جهتگیری فعالان و تشکلهای صنفی موجود نسبت به مطالبات معلمان
جعفر ابراهیمی
•
بیشک به ثمر نشستن مطالبات معلمان درگرو پیوند خوردن با مطالبات سایر فرودستان جامعه مانند کارگران و پرستاران محقق خواهد شد. هوشیاری و حمایت کارگران از مطالبات معلمان در این راستا ستودنی است و این حمایت میتواند نقطه عطفی در راستای پیوند طبقات فرودست جامعه باشد و به تحقق مطالبات زحمتکشان کمک نماید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٨ اسفند ۱٣۹٣ -
۲۷ فوريه ۲۰۱۵
فعالان صنفی و تشکلهایی که تحت هر عنوان از دولت حسن روحانی در راستای دفاع از حقوق معلمان حمایت کردند و در ستاد فرهنگیان وی بهصورت فعالانه، با شعار تغییر وضعیت آموزش و معلمان در ایران حضور داشتند، امروز به سهم خود باید پاسخگو اوضاع نابسامان آموزش ایران باشند. اگر با این پیشفرض خوشبینانه به این مسئله نگاه کنیم که آنان صادقانه به دنبال تغییر وضعیت موجود بودهاند این تشکلها و فعالان صنفی امروز بایستی صادقانه سمتوسوی خود را برای حلِ مسائل آموزشی ایران و تغییر وضعیت معلمان مشخص نمایند. برای حل این مسائل دو سو بیشتر وجود ندارد نیروهایی که میخواهند بینابینی عمل نمایند در اصل آب به آسیب سمتی میریزند که در تعادل قوا دست بالا را دارند. یعنی خواسته یا ناخواسته به سمت دولت و منافعِ بلوکهای قدرت و ثروت جهتگیری کردهاند هرچند بر عملکرد خود نام تعامل/ حمایت همراه با انتقاد یا هر اسم فریبنده دیگری را بگذارند.
اما دو سوی این جهتگیری چیست و به کدام سمت است؟ و چرا در شرایط کنونی نمیتوان از یک فضای چندقطبی برای تعامل و کنشگری استفاده نمود؟ در این یادداشت میکوشم دوقطبی را مشخص نمایم که یکی عامل انباشت مطالبات و تبعیض علیه معلمان است که همان ساختار نظام آموزشی است و قطب مقابل را که حقوق صنفی و انسانی خود را مطالبه میکند یعنی بدنه معلمان در سراسر ایران، این دو قطب دو جهتگیری را برای فعالان و تشکلهای موجود رقم میزنند.
جهت اول/ نظام آموزشی و بلوکهای قدرت و ثروت منتفع از این نظام: مسبب و علتالعلل مشکلات و معضلات آموزش در ایران ریشهای ساختاری دارد این معضلات و بحرانها که دارای ریشههای ساختاری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند در ساختار نظام آموزشی ایران عینیت یافته و ماده شده است[1] و نظام آموزشی به خاطر ساختار بسته و غیر دموکراتیک نهتنها قادر به حل مشکلات نیست بلکه باعث انباشت مطالبات شده است. این مشکلات ساختاری مربوط به دوره دوساله اخیر نیست و به دوره 8 ساله احمدینژاد نیز نمیتوان آن را تقلیل داد.
برخی فعالان و تشکلهای بهاصطلاح صنفی معلمان[2] یا از درک این موضوع عاجزند و یا به خاطر برخورداری از برخی رانتها و موقعیتها، بین مطالبات معلمان و دلبستگی به نظام آموزشی و باندهای منتفع در این سیستم نمیخواهند/نمیتوانند جانب مطالبات برحق معلمان را بگیرند این دسته تحت عناوین و الفاظ مختلف دست به فرافکنی میزنند تا به هر نحو ممکن تعادل قوا در عرصه سیاسی به سود باند موردنظرشان تغییر پیدا نماید و از نام معلمان برای دستیابی به خواستهای خود استفاده میکنند و حتی مسیر حرکتهای آگاهانه و برحق معلمان را به اشکال مختلف سد مینمایند. و با ارائه تحلیلهای یکسویه از قبیل اینکه: مسبب شرایط فعلی فقط احمدینژاد است و اعتراضات معلمان دولت تدبیر و امید را تضعیف خواهد نمود و معلمان نباید مورد سوءاستفاده گروههای مخالف دولت قرار گیرند... میکوشند معلمان را از پیگیری مطالبات منصرف نمایند.
برخی نیز پا را فراتر گذاشته گویی خود آیینه تمام نمای یک معلم آگاه و ایده آل هستند در توصیف خود از درک معلمان نسبت به شرایط موجود، به معلمان توهین میکنند و معلمان را انسانهایی با ذهن سادهای که ابعاد مسائل را نمیبینند و افق دیدشان کوتاه است و ضعف آگاهی آنان موجب سوءاستفاده جریانهای سیاسی میشود توصیف میکنند.
ازقضا این افراد به خاطر جادهصافکنی برای سیاستهای دولت از رانتهای ویژه رسانهای نیز برای ترویج ایدههای خود برخوردارند و عملاً با استفاده از امکانات مالی و لجستیکی باندهای قدرت و ثروت میکوشند جنس مطالبات و نوع اعتراضات را در راستای حفظ شرایط نابرابر موجود حفظ نمایند و میکوشند تضادها، چالشها مسائل اصلی را با فرعی نمودن بهصورت وارونه جلوه دهند.
در پاسخ به این افراد و جریانات باید گفت معلمان هم نسبت به مطالبات خودآگاهی دارند و همتوان پیشبرد آن را دارند و بهانه سوءاستفاده برخی جریانات بهانهای نخنما شده است که همواره ادامه جریانات سیاسی در بین معلمان به آن دامن زدهاند. بهعنوان نمونه در مقابل اعتراضات و مطالبات معلمان در دوره سیطره خط امامیهای دیروز و مشارکتی/کارگزارانی آن روزها بر مجلس ششم و دولت موسوم به اصلاحات، حامیان این جریانات سیاسی در بین معلمان این خطِ مشخص را پیش میبردند که اعتراضات توسط اقتدارگرایان و مخالفان اصلاحات جهتدهی میشود. جالب اینکه در اعتراضات سالهای 85 و 86 نیز حامیان احمدینژاد اعتراضات مقابل مجلس را توطئهای از جانب باند مغلوب اصلاحطلبان ارزیابی میکردند که میخواهند جلوی مهرورزی! دولت را سد نماید. و طنز ماجرای امروز هم در همین استدلال پوشالی حامیان دولت موسوم به تدبیر و امید است که اعتراضات برحق امروز معلمان را میخواهند با اشکال گوناگون به مخالفین دولت منتسب نمایند. از این منظر یکی از موانع موجود در مسیر تحقق مطالبات در هر دوره همین تشکلها و افراد وابسته به باندهای قدرت، بوده و هستند. که برای عنصر آگاهی معلمان کمترین ارزشی قائل نیستند.
در شرایطی که معلمان برای احقاق حقوق خود از تمام مکانیزم های موجود به نحوی دموکراتیک و بهدوراز جنجال استفاده میکنند این تشکلها با سیاسی کردن مطالبات، با برچسب و هشدار نسبت سوءاستفاده مخالفان دولت، میخواهند این حرکتهای بهحق را منحرف نمایند. بهراستی اگر چنان است که این تشکلها و نمایندگانشان ادعا میکنند، اگر این دولت وزیری از جنس معلمان دارد و به مشاور وزیری مینازند که بر خواسته از تشکلهاست پس بفرمایید این گوی و این میدان، از دولت محبوبتان بخواهید دستمزد معلمان را برای یک زندگی شرافتمندانه بالاتر از خط فقر قرار دهد، نرخ افزایش دستمزدها را بالاتر از نرخ تورم واقعی قرار دهد، مدرسه فروشی و خصوصیسازی آموزش را متوقف کند، بودجه موجود را بهصورت عادلانه به مناطق محروم تخصیص دهد و ساختار نابرابر نظام آموزشی را اصلاح کند و ... تا بهانه سوءاستفاده جریانات مُغرض رویکرد اعتدال منتفی گردد.
متأسفانه در طول عمر دولت یازدهم معدود فعالانی بودند که صادقانه با این موضوع برخورد نمودند و رویکرد خود نسبت به دولت روحانی را تغییر دادند و بجای جهتگیری به سمت نظام آموزشی و توجیه ناکارآمدی آن به سمت بدنه معلمان قدم برداشتند.
جهت دوم/ تلاش برای نزدیکی به بدنه معلمان و اتحاد و انسجام پیرامون مطالبات مشخص و معین : در مقابل گروه اولی که به سمت منافع رانتی و شخصی خود حرکت نمودند، معلمان، فعالان و برخی تشکلهای صنفی نیز وجود دارند که در یک سال اخیر هر چه در توان داشتند برای تحقق مطالبات بکار گرفتند افرادی که صادقانه بااینکه به دولت روحانی رأی داده بودند به انتقاد و مرزبندی اقدام نمودند، زوایای پنهان و آشکار معضلات و بحرانهای نظام آموزشی را کاویدند و ضمن استفاده از هر ابزاری برای بیان عقاید خود بر اصول انسانی و حقوق یک زندگی شرافتمندانه برای معلمان پافشاری نمودند.
این افراد به خاطر نوع دیدگاه و اصولی که دارند به اشکال مختلف سانسور و بایکوت شدند و طبیعی است در دنیایی که رسانهها پیشقراولان شکلدهی و مدیریت افکار عمومی هستند این افراد نسبت به گروه اول از توان و حمایت رسانهای و مالی مناسبی برخوردار نبودند تا ایدههایشان بهتر دیده شود. اما ما به ازای این نداشتهها این معلمان خواستههای واقعی و طبقاتی معلمان را نمایندگی میکنند که از مسئله دستمزد تا آموزش کیفی و برابر را در برمیگیرد.البته این نگرش و رویکرد به خاطر فقدان سازماندهی و تشکل یابی در قالب یک تشکل صنفی مستقل نتوانسته است دیدگاه خود را بهصورت سراسری منتشر نماید. همچنین در برخی تشکلهای صنفی که از استقلال نسبی برخوردارند این دیدگاه نتوانسته دست بالا را در تعیین خطمشیها و برنامهریزیها پیدا نماید.
تحلیل دوقطبی فوق از منظرِ نگارنده از فضای کنشگران و فعالان صنفی معلمان یک تحلیل ذهنی نیست، و مبتنی بر فضای عینی و ملموس جامعه ایران است زیرا فضای عمومی جامعه طبقاتی ایران بنابر شواهد موجود به سمت دوقطبی شدن بیشتر درحرکت است.در یکسوی جامعه، قطب و طبقهای قرار دارد که منابع ثروت و قدرت را در انحصار دارد این طبقه فرادست بعد از جنگ با انباشت سرمایه از طرق مختلف ازجمله برخورداری از یک اقتصاد رانتی و در سایه سیاستهای تعدیل و با تهاجم به دستمزد زحمتکشان وضعیت خود را بعد از جنگ تثبیت نمود و در تمام دوره خاتمی موقعیت مسلط خود را از دست نداد، اگرچه با برآمدن یک طبقه فرادست غارتگر اموال عمومی در دوره 8 ساله احمدینژاد معادلات رأس هرم باندهای قدرت و ثروت به هم ریخت اما این مسئله از دو قطبی شدن بیشتر فضای عمومی جامعه نکاست. چراکه متأثر از سیاست این دولتها، بینواسازی گسترده طبقات فرودست و تهاجم به حقوق و دستمزد آنان در قالب سیاستهای دست راستی از دوره هاشمی تا روحانی ادامه یافت و تا به امروزهرگز متوقف نشده است.
در یک چنین فضای دوقطبی افراد و جریانات نمیتوانند مستقل از موقعیت طبقاتی وصنفی خود جهتگیری نمایند و تشکلها و فعالان صنفی منتسب به معلمان نیز خارج از این قانونمندی نیستند لذا طبیعی است کسانی که به نام جریانات منتسب به معلمان، هم میخواهند از منافع نزدیکی به باندهای قدرت و ثروت در نظام آموزشی بهرهمند گردند و هم نمایندگی مطالبات معلمان را داشته باشند عملاً آب در هاون میکوبند و در تحلیل نهایی عملکرد این افراد به سود ساختارِ مسلط خواهد بود چراکه در شرایط فعلی تعادل قوا به سود جریان و باندهای قدرت و ثروت است نه کنشگران و فعالان صنفی مستقل که به منافع واقعی معلمان میاندیشند.
عنصر آگاهی در معلمان به مرحلهای رسیده است که نمیتوان جلوی مطالبات بر حق و انسانی معلمان را سد نمود این آگاهی اگر به مرحله اتحاد عمل حول خواستههای مشخص برسد و به تشکل یابی صنفی مستقل[3] منتهی گردد بیشک تعادل قوای موجود در سپهر آموزشی ایران به سود نیروهای مترقی تغییر خواهد نمود در یک چنین شرایطی دُکان جادهصافکنها تخته خواهد شد و نظام آموزشی چارهای جز تن دادن به تغییر ندارد.البته تحقق مطالبات انسانی و برحق معلمان بدین سادگی نیست، در مقابل جبهه منسجم جادهصافکنهای سیاستهای نئولیبرالی و موافقان حفظ وضع موجود قرار دارند که از تمام ابزار خود برای متوقف کردن حرکت بالنده معلمان استفاده خواهند نمود.
بیشک به ثمر نشستن مطالبات معلمان درگرو پیوند خوردن با مطالبات سایر فرودستان جامعه مانند کارگران و پرستاران محقق خواهد شد. هوشیاری و حمایت کارگران از مطالبات معلمان در این راستا ستودنی است و این حمایت میتواند نقطه عطفی در راستای پیوند طبقات فرودست جامعه باشد و به تحقق مطالبات زحمتکشان کمک نماید. بیشک تحقق این مطالبات در سایه ایمان به هدف، استقامت در مسیر و امید به آینده میسر خواهد شد.
* جعفر ابراهیمی - معلم
1.برای مطالعه موانع ساختاری در نظام آموزشی در راستای عدم تشکل یابی صنفی مستقل معلمان به آدرس زیر مراجعه نمایید:
bield.info
2.برای آشنایی با طیفبندی تشکلهای موجود به مقاله زیر مراجعه نمایید:
bield.info
3.برای مطالعه ویژگیهای تشکل صنفی مستقل به آدرس زیر مراجعه نمایید:
bield.info
|