•
در بهتی جاودانه
آیینه تیره بود
خورشید مرده بود
و ماه
سرخ و تبآلود
آتش گرفته بود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۵ آبان ۱٣٨۵ -
۶ نوامبر ۲۰۰۶
نیلوفر کبود که آمد
نرمیی گلوی پر طراوت و صافش
هنوز
عطر خوش بوسه و شبنم داشت
و صداش
حیرتا! صداش،
در برزخی غریب
تنبور پر ترانهی باران بود.
او سایهوار
همچون ترنمی از آه
در اضطراب نفس گیر صد نگاه
از من عبور کرد.
آن سو تََرَک
نیلوفر کبود
در بُهت و جهل و سنگ
در خاک و آه و درد
در دودی از تنفس مسموم
پژمرد.
نیلوفر کبود
در زیر بارشی از خون و سنگ
مرد.
در بهتی جاودانه
آیینه تیره بود
خورشید مرده بود
و ماه
سرخ و تبآلود
آتش گرفته بود.
نیلوفر کبود
چونان نسیمی
که بگذرد از گیسوان بید،
آرام و رام و سبک،
از من عبور کرد
و جهان
بیرنگ و بیفروز
در موجی از حریر گریزان اشگ
پنهان شد.
* سروده بالا پیش از این در مجموعه اشعار "رنگین کمان در زمهریر" نوشته خسرو باقرپور درج شده است
|