۳۶ سال جمهوری اسلامی
با کلید روحانی دری بر روی کارگران باز نشد!
•
تبلیغات حکومتی «جشن های سالگرد انقلاب» حقیقت را می گویند یا این کارگرانی که در کنج خیابان ها انتظار لقمه ای نان را می کشند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ بهمن ۱٣۹٣ -
۱۴ فوريه ۲۰۱۵
اخبار روز: این روزها، همراه با سالگرد انقلاب، تبلیغات پرزرق و برق و لشکرکشی های خیابانی برای آن که ثابت کنند، سی و شش سال بعد از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، «موهبت های الهی» بر همه جای این آب و خاک گسترده شده، رونق بیشتری گرفته است. درددل های مردم واقعیت دیگری را منعکس می کند که حکومت، حکومت مداران، رسانه های وابسته به آن ها و دستگاه تبلیغات رسمی می کوشند آن را از خود این مردم هم پنهان کنند.
حرف های زیر دو روز بعد از «جشن های باشکوه»، واقعیت زندگی بخش بزرگی از مردم کارگر ایران را نشان می دهد. گزارش را به نقل از «اخبار و گزارشات کارگری» بخوانید:
با کلید روحانی دری برروی کارگران باز نشد!
با مراجعه به محل توقف کارگران فصلی در زیر پل چوبی تهران، تمام کارگران به سمت ما آمده و با حالتی که انگار به دنبال کارگر هستیم، اصرار میکنند تا چند کارگری برای کار با خود همراه کنیم.
پس از آنکه اعلام میکنیم برای تهیه گزارش به میان آنها آمده تا درد دلشان را منعکس کنیم، یکی از آنان به نام عظیم حاجیوند، ۴۰ ساله میگوید: شغل بنایی دارم و در ۱۰ روز گذشته فقط ۲ روز سر کار رفتهام.
وی که خود را متأهل و دارای ۲ فرزند معرفی میکند، میگوید: شرایط سختی را سپری میکنیم.
این کارگر فصلی در حالی که آرم طرح ترافیک میفروشد، در پاسخ به سوال مادرباره دلیل این کار این طور روایت میکند: این کارتها را از دکههای روزنامهفروشی تهیه کردهام و به خاطر اینکه کار نیست، مجبورم چند ساعتی را مشغول به فروش کارتهای طرح ترافیک شوم.
یکی دیگر از کارگرانی که دور ما حلقه زده است و خود را علیحسین ۲۴ ساله معرفی میکند، با اشاره به وضعیت اشتغال و کاسبی خود ابراز گلایه کرده و میگوید، نه بیمه دارم و نه حقوق ثابت، بلکه فقط در یک هفته گذشته ۵۰ هزار تومان کار کردهام و باید همین مقدار را صرف خوراک و محل خواب کنم.
وی در واکنش به سوال ما که از چه شهری آمده و چند سال در تهران اقامت دارد، میگوید: از کرمانشاه به تهران آمدهام و برای خانوادهام پول میفرستم، اما به دلیل اینکه ساخت و ساز در تهران کمتر شده و از کارگران ایرانی هم استفاده نمیکنند، بیشتر اوقات بیکار هستیم.
این کارگر جویای کار ادامه داد: محلی را به صورت دسته جمعی اجاره کردهایم و شبانه ۱۰ هزار تومان هزینه برای خواب میدهیم که نه امکانات درستی دارد و نه از وضعیت مناسبی برخوردار است.
برای صحبت با دیگر کارگران به سمت دیگر خیابان پل چوبی میرویم و با آرش جوهری ۲۶ ساله همصحبت میشویم. گویا کارگران مشتاقند بیشتر درباره مشکلاتشان بنویسیم؛ با این حال با ما به سمت دیگر خیابان پل چوبی آمده و ما را همراهی میکنند.
وی میگوید: همه خانوادهام ایلام هستند، برای کارکردن و پسانداز پول به تهران آمدهام تا چند وقتی کار کنم و سپس به شهرم برگردم.
برای اینکه ازدواج کنم، پول ندارم و اگر کاری باشد که روزانه ٣۰ تا ۴۰ هزار تومان حقالزحمه بدهند، حاضرم کار کنم، اما در این یک ماه گذشته فقط چند روز سر کار بودم و آن هم بیشتر صرف خوراک و محل خوابم شد.
یکی دیگر از این کارگران با اشاره به اینکه یک یخچال ساید را به تنهایی حمل میکنم و واقعاً برای پولی که میگیرم بسیار زحمت میکشم، میگوید: در این چند سالی که کار میکنم، نه بیمه دارم و نه امنیت شغلی، بلکه اگر کاری هم باشد، روزانه بین ٣۰ تا ۴۰ هزار تومان کار میکنم و چارهای هم نیست.
سیدعلی ناصر حسینی میخواهد با ما درباره وضعیت زندگیاش خصوصی صحبت کند و چند نکتهای را درباره وضعیت اشتغال و زندگیاش با ما درد دل کند.
وی درباره زندگی خود میگوید، ۵ ماه از شرمندگی خانوادهام به خانه برنگشتهام، در حالی که ٣ فرزند دختر دارم، در یک هفته گذشته فقط ۵۰ هزار تومان برایشان فرستادهام، اما هر روز همسرم تماس میگیرد که پول نداریم برای بچهها لباس و دیگر وسایل مورد نیاز زندگی بخریم.
این کارگر میانسال که پلیور سرمهای بر تن دارد، در ادامه این طور روایت میکند: معلوم نیست فرزندانم چه میخورند، اما در این چند ماهه که به خانه بازنگشتم، در کانکسها خوابیدهام و اگر نان خالی هم بود، میخوردم؛ تمام تلاشم را میکنم که پولی را برای خانوادهام، بفرستم.
تقی کاووسی کارگر ۴۵ سالهای است که از کرمانشاه آمده و به گفته خودش ۶ فرزند دارد در پاسخ به این سوال که طی یک ماه گذشته چند روز کار کرده و چقدر درآمد داشته است، میگوید: در یک ماه گذشته فقط ۱۲ روز سر کار رفتم و در مجموع ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان درآمد داشتهام، اما این مقدار واقعاً برای من و فرزندانم بسیار کم است، در حالی که اگر کار بود تمام ٣۰ روز یک ماه گذشته را کار میکردم.
آقای رئیس جمهور که اعلام کرد، ما کلید داریم، اما نه تنها دری برای کارگران باز نشد که روی درهای دیگر هم قفل زد و هیچ پشتیبانی از کارگران و تولید نکرد.
وی میگوید: یک دفترچه بیمه درمانی هم در خانواده نداریم و در این ۲۰ سال گذشته حتی یک روز هم بیمه نشدهام.
حسینی که پیش از این درباره وضعیت زندگیاش به صورت خصوصی با ما صحبت کرده بود، به میان ما آمده و میگوید واقعیت این است که یک روز میخوریم و یک روز هم نمیخوریم؛ دولت خودش اعلام کرده که زیر ۲ میلیون تومان خط فقر است، ما آنقدر کم درآمد هستیم که زیر خط فقر هم را رد کردهایم.
علی رضایی هم یکی دیگر از این کارگران جوان است که ۲٣ سال دارد.
وی در حالی که میخندد، درباره کارهایی که تاکنون انجام داده و به قول خودش، اوستا شده، میگوید: گچکاری، سنگکاری، جوشکاری و نقاشی انجام میدهم، اما هیچ کس نیست که به ما کار بدهد.
کرمرضا کاکایی از نورآباد لرستان به پل چوبی تهران آمده درباره وضعیت کاریاش میگوید: دو تا سه سال است، چند ماه پایانی سال را به تهران میآیم و دست خالی برمیگردم؛ الان یک ماه به تهران آمدهام تا کار کنم و پولش را برای خانوادهام ببرم، اما فقط یک روز سر کار رفتهام و آن هم ۵۰ هزار تومان اجرت گرفتم و فوراً برای خانوادهام، فرستادم.
چهار فرزند دارم و فقط برای زنده ماندن برایشان پول میفرستم و هیچ امکانات رفاهی دیگری نداریم.
همه فکر میکنند که تهران برای کارگران همانند بهشت است و دستگاه پول و چاپ اسکناس گذاشتهاند، اما یک روز هم به سختی سر کار رفتهام.
دولت که همیشه اعلام میکند به کارگران و اقشار ضعیف کمک میکنیم، حتی سبد کالا هم به ما ندادند
محمد نظری کارگر جوان هم از نورآباد لرستان به تهران آمده و درباره وضعیت زندگی خود میگوید: دانشجو هستم و برای اینکه پدرم بیکار شد، انصراف دادم و برای کمک خرجی خانوادهام، کار میکنم.
در یک ماه گذشته فقط ۲۵۰ هزار تومان کار کردهام که همه را برای خانواده، فرستادهام.
یکی دیگر از این کارگران که جوانی ۲٣ ساله است نمیخواهد نامش منتشر شود، اما درباره وضعیت خود میگوید قبل از اینکه به اینجا بیایم، در یک دانشکده نظامی تحصیل میکردم، اما با یکی از مسئولان دانشگاه به مشکل خوردم و به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، مجبورم کردند، انصراف دهم.
وی میگوید، از روزی که به میدان و گذر کارگران آمدهام، فقط ۱۵ هزار تومان درآمد داشتم و مأموران نیروی انتظامی هم هر روز صبح با کارگران بد رفتار میکنند و مانع از ایستادن آنها میشوند.
کارگرانی که زیر پل چوبی تهران ایستادهاند، انتظار زیادی از دولتمردان و سیاستگذاران اقتصادی ندارند، بلکه طبق قانون اساسی خواستار تأمین اشتغال و رفاه سرپناهی برای تأمین حداقلهای زندگی هستند.
|