جهان در سال ۲۰۱۵
اردشیر قلندری
•
اتخاذ سیاست تحریم و انزوای روسیه تنها شامل برخی کشورهای اتحادیه اروپا و ناتو، بعلاوه استرالیا، و ژاپن شد، بدین ترتیب، آمریکا بر جهان ساخته خویش که تحت کنترل داشت، سایه انداخت. سایر کشورها در طرف دیگر – "جهان بدون آمریکا" قرار گرفتند. بنظر می رسد در سال ۲۰۱۵ این سنگر رشد و هماهنگی بیشتری را شاهد باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱ بهمن ۱٣۹٣ -
۲۱ ژانويه ۲۰۱۵
سال جدید میلادی بر ویرانه های جنگ در خاورمیانه، تصرف بخش هایی از عراق توسط داعش، کاهش شدید بهای نفت، به درازا کشیدن مذاکرات ایران با ۵+۱، رویارویی غرب با روسیه در مساله اکراین، تلاش چین، روسیه و بریکس جهت ایجاد بانک جهانی و بسیاری موارد دیگر آغاز شد. می توان گفت، که از سده گذشته تا به امروز تا این حد بشریت و تمدن در مرز بین زندگی و نابودی کامل قرار نگرفته است. سرمایه داری در تلاش برای سود هرچه بیشتر، محیط زیست را تا مرز نابودی پیش برده است، معلوم نیست نسل های بعدی با چه موانع و مشکلاتی از بابت تخریب محیط زیست دچار گردند. قسمت عمده جنگل ها نابود گشته، آبها آلوده شده اند. یخ قطبها بشدت بر اثر افزایش میزان گرما آب میشود... تبعات همه اینها قابل پیش بینی نیست.
سال ۲۰۱۴ نیز گذشت، هیچ تغییری در سطح زندگی مردم میهنمان رخ نداد. روحانی رئیس جمهور تا به امروز به هیچ کدام از وعده های خود عمل نکرده، زندانیان سیاسی آزاد نشده، حصر برداشته نشده، تولیدات داخلی فلج گشته، اقتصاد در تورم شدید دست و پا می زند. سیاست هدفمند سازی یارانه های ادامه دارد، فروش منابع ملی به بخش خصوصی شتاب یافته، برقراری روابط با آمریکا بغیر از حراج ثروت کشور، تغییری در زندگی مردم ایجاد نکرد، ارزش واحد پول ملی نیز سقوط نمود، فقر، بیکاری، گرانی بیداد می کند.
آیا سال ۲۰۱۵ برپایه رویدادهای سال گذشته، تغییراتی بنیادی در پی خواهد داشت؟. درهمین راستای و در حوزه جنگهای ژئوپلیتک، مساله اقتصادی و جبهه سرد آنرا به اجمال مورد بررسی قرار می دهیم.
اصولا اگر بخواهیم بدون غرض و بر پایه حقایق داوری کرده باشیم، باید از تحریکات آمریکا در دمونتاز نظم جهانی که در طی سده گذشته نخبگان انگلوساکسون طرح نمودند آغاز کینم. دمونتاژ نظم جهانی انگلوساکسونی از سالهای ۱۹۹۱ پس از فروریزی اتحاد شوروی راه را برای ایجاد یک دولت جهانی و یکه تازیهای آن در صورتی باز گذاشت، که چین هنوز در آغاز راه و از ادعای های گلوبالیستی خود دور بوده، اروپا قطعا و بدون هرگونه شرط و شروطی در جبهه ناتو قرار داشت، کشورهای اسلامی در هرج و مرج بسر میبردند، آمریکای لاتین متفرق و ضعیف بود. پس از فروریزی شوروی، نیروهایی که بتواند یک طرح جهانی جایگزین، با دردست داشتن ابزارهای پیشبرنده نه تنها وجود نداشت، بلکه نیروهایی که بتواند در برابر ورژن گلوبالیسم و نیزه سه دندانه – مدل مالی، توان نظامی و متریکس ایدئولوژی انگلوساکسون مقاومت کند نیز موجود نبود.
در یک چنین شرایطی – شرایط پات جایگزینی و مقاومت، دوران "پایان تاریخ" به گفته دستاندرکاران دموکراتهای لیبرال آغاز گردید. همه چیز در آغاز بظاهر بر وفق مراد طراحان نظم جهانی نوین پیش میرفت، سرمایه داری در روسیه به همراه الیگارشی- حاکم ضعیف بوده، از تبیین خواسته های امپریالیستی خود فاصله داشت، دخالت در امور روسیه و کشورهای همسایه روسیه امری، برخلاف وعده ها در عدم پیشروی ناتو به شرق، عادی گشت و پروژه ساخت "جهان به شیوه امریکایی" بسرعت پیش می رفت، تا اینکه، روسیه از این طرف و چین از آنطرف، آمریکای لاتین و کشورهای دیگر وارد میدان گشته خواهان پایان دادن به یکه تازی های کشورهای غربی به هژمونی آمریکا بر پایه تحمیل ارزشهای خود تحت عنوان ارزشهای انیورسال شدند.
از طرفی نیز بحران مالی- اقتصادی ۲۰۰٨ اثبات کرد که مدل مالی حاکم نه تنها کارائی ندارد، بلکه بطور قطعی به ابزار کشتارجمعی در دست نخبگان مالی- سیاسی انگلوساکسون تبدیل گشته است. این نخبگان مالی- سیاسی مخالف دمونتاژ کامل مدل مالی حاکم می باشند، با این همه، به اصلاح تدریجی این مدل که عملا حق انتخاب را از دیگران سلب کرده است، پرداختند، که در جای خود سبب ایجاد سیستم موازی مالی جدید گردید.
زمانی که پروژه مالی آلترناتیو مطرح شد، موجب نگرانی نخبگان مورد نظر ما نگشت، چراکه، سازندگان سیستم مالی آلترناتیو می فهمیدند که این طرح در صورتی محقق میشود که با یک حقیقت ژئوپلیتیکی نو، با یک نظم جهانی نوین پیوند خورده باشد. جهت پیشبرد این طرح جنگ به امری ضروری تبدیل گشت. پرواضع است، که دگرگونی قواید جهانی مساله مالی در جهان، تا به امروز تنها از طریق جنگ میسرشده است.
انگلوساکسونها بر این باور بودند، که هیچ دولتی در جهان توان رویارویی با آنها را ندارد، حتی امکان ائتلاف گسترده نیز موجود نمی باشد. که خود بمعنی، آقایی جهانی آنها و عدم وجود تهدید واقعی در عرضه جهانی می باشد. چین، روسیه، سایر کشورها تازمانی که در میدان اروپایها و آمریکایی ها بازی میکنند، توان هیچ چالشی را نخواهند داشت. این احساس امنیت طبیعی است، چراکه، بخش عمده صادرات چین به اروپا و آمریکاست، قسمت اصلی صادرات مواد خام روسیه، نفت، گاز و غیره، به غرب می باشد. همانطور که مشاهده شد، پس از تحریم روسیه، ارزش روبل روسیه با سقوط دو برابر روبرو گردید، اقتصاد کشور تا حدی زیادی فلج شد.
با همه محاسبات و حسابهای انجام شده، در عمل از سالهای ۲۰۱۲ -۲۰۱٣ هرچه بیشتر معلوم گردید، که نقشه های فوق، بسیار خوشبینانه بوده و فاقد کارائی لازم میباشند. بلند پروازی های چین هرچه بیشتر می گردد و در سیاستهای اقتصادی آمریکای لاتین و افریقا هرچه بیشتر نفوذ می کند، خاور میانه در قالب بندی مجدد خود به جهتی رفت که سبب فقدان مصر و وخامت روابط با عربستان سعودی، ترکیه گردید، روسیه بشدت در برابر دخالت در امور داخلی و ایجاد هرج و مرج در خاور میانه موضع گیری نمود. همزمان چین و روسیه هرچه نزدیکتر شدند، با استفاده از ابزار بریکس و سازمان همکاری شانگهای به گسترش نفوذ ژئوپلیتیک و ایجاد ائتلاف سرتاسری علیه انگلوساکسونها پرداختند. در اروپا نیز نارضایتی علیه فشار آمریکا و طرح انگلوساکسونی اتحادیه اروپا و همچنین علیه کنترل آمریکا بر نخبگان اروپایی افزایش یافته است.
در سال ۲۰۱۴ ساختمان جهان آمریکایی ترک برداشته، معلوم شد، که محاسبه زیرآب زدنها و هرج و مرج سازی در منطقه حریف ناموفق گردید. کشیدن اکراین به سمت غرب بهترین بهانه برای روسیه در برخورد با غرب شد و به بارزترین شکل نشان داد که آمریکا بیش از این نخواهد توانست جهان را با قواعد خود اداره نماید. با توجه به اینکه، موضوع اکراین هنوز به پایان نزدیک نشده، ادامه دارد، اما روشن است، که قواعد پیشین بخاطر اعتراض و برخورد روسیه بی اثر گشته، حتی سیاست تحریمات و انزوا نیز با نارضایتی برخی کشورها با چالش روبرو می شود.
اتخاذ سیاست تحریم و انزوای روسیه تنها شامل برخی کشورهای اتحادیه اروپا و ناتو، بعلاوه استرالیا، و ژاپن شد، بدین ترتیب، آمریکا بر جهان ساخته خویش که تحت کنترل داشت، سایه انداخت. سایر کشورها در طرف دیگر – "جهان بدون آمریکا" قرار گرفتند. بنظر می رسد در سال ۲۰۱۵ این سنگر رشد و هماهنگی بیشتری را شاهد باشد.
موضوع دیگر این است، که همه روخدادهای جالب و دیدنی در داخل سایه و روشنهای جهان غرب و همچنین بر پایه تقابل بین غرب و آلیانس ضد آمریکایی بیشتر از هر زمانی نضج خواهد گرفت. بین تقابلات مهم آتی، بغیر از اکراین، افغانستان، ایران، خلفات اسلامی نیز میدان برای عرض اندام خواهند داشت. هیچ تردیدی نیست که با خروج قسمت بزرگی از ارتش آمریکا از افغانستان میدان را برای طالبان باز خواهد نمود، از طرفی نیز روسیه و چین تلاش خواهند نمود افغانستان را عضو سیستم امنیتی منطقه ای سازمان همکاری شانگهای نماید. با توجه به اینکه، در سال جاری امکان عضویت هند و ایران به این سازمان نیز وجود دارد. پاکستان نیز خواهان عضو نظارتی در این سازمان است، که در این آواخر در تلاش جهت ایجاد روابط گرم با روسیه می باشد. بدین ترتیب، حتی اگر افغانستان میل به عضویت در این سازمان را نداشته باشد، در حلقه محاصره آن قرار خواهد گرفت. با این همه نباید فراموش کرد، که کابل خود علاقمند به عضویت در این سازمان می باشد. باتوجه به اینکه، هماکنون عضو نظارتی آن است، ولی تا زمانی که پایگاه های آمریکایی در این کشور باشند، عضویت افغانستان به این سازمان غیر ممکن است.
بیاد بیاوریم که شی جین پینگ رئیس جمهور چین در شعاری که کاملا به وضعیت افغانستان هماهنگی دارد، گفت: "امنیت آسیا به خود آسیایی ها مربوط است". در حل مساله پیچیده ژئوپلیتیکی افغانستان، که انگلوساکسونها بوجود آورده اند، نه تنها ذینفع نیستند، بلکه به این مساله جهت دخالت و کنترل منطقه نیازمند می باشند.
در نگاهی کوتاه به تاریخ می بینیم که انگلوساکسونها در سال ۱۹۱۹ که حاکم هند بودند، نتوانستند، افغانستان را تصرف کنند، با تقسیم قبایل پشتو، و تشکیل پاکستان پس از جنگ جهانی دوم، در سال ۲۰۰۱ عاقبت افغانستان را تصرف کرده، و به میل خود از این منطقه مهم ژئوپلیتیک که امکان نفوذ همزمان بر روسیه و ایران و چین را می دهد، نخواهند رفت.
تدوین یک استراتژی نو برای افغانستان برای همه همسایه ها این کشور درگیر در جنگ بی اندازه مهم است. در اینجا دو موضوع باید هدف عمده باشد: نخست ایجاد سیستمی که امکان تقویت و برگشت بنیادگرایان اسلامی، که خود را قسمتی از خلفات دولت اسلامی می دانند به افغانستان غیر ممکن گردد. دوم، ایجاد شرایطی که تدریجا و بطور حقیقی پایگاه های آمریکا در افغانستان را برچیند. ممکن است سال جاری رئیس جمهور روسیه سفری به تهران و اسلام آباد (پاکستان) داشته باشد که موضوع فوق بی تردید مورد بحث قرار خواهد گرفت.
سال ۲۰۱۵ خارج از نتیجه مذاکرات هسته ای ۵+۱ سال گسترش و تحکیم هرچه بیشتر روابط ایران با روسیه خواهد بود، که سفر شایکو وزیر دفاع روسیه به تهران نمونه بارز افزایش این روابط است. در شرایط فعلی میان دوکشور مساله مشترک بسیار زیادی وجود دارد. از طرفی بر پایه بازچینی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه در اجرای نقشه های گلوبالیستی نوین، نقش ایران در منطقه تعیین کننده خواهد شد. روسیه در پیشبرد رقابتهای خود علیه غرب در سال جاری نیازی ویژه به ایران خواهد داشت.
دولت اسلامی (داعش) تلاش دارد هرچه بیشتر وضعیت خود را در منطقه تحکیم بخشد، بنظر می رسد بسیاری از برنامه های غرب در محو کامل آن دچار مشکل شده اند. سال جاری درصورت گسترش داعش مساله زیادی برای دولتهای بزرگ ایجاد خواهد کرد. در شرایط فعلی امکانات واقعی جهت توقف داعش بنظر میرسد وجود نداشته باشد. آمریکا تصمیم به عملیات زمینی علیه داعش را ندارد، (اگرچه اوباما اخیرا گفت که بدون عملیات زمینی داعش را متوقف نموده است، ولی در واقع آقای اوباما مثل همیشه دروغ گفت) ارتش های ایران و سوریه قادر به پیروزی بر داعش و به دست گرفتن کنترل منطقه نمی باشند.
در سال ۲۰۱۵ مساله منطقه کردستان سوریه و ایران، که عملا در آن دولتی جدید تاسیس شده، می تواند هم در سوریه و هم در ایران انفجارآمیز گردد. موضوع دیگر در منطقه مسئله سن پادشاه عربستان سعودی است، وی اینک ۹۰ سال دارد، در صورت مرگ وی جنگ قدرت در عربستان باشدت تمام آغاز خواهد شد، که تبعات آن در شرایط فعلی قابل پیش بینی نمی باشد.
بدون هیچ شک و شبهه ای درسال جاری روسیه بیش از هر دورانی جهت برگشت به خاورمیانه با استفاده از جو نارضایتی حاکم بر کشورهای متحد غرب علیه آمریکایی ها و از خاطرات خوش باقی مانده از شوروی در طی تقریبا ۷۰ سال بهره برداری نماید. در سال جاری رئیس جمهور روسیه سفری به مصر در برنامه دارد، گذشته از بسیاری مساله، این سفر دارای یک اهمیت سمبولیک نیز می باشد، برای نخستین بار از آغاز سال ۷۰ ، دو کشور مهم جهان عرب، سوریه و مصر به سمت مسکو گرایش می یابند. از سویی، در چارچوب خاورمیانه بزرگ نقش عمده در فرمت روابط جدید بین روسیه و ترکیه، بر عهده آنگارا خواهد بود. آغاز این روابط نزدیک هم بر آسیا و هم بر اروپا با تبدیل ترکیه به واسطه فروش نفت و گاز روسیه به غرب تاثیر خواهد گذاشت. با اینهمه، نباید سیاست زیرآب زدنهای آمریکا در راستای پراتیس (ممانعت) ورود روسیه به آسیا را نادیده گرفت، در صورت توافق نهایی غرب با ایران بسیاری از برنامه های کلان روسیه در خاورمیانه ممکن است دچار چالش گردد.
در غرب، آلمان موضوع کلیدی است که تلاش دارد روابط خود با روسیه را حسنه سازد، یعنی نوعی سیاست رهاسازی از تاثیر مستقیم آمریکا، ژاپن نیز به یک بازی مثلث بین آمریکا، چین، روسیه (ایجاد تعادل در وابستگی به آمریکا، کاهش تشنج با چین، گسترش رابطه با مسکو) روی خواهد آورد.
سال جاری برای آمریکا موضوع مهم، وادار نمودن اتحادیه اروپا به عقد قرارداد تجارت ترانس آتلانتیک- مشارکت و سرمایه گذاری می باشد، که در واقع گام نخست، در راستای ایجاد بازار مشترک، گردآوری نیروهای غربی در یک مشت زیر هژمونی خود است. بدین خاطر باید هرچه بیشتر نخبگان اروپایی را که سر به شورش برداشته اند، محدودتر نماید. تحقق این امر نیاز به افزایش میزان رویارویی با روسیه، و حمایت اتحادیه اروپا از مواضع آمریکا در آتلانتیزه (بسمت قرارداد تجارت ترانس آتلانتیک- مشارکت و سرمایه گذاری بردن) نمودن اکراین دارد.
پرواضع است، که اروپا خواهان ادامه و افزایش تحریمات نیست، گذشته از این، در بهار سال جاری مساله بیشتری در تمدید تحریمات علیه روسیه بروز خواهد کرد. اروپا پس از زورآزمایی های گوناگون اینکه خواهان فریز کردن درگیریها در اکراین است.
مبارزه برای حفظ اکراین مهمترین موضوعات سال جاری خواهد بود. پیش بینی همه روند حوادث آتی در شرایط حال بسیار مشکل می باشد. اما ممکن است، جنگی تازه بین نوووروسیا و کیف با شدت تمام آغاز شود، کلاپس (فروپاشی) اقتصادی – سیاسی سبب فروپاشی کشور گشته و ممکن است اکراین را به امیر نشین های مختلف تقسیم نماید، از این روی، امکان کودتا در کیف امریست ممکن. تردیدی نیست که روسیه بر این فرآیندها نظارت داشته و در راستای جدایی اروپا از آمریکا بر مساله اکراین با متقاعد نمودن اروپایی ها در مورد ضرورت بدست گرفتن کنترل کی یف از سیطره آمریکا و همچنین بر روی برنامه استراتژی، همزمان بر روی شهروندان در راستای جلوگیری از آتلانتیزه کردن اکراین کار خواهد کرد. منافع و هدف عمده روسیه، مساعدت در حفظ یکپارچگی اکراین و جلوگیری از شروع جنگ تمام عیار با نووروسیا و جلوگیری از جنگ داخلی در سراسر اکراین است.
|