•
کجا جا گذاشتم؟
حواسم به جا نبود،
قشقرقی به گنبد جمجمه پژواکی لاینقطع داشت.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ اسفند ۱٣۹٣ -
۲۰ فوريه ۲۰۱۵
کجا جا گذاشتم؟
حواسم به جا نبود،
قشقرقی به گنبد جمجمه پژواکی لاینقطع داشت.
□□
کسی ز زیر بافت های تفته ی مغزم
به نام می خوانَدَم:
پیر و اندُهگین-
سربی ِ صوتِ بمی است
ماسیده به تارهای نفس تنگی اش غبارِ خسته ی ایّام.
□□
من چیزی را به جا گذاشتم
حواسم همه پرتِ ازدحامی از شتاب بود و کابوس؛
مگرم تقلّای زیستن مجالی برای تأمل گذارد؟
□□
ما جملگی بر آتش لاخ ِ جاده
تابوت خویش را به جُلجُتای مقدّر
به دوش می کشیم انگار.
به کجا می بری ام بدین سان سرآسیمه،
های
ای لایزالی تکرارهای مکرر به لحظه های تجرّد
درنگی،
درنگی
خدای را
اینم نخستین تجربه در سفری سرسام گونه بود،
و در فواصل فرصت
چیزی را به ظلام راه کوره
جایی به جا گذاشتم.
زنجیرِ ناگزیر را
بگسل ز طوق ِ گردنم
ای جبّارِ جبر
زنجیرهای زنگی ناگزیر را
آه...
□□□
و جاده در قفای ما
در غباری ِ غفلت ز نقشه محو می شود
و من می دانم اکنون...
می دانم که چیزهایی را در آن یگانه گذاره
به جا گذارده بودم.
□□□
تیبوران- ۹ جولای ۲۰۰۴
|