به عنوان جنبش مستقل زنان از آن نام برد، بیشتر در سالهای اخیر دیده میشود که تبعیض زجر آور ضد زن حاکم بر ایران با مبارزه و مقابلهی زنان به طور جدی مواجه شده است. زنان خود را به سلاح علم و تحصیل بیشتر مسلح نموده و چنان وارد فضای فکری و فرهنگی کشورشدهاند که یکی از مولفههای موج چهارم روشنفکری ایران به حساب میآیند. به راستی تلاشهای زنانی که با چاپ نشریاتی چون «فصل زنان» و «جنس دوم» و نیز ترجمه و تألیف کتب متعدد در بارهی جنبش زنان و مباحث فمنیستی نقش داشتند، در بیداری و آگاهی زنان داخل ایران و شکل گیری جنبش ویژهی آنان بسیار موثر بود. به میدان آمدن زنانی که با قلمشان دیوار قطور تحقیر زنان را شکافتند و همجنسان خود را قدم به قدم دعوت به تفکر و شجاعت ابرازوجود کردند، نقش بسیار مهمی در اعتلای جنبش زنان ایران داشت. جنبشی که مردان را پس از سالهاانکار وادار به اعتراف کرد و اکنون یکی از مشخصات آن حمایت مردان از جنبش زنان است. جنبش زنان در کردستان نیز وجود دارد و همچون جنبش زنان در سایر نقاط ایران با انکار مردسالارانه و روشنفکرنمایانه مواجه است؛ اما این انکارها را چه سود؟ آنان نیز روزی از این روزها به جنبش زنان تمسک خواهند جست، چرا که زنان شجاعند و بیش از آنچه در ایران از آنان سلب شده، چیزی برای از دست دادن ندارند.
زنان در قسمتهای مختلف کردستان، از جمله کردستان عراق و ترکیه نیز فعالیتهای چشمگیری دارند؛ و با این که درگیر مردسالاری حزبی هستند، اما تلاش فراوانی در جهت ارتقای فکری و فرهنگی زنان کرد در جریان است. جنبش زنان کردستان ایران، علاوه بر اینکه بخشی موثر از جنبش زنان ایران است، بخشی مرتبط و تأثیر گذار درجنبش زنان کرد در کشورهای همسایه ایران نیزهست.
علی شریفیان: بررسیها نشان میدهد که نبود آزادی و نقض حقوق زنان علاوه بر جنبههای سیاسی، ریشهای فرهنگی دارد. منظور فرهنگ «مردسالار» یا «پدرسالار»ی است که ما به شکلهای گوناگون در ساختار و بافت جامعهمان داشتهایم و داریم. نظرتان در این باره چیست؟
رویا طلوعی: کاملا موافقم و همواره گفتهام که مشکل ما زنان ایران با تغییر رژیم سیاسی فعلی کاملا حل نمیشود و با ایجاد فضایی آزاد و دموکراتیک، تازهکار اصلی جنبش زنان برای تلاش در جهت تغییرات فرهنگی و اجتماعی و... آغاز میشود. در چنان فضایی زنان باید فعالانه تلاش کنند که سهم واقعی خود را در جامعه کسب کرده ونظام آموزش و پرورش و رسانهها و سیستم قانونگذاری را به کار گیرند تا ریشههای تبعیض را درهمهی جوانب آن بخشکانند. زنان باید مواظب باشند به بلای امروز زنان عراق مبتلا نشوند که به بهانهی نبود زنان کارآزموده، از حقشان در کسب سهمشان از پستهای سیاسی محروم گردند. آنچه زنان عراق امروز را میآزارد، سلطهی فرهنگ پدرسالار است که هنوز هم مرد ناشایسته را برتر از زنان شایسته میبیند. گویی دمکراسی و آزادی نسبی برقرار شده که مردسالاری آزادانهتر عمل کند و به ویژه عقدههای سرکوب شدهی مذهبیاش سربرآورد و به محدود کردن بیشتر زنان بپردازد.
در فضای فعلی ایران، فرهنگ مردسالار به کمک قانون و عرف و مذهب مستحکمتر شده و مانع بزرگی بر سر راه زنان ایجاد کرده است. اگر تنها تهران و شهرهای بزرگ را در نظر نگیرید و نگاهی به بیشتر شهرستانهای ایران بیاندازید، خواهید دید که موانع مرئی و نامرئی فرهنگ مردسالار چگونه همچون تارهای مستحکمی به دور زنان تنیده شده و هر زنی برای ابراز وجود و فعالیت، نه تنها با حاکمیت و قوانین زن ستیزش، که با فرهنگ زن ستیزی که در تاروپود جامعه رسوخ کرده نیز باید مبارزه کند. به عنوان مثال، زن فعال در کردستان، هم با حاکمیت درگیر است، و هم با بسیاری از مردان روشنفکرنمای مزور که فعالیت زن را تا آن اندازه میپسندند که مطیع آنان و ابزاری برای ژستهای روشنفکرانه آنان باشد. آنها زنان فعال سرکش را با بدترین و ناجوانمردانهترین روشها آزار میدهند.
علی شریفیان: اگر بخواهیم نگرشی ادواری داشته باشیم، دورههای مختلف مبارزهی زنان ایران برای به دست آوردن حقوق و آزادیهای خود را چگونه و با چه روندی از زمان انقلاب (۱٣۵۷) تا به امروز تقسیم بندی میکنید؟
رویا طلوعی: در ابتدای انقلاب، وقتی حجاب اجباری شد، زنان شجاعی بدان اعتراض کردند و متأسفانه سرکوب شدند. فضای انقلابی وقت و سپس فضای جنگی بعد از آن، مجال بروز جنبش مستقل زنان را نداد. محرومیت کامل زنان از حقوق خود و سلطهی دیدگاههای مذهبی موجب شد که زنان از جایگاه درخورشان بشدت نزول کرده و تا حد بردگان جنسی که تنها وظیفهی آنان پرورش فرزندان مکتبیست، تنزل یابد. به یاد دارم که در چنان فضایی، یا باید تسلیم میشدی و تن به یک ازدواج معمولی و قبول یک زندگی منفعلانه میدادی، یا تنها راهت تحصیل بود و یافتن فضایی برای کار؛ البته اگر بخاطر جنسیتت از کسب آن کار معمولی محروم نبودی. برای ما دختران شهرستانی، به راستی درس خواندن تنها راه بود و شرایط غیر از آن بسیار آزاردهنده و حتی کشنده. تازه این هم به شرایط فرهنگی خانواده بستگی داشت؛ که اصولا تحصیلات دانشگاهی در شهرهای دیگر را برای دختر مجاز بشمارد یا نه. به هرحال، با افزایش تعداد دختران در دانشگاهها و پیشرفت تحصیلات و آگاهیهاشان ورق برگشت، به طوری که امروزه، بخشی از نیروهای بسیار موثر جنبش زنان را زنان با تحصیلات آکادمیک و دختران دانشجو تشکیل میدهند.
گسترش فرهنگ اقتصادی دلالی و سودهای سرشار بازار واین نحوهی کسب و کار که اتفاقا تحصیلات و تخصص خاصی لازم ندارد نیز موجبات تمایل کمتر پسران به ادامه تحصیل و ورود به بازار کار را فراهم میکرد؛ و شاید بخشی از دلائل ورود کمتر پسران به دانشگاهها را نیز دربرگیرد. بیکاری پس از تحصیل نیز مزید برعلت است. به هرحال، علت هر چه باشد، امروزه حدود ۶۵% دانشجویان ایران را دختران تشکیل میدهند. البته ذکر این نکته ضروریست که این آمار لزوما در همهی نقاط کشور یکسان نیست. به عنوان مثال، در کردستان آمار دخترانی که به دانشگاه راه یافتهاند، چیزی حدود ۳۵ % است.
به هرحال، اقشاری از زنان نخبه و تحصیل کرده و آگاه، تداوم ستم و تبعیض جنسیتی را برنتافته، و با وجود فشارها و خفقان موجود، اندک اندک به روشنگری پرداختند. همان طور که قبلا گفتم، چاپ نشریات خاص زنان و ترجمهی و تألیف کتب فمینیستی نقش مهمی در بیداری و آگاهی زنان داخل کشور داشت. پیدایش «ان. جی. او»ها فضای نسبتا مساعدتری برای فعالیتهای زنان و به هم پیوستن گروههای پراکنده فراهم ساخت و اوج همبستگی و تلاشهای مشترک زنان را در جو فعلی ایران در حرکات ۲۲ خرداد ۸۴ و ۸۵ میبینیم. با وجود سرکوب و فشار فراوان به نظر من جنبش زنان ایران خود را صاحب شناسنامه کرده و هویتش را تثبیت نموده است. جنبشی برخواسته از خود زنان، به دست زنان، و برای رفع تبعیض و استقرار دمکراسی که در ضمن فرا ایدئولوژیک و پلورال است. توجه داشته باشید که من از بخش داخلی جنبش زنان صحبت میکنم و بدون شک جنبش زنان در خارج از کشور هم در جریان بوده و هست و با جنبش داخل در تعامل است. از آنجا که من تا این اواخر در داخل ایران بودهام، نگاهم بیشتر معطوف به داخل است و مزهی تلخ ستمها و تجربیات دردناکی که داشتهایم.
علی شریفیان: نقض آزادی و حقوق زنان ایران و به ویژه زنان اقوام ایرانی از پس از انقلاب چه ابعاد و مشخصاتی دیگرگون داشته و دارد؟
رویا طلوعی: از آنجا که پایههای نظام حاکم بر ایران بر تبعیض استوار است، زنان سایرملیتهای ایران، علاوه بر تبعیض جنسیتی، از تبعیضات دیگر علیه ملیت و مذهب و غیرهی خود در رنج مضاعف هستند. به عنوان مثال، زنان کرد علاوه بر مشکلاتی که از قوانین ضد زن دامنگیرشان شده به علت تبعیضات ضد کرد و محروم نگهداشتن کردستان از توسعهی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بسیار در رنجند. عواقب فقر و بیکاری تعمدی و تحمیلی، موجب افزایش خشونت علیه زنان در این نواحی شده و یأس و افسردگی زنان از تغییر وضعیت موجب افزایش آمار خودکشیها، به ویژه خودسوزی در میان آنان شده است. شاخص توسعهی انسانی در کردستان ازجمله پایینترین ارقام کشوراست و همین شاخص به نسبت جنسیت در کردستان، زیر استاندارد و فاجعهانگیز است. امید به زندگی کردها ٨ سال از میانگین کشوری کمتر است و درآمد سرانهی افراد کرد، از میانگین درآمد سرانهی کشوربسیار کمتر است. هنوز معضل بیسوادی به صورت جدی وجود دارد و کم سوادی و افت تحصیلی مشکلزا است. مینهای پاکسازی نشدهی به جا مانده از دوران جنگ هنوز هم جوانان و کودکان کرد را مجروح و معلول میسازد. به علت ممانعت رژیم از تأسیس کارخانجات توسط کردها و نبود کار و عدم توسعه اقتصادی، مردان کرد ناچار به کسب و کار و ایجاد درآمد برای تأمین معاش خانواده از طریق مرز ایران و عراق هستند.
تیراندازیهای شتابزدهی نیروهای انتظامی به سوی کردها موجب کشتار و معلولیت بسیاری از آنان شده؛ به طوری که فقط در مرداد ماه ۱۳۸۵ هر سه روز و نیم یک نفر بدست نیروی انتظامی زخمی یا کشته شده است. در این موارد بار مسئولیت تأمین معاش خانواده بر دوش زنان زحمتکش افتاده و با پدیدهی زنان کولبر مواجهیم که بارهای سنگین را در میان گل ولای مناطق مرزی در مقابل درآمد ناچیز به دوش میکشند و خطرات انفجار مین و یا تیراندازی مأموران باجگیر رژیم را به جان میخرند. از آنجا که معدود امتیازات تأسیس کارخانهها عمدتا به افراد غیر بومی داده شده، شاهد استثمار شدید کارگران و به ویژه کارگران زن از سوی مسئولین کارخانهها هستیم که بازرسهای تأمین اجتماعی و اداره کار را نیز با رشوه تطمیع میکنند.
بسته بودن فضای سیاسی نیز علاوه بر مردان، برای زنان کرد که همواره دوشادوش مردان در صفوف اول مبارزات ملی برای کسب حقوق انسانی خود حضور داشتهاند، زجر آور است. در نهایت باید بگویم که تبعیض حتی در زندانهای کردستان نیز وجود دارد و زندانیان زن از بدیهیترین حقوق انسانی خود محروم هستند. اینجاست که یک فمینیست کرد، هم باید برای کسب برابری و رفع تبعیض جنسیتی بکوشد، و هم خواهان رفع تبعیض علیه ملیت خود باشد. در واقع زنان ملیتهای ایران باید همزمان در دو جبهه بجنگند.
علی شریفیان: زنان ایرانی و همین طور زنان اقوام و یا به گفته شما ملیتهای گوناگون ایران در مبارزه با آنچه جمهوری اسلامی تلاش دارد براساس قوانین اسلامی بر آنها تحمیل کند، بسیار پرتلاش بوده اند، این تلاشها چه
نتیجهای داشته است؟
رویا طلوعی: دست آورد هست اما بسیار ناچیز. مثلا حق حضانت فرزند پسر از ۲ سال به ۷ سال افزایش یافته یا تغییراتی بسیار جزئی از این دست. ببینید، هنوز زنان از تماشای مسابقات در استادیومهای ورزشی محرومند. هنوز دیه زن نصف مرد و ارثش یک هشتم مرد است. هنوز هم حکم سنگسار صادر میشود و… براستی زنان هم متوجه شدهاند که همچنان که اصلاحات سیاسی در این رژیم غیرممکن است، کسب حقوق برابر جنسیتی هم در رژیمی که زن را قانونا و شرعا نصف مرد میداند محال است. اما جنبش زنان پتانسیل مهمی دارد. از آنجا که زنان بیش از نصف جمعیت ایرانند و از اعضای جنبشهای مختلف اجتماعی همچون جنبش ملیتهای ایران، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و... هستند، لذا جنبش زنان پتانسیل محوریت جنبش دمکراسی خواهی ایران را داراست. من اینرا دست آورد اساسی جنبش زنان میدانم؛ چنانچه حرکتشان ادامه یافته و متوقف نگردد.
علی شریفیان: زنان اقوام مختلف ایرانی از کرد و بلوچ و عرب و آذری گرفته تا گیلک و مازندرانی و لر چه نقش ویژهای در مبارزات زنان برای احقاق حقوق و آزادی شان داشته اند؟
رویا طلوعی: زنان اقلیتها بخش فعالی از جنبش زنان ایران هستند که شادمان از درک مشترک تلخی ستم و تبعیض از سوی برخی فعالان مطرح حقوق زن در ایران، به بررسی جنبههای مختلف فمینیسم پرداخته و حضورشان در حال پررنگتر شدن است. در کردستان جنبش زنان تودهایتر است و برخی زنان کرد توجهمان را بر بررسی ارتباط جنسییت و ملیت گذاشتهایم. خود من هم کتابی در این رابطه در دست ترجمه دارم. کلا میتوانم بگویم که جنبش زنان حداقل در استانهای کردستان و آذربایجان و گلستان بسیار فعال است.
علی شریفیان: کوششهای زنان ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنند در این راستا چه کمکی کرده و چه تاثیری بر مبارزات زنان داخل کشور داشته است؟
رویا طلوعی: اگر از دیدگاههای بشدت ایدئولوژیک و افراطی برخی بگذریم - که تصور میکنند تنها ایدئولوژی مورد نظر آنان رهایی بخش زنان است و لاغیر، و انگار کلارا زتکین ارثیهای به نام جنبش زنان و روز جهانی زن را فقط برای آنان به ارث گذاشته و کس دیگری حق ندارد مدعی آن باشد- و نیز آنان که دائما در حال متهم کردن و برچسب زدن به فعالان داخل و متهم کردن آنان به لیبرال و بورژوا ودوم خردادی و... هستند، باید گفت که حرکات منطقی و معتدل بسیاری از فعالین جنبش زنان در خارج کمک موثری به جنبش زنان در داخل بوده است. به عنوان مثال، کنفرانسهای بنیاد پژوهشهای زنان فرصتهای مناسبی در اختیار فعالان داخل گذاشته و کارزار زنان در ۸ مارس پارسال حرکت خوبی جهت شناساندن قوانین تبعیض آمیز ضد زن جمهوری اسلامی به جهانیان بود. فراموش نکنیم فعالیت و پشتیبانی بیدریغ فعالان زن در خارج از کشور را که در صورت بازداشت و گرفتاری هر کدام از ما به یاریمان شتافته وگوش فلک را از ستم رفته بر زنان ایران پر کردهاند. از سوی دیگر، فعالان زن در خارج از کشور، با قلم خود نیز کتابخانهی زن ایرانی را غنیتر کردهاند و کولهبار تجربیات آنان از زندگی در جوامع دموکراتیک برای نسل زیسته در استبداد ما، بسیار گرانقدر است.
علی شریفیان: در جمع بندی، با توجه به شرایط حاکم در ایران، زنان در تحولات سیاسی و فرهنگی گریزناپذیر کشورمان، به نظر شما چه نقشی بر عهده دارند و خواهند داشت؟
رویا طلوعی: به نظر من جنبش زنان ایران جنبشی پویا و انکار ناپذیر است. زمینههای فرهنگی زنان ما و سطح تحصیلات و ورود آنان به عرصههای روشنفکری و مبارزات بی امان علیه تبعیض موجب خواهد شد که در آینده نتوان آنان را نادیده گرفت. دمکراسی در ایران دمکراسی مردان نخواهد بود، چرا که زنان مبارز ایران امروز محور جنبش دمکراسیخواهی هستند و شیوههای غیرخشونتآمیزی که به کار میگیرند عملا حکومت را خلع سلاح مینماید. علاوه بر این، زنان ما با سماجت و پایداری خود در حال تزریق مجدد شهامت به رگهای جامعه هستند. اندکی صبر، سحر نزدیک است
منبع: سایت گذار
|