رانده شدگان از بیت الرژیم، اصلاح طلبان و هاشمی - مازیار شکوری گیل چالان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ اسفند ۱٣۹٣ -
۱۲ مارس ۲۰۱۵
شاید این اولین بار بود که رفاقت جای خود را به رقابت داده بود تا جنگ بر سر تصاحب ریاست مجلس خبرگان نمودی دگرگونه نسبت به دفعات پیشین به خود بگیرد. اخبار درز کرده از وضعیت جسمانی علی خامنه ای جدال بر سر لاشه های قدرت را قوت بخشیده است. از خصایص این جنگ قدرت همان بس که فقط در درون چارچوب های نظام ولایت فقیه معنی یافته و قابلیت ادراک را حمل مینماید. صف بندی حامیان بیت رهبری با عنوان اصول گرایان از یک سو و هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان همچنان دل در گرو قدرت در سوی دیگر میدان این فیلم نامه را تحریر نمود. خبرها پیرامون جدال اخیر بیش از پیش میتواند به بازخوانی و رمزگشایی اسرار درون حکومتی ها بیانجامد. اخبار منتشر شده حکایت از آن داشت که اصلاح طلبان حکومتی همچنان دل در گرو مسند نشینی هاشمی رفسنجانی داشته اند. در همین سیاق بود که اخبار مبنی بر احساس تکلیف از سوی هاشمی، دعوت نامه خصوصی بیش از چهل عضو خبرگان، پیام مصطفی تاج زاده به هاشمی مبنی بر ایستادگی در برابر باند مصباح و جنتی در انتخابات هیئت رئیسه و تحلیل هایی مبنی بر گسست و شکاف در اردوی اصولگرایان مجلس خبرگان بر خروجی رسانه های اصلاح طلب رقاصی نمود. اما این ها همه شکست هاشمی رفسنجانی در مصاف با محمد یزدی را در این جدال به همراه داشت. از این جهت نوشتار کنونی بر آن است تا به تحلیل و بررسی شکست هاشمی رفسنجانی و پیروزی اصولگرایان در تصاحب ریاست مجلس خبرگان بپردازد.
اول: اعلام دعوت نامه خصوصی بیش از چهل تن از اعضای مجلس خبرگان به هاشمی رفسنجانی مبنی بر کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست این مجلس که از سوی سایت جماران وابسته به آیت الله موسوی بجنوردی منتشر شد مسلم از صحت برخوردار بوده است. گرچه متن این دعوتنامه خصوصی اسامی امضا کنندگان آن تا کنون در صندوقچه اسرار محفوظ مانده است. اما به راستی اگر بیش از چهل تن از اعضای خبرگان چنین نامه ای را خطاب به هاشمی رفسنجانی مکتوب داشته اند چگونه در انتخابات ریاست این مجلس به او رأی نداده اند؟؟؟ با توجه به تعداد اعضای مجلس خبرگان اگر فقط چهل تن رأی خود را به گلدان هاشمی می انداختند او اکنون میباید ریاست این مجلس را تصاحب مینمود. پس چرا و چگونه او به جای اینکه اکنون در جایگاه فاتح جلوس نموده باشد در جایگاه ورشکسته قرار گرفته است؟؟؟ آنچه بعید نیست و بالعکس بسیار قریب است اینکه مکتوب نمودن چنین نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی از مکر عریض و طویل بیت رهبری حکایت دارد. گویا علی خامنه ای بر آن است تا پروژه حذف هاشمی را با تحقیر های پیاپی به سرانجام رساند. تناقض ما بین تعداد امضا های دعوتنامه مذکور با آرای مأخوذه هاشمی دقیقا نشان از آن دارد که دیکتاتور فقیه قصد آن نموده که شیطنت خود را به رخ هاشمی و دل دادگان به او کشیده و با دعوتنامه ای این چنین امید وار کننده و آرایی آنچنان نا امید کننده به صورت بی ریش او و با ریش و ته ریش حامیانش بخندد.
دوم: مصطفی تاجزاده از محبوسین اصلاح طلب در پیامی که توسط همسرش منتشر شده بود شرایط کشور را حساس خوانده و عنوان کرده بود:
«نگذارید به گروگان گرفته شدن پرونده مهدی هم نباشید. حداکثر مدتی به زندان می آید و آب دیده می شود و برمی گردد . . . شرایط کشور بسیار حساس است و خبرگان انتخابی جز ریاست شما ندارند . . . گذارید تا فرد مورد نظر آقای جنتی و مصباح ریاست خبرگان را به دست گیرد»
متأسفانه تناقض های آشکار در پیام این زندانی سیاسی اظهر من الشمس است.
الف: تاج زاده از یک سو از به گروگان در آمدن مهدی هاشمی در چنگال دیکتاتوری فقیه سخن رانده و از دیگر سو هاشمی را نوید میدهد که با توجه به شرایط حساس کشور خبرگان انتخابی جز او برای تصدی ریاست مجلس خبرگان ندارند. اگر دیکتاتوری فقیه فرزند هاشمی را گروگان گرفته است آیا بار معنایی آن جز این است که دیکتاتور مصمم به حذف تمام عیار هاشمی رفسنجانی از قاموس جمهوری اسلامی ست؟؟؟ از دیگر سو این پرسش به اذهان خطور میکند که آیا مجلس خبرگان از استقلال رأی و عمل برخوردار است که در چنین شرایطی بر خلاف رأی و نظر دیکتاتور فقیه به تقابل با خواست او برخواسته و هاشمی رفسنجانی را به عنوان ریاست مجلس خبرگان برگزیند؟؟؟ اگر دیکتاتوری فقیه بازی گام به گام در جهت حذف هاشمی از ساخت قدرت طرح ریزی و عملیاتی مینماید مسلم از ابزارهایی چند از جمله خبرگان نیز سود جسته و می جوید.
ب: تاج زاده در این تحلیل به قطع و یقین مدعی شده بود که خبرگان انتخابی جز هاشمی برای ریاست خبرگان ندارد. اما اکنون نتیجه شمارش آرای اعضای مجلس خبرگان حکایت از شکست هاشمی و پیروزی کاندیدای مورد نظر مصباح و جنتی داشته و دارد. اما اینکه تاج زاده چگونه به چنین تحلیل بی پایه و اساسی دست یافته است جای بسی تعجب است. بی شک ایشان که در ساختار رژیم ولایت فقیه مدت زمانی در مصدر برخی امور بوده و با شخصیت هایی حشر و نشر نزدیک داشته میباید ساختار حکومت ولایی را ادراک نموده باشد. اما چگونه است که وی با تمام این حال و احوال به اینچنین تحلیل قمر در عقربی دست یازیده است؟؟؟ پنداری ایشان و همراهانشان بر آنند با کتمان واقعیت ها همچنان مسائل و بحران ها را در چارچوب نظام ولایی و از زاویه نگاه به قدرت برای بازگشت به قدرت تحلیل نمایند.
سوم: رویه حذف در نظام دیکتاتوری فقیه از همان روزهای آغازین به سنت و سیره ای شوم مبدل گشته و تا بدان جا پیش رفته و خواهد رفت که هیچگاه فضای سیاسی را خالی از حذف نخواهیم دید. همانگونه که تا کنون هم روزی و روزگاری نبوده که در تقویم آن محذوف و محذوفان جدید الحذفی به چشم نخورده باشند. حذف ها از مرحوم آیه الله لاهوتی، صادق قطب زاده، سید ابوالحسن بنی صدر، مرحوم منتظری و نهضت آزادی تا سینه چاکان خط امامی همچون آیه الله موسوی خوئینی ها و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همواره به روئیت رسیده اند. ماشین حذف اکنون هم به گونه ای وحشتناک اما قابل باور به حذف خودی ها پرداخته و می پردازد. اما صد عجب اینکه، هاشمی و اصلاح طلبان چگونه به این مهم باورمند نشده اند؟؟؟ اصلاح طلبان از خانواده رژیم به بیرون خانه تارانده شده اند. دیکتاتور فقیه اینان را فتنه نامیده است. این واژه از ادبیات مذهبی به ادبیات سیاسی راه یافته و اکنون از پرکاربرد ترین واژگان جهت تکفیر اصلاح طلبان میباشد. ولایت ظلم و جور حتی اصلاح طلبان را به صفت میکروب سیاسی موصوف کرده است. واقعا این عزیزان که بسیاری از آنان در زندان های نظام دوران کهولت را سپری میکنند به این مهم آگاه نمی باشند؟؟؟ اصلاح طلبان با نگاه به سنت و تجربه جمهوری اسلامی میباید به نیکی دریابند که دیگر هرگز در بیت الرژیم به رویشان گشوده نخواهد شد.
چهارم: اصلاح طلبان از بام تا شام به دنبال کلید داری میباشند که باری دیگر در بیت الرژیم را به رویشان گشوده و به هر نحو ممکن و مقدور آنها را وارد بیت الرژیم نماید تا باری دیگر اهل الرژیم حساب آیند. اینبار هم در پی هاشمی رفسنجانی دوان بودند که شاید دستشان را گرفته و آنها را به این ویرانه داخل نماید. تجربه مواجهه دیکتاتور فقیه با حضرت ایشان به شفافیت تمام نشان از آن دارد که تصمیم خلل ناپذیر ولایت ظلم بر حذف تمام و کمال هاشمی از قاموس رژیم ولایی بوده و میباشد. دیکتاتور فقیه در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار آنچنان به تحقیر هاشمی بر آمد که عاقبت او همچون یتیمی بی پناه گفت شکایت به خدا می برد. رژیم سنگر به سنگر هاشمی را حذف کرده است. او دیگر حق امامت موقت نماز جمعه تهران را ندارد. دانشگاه آزاد با فتوای خلاف فقهی دیکتاتور فقیه از یدش خارج شد. اینبار هم در اولین انتخابات رقابتی به انتخابات رفاقتی بر سر تصاحب ریاست خبرگان اینچنین هاشمی را تحقیر نمود. بسی محل تعجب است که اصلاح طلبان و تاج زاده چگونه در بازی ورود به بیت الرژیم به هاشمی چشم دوخته اند. گویی قرار بر آن است کوری عصا کش کور دگر شود. پنداشتی اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی تا کنون در درون ساخت قدرت حضور نداشته اند و اصلا درز و دالان های بیت الرژیم را نمی شناسند. اگر هاشمی و اصلاح طلبان کمی از توهم خارج شوند و جسورانه با واقعیت رویارو شوند به خوبی در خواهند یافت که حرف آخر دیکتاتور فقیه در سرمقاله سیزدهم همین ماه با عنوان "از کجا به کجا" از کیهان شریعتمداری ابلاغ شد. حتی مبتدیان سیاسی هم بر این امر واقفند که کیهان و سرمقاله های شریعتمداری موضع رسمی بیت الرژیم و انعکاس مستقیم صوت دیکتاور فقیه بوده و میباشد. مگر سعید امامی در بازجویی ها به گوش متهمین نمیخواند که کیهان مواضع رسمی بیت الرژیم است؟؟؟ مگر شریعتمداری در این سرمقاله فاش نگفت هاشمی دیگر استوانه نظام نیست؟؟؟ شریعتمداری در این سرمقاله گفت:
«قابل انکار نیست که آیتالله هاشمی رفسنجانی امروز با رفسنجانی دهههای اول انقلاب تفاوت فراوانی دارد. ایشان دیگر به عنوان یکی از استوانههای نظام شناخته نمیشود، بلکه جایگاه پیشین خود را - به هر علت از دست داده است و از سکوی بلند شخصیت سیاست ساز و استوانه نظام به عضویت یک گروه سیاسی تنزل یافته است»
مگر حسین بازجو در این سرمقاله کلماتی گزنده همچون " سخیف"، "بی پایه"، "عوامانه"، " کودکانه"، " همسو با اقدامات وطنفروشانه" را در توصیف و تحلیل رفتار هاشمی بکار نبست؟؟؟ واقعا تاج زاده و اصلاح طلبان به مسئله حذف هاشمی از بیت الرژیم آگاه نیستند که میخواهند از او جهت ورود به جمع اهل الرژیم مدد بجویند؟؟؟ واقعا هاشمی رفسنجانی که در گذشته ای نزدیک از استوانه های بیت الرژیم بوده خبر از بی خانمان شدن خود ندارد که طبق روال به آغوش تحقیر شدن می غلطد؟؟؟
پنجم: اصلاح طلبان حکومتی که روزگاری از اهل الرژیم بودند باید به خوبی آگاه باشند که عمود کاخ جمهوری اسلامی اصل ولایت فقیه بوده و میباشد. آنها اگر دچار نسیان نشده باشند باید در یاد داشته باشند که در ادبیات ولایی، ولی ظلم و جور در هاله ای از قداست کذایی پیچیده است. با این وصف هر که حتی، آیت الله شیخ یوسف صانعی هم که انسانی وارسته میباشد بر سریر ولایت تکیه زند میباید سنت ها را بجا آورده و سیره ظلم و جور و فریب را جاری سازد. چرا که میراث دار ولی قبلی خواهد بود و لاجرم میباید در همان مسیر طی طریق نماید. همانگونه که خامنه ای بالجبر پا در طریق خمینی نهاد. مسلم پس از خامنه ای سخنان و فرامین او میباید همچون فرامین خمینی مکتوب و مجلد شود. در این صورت تخطی از اوامر و نواهی خامنه ای برای میراث دار او ناممکن میباشد. از این زاویه نیک آن است اصلاح طلبان در پی جایگزین دیکتاتور فقیه نباشند و در صدد حذف کامل آن بر آیند.
ششم: حجه الاسلام قدرت الله علی خانی مشاور پارلمانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در اظهار نظری پیرامون کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای تصاحب ریاست مجلس خبرگان عنوان داشته بود:
« آیت الله هاشمی هر گاه احساس تکلیف کند اقدامی را انجام خواهد داد و برای انتخاب رئیس مجلس خبرگان نیز بر این اساس حضور خواهد یافت»
اینکه هاشمی رفسنجانی بر چه مبنا احساس تکلیف میکند یا کرده به کناری بماند. اما با توجه به اینکه اصلاح طلبان و هاشمی از قاموس بیت الرژیم حذف شده اند هاشمی در چه مورد باید احساس تکلیف کند تا کفاره گناهانش باشد؟؟؟ تاج زاده بجای اینکه از او بخواهد تا در شرایط حساس کنونی کاندیدای ریاست خبرگان شود باید از او چه بخواهد و او را بدان ترغیب نماید؟؟؟
هاشمی رفسنجانی همیشه در مصدر قدرت بوده. هاشمی از بانیان و معمار ویرانی های کشور است. او گنجینه اسرار مگوی جمهوری اسلامیست. رد پای او در هر کوی برزن بیت الرژیم به چشم می آید. از کودتای خرداد سال شصت تا ترور های میکنوس و قتل های زنجیره ای. اما هاشمی تا کنون به انبوه سئوالات در پرده مانده تاریخ بیت الرژیم پاسخ نگفته است. بهتر آن است که تاج زاده به هاشمی پیغام دهد تا به جای احساس تکلیف در کاندیداتوری ریاست خبرگان از گروگان گرفته شدن مهدی هراس نداشته باشد و اسرار مگو را بازگو کند. هنوز که هنوز است هاشمی در خاطرات منتشره اش از چگونگی قتل مرحوم آیت الله لاهوتی، اعدام های سال شصت و هفت، قتل های زنجیره ای، ترور های برون مرزی مانند میکنوس هیچ نگفته است.
|