سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در حاشیه سفر انوشه انصاری به فضا
"به جرم سنگدلی"


فریبا مقدم


• بگذار به رویا بماند، رویایی که چون جویباری سمج در سنگ خارای صحرای این دیار قحطی زده، با کندن و کاویدن و کوشیدن، دنیایی می سازد که زنی با چنین مال و منال هنگامی که از کنار انبوه سرمازدگان و دل شکستگان و آوارگان و پابرهنگان به فضای بی عاطفگی پرواز می کند، شرمنده و زردرو از غم بی نوایان، از پله های حقارت پائین تر می رود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ آبان ۱٣٨۵ -  ۲ نوامبر ۲۰۰۶


"تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی "
 
"زن و شوهری   به جرم "سنگدلی" توسط پلیس دستگیر شدند.
زن و شوهری که از یک مهمانی با اتوموبیل رولزرویس خود نیمه شبی   به خانه باز می گشتند در یک جاده برفی و خلوت به مردی برهنه در کنار جاده برمی خورند که با حالی نزار با دست تکان دادن تقاضای کمک می کند. آنها بدون اینکه توقف کنند به راه خود ادامه می دهند   و دو روز بعد از فراغت از کارهای خود، ماجرا را به پلیس خبر می دهند. پلیس به محل مذکور می رود و جسد یخ زده مرد را در همان محل می یابد. در تحقیقات بعدی معلوم می شود که متوفی قربانی دزدانی بوده که حتی از لباسهایش هم نمی گذرند و وی را برهنه رها می کنند تا در برفها از سرما بمیرد. اما وی خود را به طور معجزه آسائی به جاده اصلی می رساند که آن هم از بخت بدش تنها اتومبیلی که از آن جاده می گذشته متعلق به همین زوج بوده   است. سخنگوی   پلیس اعلام کرد که در صورت کمک و یا حداقل اطلاع سریعتر به پلیس، مرد مذکور از مرگ حتمی نجات پیدا می کرد.   پلیس به جرم قصور و کوتاهی در کمک به همنوع، سرنشینان اتومبیل را دادگاهی می کند."  
 
امیدوارم نگران نشوید و دنبال این نگردید که کجا می توانسته اید به کسی کمکی کنید و نکردید و مبادا پلیس به سراغتان بیاید.   این حادثه سال های سال پیش در یکی از کشورهای اروپائی اتفاق می افتد. در آن زمان   رفتار سرنشینان اتوموبیل چنان افکار و احساسات عمومی را جریحه دار کرده بود   که باعث مباحثه و مجادله های تند و داغی میان رسانه های کشورهای غربی شد و اخبار آن حتی به روزنامه ها و مجلات ایران پیش از انقلاب هم کشیده شد.
این حادثه این سئوال بزرگ را در جامعه مطرح کرد که آیا بی مهری و یا عدم دستیاری،   آنگاه که سبب مرگ انسانی شود از نظر قانونی جرم محسوب می شود یا خیر؟ به هر حال در آن دوره و زمان، عمل این زوج، شنیع و زننده ارزیابی شد و انزجار و تنفر افکار عمومی در آن زمان به حدی شدید بود که پلیس این زوج را به جرم "بی عاطفگی" و "سنگدلی" دستگیر کرد.
روزگاری نه چندان دور بی عاطفگی جرم بود.
 
اما امروز، روز دگر است و روزگار دیگر، حال دگر است و حکایت دیگر.
یک خانم ایرانی با پرداخت مبلغ ۲۰ میلیون دلار به فضا سفر می کند و سفر ایشان عوام را چنان مفتخر می کند و به وجد می آورد و ذوق زده می کند که پاک از یادشان می رود که با این پول می شود هزاران هزار از کودکان خیابانی ایران را   از مرگ نجات داد و آنان را به سرپناه، خوراک و پوشاک و صد البته تحصیل و آموزش رساند. سفر خانم انصاری به فضا در حالیکه زیر پایشان صف گرسنگان، آوارگان، خیابان خوابها و نفرین شدگان روی زمین روز به روز درازتر می شود به بی عاطفگی همان زوج مذکور می ماند که دستی به یاری که هیچ، به گرفتن شماره تلفنی نیز دراز نکردند.
قصدم حسابداری نیست که با این پول چه کارهای دیگری می شود کرد. قصدم حساب خواهی ست که بر سر ما چه رفته است که در ایامی چنین کوتاه از به پای میز محاکمه رفتن به جرم "بی عاطفگی"، بر سکوی قهرمانیت می نشانند به پاس سنگدلی!  
این سفر، از کوی وفا به کاخ ستم به ضرب تازیانه پول بوده است. پول که حاکم بی چون و چرای عصر ما شده است. حاکمی که باورهای خود را به مذهب رسمی جهان ما بدل کرده است. و از همین جاست که فاجعه آغاز گشته است.  
دوران ما دوران قحطی ست، قحط محبت، قحط مهر، قحط انسانیت، قحط همدردی، قحط دستیاری، قحط بی غم از محنت دیگران بودن. و در چنین قحط سالی ست که یاران فراموش کردند عشق!
بگذار به رویا بماند، رویایی که چون جویباری سمج در سنگ خارای صحرای این دیار قحطی زده، با کندن و کاویدن و کوشیدن، دنیایی می سازد که زنی با چنین مال و منال هنگامی که از کنار انبوه سرمازدگان و دل شکستگان و آوارگان و پابرهنگان به فضای بی عاطفگی پرواز می کند، شرمنده و زردرو از غم بی نوایان، از پله های حقارت پائین تر می رود.
 
فریبا مقدم
نوامبر ۲۰۰۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست