یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عملکردهای جهانی در زمینه قتل های ناموسی
نوشته فیلیس چزلر، ترجمه:سام زندی


• ۴۲ درصد از قربانیان در کل جهان به دلیل ارتکاب یک “عمل نامناسب جنسی” کشته شده اند؛ این اصطلاح در مورد قربانیانی به کار می رود که مورد تجاوز قرار گرفته اند، متهم به داشتن روابط جنسی بیرون از ازدواج بوده اند، یا کسانی که “بی بند و بار” قلمداد شده اند ،حتا اگر این تعریف عملا شامل بی بند و باری جنسی یا حتا فعالیت جنسی نبوده باشد. با این همه، در کشورهای مسلمان، ۵۷ درصد از قربانیان با این انگیزه به قتل رسیده اند، در اروپا ۲۹ درصد، و در آمریکای شمالی ۹ درصد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ بهمن ۱٣۹٣ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۵


                  

مبارزه با اپیدمی قتل های ناموسی مستلزم درک این نکته است که چه چیزی این قتل ها را منحصر به فرد می سازد. قتل های ناموسی با قتل نفس عادی و ناشی از ناهنجاری های روانی، قتل های سریالی، قتل هایی با انگیزه شهوت یا انتقام، و خشونت خانگی، متفاوت هستند.
انگیزه قتل های ناموسی متفاوت است و خاستگاه آن، قوانین اخلاقی و رفتاری است که مشخصه برخی فرهنگ ها به شمار می آیند و معمولا با احکام بنیادگرایانه دینی تقویت می شوند. در سال ۲۰۰۰ سازمان ملل متحد تخمین زد که هر سال ۵۰۰۰ قتل ناموسی اتفاق می افتد. کل این رقم ممکن است به تنهایی در پاکستان اتفاق بیافتد، ولی آمار جهانی بسیار بیشتر است. در سال ۲۰۰۲ و سپس در ۲۰۰۴، سازمان ملل متحد قطعنامه ای برای پایان بخشیدن به قتل های ناموسی و دیگر جنایت های ناموسی ارائه کرد. در سال ۲۰۰۴ در نشستی در لاهه با موضوع موج فزاینده قتل های ناموسی در اروپا، ماموران نیروی انتظامی بریتانیا، طرح هایی را برای بازگشایی پرونده های قدیمی اعلام کردند تا ببینند که آیا قتل های خاصی در واقع قتل های ناموسی بوده اند یا نه. شمار قتل های ناموسی مرتبا کمتر از سطح واقعی تخمین زده می شود، و بیشتر تخمین ها هم چیزی جز حدس هایی با دامنه ای گسترده نیستند. تخمین های قطعی یا قابل اعتماد جهانی در باره موارد قتل های ناموسی وجود ندارد.

بیشتر قتل های ناموسی را تحت این عنوان طبقه بندی نمی کنند، این قتل ها به ندرت مورد پیگرد قرار می گیرند، یا حتا وقتی در کشورهای مسلمان مورد پیگرد قرار می گیرند، منجر به مجازات هایی نسبتا خفیف می شوند. در جهان غرب، هم اسلام گرایان و هم گروه های فمینیستی، از جمله فعالان علیه خشونت خانگی، کماکان اصرار دارند که قتل ناموسی، نوعی خشونت خانگی یا زن کشی (فمیساید) به سبک غربی است. اما چنین نیست. این مطالعه ثابت می کند که دست کم دو نوع قتل ناموسی و دو نوع جمعیت قربانی وجود دارد. این دو نوع تفاوت های چشمگیری با یکدیگر دارند، همچنان که هر دو، از زن کشی به سبک غربی متفاوت اند. در یک گروه، میانگین سن قربانی هفده سال است، در دیگری سی و شش سال. تفاوت سن از نظر آماری چشمگیر است.

خانواده هایی که زنان جوان خود را می کشند
نتایج مطالعه نشان می دهند که قتل های ناموسی در بازده زمانی بیست ساله میان ۱۹۸۹ و ۲۰۰۹ به شکل چشمگیری شتاب یافته است. ممکن است معنای این امر این باشد که قتل های ناموسی واقعا در حال افزایش هستند، شاید به عنوان تابعی از افراط گرایی جهادی و بنیادگرایی اسلامی، یا شاید به این دلیل که در سال های اخیر، گزارش و پیگرد قتل های ناموسی، به خصوص در غرب، و همچنین در شرق، با دقت بیشتری انجام می شود. گسترش اینترنت ممکن است توضیحی برای افزایش گزارش ها درباره موارد قتل ناموسی باشد.
میانگین جهانی سن قربانیان برای کل جمعیت، بیست و سه سال است (جدول ۱). این رقم در مورد تمامی مناطق جغرافیایی مصداق دارد. به این ترتیب، هرجا که قتلی ناموسی رخ می دهد، عمدتا جنایتی علیه افراد جوان است. کمی بیش از نیمی از این قربانیان، دختر یا خواهرِ قاتل بوده اند؛ و حدود یک چهارم آنها همسر یا دوست دخترِ قاتل. بقیه قربانیان را مادران، خاله ها و عمه ها، خواهرزاده ها، عموزاده ها، عموها و دایی ها، یا افراد غیر خویشاوند تشکیل داده اند.

                                 

شرح عکس: مرسل او، دختر شانزده ساله آلمانی – افغان، در ماه مه ۲۰۰۸ به دست برادر ۲۴ ساله اش احمد زبیر کشته شد. برادرش او را به اتهام “رفتار غیراخلاقی” در یک پارکینگ در شهر هامبورگ آلمان با بیست و سه ضربه کارد کشت. قتل نوجوانان یا زنان بالغ جوان به دست پدران یا خویشاوندان مذکر نزدیک شان، از خاصه های کلاسیک قتل های ناموسی است، و نه جوامع غربیِ غیرمهاجر.

قتل های ناموسی، رخدادهایی خانوادگی هستند. در کل دنیا، دو سوم قربانیان به دست اعضای خانواده بلافصل خود کشته شده اند. (جدول ۱) بیشترین موارد قتل به دست عضو بلافصل خانواده (۷۲ درصد)، در کشورهای مسلمان رخ داده و کمترین آن (۴۹ درصد) در آمریکای شمالی. خویشاوندان بلافصل در خانواده های اروپایی نیز تقریبا به همان میزان کشورهای مسلمان در قتل های ناموسی دست داشته اند، احتمالا به این دلیل که بسیاری از آنان، مهاجرانِ نسل اول یا دوم هستند و در نتیجه، هنوز پیوندشان با فرهنگ بومی خود را حفظ کرده اند. در حالت معکوس، دلیل این امر ممکن است گرایش های اسلام گرایانه افراطی نسل های سوم یا حتا چهارم باشد. در سطح بین المللی، پدران نقش فعالی در بیش از یک سوم قتل های ناموسی داشته اند. پدران بیش از همه جا در آمریکای شمالی (۵۲ درصد) و کمتر از همه جا در کشورهای مسلمان نقش داشته داشته اند. در اروپا، نقش پدران در قتل های ناموسی بیش از یک سوم موارد قتل بوده است.
در سطح جهان، بیش از نیمی از قربانیان شکنجه شده بودند، یعنی نه به شکل آنی، بلکه با زجر کشته شده بودند. در آمریکای شمالی، بیش از یک سوم قربانیان شکنجه شده بودند. در اروپا، دو سوم آنها شکنجه شده بودند، و در کشورهای مسلمان، نیمی از قربانیان شکنجه شده بودند. قتل های توام با شکنجه شامل این موارد می شوند: تجاوز جنسی فردی یا گروهی پیش از قتل، خفه شدن یا زدن ضربات منجر به مرگ، وارد آمدن ضربات متعدد کارد (۱۰ تا ۴۰ بار)، سنگسار یا زنده به گور شدن، یا بریده شدن گلو.
سرانجام، در سطح جهان، ۵۸ درصد از قربانیان به این دلیل به قتل رسیده اند که “بیش از اندازه غرب گرا بوده اند” ویا در برابر توقعات فرهنگی و دینی، مقاومت یا نافرمانی کرده اند (جدول ۱). اتهام “غرب گرایی بیش از اندازه” عین عبارتی است که مرتکب یا مرتکبان قتل های ناموسی به کار برده اند. معنای “غرب گرایی بیش از اندازه”، استقلال ظاهرا بیش از حد، عدم فرمان برداری به اندازه کافی، خودداری از پوشیدن انواع لباس های اسلامی (از جمله انواع حجاب)، قصد ادامه تحصیلات تا سطح عالی و اشتغال به کار، داشتن دوستان یا دوست پسرهای غیرمسلمان (یا غیر سیک یا غیرهندو)، خودداری از ازدواج با پسرعمو، قصد انتخاب شوهر خود، انتخاب شوهری “فرودست تر” از نظر اجتماعی یا شوهری غیرمسلمان (یا غیرسیک یا غیرهندو)، یا ترک کردن شوهری آزار دهنده، عنوان شده است. از نظر آماری، تفاوت های منطقه ای چشمگیری برای این انگیزه وجود داشت. برای نمونه، در آمریکای شمالی، ۹۱ درصد از قربانیان به دلیل “غرب گرایی بیش از حد” کشته شده اند، که این رقم در اروپا (۷۱ درصد) پایین تر، ولی هنوز هم چشمگیر است. در مقایسه، تنها ۴۳ درصد قربانیان در کشورهای مسلمان به این دلیل کشته شده اند.
کمتر از نیمی (۴۲ درصد) از قربانیان در کل جهان به دلیل ارتکاب یک “عمل نامناسب جنسی” کشته شده اند؛ این اصطلاح در مورد قربانیانی به کار می رود که مورد تجاوز قرار گرفته اند، متهم به داشتن روابط جنسی بیرون از ازدواج بوده اند، یا کسانی که “بی بند و بار” قلمداد شده اند (حتا اگر این تعریف عملا شامل بی بند و باری جنسی یا حتا فعالیت جنسی نبوده باشد). با این همه، در کشورهای مسلمان، ۵۷ درصد از قربانیان با این انگیزه به قتل رسیده اند، در اروپا ۲۹ درصد، و در آمریکای شمالی، تعدادی اندک (۹ درصد).

معنای تفاوت سنی
این مطالعه نشان می دهد که دست کم دو نوع متفاوت از قتل های ناموسی و یا دو نوع متفاوت جمعیت قربانی وجود دارد: یکی شامل کودکان مونث و زنان جوانی که میانگین سن شان بین هفده سال (جدول ۳) بود، و دیگری شامل زنانی که میانگین سنی شان سی و شش سال است (جدول ۵). هر دو این انواع قتل های ناموسی، متفاوت از زن کشی خانگی به سبک غربی هستند.
در میان ساکنان غیرمهاجر در جهان غرب، خشونت خانگی جدی وجود دارد که شامل تجاوز به محارم، کودک آزاری، تجاوز به همسر، کتک زدن همسر، تغقیب همسر، و کشتن زن پس از کتک زدن او می شود. با این همه، الگوی فرهنگی وجود ندارد که مطابق آن، پدران به طور خاص دختران نوجوان یا بالغ و جوان خود را هدف قرار دهند یا به قتل برسانند؛ همچنین، خانواده های بلافصل، نقشی در طرح ریزی، ارتکاب، توجیه و تقدیس چنین قتل هایی نداشته اند. روشن است که این ویژگی ها، وجوه مشخصه قتل های ناموسی کلاسیک زنان و دختران جوان هستند.
قتل های ناموسی زنان مسن تر ممکن است شبیه زن کشی خانگی سبک غربی به نظر برسند. قربانی، زن متاهل مسن تری است، معمولا مادر است، و اغلب به دست همسرش کشته می شود، ولی گاهی هم (۳۰ درصد مواقع) به دست چند قاتل. در سطح جهان، حدود نیمی (۴۴ درصد) از کسانی که قربانیان مسن تر را می کشند، یا از اعضای خانواده بلافصل قربانی هستند، یا از اعضای خانواده بلافصل شوهر او. (جدول ۵.) این امر در زن کشی خانگی سبک غربی بی نهایت نادر است؛ در غرب، شوهری که همسرش را می کشد به ندرت از هم دستی اعضای خانواده خودش یا خانواده بلافصل همسرش برخوردار است.
با این همه، در کشورهای مسلمان، قربانیان مسن تر ِ قتل های ناموسی، تقریبا در دو سوم مواقع به دست اعضای خانواده بلافصل خودشان کشته می شوند. این امر نشان می دهد که شاید رسم قدیمی در اروپا تا اندازه ای تغییر کرده باشد، زیرا در اروپا خانواده بلافصل قربانی، تنها یک سوم (۳۱ درصد) مواقع در قتل زن دست دارد. تا کنون، در آمریکای شمالی، هیچ عضوی از خانواده بلافصل در قتل ناموسی یک قربانی مسن تر دست نداشته است. سرانجام، حدود نیمی از قربانیان مسن تر، هنگام مرگ مورد شکنجه قرار گرفته اند. با این همه، بیشترین میزان شکنجه (۶۸ درصد)، در اروپا و در مورد قربانیان مونث تمامی سنین اعمال شده است. میزان شکنجه در آمریکای شمالی ۳۵ درصد و در کشورهای مسلمان ۵۱ درصد بوده است.
در سطح جهان، قربانیان کم سال، در ۸۱ درصد از مواقع به دست خانواده ی بلافصل خود کشته شدند. در آمریکای شمالی این رقم ۹۴ درصد بود، در اروپا ۷۷ درصد، و در کشورهای مسلمان ۸۲ درصد (جدول ۳). در آمریکای شمالی، پدران در ۱۰۰ درصد از مواردی که دخترشان، هجده ساله یا جوان تر بوده، در قتل او دست داشته اند. (جدول ۴.) در سطح جهان، زنان و دختران کم سال تر، در ۵۳ درصد از مواقع شکنجه شده بودند؛ با این همه، در اروپا، آنها بین ۷۲ و ۸۳ درصد موارد مورد شکنجه قرار گرفته بودند- یعنی به میزان بسیار بیشتری از زنان مسن تر در سطح جهان.

پاسخ غرب به قتل های ناموسی
بسیاری از فمینیست ها و مدافعان قربانیان خشونت خانگی در غرب، خشونت خانگی یا زن کشی خانگیِ سبک غربی (که با یکدیگر تفاوت دارند) را با قتل های ناموسی قربان مسن تر، اشتباه گرفته اند. نمایندگان گروه های فشار اسلامگرا، از جمله شورای روابط آمریکایی-اسلامی (CAIR) و کنگره اسلامی کانادا، استادان مختلف دانشگاه (مثلا آجای نائیر، تام کایل)، فعالان (مثلا رعنا حسینی) و رهبران مذهبی (مثلا عبداللهی پاتل از شورای ائمه جماعت کانادا) به اصرار گفته اند که قتل های ناموسی یا وجود ندارند، یا ربطی به اسلام ندارند؛ که رسومی فرهنگی، قبیله ای و ماقبل اسلام هستند، و این که در هر صورت، خشونت خانگی در همه جا وجود دارد. فمینیست هایی که با قربانیان خشونت خانگی کار می کنند، آن قدر خشونت علیه زنان دیده اند که انگشت نهادن روی یک گروه از مرتکبان، به خصوص یک گروه مهاجر یا مسلمان، برایشان دشوار است. با این همه، زن کشی خانگی سبک غربی تفاوت چشمگیری با قتل ناموسی دارد.
کیم گرندی، رئیس سابق سازمان ملی زنان (NOW)، آسیه حسن را که کتک خورده بود و سرش از بدن جدا شده بود را با “ریانا”، خواننده پاپ که کتک خورده بود (ولی هنوز زنده بود) مقایسه کرد و این فرض را بیشتر زیر سئوال برد که قتل آسیه حسن، قتل ناموسی بوده است:
آیا احتمال این که یک مرد مسلمان در شهر بوفالو همسرش را بکشد بیشتر از آن است که یک مرد کاتولیک در شهر بوفالو همسرش را بکشد؟ یا یک مرد یهودی در بوفالو؟ من پاسخ این پرسش را نمی دانم، ولی می دانم که در اطراف ما خشونت زیادی جریان دارد، و این که تاریخ طولانی و شنیع سرکوب زنان به نام دین، مطمئنا اسلام را در بر می گیرد، ولی محدود به اسلام نمی شود.
زمانی که آسیه حسن را سربریدند، ائتلافی از فعالان علیه خشونت خانگی نامه ای (منتشر نشده) به دفتر دادستان منطقه “اری کانتی” و برخی از رسانه ها فرستادند و در آن گفتند که این حادثه قتل ناموسی نبوده، که قتل ناموسی هیچ ربطی به اسلام ندارد، و بزرگ نمایی ِ خشونت خانگی در میان مسلمانان، نه تنها نژادگرایانه است، بلکه به پنهان ماندن موارد بسیار بیشتر ِ خشونت خانگی و نیز زن کشی ِ خانگی کمک می کند. در این دیدگاه، حقیقتی موجود است، و آن این که، پدیده هایی با ماهیت متفاوت را نمی توان با هم مقایسه کرد، و این که قتل های ناموسی با زن کشی های خانگی ِ غربی یکسان نیستند.
ممکن است گفته شود که انگیزه ذکر شده برای قتل، یعنی “غرب گرایی بیش از اندازه” ممکن است از یک نظر تا حد زیادی با انگیزه های اعلام شده و نشده زن کشی های خانگی ِ غربی، مشابهت دارد. در هر دوی موارد، از زن انتظار می رود با خشونت مرد بسازد و در باره آن سکوت کند. زن قرار نیست همسرش را ترک کند- یا او را همراه بچه ها، یا هر “مایملک” دیگر ِ مرد، ترک کند. با این همه، نیاز به نگه داشتن زن در انزوا، اطاعت، ترس و وابستگی از طریق اعمال خشونت، نشانه ای از آسیب شناسی ِ روانی ِ یک قاتل ِ خشونت پیشه غربی نیست. از سوی دیگر، یک قتل ناموسی بازتابی است از ارزش های یک فرهنگ با هدف به قاعده در آوردن رفتار جنس مونث؛ ارزش هایی که از خانواده، از جمله خانواده قربانی، انتظار می رود اجرا کند و محترم بشمارد.
از این گذشته، این قبیل ارزش های فرهنگی، قومی یا قبیله ای معمولا از سوی رهبران دینی و سیاسی در کشورهای مسلمان در حال توسعه یا در جوامع مهاجر درغرب محکوم نمی شوند. به عکس، چنین جوامعی، در مورد تمامی مسائل “حساس” دینی، فرهنی یا اجتماعی، سکوتی تحمیلی اختیار می کنند. امروزه، چنین رهبرانی (و پیروان پرشمار آنان) غالبا دختران و زنان مسلمان را مجبور به پوشیدن انواع پوشش ها می کنند، از جمله حجاب (پوشش سر)، برقع یا چادر (پوشش سرتاپا)، به عنوان نشانه ای از تقید مذهبی و غرور فرهنگی، یا نشانه ای از مقاومت نمادین در برابرِ غربِ نامسلمان. مردان مسلمان مجازند مانند غربی ها لباس بپوشند و هیچکس به استفاده گسترده از تکنولوژی غربی، از جمله هواپیما، تلفن همراه، اینترنت یا تلویزیون ماهواره ای به این دلیل که غیراسلامی هستند، ایراد نمی گیرد. ولی از زنان مسلمان انتظار می رود بارِ استمرار این رسوم باستانی ِ تبعیض جنسیتی را که به دین نسبت داده می شود به دوش بکشند.
روشن است که دختران و زنان مسلمان، هم در غرب و هم در شرق، زمانی که بی حجاب یا بدحجاب باشند، قربانی قتل ناموسی می شوند. افزون بر این، آنها به دلیل رفتار های پذیرفته شده در غرب یا رفتارهای مدرن کشته می شوند، مثلا وقتی ابراز تمایل به تحصیل در دانشگاه، به اشتغال، به زندگی مستقل، به داشتن دوستان غیرمسلمان (از جمله دوست پسرهایی که ممکن است با آنها رابطه جنسی داشته یا نداشته باشند)، و به انتخاب شوهر خودشان می کنند، و از ازدواج با پسر عموی شان خودداری می کنند یا می خواهند شوهر زورگوی خود را ترک کنند. این روند “غرب گرایی” عامل ۴۴ درصد از قتل های ناموسی در کشورهای مسلمان است. این میزان در اروپا ۷۱ درصد و در آمریکای شمالی ۹۱ درصد است.
این دختران و زنان که مجذوب افکار غربی شده اند و میل به ادغام در جامعه جدید دارند و امیدوارند که بتوانند از زندگی سرشار از اطاعت بگریزند، به دلیل استفاده از حق شان برای غربی بودن، کشته می شوند؛ در سنین پایین و به اشکالی بسیار فجیع. یکی از اهداف قتل های ناموسیِ فجیع، دادن درسی به دختران و زنان مسلمان است که بدانند اگر وسوسه شوند که غیر از خدمت به پدران و برادرانشان در مقام خدمتکار، غیر از ازدواج با پسرعموی شان، و غیر از زاییدن بچه های هر چه بیشتر، کاری بکنند، چه سرنوشتی در انتظارشان است. شاید هدف دیگرِ کشتن دختران و زنانی که هم اکنون در غرب زندگی می کنند، این نیز باشد که به دیگر مهاجران ِ مونث بیاموزد که از آنها انتظار می رود در میانه وسوسه ها و امتیازهای آزادی غربی، در انزوا و اطاعت زندگی کنند. این وضع به خصوص در اروپا مصداق دارد که در چند دهه گذشته، محله های مسلمان نشین بزرگی در شهرها شکل گرفته اند. آنچه به ویژه اسباب نگرانی است این است که در اروپا، ۹۶ درصد قتل های ناموسی به دست مسلمانان انجام شده است.
وحشی گری بدوی و دیگر آزارهای متوحشی که در قتل های ناموسیِ یک عضو مونث خانواده به کار می رود، بیشتر شبیه بلاهایی است که قاتلان سریالی در غرب بر سر روسپیان یا زنانی که به طور اتفاقی انتخاب شده اند می آورند. این نوع رفتارها همچنین نشانی از آن است که جداسازی جنسیتی، خوار شمردن دختران و زنان، عادی شدن کودک آزاری، از جمله ترتیب دادن ازدواج اجباری برای دختران و پسران، سرکوب جنسی، زن ستیزی (گاهی با استناد به قرائت های زن ستیزانه از قرآن) و اوج گیری ایدئولوژی خشونت آمیز جهادی، همگی منجر به افزایش میزان حمله های جنایتکارانه علیه دختران و زنان می شوند. کافی است چند دختر و زن کشته شوند تا درس عبرتی برای بقیه باشد. از یک نظر، قتل های ناموسی نوعی تروریسم خانگی هستند که هدف از آن، تضمین این است که زنان مسلمان پوشش اسلامی را رعایت کنند، بچه های مسلمان به دنیا بیاورند و تنها با مسلمانان دیگر نشست و برخاست کنند.
از آنجا که مهاجرت مسلمانان به آمریکای شمالی و در نتیجه تشکیل شبکه های خانوادگی در آنجا محدودتر از اروپاست، پدرانی که مرتکب قتل ناموسی می شوند ممکن است حس کنند که کل مسئولیت حفظ معیارهای رفتاری جنس مونث، فقط و فقط بر دوش آنها می افتد. همین موضوع شاید دلیل این واقعیت باشد که در ۱۰۰ درصد از موارد قتل ناموسی جوان ترین قربانیان، پدران آنها مسئول هستند. در اروپا و کشورهای مسلمان، این مسئولیت به آسانی میان پسران خانواده و برادران، پدربزرگ ها، عموها و عموزاده های مذکر، تقسیم می شود.
چه باید کرد
چگونه می توان این مسئله را حل کرد؟ اداره مهاجرت، نیروی انتظامی و مقام های دینی همگی باید در آموزش، پیش گیری و پیگیری مسئله قتل های ناموسی شرکت داده شوند.
افزون بر این، برای دختران و زنان مسلمان کتک خورده، باید پناهگاه هایی تاسیس شود، با کارکنانی چند زبانه که در باره واقعیت های مربوط به قتل های ناموسی، آموزش مناسب دیده باشند. برای نمونه، دختران مسلمان جوان، مرتبا به اصرار و درخواست مادرشان به خانه بر می گردند. وقتی مادر دختری که ساکن پناهگاه است با او تماس تلفنی می گیرد، کارکنان پناهگاه باید بی درنگ در وضع آماده باش کامل قرار گیرند. برای زنانی که ممکن است هدف قتل ناموسی قرار بگیرند، باید برنامه ای مشابه برنامه فدرال محافظت از شهود دادگاه به اجرا گذاشته شود. در انگلستان چنین برنامه ای هم اکنون برقرار شده است. شبکه های خانوادگیِ جایگزین امن و گسترده، باید برای جایگزینی شبکه های خانوادگی موجودِ قربانی به وجود آیند. با کمک های گسترده، خود ِ قربانیان بالقوه می توانند به “خواهران” یکدیگر تبدیل شوند.
افزون بر این، دولت باید هشدارهای روشنی به مهاجران و شهروندان مسلمان، سیک و هندو بدهد. قتل های ناموسی در غرب باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند، و مرتکبین، هم دستان و یاری دهندگان به آنها همگی باید تعقیب قانونی شوند. خانواده هایی که در قتل ناموسی دست داشته اند باید در ملاء عام رسوا شوند. جنایتکاران باید پس از طی دوره محکومیت شان، از کشور اخراج شوند.
نظام های قضائی و دولت های غرب اخیرا آغاز به برخورد با مسئله کرده اند. در سال ۲۰۰۶، دادگاهی در دانمارک، ۹ عضو یک قبیله را به جرم قتل ناموسی غزاله خان محکوم کرد. در سال ۲۰۰۹، دادگاهی در آلمان، پدری را به جرم این که به پسر بیست ساله اش دستور داده بود خواهرش را به خاطر ناموس خانواده بکشد، به حبس ابد محکوم کرد، در حالی که به خود پسر، حکم نه سال و نیم زندان داد. در موردی دیگر، دادگاهی در بریتانیا به کمک ِ شهادت ِ مادر و نامزدِ قربانی، پس از بررسیِ مجددِ آن قتل ناموسی که ده سال پیش از آن رخ داده بود، پدر دختر را محکوم کرد؛ و سرانجام، برای نخسیتن بار، دولت کانادا به مهاجران جدید اطلاع داد:
سعه صدر و سخاوت کانادا، شامل حال رسوم فرهنگی سبعانه ای که همسرآزاری، “قتل های ناموسی”، مثله جنسی زنان و دیگر اشکال خشونت بر اساس جنسیت نمی شود. کسانی که مرتکب چنین جرایمی شوند، تحت قوانین کانادا به شدت مجازات می شوند.
تبعیض جنسی اسلامی، نقض حقوق بشر است و نمی تواند تحت عنوان نسبیت ِ فرهنگی، رواداری، مخالفت با نژادپرستی، تنوع یا نزاکت سیاسی، توجیه شود. تا زمانی که گروه های اسلام گرا به انکار، کوچک نمایی یا مبهم کردن مسئله ادامه دهند، و تا زمانی که دولت و پلیس، روایت های غیردقیق آنها را از واقعیت بپذیرند، زنان در غرب همچنان قربانی قتل های ناموسی خواهند شد.
مبارزه برای حقوق زنان، نقشی محوری در مبارزه در دفاع از اروپا و ارزش های غربی دارد. این بخشی لازم از دموکراسی ِ حقیقی است، درکنار آزادی دینی، رواداری نسبت به هم جنسگرایان، و آزادی ِ مخالفت. بنابر این، اینجا دقیقا جایی است که بزرگ ترین نبرد قرن بیست و یکم رخ می دهد.
فیلیس چزلر استاد بازنشسته روان شناسی و مطالعات زنان در کالج ریچموند در دانشگاه سیتی ِ نیویورک و از بنیانگذاران انجمن زنان روان شناس و شبکه ملی بهداشت زنان است. مولف مایل است از جاناتان فرانسیس کارمونا، دانشجوی کارشناسی ارشد در کارلج هانتر دانشگاه سیتی نیویورک به خاطر آزمون های آماری برای این مطالعه، و نیز از پروفسور هوارد لون، مدیر برنامه ی کارشناسی ارشد پژوهش های اجتماعی کالج هانتر، تشکر کند.

                      جدول یک: کل جمعیت (N=۲٣۰)

         

۱- چشمگیر بر اساس آزمون “مربع چی”
۲- خانواده بلافصل شامل پدران، مادران، برادران، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها، و عموزاده های مذکر می شود.
۳- “غیره” شامل مادران، عمه ها و خاله ها، عموزاده ها می شود، نه دیگر خویشاوندان.
۴- چشمگیر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون

                   جدول دو: فقط زنان، تمامی سنین (N=۲۱۴)

         

۱- چشمگیر بر اساس آزمون “مربع چی”
۲- خانواده بلافصل شامل پدران، مادران، برادران، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها، و عموزاده های مذکر می شود.
۳- “غیره” شامل مادران، عمه ها و خاله ها، عموزاده ها می شود، نه دیگر خویشاوندان.
۴- چشمگیر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون

                   جدول سه: زنان ۲۵ ساله و جوان تر (N=۱۲۹)

            

۱-   چشمگیر بر اساس آزمون “مربع چی”
۲-   خانواده بلافصل شامل پدران، مادران، برادران، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها، و عموزاده های مذکر می شود.
۳-   “غیره” شامل مادران، عمه ها و خاله ها، عموزاده ها می شود، نه دیگر خویشاوندان.
۴-   چشمگیر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون

                  جدول چهار: زنان ۱۸ ساله و جوان تر (N=۶٨)

         


۱- چشمگیر بر اساس آزمون “مربع چی”
۲- خانواده بلافصل شامل پدران، مادران، برادران، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها، و عموزاده های مذکر می شود.
۳-“غیره” شامل مادران، عمه ها و خاله ها، عموزاده ها می شود، نه دیگر خویشاوندان.
۴-چشمگیر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون

                         جدول پنج: زنان ۲۶ ساله و جوان تر (N=۵۱)

            

۱-   چشمگیر بر اساس آزمون “مربع چی”
۲-   خانواده بلافصل شامل پدران، مادران، برادران، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها، و عموزاده های مذکر می شود.
۳-   “غیره” شامل مادران، عمه ها و خاله ها، عموزاده ها می شود، نه دیگر خویشاوندان.
۴-   چشمگیر بر اساس آزمون همبستگی پیرسون

روش تحقیق (متدولوژی)
این مطالعه ۱۷۲ رخداد و ۲۳۰ قربانیِ قتل های ناموسی را تحلیل می کند. اطلاعات موجود، به استثنای یک مورد، از رسانه های انگلیسی زبان سراسر دنیا به دست آمده است. در این مطالعه، ۱۰۰ قربانی قتل ناموسی در غرب، از جمله ۳۳ نفر در آمریکای شمالی و ۶۷ نفر در اروپا، وجود داشت. همچنین ۱۰۰ قربانی دیگر هم در کشورهای مسلمان وجود داشت. اکثر مرتکبین قتل و همچنین قربانیان آنها، مسلمان بودند، و اکثر قربانیان، زن بودند.
مرتکبین و قربانیان بررسی شده در این مطالعه، در بیست و نه کشور یا قلمرو زیر زندگی می کردند: افغانستان، آلبانی، بنگلادش، بلژیک، کانادا، دانمارک، مصر، فرانسه، نوار غزه، آلمان، هند، ایران، عراق، اسرائیل، ایتالیا، اردن، هلند، نروژ، پاکستان، روسیه، عربستان سعودی، اسکاتلند، سوئد، سوئیس، سوریه، ترکیه، بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و کرانه غربی رود اردن.
به طور کلی، روابط آماری چشمگیری در مورد سن، منطقه جغرافیایی، دست داشتن بیش از یک نفر در قتل (عمدتا اعضای خانواده ی بلافصل قربانی، از جمله پدر قربانی)، موقعیت خانوادگی، قربانیان بیش از یک نفر، اعمال شکنجه، و انگیزه ی بیان شده برای قتل یافت شد. در بازه ی زمانی ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۹، قتل های ناموسی در طول زمان از نظر آماری نیز افزایش چشمگیری داشتند.

منبع:فصلنامه خاورمیانه، صفحه ۳-۱۱
www.meforum.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست