•
آه از این درشکهچیِ پیر ِ بیحوصله
بیامان شلاق می کِشد
بر گُردهی اسبانِ سیاهِ سرکش
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۰ بهمن ۱٣۹٣ -
٣۰ ژانويه ۲۰۱۵
آه از این درشکهچیِ پیر ِ بیحوصله
بیامان شلاق می کِشد
بر گُردهی اسبانِ سیاهِ سرکش
در سراشیبیِ سنگلاخی ِ پاخورده
شیهه می کشند،
سُم می کوبند،
به اینسو و آنسو می افتند
اما همچنان رو به مقصد می تازند
آه از این درشکهچیِ پیرِ شتابزده،
اگر لَختی کنار می زد
تا که گلها را ببویم
و خیره شوم در سکوت
بر کفشدوزکِ میان برگها
غرقه در نوای پنهانِ بوته ها و نسیم
تکیه دهم بر صخره
خیره به دور دستها
آنجا که آبها و آسمانها یکی می شوند
و در هم می آمیزند ابر ها و پرندگان
رنگها و امواج
خروش ها و سکوت
در زمینهی اسرارآمیزِ دریا
آه از این درشکهچیِ پیر ِ بیتفاوت
همچنان شلاق می کِشد بر اسبانِ یاغیِ تنومند
تا که هرچه زودتر مرا به مقصد برساند
کومهیی دورافتاده
در تنهاییِ ابدیِ فرازِ پرتگاهی رو به دریا
تا که خود خالی باز گردد
برای بردنِ یک مسافر دیگر،
از اوّل صفِ دراز ِ نوبت . . . .
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۴ ژانویه ۲۰۱۵
|