یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

احزاب کمونیست، اتحادیه ی اروپا
و جنبش های چپ گرای «سیریزا» و «پودوموس»


امیرهوشنگ اطیابی


• متاسفانه مواضع سکتاریستی و تمامیت خواهانه ی احزاب کمونیست به تشکیل جبهه ی وسیعی از نیروی کار کمکی نمی کند. گویی ایستادن بر خاکستر فروپاشی، قدرتی جادویی و بی سابقه به آن ها اعطا کرده است که از هر اتحادی بی نیازشان می کند. اما جنبش مردمی راه خود را پیدا کرده است. تغییرات شگرفی به نفع ۹۹ درصدی ها در امریکای لاتین رخ داده است و در اروپا تازه در آغاز راهیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ بهمن ۱٣۹٣ -  ۱۴ فوريه ۲۰۱۵


احزاب کمونیست، اتحادیه ی اروپا و جنبش های چپگرای «سیریزا» و «پودموس» (1)

«شما حق دارید از فرزندانتان بخواهید که بر روی سنگ قبرتان بنویسند: حق همیشه با او بود، اما هرگز کسی او را درک نکرد!» (2) پابلو ایگلسیاس

مواضع احزاب کمونیست در مورد اتحادیه ی اروپا (3) و جنبش های چپ نوپا و گسترش یابنده ای مانند «سیریزا» در یونان و همتایش «پودِموس» در اسپانیا سکتاریستی، جزم گرایانه و انزواگرایانه بوده است و عملن به تفرقه در جبهه ی چپ دامن زده است. محور اصلی اختلاف رد یا قبول اتحادیه ی اروپا و یا جایگزینی تاکتیک مهار عملکرد مخرب سرمایه با استراتژی نابودی سرمایه داریست. در این زمینه مواضع حزب کمونیست یونان در مخالفت با «سیریزا» و رد اتحاد یا تشکیل جبهه ای (4) با آن عبرت آموز است. می توان به وضوح دید که در این رابطه و بخصوص در مورد مخالفت با پیوستن به اتحادیه ی اروپا و منطقه ی یورو، احزاب کمونیست با احزاب نژاد پرست، ناسیونالیست و یا راستگرا در یک جبهه قرار گرفته اند. این مواضع در میان مردم جذابیتی نداشته است و برای بسیاری ازچپگرایان هم هشدار دهنده بوده است.
با کمی دقت مشاهده می شود که نه تنها در یونان بلکه در کشورهای بسیار بزرگ تر اروپایی مانند فرانسه، حزب کمونیست همراه با «جبهه ی ملی فرانسه» به قانون اساسی اتحادیه ی اروپا «نه» می گوید (5). همچنین در انگلستان «حزب کمونیست بریتانیا» همانند «حزب ناسیونالیست بریتانیا» (6) مخالف پیوستن به اتحادیه ی اروپاست. تشکیل، تثبیت و گسترش اتحادیه ی اروپا جبری ناشی از تکامل سرمایه داری است و خواه ناخواه روی خواهد داد؛ مگر آنکه تاریخ تکامل سرمایه داری جهت عکس طی کند و اروپا پراکنده، کاملا تابع یا دنباله روی سرمایه داری امریکا شود و نقش خود بعنوان یک قطب پرقدرت سرمایه داری در رقابت با دیگر قطب ها را فراموش کند. اگر بخواهیم غلو کنیم، این مخالفت از جانب چپ مانند آن است که با بریکس - یا اتحادیه ی سرمایه داری های درحال توسعه ی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی- مخالفت شود. این مخالفت با چند قطبی شدن بیشتر جهان سرمایه داری و کاهش قدرت امپراتوری امریکاست. از سوی دیگر این مواضع با بنیاد اعتقادات چپ (تکامل صورت بندی های اقتصادی-اجتماعی) در تضاد است.
مخالفت با سرمایه داری از جایگاه کمک به رویکرد جامعه گرایانه (سوسیالیستی) مترقی است ولی مخالفت با تکامل جبری سرمایه داری ارتجاعی و ضدعلمی است؛ چپ به جای مقابله با تکامل سرمایه داری باید درصدد اتحاد نیروی کار در عرصه ی ملی، منطقه ای و جهانی باشد. اتحادی که برای مقابله با سرمایه داری و فاصله ی طبقاتی به شدت ژرف شونده ضروری و راهکار اصلی است. تشکیل اتحادیه ی اروپا و موفقیتش، خواه ناخواه، مرزبندی های ناسیونالیستی را کم رنگ می کند؛ نیروی کار کشورهای اروپایی را به یکدیگر پیوند می دهد؛ آگاهی فرامرزی اش را گسترش می دهد؛ و بنیاد اتحادش را مستحکم می کند. چه سرمایه داری و انحصارها بخواهند چه نخواهند، پیوستگی فرامرزی نیروی کار با تشکیل اتحادیه ی اروپا، همزاد است.
بسیاری از احزاب کمونیست بطور مزمن به کلیشه های جزمی-سنتی چسبیده اند بدون آنکه به تحلیل مشخص از شرایط مشخص تاریخی کنونی و بسیج توده ها بپردازند. این روش یعنی انزوای هرچه بیشتر رویکرد سوسیالیستی و قرارگرفتن در کنار ناسیونالیسم و راستگرایان افراطی در جبهه هایی مشخص. به عنوان مثال برخی احزاب کمونیست اروپا بیشتر در صدد حفظ امتیازات ویژه ی نیروی کار در درون مرزهای ملی کشورهای توسعه یافته ی خویش اند. امتیازهای ویژه ای که بافروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و پایان جنگ سرد بنیادش یکشبه فرو ریخت. ورود لشکر چندصد میلیونی نیروی کار تحصیل کرده و بیکار شده ی کشورهای شرق اروپا، روسیه و جمهوری های سابق اتحاد شوروی به بازار کار جهان سرمایه داری یکی از علل این تحول ناگهانی بود. نئولیبرالیسم هار، جهانی سازی و انتقال سرمایه به مناطق توسعه نیافته ازعلل دیگر بود. این تحولات شگرف، مبارزه برای حفظ امتیازات ویژه ی نیروی کار درون مرزهای ملی، بخصوص در جهان توسعه یافته را، محکوم به شکست و عقب نشینی های متوالی کرده است. شکاف طبقاتی در جهان توسعه یافته هیچگاه به این شدت نبوده است (7) و هنوز تا توقف گسترش فاصله طبقاتی راه بسیار است. مسلما بدون جهانی شدن مبارزه طبقاتی و بدون تشکیل جبهه ی هرچه گسترده تری میان ٩٩ درصدی ها، پایان دادن به فجایع جاری در جهان سرمایه داری امکان پذیر نیست. متاسفانه مواضع سکتاریستی و تمامیت خواهانه ی احزاب کمونیست به تشکیل جبهه ی وسیعی از نیروی کار کمکی نمی کند. گویی ایستادن بر خاکستر فروپاشی قدرتی جادویی و بی سابقه به آن ها اعطا کرده است که از هر اتحادی بی نیازشان می کند. اما جنبش مردمی راه خود را پیدا کرده است. تغییرات شگرفی به نفع ٩٩ درصدی ها در امریکای لاتین رخ داده است و در اروپا تازه در آغاز راهیم.
شکست اتحادیه ی اروپا در غیبت آلترناتیو سوسیالیستی، قبل از همه، آرزوی سرمایه داری امریکا بخصوص جناح راست آن است که برای تحقق آن هرچه بیشتر به انواع روش های افراطی و دخالت جویانه دست می زند. انگلستان، مانند سگ دست آموز امریکا و همچنین برای محافظت از آقایی نوستالژیک خود، نمی خواهد اتحادیه ی اروپا موفق شود و مانند وزنه ای عظیم به پای اتحادیه ی اروپا آویزان است. همچنین همه ی احزاب فاشیستی و ناسیونالیستی-افراطی اروپا به طور آشکار و پنهان از طرف محافظه کاران امریکایی حمایت می شوند. حتی یکی از این احزاب افراطی راست را نمی یابید که با اتحادیه ی اروپا موافق باشند.
فرض کنیم که احزاب کمونیست و در اینجا نسخه ی یونانی آن در سیاست ضد اتحادیه ی اروپایی خود کاملا محقند و درست عمل می کنند. چرا آن ها نمی توانند با چپ های دیگر جبهه ای تشکیل دهند و ضمن همراهی با آن ها سیاست خود را هم به میان مردم ببرند؟ آیا سیاست هایشان طوری نیست که هر اتحادی را ناممکن می کند؟ آیا از سوی دیگر روز به روز نیروی های خود را بیشتر از دست نمی دهند؟ آیا از جذب مردمی که در تمام سطوح درآمدی توسط سرمایه داری به شدت اغوا شده یا به بی تفاوتی مطلق رسیده اند عاجز نمانده اند؟ در بسیاری از کشورهای توسعه یافته ی سرمایه داری اکثریت مطلقی از رای دهندگان در انتخابات و دمکراسی های بورژوایی شرکت نمی کنند. حال اگر نیروهایی جوان، با جدایی از سنت جزم گرایانه ی چپ و با پشت کردن به سوسیال دمکراسیِ برده ی نئولیبرالیسم، با رویکردی متحد کننده، توده های منزوی و ناامید مردم را به میدان می آورد، آیا مستحق مخالفت، بی اعتنایی و سنگ اندازی احزاب «کمونیست» است؟ (8)
بدبختی نیروی کار در کشورهای توسعه یافته آن است که با معضل مزمن توسعه ی نامتعادل در جهان روبروست؛ همین معضل باعث ضعف روز افزون نیروی کار این کشورها، اتحادیه هایشان و همچنین سدی در راه حفظ امتیازاتشان بوده است. همین توسعه ی متعادل است که موتور متحرکه ی جهانی سازی است که جبری و تابع قانون تکامل سرمایه بوده است. همه ی صنایع کاربر به دنیای درحال توسعه و دارای ارتش میلیاردی نیروی کارِ بسیار ارزان منتقل شده و می شوند. این نه تنها هزینه ی تولید را به شکل تصاعدی کم می کند بلکه در عرصه ی فروش نیز سود های نجومی نصیب سرمایه می کند. عملن قلب تپنده ی جنبش کارگری از جهان توسعه یافته به جهان در حال توسعه ای منتقل شده است که شرایط نیروی کارِش شبیه دوران انقلاب صنعتی است. کافی است به کارخانه ها و کارگاه های چین، هندوستان، بنگلادش، ویتنام، تایلند، کامبوج و... نگاهی بیاندازیم. در چنین شرایطی، نیروی کارِ کشورهای توسعه یافته، بدون درک شرایط جهانی و منطقه ای، به هیچ وجه توان مقابله با سرمایه داری و حفظ امتیازات در درون مرزهای ملی خود را ندارد و روزبه روز بیشتر عقب می نشیند؛ مگر آنکه با نیروی کارِ جهانی شده متحد شده و در کشور خود از رویکردهای افراطی-سکتاریستی بپرهیزد. شرایط زندگی نیروی کار در جهان توسعه یافته عملن به سمت شرایط زندگی در جهان توسعه یابنده می رود- بدتر می شود. برای این نیروی کار بدیل سوسیالیستی و حتی بازگشت به دوران خوشِ رقابت با اردوگاه سوسیالیستی در شرایط کنونی رویایی بیش نخواهد بود. جبهه ی مبارزه ی کار و سرمایه در جهان توسعه یافته در بهترین حالت حفظ شرایط کنونی نیروی کار است و با تناسب قوای کنونی نگهداری سنگرهای کار بسیار دشوار است.
نقش جنبش هایی مانند «سیریزا» در یونان و «پودِموس» در اسپانیا آن است که هم بن بست احزاب کمونیست را شکسته اند و هم بن بست سوسیال دمکراسی تابع سرمایه را. این ها راهگشا، متحد کننده و به میدان آورنده ی توده های مردم بوده اند؛ ولی این جنبش ها نیاز به کار مداوم با مردم و آگاهگری هم دارند تا خود را با نیروهای مشابه در سراسر اروپا و جهان پیوند دهند، سدهای بزرگتری را بشکنند و مزایای بی پایان جامعه گرایی نسبت به منفعت طلبی خودخواهانه را تجربه کنند. در این زمینه همه ی نیروهای چپ ضمن حفظ، تبلیغ و محک زدن دیدگاه های خود می توانند به همگرایی روی آورده و جبهه ای متحد تشکیل دهند.

امیرهوشنگ اطیابی
٢۵ بهمن ماه ١٣٩٣ برابر با 14 فوریه 2015
 

1. این مقاله براساس مباحث مطرح شده در یکی از صفحات فیسبوکی و نظراتی که در یازدهم بهمن ماه داده بودم تنظیم شده است.
2. سخنان پابلو ایگلسیاس در اینجا: «سیاست رادیکال و هر انچه که در جنبش توده ای موثر است» ترجمه ای از فیلمی در یوتوب.
www.akhbar-rooz.com
3. به اینجا مراجعه کنید: حزب کمونیست یونان وانتخابات- گفتگوی گیورگیس مارینوس با روزنامه عصر جدید ارگان حزب کمونیست المان:
www.rahman-hatefi.net
«امروزه ٢٩ حزب در "ابتکار حزب های کمونیست وکارگری در راستای مطالعه و شرح موضوع های اروپایی و هماهنگ کردن فعالیت هایشان" همکاری می کنند. این ها حزب هایی هستند که عضو یا عضو کامل پی ای ال [حزب چپ اروپا] نیستند و بنای خود را بر سوسیالیسم علمی، اتحاد با چشم انداز جامعه ای بدون بهره کشی فرد از فرد، بدون فقر، عدالت اجتماعی و جنگ های امپریالیستی قرار داده اند. هم زمان ما تعهد آشکاری به مبارزه با اتحادیه اروپا داریم. اتحادیه اروپا گزینه سرمایه است و اقدام هایی را که مطلوب انحصارهاست ترویج و ویژگی های آن را بعنوان یک بلوک اقتصادی، سیاسی و نظامی امپریالیستی که علیه منافع طبقه کارگر، و لایه های مردمی است تقویت می کند. اتحادیه اروپا تسلیحات نظامی خود را افزایش و استبداد و سرکوب دولتی را تقویت می نماید. ما به حق هر ملتی برای گزینش راه رشد مستقل خود، از جمله حق خروج از وابستگی چند سطحی در اتحادیه اروپا و ناتو، و نیز حق انتخاب سوسیالیسم باور داریم.»
4. به مقاله ی «بیانیه دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان دیمتریس کوتسامپاس در باره نتیجه انتخابات 25 ژانویه 2015»:
www.rahman-hatefi.net
«حزب کمونیست یونان اعلام کرده است که ترکیب جدید پارلمان و تشکیل دولت سیریزا -خواه به تنهایی یا در دولت ائتلافی- مسیر طی شده: خیابان یک طرفه اتحادیه اروپا، سرسپردگی به سرمایه بزرگ، انحصارها، اتحادیه اروپا و ناتو را با پی آمدهای منفی برای مردم وکشور ما دنبال خواهد کرد. بار دیگر مردم بهای این گزینش ها را خواهند پرداخت.»
همچنین به مقاله ی «حزب کمونیست یونان وانتخابات- گفتگوی گیورگیس مارینوس با روزنامه عصر جدید ارگان حزب کمونیست المان»:
www.rahman-hatefi.net
«هر دو حزب اصلی که بر سر آن که کدام یک دولت آینده را تشکیل خواهند داد (حزب دموکراتیک نوین و سیریزا) مبارزه می کنند، سرسپرده اتحادیه اروپا هستند... انتظار آن که خط سیاسی هوادار مردم از سوی دولت سیریزا اجرایی خواهد شد نمی تواند وجود داشته باشد. سیریزا به یک حزب سوسیال دموکرات تبدیل شده است. زندگی نشان داده است که "دولت های چپ" هم در یونان و هم در اروپا، به "پلی" برای سیاست های دست راستی تبدیل می شوند...»
«آن چه مردم باید انجام دهند ایجاد پیش شرط هایی در جامعه برای هموار کردن راه برای فسخ یک جانبه بدهی، خروج یونان از اتحادیه اروپا وناتو، و ایجاد اقتصادی است که بر مبنای نیازهای مردم و نه سود آوری سرمایه عمل کند. این امر مستلزم قدرت کارگری-مردمی است. به هم آوری جنبش کارگری-مردمی پیش شرط این حرکت، و نیز تشکیل اتحاد خلق طبقه کارگر با سایر لایه های مردمی، امری است که می تواند از طریق تقویت قاطع حزب کمونیست یونان رخ دهد.»

و به این مقاله ی نامه ی مردم ارگان حزب توده ایران « رأی‌دهندگان یونانی آمادهٔ چرخشی بر ضد سیاست‌هایِ ریاضتی‌اند»:
www.tudehpartyiran.org
«حزب کمونیست یونان، به‌درستی، مطرح می‌کند که در چارچوبِ سرمایه‌داری نمی‌توان تغییرهای کلیدی و ماهوی در شرایط اقتصادی یونان به‌وجود آورد. رفقای رهبری حزب کمونیست یونان در موضعگیری های رسمی منتشر شده اساساٌ هرگونه راه حلی را در چارچوب ادامه عضویت اتحادیه اروپا و بازپرداخت بدهی ها مردود شمرده اند و هرگونه احتمال پیوستن به دولت چپ به رهبری "سیریزا" را صریحاٌ رد کرده اند.»
«رفیق "الیسئوس واگناس"، مسئول شعبه روابط بین المللی حزب ...عنوان می کند: "در چنین شرایطی "حزب کمونیست یونان" قاطعانه اعلام کرد که ما با یک بحران کل سیستم مواجه هستیم که راه حل آن در گسستن و جداشدن از اتحادیه های امپریالیستی اتحادیه اروپا و ناتو می باشد و اعمال مالکیت عمومی بر ایزار تولید و ساختمان یک اقتصاد و جامعه دیگر که تمرکز آن بر ارضاء نیازهای مردم باشد و نه کسب سود."   
برنامه ی "حزب کمونیست یونان" دربردارندهٔ خروج سریع این کشور از اتحادیه اروپا و حوزهٔ سیستم واحد پولی یورو است ... "حزب کمونیست یونان"....امکانِ هرگونه ائتلافی را با "سیریزا" برای تشکیل دولت متمایل به چپ در یونان- درصورت کسبِ آرای کافی- را رد کرده است.
لازم به ذکر است که مواضع حزب فاشیستی «فجر طلایی» و همچنین سایر احزاب راست همانند حزب کمونیست یونان ضد اتحادیه ی اروپا و طرفدار خروج کامل از آن است.
5. در رفراندوم قانون اساسی اتحادیه ی اروپا حزب کمونیست با حزب نژادپرست و راست افراطی «جبهه ی ملی» (National Front) و احزاب راست «گلیست» و «جنبش برای فرانسه» (Movement for France) در یک جبهه رای «نه» مبارزه کردند.
6. در برنامه حزب کمونیست بریتانیا (Communist Party of Britain) آمده است:
communist-party.org.uk
«مخالفت با همه ی کام ها به سمت یک ایالات متحده ی نظامی و سرمایه داری انحصاری اروپا بعلاوه ی قانون اساسی اتحادیه اروپا، اصلاح قانون کار اتحادیه اروپا و مجموعه ی رهنمودهای خدمات و بازار در اتحادیه ی اروپا »
در سیاست های رسمی اعلام شده ی حزب ناسیونالیست بریتانیا (British National Party) در رابطه با اروپا می خوانیم:
www.bnp.org.uk
«- دولت حزب ناسیونالیست بریتانیا با قاطعیت با ارز واحد اروپایی مخالف است...
- دولت حزب ناسیونالیست بریتانیا از اتحادیه ی اروپا خارج خواهد شد.»
7. به ترجمه ای از گزارش بنیاد خیریه ی آکسفام در مورد تقسیم ثروت در جهان امروز مراجعه کنید.
www.akhbar-rooz.com
8. حزب «سیریزا» در یونان برای آنکه بتواند اکثریت لازم در پارلمان را برای تشکیل دولت به دست آورد تنها به دو کرسی نیاز داشت. با امتناع حزب کمونیست از اتحاد، «سیریزا» ناچار شد با یک حزب کوچک «یونانی های مستقل» از احزاب راست ائتلاف کند و وزارت دفاع را به آن ها بسپارد. برای نمونه به اینجا مراجعه کنید.
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست