یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دشمنی لیبرالیسم با سوسیالیسم - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣۹٣ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۵


بی گمان زمینه و ضرورت آغاز لیبرالیسم و آزادی خواهی را نمی توان جز محصول فاکتورهای خفقان، تفتیش عقاید، سرکوب آزادی های مدنی، اقتدار ولنگار مسیحیت از یکسو، از سوی دیگر همچنین زور مفرط شاهان ستمگر، ایستائی ساختار کهنه ی اراده گرائی و ناچار گذر از پایه و پایانه ی دوران اقتصاد پیشاسرمایه داری ندانست؛ و بطبع الزام حرکت به سود و سوی دگرگونی های همه جانبه نشناخت. الزام تاریخی ایکه، در عرصه های علمی و عملی محبوس در یک چهارچوب تنگ، مسلط و ناکارآمدِ آریستوکراسی ها دچار گشته بود. لیبرالیسم یا همان نیاز و محرکِ جابجائی ایکه به مرور در بطن و متن اجتماع هوشیار، فکور و فرهیختگانِ سرخورده آن روزگاران به تدریج راه یافت و هسته ی اندیشه ورزی و دخالتگری علیه ارتجاع و کردنکشی شاهان در این لایه به تدریج مهیا گشت. اهرمی که برای آنها، ظرف لیبرالیسم و اراده ی چندقطبی کردن سیاست، بهترین راه چاره بود تا به مقابله برای رهائی از فساد و زور دربار و توامان مقاومت در برابر تحمیق دین و سوء استفاده از دستگاه متنفذ واتیکان را متصور و میسر می توانست کرد. چراکه در همه عرصه های سیاسی اقتصادی فرهنگی و...، تنها یک قطب سیاسی و یا گاها دوسویه منشأ و مبدأ اجرای همه ی امور و پشتگرمی قانونی همه آنها بوده و تصویب و پیشبرد وظایف و اهداف نیز، همیشه در ظروف زیر سلطه ی شاه و یا همکاری و ائتلاف با پاپ ها متمرکز شده بوده است.

در آن مقطع شاهان در هموندی با واتیکان چه در غرب و یا شرق اروپا قدرت بی انتها، بی پاسخ و مطلقا یگانه تصمیم گیرندگان آغازین و پایانی برای همه امور زمانه ی خود بوده و اغلب با هم مطامع و منافع مشترک داشته اند. یعنی حفظ سرکردگی نظام شاهان، پاپ ها و کاردینال ها پیوسته ایجاب می کرده است که آنها در همبستگی و پشتیبانی از بقای سروری همدیگر، به نام خدا و سایه او شاه به شدت علیه هر خواست مترقی، دانش زمینی، بیولوژیک، کشف علوم پایه، فیزیک، نجوم، جنبش های اصلاحگرایانه دینی مدنی، هر خواست اراده ی سیاسی چندقطبی و غیرمتمرکز و یا هر پدیده ی نوئی که اصول منجمد آنان را زیر پرسش َبرد ایستادگی کرده و علیه مخالفان همدست و یکصدا عمل کرده و بوده اند. تناقض و تعارض منافع یک گروه کوچک با اکثریتی که به دلیل وجود روابط خودکامگی، اقتدار فردی، تمرکز کامل دانش عصر و علوم بشری در دست دستگاه کلیسا، و بنا بر این یکجانبه گرائی سیاست، اقتصاد و دانش زیر دخل و تصرف و بهره وری یکسویه و فوق متمرکز شاه ها و پاپ ها محدود بوده است، تضاد سازش ناپذیری که پایه و بنای لیبرالیسم را اندک اندک در اراده ی تحول جوی و به اصطلاح خبرگان، نجبا و اشرافیت ناراضی و متمول آن برهه تحریک کرده بود.

در چهار قرن پیشین یا تا قرن نوزدهم موتور و مولد اصلی جنبش لیبرالیسم به علت محدویت ابزار روشنگری، آگاهی رسانی و آموزش حقوق شهروندی، تنها معطوف به نیروی بالائی و متمولی بوده است که از یکسو به دلیل حضور در عرصه های دانش و علوم، آموزش و کسب آنها، فرصت تحقیق علمی، بررسی تاریخی و کشف نارسائی ها و امکان گذر از ایستائی ها و شکنندگی های جوامع مختلف را می شناخت و با ابزار "آگاهی تاریخی خود" به مرور مدعی دخالتگری در همه ی امور و خصوصا عرصه ی سیاستگذاری حکومتی شد؛ از سوی دیگر، همین نیرو از سرکوب و سکون توانائی قشری و ارزشی خویش توسط اراده شاهان، کلیسای کاتولیک و متمولان وابسته ی آنان به شدت آزرده بوده و به دنبال استقلال سیاسی شخصی از آنها می گشته است.

رشد آگاهی، تأمین امور اصالت فردگرائی (اندویدوآلیسم)، تقویت تعارض اصالت وجودگرائی، (اگزیستانسیالیسم) در مسیر حفظ هویت و تشدید برخورد منافعش با ساختار حکومت های زورگو و مطلقگرای شاه ها و یا علیه پاپ های خودرای واتیکان، این عناصر اعتراض فردی و وجودی و سازنده به ایجاد چنددستگی ها و در نتیجه به پراکندگی ها نیروهای بالائی وفادار به شاه و باورمند به کاتولیسم آسیب و دامن زد و همچنین به شکل جسورانه و بی سابقه ای به مواضع خلل ناپذیر و مستحکم شاه ها، پاپ ها و بعدها دیگر مذاهب منشعب مسیحیت منطقه ای حمله کرد و پیاپی از حوزه خواست آزادیخواهی فردی و وجودی به حاکمان زمان ضربه زد و آنان را تضعیف و ناتوان کرد. روندی که در راستای خود به اعتراض و تصادم ویرانگر میان منافع فردی و گروهی با شاه ها و پاپ ها فراروئید و سرانجام به پیدائی پروتستانیسم و چنددستگی در مسیحیت رشد کرد و هدایت شد و سرآخر نیز به پشتگرمی و بلوغ همان روشنگری ها و افشاگری ها، رونسانس در قرن پانزدهم پدید آمد و رویکرد های متفاوت به دانش و جامعه ی رنگین بشری که در دوران قرون وسطی محدود، زندانی و گرفتار شده بود؛ انجامید.

بنا بر این می بایست با شفافیت گفت که مشی فلسفی، هدف سیاسی و نگاه اقتصادی لیبرالیسم کهنه و نئولیبرالیسم، از گذشته تا کنون یکسان و ثابت مانده و برای احقاق سهم سیاسی اشرافِ ناراضی و روشنفکران لایه های بالائی و مرفه و علیه منافع و مصلحت اکثریت مردمان کار و فرودستان بوده و همچنان هست و خواسته های سیاسی فرهنگی آن با وجود ایجاد دریچه های تنفسی اما، بیشتر حول تأمین مطالبه های خصوصی فردی ست و نه تعمیم موازی دمکراسی سیاسی همراه با دمکراسی اقتصادی و حفظ منافع مشترک جمعی، نه تنها تکوین نیافته وعمدتا فراطبقاتی است، بلکه هنوز هم وعده هایش بر بالای سر توده های بی پناه ریاکارانه و بی شرمانه استوار ایستاده است.

پس باید چنین گفت که این دید و طرح های ولنگ و واز بیش از چهارصد ساله ی لیبرالیسم، علاوه بر ستیز آشکار با انقلاب و اراده ی اجتماعی برای ایجاد دگرگونی های کلان، که هرگز آنرا برنمی تابد، همزمان او به رد اقتصاد سیاسی پرداخته، و با شناخت و تعریف غلط و تبلیغ نادرست از تناقض های تاریخی ساختارهای تاکنونی، به دشمنی مستقیم علیه استقلال سیاسی طبقه ی کارگر به عنوان نیروی پیشبرنده ی تاریخ بر می خیزد. لیبرالیسم نو همچون کهنه تنها در صورتی می تواند در یک جامعه شکل گیرد که آن جامعه ی طبقاتی ضرورتا می باید ناهمگون و متضاد و علیه منافع مشترک ساخته شده باشد و ناچار با بهره کشی های غیراخلاقی انسان از انسان به سود طبقه ی سرمایه سالار و حفظ سرکردگی سیاسی اقتصادی آنان موافق و قابل پیاده شدن باشد. این فرقه گرائی منحط و ظاهرسازی لیبرالیسم تنها تا پیدائی مارکسیسم تازه نفس و فریبنده بود.

لیبرالیسم تناقضی ذهنی و ساختاری با جامعه ای رنگین و متفاوت و به شدت ناخوان و ناسازگاری است که هردو مدل کهنه و نواش می خواهد برابری فردی و سیاسی را بدون ایجاد برابری های جمعی، طبقاتی و کلان اقتصادی به شکل افلاطونی و یا لیبرالی در جوامع متلاطم و رودرروی هم با دمکراسی بورژوائی و فدرالیستی راست تعدیل کند و طرح های نئولیبرالیسم را با یاری دولت های منتخب سرمایه و لیبرال دمکرات، چنان جا بیندازد که مصیبت های موجود و کمرشکن مالی سیاسی و نارسائی های آموزشی فرهنگی بهداشتی و کمبودهای گسترده ی کنونی در جوامع ناآرام و ستیزه جو فراموش شود و چپاوگری سرمایه خود را به نام آزادیخواهی لیبرالی و دمکراسی سیاسی سازشکارانه و مسالمت جویانه در دل اقتصاد و سیاست گلوبال به سادگی حل کند. در حالیکه هر روزه و همچنان جنگ و جنون و نسل کشی، بنیادگرائی و گردنکشی امپریالیست ها به سرکردگی آمریکای جنایتکار بیداد می کند، هزارها کودک روزانه از گرسنگی می میرند و ناگزیری برای انقلاب اجتماعی طبقاتی و نبرد کار علیه سرمایه بیش از هر زمانی برای انسان ستم سهم اجتناب ناپذبر شده و اخلاقا پشتیبانی لیبرالیسم را می طلبد، امری واقعی و حیاتی ایکه هرگز مقبول لیبرالیسم قرارنگرفته و نخواهد گرفت که هیچ؛ بلکه اصل سازش ناپذیری (آنتاگونیزم) کار و سرمایه نیز، عملا توسط نئولیبرالیست های وطنی و جهانی تمسخر و به سود سرمایه ی گلوبال تحریف و خفه می شود. همین گمراه سازی ها دشمن سوسیالیسم و عدالت خواهی ست و مانع هر تحول لازم، بنیادی، تاریخی و عموم بشری بوده و می باشد.

این آزادی های بی نان و پوچ و اختیارهای لیبرالی یکسویه برای اکثریت جامعه بشری و مردم ایران که نان و کار و سرپناه کافی ندارد، جز فریب، تحقیر و تحریف از عدالت خواهی ِلازم نام شایسته ی دیگری ندارد. ایده های دهان پرکن لیبرالیسم عمدتا و پیوسته متوجه لایه ها و قشرهای مرفه بالائی بوده و همچنان هست و سده ها به دور از شناخت واقعیت های تلخ جوامع طبقاتی گذشته و موجود، با مردم زیر ستم ادیان و سرمایه سالاران سرتاسر تاریخ بیگانه مانده و ناتوان از کشف نارسائی های اجتماعی سیاسی اقتصادی در جازده و مانده است و اساسا لیبرالیسم انحراف و درخواستی فرصت طلبانه در حوزه ی برابری انسان های آزاد در عرصه سیاسی ست و نه برابری های اجتناب ناپذیر اقتصادی! ناگزیر عنصر دشمنی لیبرالیسم و لیبرال ها تافته ی بیگانه با منافع کارمزدان و تهدیدستان بوده و همچنان مانده است و اراده گرایانه و بدون حمایت از عدالت خواهی از موضع راستِ گلوبال علیه چپ مردمی کارگری با تمانم کینه و تنگ چشمی مبارزه حقارت بار می کند؛ فلسفه ایکه تضاد طبقاتی و رودرروئی قهرناک منافع طبقات را پدیده ای ذاتی برای شکوفائی انسان های نابرابر می داند و به تبع آن نابرابری های کلان موجود اقتصادی و سیاسی را دینامیسم رشد و رقابت برای فردای بهتر اتوپیائی معرفی کنند. این به راستی چندش آور است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست