یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زنانی دیگر: تراژدی » شارلی هبدو»، اتحاد شوم بنیادگرایی و سرمایه‌داری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ بهمن ۱٣۹٣ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۱۵


کشتار پاریس، آتش و خون را از خاورمیانه به اروپا کشاند و گواهی بود بر جهانی بودن تروریسم به عنوان پدیده‌ای که ریشه‌های آن درنظم موجود سرمایه‌داری شکل گرفته، در اهداف و امیال سلطه‌جویانه جهانی، راه اندازی و تقویت نظامی و مالی نیروهای بنیادگرا و فاشیستی، حمایت حکومت‌های مستبد و منفور منطقه، دربه حاشیه راندن، تحقیرو بیکاری اقلیت‌ها.   سرمایه جنگ افروزی می‌کند، تروریسم را پروار می‌کند و آزادی خود خواسته را چون ابزاری برای قدرت و سلطه به کار می برد.   هفت ژانویه‌ی پاریس واقعه‌ای بود فراتر از جنایت بر علیه آزادی بیان. این کشتار جمعی محصول مشترکی بود از نئولیبرالیسم و بنیادگرایی به منظور فرافکنی بحران‌های بزرگ اقتصادی و اجتماعی، میلیتاریزه کردن خاورمیانه و جهان، اعمال سرکوب بیشتر، پلیسی و امنیتی کردن جامعه، حاکم کردن حالت فوق العاده در فرانسه و کل غرب، افزایش دخالت‌های دولت در امور اجتماعی و خصوصی مردم و اعمال قدرت و سلطه‌ی بیشتر برآنان، برای باز کردن پای جریانات فاشیست و خارجی ستیز به فضای سیاسی فرانسه و غرب، لغو آزادی‌های تاکنون به‌دست‌آمده که حاصل مبارزات مردمی بوده و به چالش گرفتن آزادی بی‌قید و شرط اندیشه وبیان، برای دستگیری‌های گسترده و پرکردن زندان‌ها، به کارگیری هر چه بیشتر نیروهای نظامی در مرزهای داخلی و خارجی کشورهای غربی، اعزام ناو جنگی فرانسه به خلیج فارس و.... نیروی مسلح نئواستعماری امروز، ارتش استعماری دیروز، به بهانه‌ی دفاع از آزادی بیان به حفظ مرزهای سودجویانه‌ی خود ساخته‌اش می‌رود.   
جنایت پاریس همانند خونریزی‌های داعش، انتحاری‌های طالبان و القاعده،‌ کشتارهای جمعی بوکو حرام، ترورهای جمهوری اسلامی در اروپا و اعدام‌های دسته جمعی و قتل های زنجیره‌ای درداخل، ماهیتی تروریستی دارد، با این تفاوت که در مرکز اروپا و در دل دموکراسی ادعایی غربی اتفاق افتاد.   تشابه تمامی این جنایات در داشتن ماهیتی آزادی ستیزاست. به خون غلطیدن اندیشه و آزادی به دست مرتجعین تاریخ . جرم شارلی در فرانسه شکستن تابوها و مقدسات بود، جرمی که مرتجعین در هیچ کجای دنیا آن را برنمی‌تابند و بهانه‌ای شده برای کشتارهایی به نام دین، و به امر متولیان دین در سراسر جهان. هیچ انسان آزاده‌ای در جهان با آزادی بیان مخالف نیست و چنین کشتارهایی را تایید نمی‌کند، متقابلا هیچ دولتی هم ماهیتا با آزادی بیان به معنای واقعی، موافق نیست و برای بقای خود از اقدام به این اعمال جنایت بار، ابایی ندارد. دفاع از آزادی بیان از جانب دولت‌ها در واقع، دفاعی گزینشی است، با قید و شرط‌هایی سلطه‌جویانه، تا حدی که قدرت را به خطر نیندازد. آزادی در تقابل با قدرت و بدون قید و شرط محقق می‌شود، بدون هر گونه محدودیتی از جانب دولت، ازجانب سیاست های حاکم و از جانب هر گونه تفکر و ایدئولوژی که بخواهد بر آن اعمال نظر کند. جنایت پاریس محکوم است و هیچ توجیهی نمی‌پذیرد. آزادی بیان و اندیشه از جمله دستاوردهای تاریخی و مبارزاتی است که در سیلاب سلطه‌جویی نظم جهانی برای به هرج ومرج کشاندن کلیه‌ی عرصه‌های زیست انسانی باید از آن دفاع کرده و هر اقدامی بر علیه آن را محکوم کرد، اما درغلطیدن به بحث‌هایی که چرایی و چگونگی واقعی این جریان را در نظر نگرفته و اهداف توسعه‌طلبانه و میلیتاریستی را درپس این ماجرا نبیند دور شدن از تحلیلی عینی از اوضاع است. عملکرد شارلی را تحریک نژاد‌پرستی و اسلام‌هراسی و طرح توهین به مذهب و باورها دانستن، بیراهه رفتن است، و خواهان منع این «توهین»‌ها بودن محملی است برای اعمال محدودیت و سانسوربیشتر، یعنی یکی از همان اهدافی که این جنایتکاران درپی آنند. از سویی دیگر طرح بحث دفاع از آزادی بیان بدون در نظر گرفتن پارادوکس ماهوی قدرت و آزادی، واینکه آیا اساسا آزادی بیان در نظام سرکوب و سلطه‌ی حاکم امکان پذیر است و آیا این حق برای همه‌ی مردم قابل استفاده است و یا صرفا بهانه‌ای است برای سرکوب بیشتر، به نوعی غافل شدن از چهره‌ی ریاکارانه‌ی سرمایه داری است. هر کدام از شعارهای دموکراسی لیبرالی را اگر خراش بدهی در زیر آن منافع سیستم سرمایه به چشم می خورد و آزادی فقط در درون این سیستم معنا می‌دهد.   
سردمداران دولت‌های غربی حرکت اعتراضی مردم و تظاهرات چند میلیونی آنان را مصادره کرده و با چیدمان صفوف اول تظاهرات به وسیله‌ی چهره‌های منفور و تبلیغات رسانه‌ای وسیع در این مورد، در حرکتی سمبلیک با اعلام وفاداری به روح ژانویه پاریس دست در دست هم عزم خود را برای تاراج و سرکوب جهان نشان دادند. اولاند اعلام می‌کند که عدم دخالت مستقیم غرب در سوریه اشتباه بوده و خواسته‌ی دخالت نظامی را که مدت‌هاست مطرح کرده، این بار از موضع حق به جانب تکرار می‌کند . سرمایه‌داری از این به بعد با پنهان کردن خود در پشت مطالبات مردمی چون دفاع از آزادی، سیاست‌های میلیتاریستی و خشونت‌آمیز خود را هر چه بیشتر به پیش می برد. « پاسخ تنها از دهانه ی تفنگ بیرون می‌آید.»
اینک، همه شارلی شده‌اند مرکل، نتانیاهو و اولاند، لیبرمن و بن نت از وزرای کابینه ی نتانیاهو ... تا از جو ملتهب عمومی به نفع خود بهره‌برداری کنند و از احساسات ایجاد شده در مردم که دچار هراس شده و امنیت می‌خواهند، استفاده کرده و بحران‌های خود را بپوشانند. سرمایه‌داری با هدف کسب منافع بیشتر، هم عامل به ویرانی کشاندن جهان است، به هر شکل ممکن با جنگ نظامی یا تروریسم دینی، و هم خود را عامل نجات انسان‌ها جا می‌زند.   رییس جمهور فرانسه می‌گوید باید شارلی باشیم زیرا آنان نماینده‌ی کامل آزادی بیان بوده‌اند. اما درشرایطی که فاشیسم در اروپا به پاخاسته و دست در دست بنیادگرایی تاخت و تازمی‌کند چنین دروغ‌های وقیحانه‌ای بازی مسخره‌ای است که باورکنندگان آن یا احمقند یا تبهکار.
ما کشتارجمعی شارلی را محکوم می‌کنیم، سیاست‌های نژادپرستانه‌ی سرمایه‌داری غرب از جمله فرانسه را محکوم می‌کنیم، جنایت‌های بنیادگرایان دینی از جمله القاعده و داعش را محکوم می‌کنیم و سرمایه‌داری و بنیادگرایی را دو روی یک سکه می‌دانیم. ما ازآزادی بیان دفاع می‌کنیم نه تنها برای طنزپردازان رادیکال فرانسوی، بلکه برای آنکه بتوانیم از جنایت‌های سرمایه‌داری برای بقای خود و برای سودآوری بیشتر سخن بگوییم،‌ بتوانیم از اتحاد شوم آنان با تروریسم و بنیادگرایی بگوئیم، از گرسنگی، فقر، بیکاری، فحشا بگوییم، ازدانشجویان آنارشیستی که اخیرا در دانشگاه‌های پاریس به قصد اشغال دانشگاه دستگیر شدند، از جوانان سیاهپوستی که در آمریکا در روز روشن با گلوله‌ی پلیس کشته می‌شوند، از زنان کوبانی، ازکودکان کشته شده‌ی فلسطینی، از زنان ایزدی اسیر شده به دست داعش، از زنانی که سنگسار می‌شوند، ازروزنامه نگاران زندانی در ایران، ترکیه، کوبا ...، از کودکان کاردرسراسر دنیا که یکی از منابع اصلی تامین نیروی انسانی تروریست ها هستند، از کارگرانی که ماه‌هاست بیکارند و یا دستمزدی نگرفته‌اند، ازروند رو به افزایش اعدام‌ها، از تخریب وحشیانه‌ی محیط زیست،‌ از تبعیض‌های همه جانبه‌ی جنسیتی، طبقاتی، ن‍‍ژادی، ملی، قومی، دینی، ...بگوییم. در نهایت ما ازآزادی بیان دفاع می‌کنیم برای آنکه بتوانیم از ریشه‌های مناسبات ظالمانه‌ی حاکم و راه رهایی سخن بگوییم.

زنده باد آزادی واقعی که از آرمان کمونیستی نشات می گیرد
زنانی دیگر/ بهمن ١٣٩٣


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست