چرا خاتمی؟- اردشیر قلندری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣۰ بهمن ۱٣۹٣ -
۱۹ فوريه ۲۰۱۵
پس از کودتای ۱٣٨٨ و تبعات این کودتا ، حصر رهبران جنبش سبز، آزار و شکنجه دستگیر شدگان در تظاهرات، رویارویی بین رژیم و مردم زحمتکش ایران به اوج خود رسید. مردم بار دیگر از انسجام خود در مسیردگرگونسازی پی برده، رژیم به عاقبت فروپاشی خود اندیشید. در همین راستا، دیکتاتور ایران نیز در صدد حل معما، جهت افزایش تداوم و مشروعیت دستگاه پرداخت. عربده کشیهای توخالی دولت "محبوب" همراه با عوامفریبی و دروغهای بی پروا، مد روز گشت، لازم به یادآوریست، که در هیچ برهه ای از تاریخ کشور دولت مردان تا این میزان دروغگو نبوده اند، دروغ یکی از ستوان های پایدار حفظ رژیم گشته، و دردناک تر از آن مردم نیز به دروغهای حکومت بی تفاوت شده اند. فشارهای امریکا به رژیم در راستای باز چینی سیاست های خود در خاور میانه و بسیاری مساله بنیادی دیگر در غالب تحریمات بیشتر تبیین گشت، کمر رژیم خم شد. ورود روحانی به عرصه انتخابات در واقع، مرحمی برای درمان رژیم شد. دولت "تدبیر و امید" اینک قریب به دوسال است که زمام امور کشور را در اختیار دارد. در این مدت، گرگهای درون رژیم همچنان یکدیگر را می درند، هیچگونه طرح های برونرفتی از مشکلات ارائه نشده، مذاکرات با غرب و آمریکا، در ظاهر امر پیشرفت گسترده ای نداشته، تورم نیر از کاهش درخوری محروم ماند، روند فروش موسسات دولتی به بخش خصوصی گسترده تر گشته، تولید داخلی در دوران سرخوردگی وسیع قرار گرفته، کوتاه سخن، رژیم در شرایط حاضر هیچ نوش داروی برای درمان دردهای اقتصادی- اجتماعی ندارد.
از طرفی نیز بجرعت می توان گفت، که در کل حیات جمهوری اسلامی پس از انقلاب بهمن ۵۷، همه سیاستهای کلان در کشور از نوعی "سیاست مهندسی" بر اوضاع برخوردار بوده است. سیاستهای مهندسی امور، از آمدن و رفتنهای جناح های مختلف همگی، در راستای پیاده سازی نسخه های سازمانها و نهادهای پولی- نئولیبرالیستی صورت گرفت، که تبعات آن اینک، بوضوع در همه شئون اجتماعی- اقتصادی کشور قابل رویت می باشد. رژیم در هیچیک از عرصه های مدیریت کشور نسخه ایرانی جهت حل معضلات ارائه نکرده است. آنچه که تا به امروز انجام گرفته، نسخه های خانمان برانداز نهادهای پولی- اعتباری جهان غارتگران است.
در دوران ریاست جمهوری اقای خاتمی که به دروان اصلاحات معروف شد، بغیر از برخی افشاکریهای سیاسی، تحولات اقتصادی که تاثیر چشمگیری بر بهبودی شرایط زندگی زحمتکشان کشور داشته باشد، دیده نشد. تازه سرکوبی اعتراضات جنبش های دانشجویی نیز در همین زمان، زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی شدت گرفت. لازم به یاد آوری ایست که دولت آقای خاتمی نیز نسخه ملی در راستای برونرفت از معضلات اقتصادی مطرح نکرده، سیاستهای نئولییرالی نهادهای جهانی با پیگری اجراء گردید.
پس از دوران سیه روزی اقتصاد کشور و دوران سیاه اختلاس ها در زمامداری آقای احمدی نژاد "دولت محبوب ولی فقیه"، که رژیم شدیدا در فقدان مشروعیت غرق گردید، چند هدف عمده در دستور کار روز قرار گرفت، که بنحو احسن اجراء گردید. ورود آقای روحانی، در واقع، همان سوپاپ امنیت رژیم در راستای تداوم، و اجرای آنچه که از اذهان مردم مخفی بود: علنی سازی روابط با "شیطان بزرگ" به تبع، کاهش فشار تحریمات؛ کشاندن رای دهندگان به پای صندوقهای رای، طبیعتا، مشروعیت یافتن در مذاکرات آتی با غرب به سرکردگی آمریکا، و از این طریق فراهم سازی امکان بازی در منطقه، در راستای سیاستهای کلان غرب و آمریکا در منطقه بودند. آقای روحانی با کمی بیش از ۱٨ میلیون رای، در بهترین حالت مجری سیاستهای سپاه- ولی فقیه می باشد. یعنی میشود گفت، که هدف عمده ورود روحانی علنی نمودن توافقات پشت پرده بدور از چشم بوده، روحانی این خویشکاری بزرگ را تقبل کرده، تا میدانی برای فریب مردم، همزمان تداوم و مشروعیت رژیم، تا چند سال آینده را یافته باشد.
در عرصه بازی های مهندسی شده، مردم اینکه به نقش مخرب حاکمان ایران اسلامی پی برده، مشکل بتوان با چهره های ناآشنایی همچون روحانی در آتی آنان را سرگرم نمود. از این روی، بنظر میرسد، از هم اینک، یک بازی بسیار خطرناک دیگر برای آینده ایران در حال اجراء باشد!. تردیدی نیست، سیاستهای مهندسی شده تازه ای در انتخابات آتی مجلس، جهت کنترل، ایجاد جوی مطیع، بی خواصیت اتخاذ گردد. در چنین حالتی چمشگری آقای خاتمی مورد قبول نیست، از هم اینک، باید راه چاره ای در راستای مطیع سازی، قابل پیش بینی بودن ایشان، اتخاذ گردد.
موضوع دیگر اینست، که آقای خاتمی، در حقیقت امر، پس از سال ۱٣٨٨ نقش چشمگیر و گسترده ای در آگاه سازی ، آنچه که در ایران میگذرد ، مگر بصورت کنایه، نه سیخ بسوزد، نه کباب نداشته است، از طرفی در شرایطی که قسمتی از اصلاح طلبان درعمل به آلت دست سیاستهای کلان سپاه – ولی فقیه تبدیل گشته اند، همچنان به مماشات، فیتیله کشی در راستای تداوم رژیم ولی فقیه ادامه میدهد. در چنین شرایطی، ممنوع البیان و حضور کردن ایشان چرا و با چه اهدافی توسط برخی نمایندگان طرح می گردد؟. چه چیزی در پشت پرده میگذرد، که مردم سزاوار دانستن آن نمی باشند؟. از طرفی، چرا آقای حداد عادل، نماینده جبهه پایداری در مجلس، به این مساله در جلسهای با حضور تعدادی از فعالین گروه موسوم به جبهه پایداری، نسبت به درخواست تعدادی دیگر از نمایندگان برای ممنوعالبیان شدن سید محمد خاتمی شدیدا انتقاد می کند؟. چرا آقای انصاری راد " ممنوعالخروج و ممنوعالبیان سیدمحمدخاتمی در مغایرت با ایجاد وحدت و همبستگی در کشور است. حضور خاتمی در عرصه فرهنگ و سیاست به ثبات نظام کمک میکند... من متوجه روح و متن این درخواست نمیشوم اما ظاهر این تذکر بسیار شگفتانگیز است"، چرا نماینده مردم نیشابور در مجلس ششم با اشاره به خدمات سیدمحمد خاتمی به کشور و نظام که تصریح کرد: "چطور میشود فردی مانند آقای خاتمی که سمبل و شاخص فرهنگ، اخلاق، مدارا و قانونگرایی است و مخلصانه و مجاهدانه از اسلام، جمهوری اسلامی و انقلاب دفاع کرده است و زبان و بیانش را اهل فرهنگ و خردمندان میپسندند و میپذیرند و به آن احترام میگذارند، ممنوعالبیان شود"، با ذکر خدمات وی در تداوم رژیم معترض میشود؟. البته، تا به این لحظه، شخصیت های دیگرهنوز عکس العمل نشان نداده اند. و از سویی نیز می توان تصور کرد، که این نمونه ها هنوز آغاز واکنش هاست، موج اصلی از راه نرسیده است.
از طرفی، سکوت ضمنی آقای خاتمی، در برخورد به بسیاری از مساله چگونه است؟، آیا ایشان هم به صف اصلاح طلبان زرد پیوسته، نقشی را در آینده عهده دار شده اند؟؟؟. آیا برنامه ای در راستای انتخابات آتی مجلس در مورد ایشان در حال اجراء ست؟. ده ها پرسش دیگر نیز در همین راستا، بروز می کند، که باید پاسخی برای آنها یافت.
از طرفی، نیز سکوت آقای خاتمی در بسیاری از موارد، امکان بررسی اهداف و برنامه های آتی ایشان را نمی دهد، اعتقاد ایشان به اصل ولایت فقیه که مسبب همه مشکلات و معضلات کشور در زمینه های مختلف، از نوع کش ندادنها، پراتیس (ممانعت) در فرا روئیدن جامعه به سوی تحولاتی ژرفتر موضوع دیگری است که اعتماد به ایشان بعنوان نماینده حقیقی مطالبات اقتصادی- اجتماعی مردم، را سلب می نماید.
سیاست های آقای خاتمی در مورد حصر رهبران جنبش سبز، صریح و روشن آنطور که شایسته، یک اصلاح طلب حقیقی که منافع و مطالبات مردم را در الویت داشته باشد، نیست. ایشان هنوز همان شیوه طرد شده و شکست خورده، مماشات در بالا را در راستای اهداف استراتژی خود قرار داده، روزنه تغییرات اساسی در روند اندیشه های آقای خاتمی محسوس نمی باشد. معلوم نیست، ایشان با آنهاست یا با اینها، اینک، کاملا واضع و روشن است، که سپاه – ولی فقیه، خواستار ادامه حصر بوده، و آزادی رهبران جنبش سبز، در شرایط موجود به رویای تحقق نیافتنی ایرانیان تبدیل می گردد.
با گریز بخش وسیعی از نمایندگان اصلاحات به سوی رژیم، و به تبع آن، دوری جستن از منافع و مطالبات طبقه کارگر و مردم زحمتکش، اقشار گوناگون کشور گشته است. جنبش سبز در بالا دچار کشمکش و در پائین در آرزوی تحولات نشسته است. در چنین شرایطی، آنچه که در الویت قرار می گیرد، تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری، طرد کامل ساختارهای ولایی است، که نیروهای مترقی، وطن پرست، گروه ها و شخصیت های مخالف استبداد ولایی در داخل رژیم است، که بی تردید چنین شخصیت ها و نیروهایی در داخل رژیم وجود دارند، از آنجایی که جبهه مدیریت اعتراضات موجود نیست منفعل مانده اند، در حال حاضر تنها جبهه واحد ضد دیکتاتوری می تواند، راه را جهت استقرار دولتی ملی-دموکراتیک هموار سازد.
۱٨ فوریه ۲۰۱۵
|