نگاهی به مصاحبه دکتر رییس دانا ومساله بازرگان
سیامک طاهری
•
فراموش نکنیم که پس از دستگیری رهبران و اعضای بلند مرتبه و کادرهای توده ای ها؛ آقای بازرگان و دوستانش در همراهی با لاجوردی ها و شکنجه گران در بیانیه ای با شادمانی از این رفتار، افتخار پیشدستی اتهامات زده شده به این حزب را در مورد جاسوسی و... را به خود منتصب کردند و از دستگیری آنان ابراز شادمانی کردند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ بهمن ۱٣۹٣ -
۱۱ فوريه ۲۰۱۵
دوست گرامی و ارجمندم دکتر فربیرز رییس دانا در مصاحبه ای که متن آن در اخبار روز منتشر شده است با دیدی بیطرفانه و منصفانه کوشیده است به معمای شخصیت سیاسی آقای مهندس بازرگان بپردازد .
شخصیت مهندس بازرگان را از این رو معما می نامم که این روزها پاره ای از دوستان او می کوشند تا او را شخصیتی آزادی خواه، روشنفکر و روشن بین بنمایانند که در حق او جفای بسیاری چه از سوی حاکمیت و چه از سوی چپ ها روا داشته شده است. اما آیا واقعا چنین بوده است؟
دکتر رییس دانا در مصاحبه خود به خوبی و با گفتاری متین نگاه منجمد بازرگان در مورد مقوله هایی مانند پنی سیلین و خاک یا ترمودینامیک و طهارت را شرح داده است و البته موارد دیگری را هم می توان به ان افزود. با این حساب به سختی می توان ایشان را شخصیتی علمی و پیشرو و نماینده روشنفکری مذهبی نامید.
اما این موارد موضوعی نیست که مورد نظر این نگارنده باشد.
آنچه من را به نوشتن واداشت بیشتر تامل در یک نکته است که دکتر رییس دانا به آن پرداخته است و آن عبارت است از امکان همکاری چپ با آقای مهندس بازرگان بود. به گمان من بر سر این نکته باید تاملی بیشتر داشت.
همانطور که از مصاحبه دکتر رییس دانا و نیز مصاحبه ها و خاطرات آقای عمویی بر می آید، مهندس بازرگان فردی تا عمق استخوان ضد چپ بود. توده ای ها در زندان برازجان برای همراهی با او و دوستانش بهترین اتاق زندان را که خود با زحمت بسیار آن را آماده کرده بودند و محل سکونت اشان بود را بنا به درخواست غیرمنطقی آنان داوطلبانه در اختیارشان قرار دادند و حتا برایشان آبنمایی ساختند. در زندان با اعلان اینکه اعتقادی به خواندن نماز ندارند فقط و فقط برای حفظ اتحاد در نماز جماعت آنان شرکت کردند، اما همه این همراهی ها از کینه او نسبت به چپ نکاست. اوبه اشکال گوناگون این ضدیت خود را بروز می داد. فراموش نکنیم که در پیش از ۲۲ بهمن درست در زمانی که اقای بازرگان از سوی آقای خمینی به نخست وزیری انتخاب شده بود توده ای ها حمایت خود را از او اعلام کردند، اما پاسخ دولت آقای بازرگان از زبان سخنگویش، غیر قانونی بودن این حزب بنا به قوانین شاهنشاهی بود.
اما این ها تنها عملکردهای آقای بازرگان نبود. او تصمیم به احیای ساواک گرفته بود. در این راه از یک سو قصد پرداخت حقوق بخش اداری اعضای ساواک را داشت و از سوی دیگر دستور به ادامه کاری بخش ضد چپ ساواک داد و این بخش با تمام نیرو به شنود و تعقیب و مراقبت جریانات چپ از همان آغاز کار انقلاب گرفت. امروزه به سختی می توان باور کرد که سرکوب چپ ها در این ابعاد گسترده بدون استفاده از این شنود ها و تعقیب و مراقبت ها و اطلاعاتی که به اینوسیله به دست آمده ممکن بوده است، آن هم زمانی که چپ ها به گمان نبود ساواک دست به فعالیت علنی زده بودند. شاید آینده نشان دهد که دستگیری افرادی چون سعید سلطانپور و... چگونه صورت گرفت.
آیا با نرمشی بیش از آن چه که چپ در برابر آقای بازرگان و دوستانش انجام داد، رفتار دیگری از سوی ایشان وهمفکرانش ممکن بود؟
فراموش نکنیم که پس از دستگیری رهبران و اعضای بلند مرتبه و کادرهای توده ای ها؛ آقای بازرگان و دوستانش در همراهی با لاجوردی ها و شکنجه گران در بیانیه ای با شادمانی از این رفتار، افتخار پیشدستی اتهامات زده شده به این حزب را در مورد جاسوسی و... را به خود منتصب کردند و از دستگیری آنان ابراز شادمانی کردند.
افزون بر آن مشکل همکاری با آقای بازرگان و یارانش تنها دیدگاه شیفته وار او به آمریکا و دشمنی و کین ورزی او به چپ نبود؛ بلکه اساسا آقای بازرگان به هیچ وجه حاضر به هیچگونه همکاری با چپ ها نبود.
از نظر او چپ ها شیاطینی بودند که برای برهم زدن نظم مقدس سرمایه داری آمده بودند ودر پشت هر دستی که از سوی آنان برای دوستی دراز می شد نیت پلیدی نهفته بود.
در پایان بد نیست به نظرات آیت اله مهدوی کنی نیز درباره آقای بازرگان نظری بیفکنیم:
"ایشان فکر میکردند که با حکومت مشروطه سلطنتی میشود مملکت را اداره کرد و از سوی دیگر در سیاست خارجی به تنشزدایی و سیاست موازنهی منفی اعتقاد داشتند آنها معتقد بودند که بایستی ما همان سیاستی را که دکتر مصدق انتخاب کرده بود ادامه بدهیم و سیاست تنشزدایی و نزدیکی به غرب را میپسندیدند. مهندس بازرگان با روسها خیلی مخالف بودند؛ یعنی با کمونیزم روس، شدیداً مخالف بودند و با حکومت شرقیها و تسلط آنها و ارتباط با شرقیها و نفوذ آنها در ایران ـ چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ـ سخت مخالف بودند. مبارزات قبل از انقلابشان هم در کتابها و نوشتههایشان پیداست که ایشان جهتگیریهایی علیه کمونیزم داشتند؛ هم به عنوان الحاد عقیدتی و هم به عنوان مکتب اقتصادی آن.
برداشت من این است که شاه هم این آقایان را میپسندید، به اعتبار اینکه اینها با کمونیزم مخالف بودند و شاه و آمریکاییها هم شدیداً با شوروی مخالف بودند و به این جهت آمریکاییها، این دولت را با بافت و روحیهای که داشت پسندیده بودند و همچنین به جهت سیاست تنشزدایی دولت موقت آمریکاییها؛ با سیاست خارجی آنها موافق بودند."*
* کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
|