برگشت نفوذ و یا قدرت به مرحله مبهم
فرخ نعمت پور
•
تنها عنصری که بشیوه جدی می توانست بر قدرت هر دم رو به افزایش ایران در عراق لگام بزند، تقویت حضور سنی ها بود. اما جالب اینجا بود که تقویت حضور و نقش سنی ها در عراق بمثابه تقویت حضور ترکیه و عربستان سعودی هم بود. یعنی اینکه مهار سه قدرت منطقه ای (ایران، عربستان سعودی و ترکیه و البته هر کدام به درجاتی)، در خود حاوی سیاستهای پارادوکسال بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۴ اسفند ۱٣۹٣ -
۲٣ فوريه ۲۰۱۵
قرن بیست و یکم که با بلندپروازیهای نئوکانهای آمریکائی، حمله آنان به خاورمیانه و رویای آنان برای تغییر نقشه جغرافیای سیاسی منطقه آغاز شد، هنوز چند سالی از پیروزیهای برق آسای آنان نگذشته، وارد فاز دیگری شد که تا حدود زیادی متمایز از دوران اولیه بود. با شروع جنگهای داخلی، باز شدن دست دولتهای منطقه در اعمال نفوذ در کشورهای مورد حمله واقع شده، و محدودیت کشور یا کشورهای اشغالگر در کنترل اوضاع، وضع بطورکلی خلاف آن راهی را رفت که تدارک دیده شده بود.
این فاز جدید که نهایتا شکست نئوکانها را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رقم زد، بدنبال خود نیروهائی را در این کشور بر سر قدرت آورد که با فاصله گرفتن از سیاست نئوکانها، رویای بازسازی موقعیت بشدت در تنگنا قرار گرفته شده ایالات متحده آمریکا را در سر داشتند. دولت جدید با فاصله گرفتن از سیاست دخالت نظامی مستمر، خروج نیروهای خود از منطقه، انتقال تمرکز از خاورمیانه به شرق دور، سعی کرد بار سنگین بودجههای نظامی را از روی شانههای اقتصاد بحران زده خود بردارد، و به این ترتیب کشور را از چنبره مشکلات عدیده برهاند.
اما آیا تغییر قدرت در این سالها در آمریکا به منزله گذاشتن نقطه پایان قطعی بر سیاست نئوکانها در منطقه خاورمیانه بود؟ در نگاه اولیه و در جواب چنین پرسشی باید گفت که منطق حکم می کند که دولت جدید علیرغم فاصله گرفتنهای معین، می بایست عمدتا به تثبیت دستاوردهای نظامی از طریق سیاسی و دیپلماسی اقدام می نمود، و این یعنی قرار گرفتن در پروسه های سیاسی ای که گاها به معنای معامله با همان نیروهائی بود که نئوکانها خواب راندن آنان را از قدرت می دیدند، و این چنین خاورمیانه وارد فاز بسیار پیچیده تری از گذشته شد.
اما درست در هنگامه چنین وضعیتی، موضوع نفوذ کشورهای منطقه با برخوردار گردیدن از موقعیت روبه افزون خویش، بشدت مناسبات کلاسیکی قدرت در منطقه را به چالش کشید، و این امر نه تنها در قدرت گیری بیشتر ایران، بلکه در باز شدن بیشتر دست دولتهای ترکیه و عربستان سعودی هم خود را نشان داد. افتادن قدرت حزب بعث در عراق که به معنای به سه تبدیل شدن چهار قدرت رقیب منطقه ای بود از لحاظ کیفی موضع سه کشور باقیمانده را تقویت کرد. دولت آمریکا که به یمن دخالت خود در عراق، دولت آینده این کشور را بیشتر از هر کشور دیگری منطقا متمایل به خود پیش بینی می کرد، با رسیدن سهم شیر به ایران و نفوذ بیشتر ترکیه و قدرت گیری عربستان سعودی می بایست چاره ای دیگر می اندیشید. بویژه آنکه تقویت روند درگیریهای لفظی میان ترکیه و اسرائیل می توانست جایگاه اسرائیل را در منطقه از آنچه که بود ضعیفتر کند، یعنی کشوری که هنوز اولویت اصلی را در جایگاه سیاست خارجی آمریکا در منطقه خاورمیانه داراست. و باز در این میان با وارد شدن ترکیه به موضوع نفت کردستان عراق که می توانست به منزله عنصر دیگری در موضوع حساس نفت در سطح جهانی باشد، آمریکا را بیش از پیش نگران ساخت.
ولی امکانات آمریکا برای مهار قدرت رو به فزونی بویژه ایران در عراق چه بود؟ تنها عنصری که بشیوه جدی می توانست بر قدرت هر دم رو به افزایش ایران در عراق لگام بزند، تقویت حضور سنی ها بود. اما جالب اینجا بود که تقویت حضور و نقش سنی ها در عراق بمثابه تقویت حضور ترکیه و عربستان سعودی هم بود. یعنی اینکه مهار سه قدرت منطقه ای (ایران، عربستان سعودی و ترکیه و البته هر کدام به درجاتی)، در خود حاوی سیاستهای پارادوکسال بود. اما اگر دقیقتر به کل صحنه نگاه کنیم، می بینیم که با درگیر شدن این کشورها در جنگ کنونی عراق، عملا امکان نفوذ منطقهای آنان به علت جنگ وارد یک فاز مبهم شده است که می توان آنرا "وارد شدن نفوذ به مرحله مبهم" نامگذاری کرد. به واقع به علت شروع و ادامه جنگی که در آن همه طرفهای رقیب درگیرند (جنگی هنوز بدون پیروزی)، امر نفوذ این کشورها به جای مرحله تثبیت، وارد مرحله دستیابی به نفوذ شده است. و این چنین جنگ کنونی، کشورهای مهم منطقه خاورمیانه را از درو آنچه که فکر می کردند کاشتهاند، دور ساخته است.
زیرنویس:
ـ باید دقت داشت که آنگاه صحبت از نفوذ عربستان می باشد، بیشتر باید به قدرت گیری بیشتر این کشور در سطح منطقهای به علت ساقط شدن رژیم بعث در عراق نظر داشت و نه نفوذ آن در عراق.
|