سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گفت‌وگویی‌ با دکتر مجدالدین‌ کیوانی، مترجم و استاد دانشگاه‌
نجوائی‌ در آستانه‌ شنیدن‌


عرفان قانعی فرد


• ترجمه‌ فعالیتی‌ است‌ که‌ عمدتاً در بستر زبان‌ و از طریق‌ زبان ‌صورت‌ می‌گیرد. هرچه‌ شما با این‌ وسیله‌ (که‌ شامل‌ دو زبان‌ است‌) آشناتر باشید، روح‌ و طرز کار آن‌ را بدانید و از چم‌ و خم‌ و ظرایف‌ و زوایای‌ آن‌ آگاه‌تر باشید در موضع‌ محکم‌تری‌ برای‌ انجام‌ ترجمه‌ خواهید بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ آبان ۱٣٨۵ -  ٨ نوامبر ۲۰۰۶


 
دوست‌ ارجمند یکبار دیده‌، آقای‌ قانعی‌فرد
با سلام‌ و درود و تشکر از نامه‌ مهرآمیزتان‌ ـ مورخ‌ ۲۴/۴/۷۵، از اینکه‌نتوانستم‌ پاسخ‌ پرسشهایتان‌ را تا قبل‌ از ۱۵ مرداد بدهم‌ پوزش‌ می‌خواهم‌. کارهایم‌ جوری‌ است‌ که‌ نمی‌توانم‌ تا تاریخی‌ که‌ شما تعیین‌کرده‌ بودید، پاسختان‌ را بدهم‌، حال‌ این‌ من‌ و این‌ جواب‌ نامه‌ شما!
اولاً از لطف‌ بسیارتان‌ در حق‌ اینجانب‌ سپاسگزارم‌. خوشحالم‌ که‌ گفتگودرباره‌ مرحوم‌ میرعلایی‌ را پسندیده‌اید. در ثانی‌ از اینکه‌ این‌ قدر به‌ ترجمه‌علاقه‌ نشان‌ می‌دهید جای‌ مسرّت‌ و تشکر است‌. امیدوارم‌ در راهی‌ که‌ آغازکرده‌اید موفق‌ باشید، به‌ شرط‌ آنکه‌ در ضمن‌ این‌ کاری‌ مفید از درس‌ و کتاب‌ وتقویت‌ بنیه‌ دو زبان‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ لحظه‌ای‌ غافل‌ نشوید، چه‌ با این‌ همه‌شوروشوقی‌ که‌ در شما نسبت‌ به‌ ترجمه‌ می‌بینم‌، شایسته‌ است‌ که‌ خود روزی‌یکی‌ از مترجمان‌ چیره‌دست‌ واقعی‌ شوید و این‌ چیز با یافتن‌ چیرگی‌ بر این‌ دوزبان‌ حاصل‌.
من‌ سعی‌ می‌کنم‌ به‌ پرسش‌های‌ شما حتی‌الامکان‌پاسخ‌ دهم‌ ولی‌ پاسخ‌های‌ مرا لطفاً به‌ عنوان‌ «مصاحبه‌» تلقی‌ نکنید. بنده‌ هنوزخودم‌ را در آن‌ حد نمی‌دانم‌ که‌ در مصاحبه‌ایی‌ شرکت‌ کنم‌ و پاسخ‌هایم‌ به‌پرسش‌هایی‌، بتواند راهنمایی‌ مترجمان‌ باشد. فقط‌ از باب‌ آنکه‌ سئوالات‌ شمارا پاسخ‌ گفته‌ باشم‌، به‌ پرسش‌هایتان‌ جواب‌ می‌دهم‌. چون‌ این‌ حرف‌های‌ آخرمن‌ نیست‌، حرف‌هایی‌ که‌ لااقل‌ خودم‌ را راضی‌ کند! شاید هیچگاه‌ هم‌ به‌«حرف‌هایی‌ آخر» نرسم‌.
من‌ در نیمه‌ دوم‌ شهریور دانشگاه‌ را شروع‌ می‌کنم‌ وهر موقع‌ به‌ تهران‌ آمدید خوشحال‌ می‌شوم‌ شما را ببینم‌ منتها بد نیست‌ پیش‌از آنان‌ با تلفن‌ ا من‌ تماس‌ بگیرید که‌ قرار ملاقاتی‌ بگذاریم‌ چون‌ممکن‌ است‌ بنده‌ مثلاً در دانشگاه‌ نباشم‌. باز با تشکر از نامه‌ پرمهرتان‌ با شماخداحافظی‌ می‌کنم‌ و بر پرسش‌هایی‌ می‌پردازم‌.
ارادتمند : م‌. کیوانی‌
آبان ۱٣۷۵ – تهران
 
س‌. آیا ترجمه‌ به‌ سن‌ و سال‌ بستگی‌ دارد؟
 
ج‌. اگر شما در شروع‌ کار، شرایط‌ مطلوب‌ را داشته‌ باشید (یعنی‌ تسلط‌ به‌ دوزبان‌ مبدأ و مقصد و آگاهی‌ از موضوع‌ مورد ترجمه‌ و البته‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌بهتر و بهتر شدن‌) مطمئناً با گذشت‌ زمان‌ تجربه‌ بیشتری‌ کسب‌ می‌کنید وترجمه‌های‌ شما پخته‌ و پخته‌تر می‌شود. ولی‌ صرف‌ بالاتر رفتن‌ سن‌ ـ اگرشرائط‌ اصلی‌ حاصل‌ نباشد ـ چندان‌ کارساز نیست‌. درخت‌ متروک‌ بزرگ‌ هم‌که‌ شود بار و میوه‌ای‌ نخواهد داشت‌. شاعری‌ که‌ قدرت‌ تخیل‌ و احساس‌خوبی‌ نداشته‌ باشد، پس‌ از ده‌ یا بیست‌ سال‌ حداکثر شاعر متوسطی‌ خواهدبود. بنابراین‌ گذشت‌ عمر می‌تواند اثر داشته‌ باشد به‌ شرط‌ آنکه‌ مترجم‌شرایط‌ اولیه‌ را داشته‌ باشد. اینکه‌ نوشته‌اید من‌ در پاسخ‌ شما گفته‌ام‌ «خیر،مترجمان‌ مشهور کارهای‌ دوران‌ جوانی‌ را تکرار کرده‌اند»، مطمئن‌ نیستم‌ که‌دقیقاً جوابم‌ این‌ بوده‌ باشد. اگر هم‌ چنین‌ گفته‌ باشم‌، منظورم‌ این‌ بوده‌ که‌مترجمان‌ مستعّد مترجمانی‌ که‌ آن‌ شرایط‌ اولیه‌ را خوب‌ حائز بوده‌اند،کارهای‌ اولیه‌شان‌ هم‌ بزرگ‌ بوده‌، به‌طوری‌ که‌ بالا رفتن‌ سن‌ّ ـ با اینکه‌ به‌ عنوان‌عامل‌ افزایش‌ تجربه‌ اثر داشته‌ ولی‌ ـ تحت‌الشعاع‌ آن‌ آمادگی‌های‌ نیرومنداولیه‌ بوده‌ است‌. در مورد عبارت‌ «تکرار کرده‌اند» باید بگویم‌ عبارت‌ درستی‌نیست‌. چون‌ کارهای‌ مترجمان‌، ترجمه‌ است‌، و ترجمه‌ را کس‌ تا پایان‌ عمر،عین‌ آن‌ را تکرار نمی‌کند. شاید موردنظر این‌ بوده‌ که‌ مترجمان‌ مشهورکارهایی‌ درخشانی‌ در همان‌ اوایل‌ کار انجام‌ داده‌اند و پس‌ از آن‌ تا پایان‌ همان‌شیوه‌ها، همان‌ شگردها و... را تکرار کرده‌اند، نو عیناً کارهای‌ جوانی‌ را این‌قبیل‌ مترجمان‌ مستعد شاید آن‌هایی‌ باشند که‌ در سال‌های‌ اول‌ ترجمه‌ ـ بااستعداد و آمادگی‌ که‌ داشته‌اند ـ پس‌ از چندی‌ آن‌ رغبت‌ و شور اولیه‌ را ازدست‌ داده‌اند و احتمالاً دیگر ترجمه‌ را به‌ عنوان‌ رفع‌ تکلیف‌ یا کسب‌ خرج‌معاش‌ دنبال‌ می‌کنند.
 
س‌. آیا مترجم‌ موفق‌ فقط‌ کسی‌ است‌ که‌ خوانندگان‌ مطلب‌ وی‌ را با سهولت‌درک‌ کنند؟
 
ج‌. البته‌ دقیقاً نه‌ مطلب‌ وی‌ را، بلکه‌ مطلب‌ نویسنده‌ اصلی‌ را که‌ مترجم‌ به‌زبانی‌ دیگر برگردانده‌ است‌. بله‌ علی‌الاصول‌ ترجمه‌ مترجم‌ هرچه‌ روشن‌تر وقابل‌ فهم‌تر باشد بهتر است‌، منتها بعضی‌ اوقات‌ هست‌ که‌ مطلب‌ مورد ترجمه‌مطلب‌ ساده‌ و سهل‌الهضمی‌ نیست‌ و ماهیتاً عمیق‌ و پیچیده‌ است‌، یا نویسنده‌اصولاً شخصی‌ پیچیده‌نویسی‌ بوده‌ است‌. در این‌ دو صورت‌ احتمال‌ زیاد داردکه‌ ترجمه‌ آن‌گونه‌ که‌ انتظار می‌رود، راحت‌ فهم‌ نشود. فهم‌ بعضی‌ مطالب‌ حتی‌در زبان‌ مادری‌ هم‌ برای‌ خواننده‌ ممکن‌ است‌ دشوار باشد بنابراین‌ اگر چنین‌مطلبی‌ ترجمه‌ شود نمی‌توان‌ برای‌ خواننده‌ چنین‌ ترجمه‌ایی‌ چندان‌ ساده‌ وروان‌ باشد.
 
س‌. آیا آموزش‌ ترجمه‌ امکان‌پذیر است‌؟
 
ج‌. آموزش‌ ترجمه‌ در کلاس‌ می‌تواند کمک‌ کند ولی‌ نمی‌تواند مترجم‌ بسازد.نظریه‌های‌ ترجمه‌ بصیرت‌ فردا را افزایش‌ می‌دهد و زمینه‌ مناسبی‌ به‌ اومی‌دهد، ولی‌ انتظار معجزه‌ از چنین‌ بصیرتی‌ نمی‌توان‌ داشت‌. در کلاس‌نمی‌توان‌ ترجمه‌ را «به‌ طور کامل‌ تدریس‌ کرد» امّا اگر استاد خود در کارترجمه‌ تبحّر و تجربه‌ کافی‌ داشته‌ باشد، دلسوزی‌ فرصت‌ کافی‌ هم‌ داشته‌باشد، می‌تواند خیلی‌ کارها بکند، البته‌ مشروط‌ به‌ آنکه‌ دانشجو هم‌ طالب‌باشد. طبیب‌ عشق‌ مسیحا دم‌ است‌ و مشفق‌ لیک‌ چو درد در تو نبیند کرادوابکند.
 
س‌. شرایط‌ مترجم‌ شدن‌ چیست‌؟
 
ج‌. احاطه‌ کافی‌ به‌ دو زبان‌ مبدأ و مقصد (مخصوصاً زبان‌ مقصد)، و واردن‌بودن‌ به‌ موضوع‌ ترجمه‌، قدرت‌ درک‌ عمیق‌، قدرت‌ داوری‌ صائب‌ و عشق‌. باعقل‌ و فهم‌ و دانش‌ داد سخن‌ توان‌ داد چون‌ جمع‌ شد معانی‌ گوی‌ بیان‌ توان‌زد. چند درصد از انبوه‌ مترجمانی‌ که‌ این‌ روزها آثارشان‌ بازار کتاب‌ را پر کرده‌ـ و بعضی‌هاشان‌ بازار را آلوده‌ کرده‌اند ـ شرایط‌ بالا را حائزند؟ بارها و بارهاداشتن‌ این‌ شرایط‌ گوشزد می‌شود، امّا به‌ محض‌ اینکه‌ حضرت‌ آقا مختصرآشنایی‌ با زبان‌ فرنگی‌ پیدا کرد به‌ ترجمه‌ دست‌ می‌زند و اصرار هم‌ دارد که‌ ازهمان‌ اول‌ ترجمه‌هایش‌ را به‌ چاپ‌ برساند. تأکید می‌کنم‌ به‌ غیر از آشنایی‌ بازبان‌ مبدأ باید حتماً فارسی‌ را خوب‌ بدانید مطالعه‌ هم‌ زیاد داشته‌ باشید تابتوانید امیدوار باشید که‌ ترجمه‌های‌ خوبی‌ انجام‌ دهید. اگر فیزیک‌ نمی‌دانید،کتاب‌ فیزیک‌ ترجمه‌ نکنید. اگر روان‌شناسی‌ نمی‌دانید کتاب‌هایی‌ را که‌ درموضوع‌ روان‌شناسی‌ است‌ ترجمه‌ نکنید که‌ نتیجه‌ اسباب‌ شرمساری‌ است‌!!
 
س‌. زبان‌شناسی‌ با ترجمه‌ چه‌ ارتباطی‌ دارد؟
 
ج‌. خوب‌، ترجمه‌ فعالیتی‌ است‌ که‌ عمدتاً در بستر زبان‌ و از طریق‌ زبان‌صورت‌ می‌گیرد. هرچه‌ شما با این‌ وسیله‌ (که‌ شامل‌ دو زبان‌ است‌) آشناترباشید، روح‌ و طرز کار آن‌ را بدانید و از چم‌وخم‌ و ظرایف‌ و زوایای‌ آن‌ آگاه‌ترباشید در موضع‌ محکم‌تری‌ برای‌ انجام‌ ترجمه‌ خواهید بود. مع‌ذلک‌ فقط‌ بادانستن‌ زبان‌شناسی‌ شما مترجم‌ نمی‌شوید. دانش‌ زبان‌شناسی‌، از لحاظ‌اینکه‌ اطلاعاتی‌ زمینه‌ای‌ به‌ شما می‌دهد، کمک‌ هست‌ ولی‌ نمی‌تواند عامل‌اصلی‌ در خلق‌ قدرت‌ ترجمه‌ در شما باشد. از طرفی‌، علم‌ زبان‌شناسی‌می‌تواند بسیاری‌ از تصورات‌ غلط‌ درباره‌ زبان‌ را از ذهن‌ مترجم‌ تازه‌کار بزدایدو راه‌ را برای‌ او مقداری‌ کوتاه‌تر کند. زبان‌شناسی‌ به‌ مترجم‌ می‌آموزد که‌ هرزبان‌ برای‌ خود نظامی‌ و طرز کاری‌ مستقل‌ دارد و نمی‌توان‌ ضوابط‌ ونسخه‌های‌ پیچیده‌ شده‌ برای‌ زبان‌ الف‌ را عیناً در مورد زبان‌ ب‌ اعمال‌ کرد.
 
س‌. آیا بودن‌ در یک‌ محیط‌ زبانی‌ عامل‌ موثر موفقیت‌ در ترجمه‌ است‌؟
 
ج‌. بی‌تردی‌ زندگی‌ در یک‌ محیط‌ زبانی‌ (کشور خارجی‌ و در میان‌ بومی‌زبان‌ها) در آشنا کردن‌ به‌ ظرایف‌ فرهنگی‌ و ریزکاری‌های‌ کاربردی‌ زبان‌خارجی‌ کمک‌ زیادی‌ می‌کند و این‌ درکل‌ّ تسلط‌ مترجم‌ را بر آن‌ زبان‌ بیشترمی‌کند. بسیاری‌ از نکات‌ زبان‌شناختی‌ ـ فرهنگی‌ هست‌ که‌ فقط‌ از راه‌ خواندن‌به‌ زبان‌ خارجی‌، برای‌ ما حاصل‌ نمی‌شود. وقتی‌ در متن‌ فرهنگ‌ آن‌ قوم‌خارجی‌ زندگی‌ می‌کنید ـ به‌ شرط‌ آنکه‌ ذهنی‌ کنجکاو و متوجه‌ داشته‌ باشید وبا مردم‌ حشو و نشر کنید و سعی‌ کنید در جریان‌ مسائل‌ فرهنگی‌ ـ اجتماعی‌باشید، رنگ‌ و بوی‌ آن‌ فرهنگ‌ را احساس‌ می‌کنید و «غربت‌» بسیاری‌ ازچیزها برایتان‌ عادی‌ و طبیعی‌ می‌شود. مطمئناً اگر ـ به‌ قول‌ شما ـ بسیاری‌ ازمترجمان‌ طراز اول‌ که‌ در محیط‌ زبانی‌ بیگانه‌ نبوده‌اند، مدتی‌ در چنین‌ محیطی‌زندگی‌ می‌کردند از این‌ هم‌ که‌ هستند بهتر می‌بودند. این‌ مترجمان‌ طراز اول‌هم‌ هنوز خیلی‌ از چیزهاست‌ که‌ باید بیاموزند و خودشان‌ هم‌ می‌دانند که‌چنین‌ است‌.
 
س‌. برای‌ پرهیز از ابهام‌ در ترجمه‌ مترجم‌ چه‌ باید بکند تا معنی‌ دقیق‌ و بافت‌معنایی‌ ترجمه‌ را بیابد؟ و چگونه‌ موارد ابهام‌ را تشخیص‌ دهد؟
 
ج‌. اولاً ابهام‌ یکی‌ از جنبه‌های‌ هر زبانی‌ است‌. اصلاً در زبان‌شناسی‌ ومخصوصاً معانی‌ و بیان‌ و علم‌ بلاغت‌ مبحثی‌ داریم‌ تحت‌ عنوان‌ ابهام‌ یا به‌ قول‌آقای‌ بهاءالدین‌ خرمشاهی‌، «کژتابی‌های‌ زبان‌»، سئوال‌ شما ـ آن‌طور که‌ درنامه‌تان‌ آمده‌ ـ دو قسمت‌ دارد. یکجا معنی‌ دقیق‌ جمله‌ای‌ را می‌فهمید ونمی‌دانید آن‌ را چگونه‌ ترجمه‌ کنید در یکجای‌ دیگر «معنای‌ لغوی‌ را درک‌می‌کنید امّا مقصود نویسنده‌ را نمی‌فهمید. در مورد وضعیت‌ اول‌ باید بگویم‌اگر مترجم‌ معنای‌ دقیق‌ جمله‌ای‌ را واقعاً می‌فهمد و نمی‌داند چگونه‌ آن‌ راترجمه‌ کند، معمولاً علتش‌ نداشتن‌ تسلط‌ کافی‌ به‌ زبان‌ مقصد است‌. طبیعی‌است‌ که‌ اگر معادل‌ دقیق‌ و روشن‌ آنچه‌ را که‌ فهمیده‌اید، ندانید، ترجمه‌ شمانمی‌تواند گویا و روشن‌ باشد. من‌ می‌خواهم‌ بگویم‌، با توجه‌ به‌ پیوستگی‌ فکرو زبان‌ و با عنایت‌ به‌ اینکه‌ ما وقتی‌ نکته‌ای‌ یا مفهومی‌ کاملاً برایمان‌ معلوم‌است‌ که‌ ذهناً بتوانیم‌ آن‌ را در قالب‌ کلمات‌ درآوریم‌، اگر چیزی‌ صددرصد وحقیقتاً برای‌ ما روشن‌ باشد و آن‌ را فهمیده‌ باشیم‌، باید هم‌ بتوانیم‌ آن‌ را به‌زبان‌ ادبی‌ زبان‌ مبدأ باشد و این‌ مشکل‌ در مورد شعر و نوشته‌های‌ ادبی‌ پیش‌می‌آید، آنجا که‌ زبان‌ فی‌نفسه‌ اهمیت‌ پیدا می‌کند و دیگر فقط‌ نقش‌ وسیله‌ راندارد. ویژگی‌های‌ ادبی‌، صنایع‌ بدیعی‌، انحراف‌هایی‌ شعریی‌ و غیره‌ همه‌می‌توانند بالقوه‌ منبع‌ مقداری‌ پیچیدگی‌ و ابهام‌ در زبان‌ بشوند. طبیعی‌ است‌ که‌مترجم‌ نوشته‌هایی‌ از این‌ دست‌ اگر با چم‌ و خم‌هایی‌ شعری‌ و ادبی‌ زبان‌ مبدأبه‌ حد کافی‌ آشنا نیست‌ نباید توقع‌ داشته‌ باشد که‌ آن‌ نوشته‌ها را بفهمد وترجمه‌ کند.
 
س‌. معیار ارزشیابی‌ ترجمه‌ چیست‌؟
 ج‌. ۱ـ برای‌ خواننده‌ ترجمه‌ مفهوم‌ باشد ۲ـ نگارش‌ ترجمه‌ منطبق‌ با ضوابط‌نگارش‌ و اسالیب‌ بیان‌ در زبان‌ هدف‌ یا مقصد باشد. ترجمه‌ایی‌ موفق‌تر است‌که‌، ضمن‌ اینکه‌ مطالب‌ نویسنده‌ اصلی‌ را صادقانه‌ بازگو می‌کند برای‌ خواننده‌ترجمه‌ نیز زودیاب‌ و قابل‌ فهم‌ باشد و حتی‌الامکان‌ راحت‌ درک‌ شود. چنین‌ترجمه‌ای‌ معمولاً حائز شرط‌ دوم‌ نیز هست‌ یعنی‌ منطبق‌ با اصول‌ نگارش‌ زبان‌هدف‌ است‌. البته‌ این‌ راحت‌ فهمی‌ و سهولت‌ درک‌ نسبی‌ است‌. هر نوع‌ نوشته‌و هر نوع‌ ترجمه‌ایی‌ را نمی‌توان‌ با یک‌ حدّ برابر از سهولت‌ فهمید. پاره‌ایی‌ ازنوشته‌ها و به‌ تبع‌ آن‌ ترجمه‌های‌ چنین‌ نوشته‌هایی‌ دارایی‌ چنان‌ ماهیتی‌ هستندکه‌ توقع‌ زود فهمیدن‌ نباید در مورد آن‌ها داشت‌. یک‌ قطعه‌ شعر، یک‌ متن‌فلسفی‌ یا یک‌ نوشته‌ درباره‌ پیچیدگی‌های‌ روحی‌ را نمی‌توان‌ با همان‌ سهولتی‌فهمید که‌ یک‌ داستان‌ معمولی‌ را.
 
س‌. نظرتان‌ راجع‌ به‌ استاد قاضی‌ چیست‌ و آثار ایشان‌ را چگونه‌ ارزشیابی‌می‌کنید؟
 
ج‌. همان‌طور که‌ می‌دانید اکثر کارهای‌ آقای‌ قاضی‌ از فرانسه‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌شد و چون‌ من‌ فرانسه‌ نمی‌دانم‌، نمی‌توانم‌ در این‌ زمینه‌ اظهارنظر کنم‌.مقایسه‌ای‌ هم‌ روی‌ ترجمه‌های‌ ایشان‌ از انگلیسی‌ انجام‌ نداده‌ام‌. هرچه‌ ازآقای‌ قاضی‌ می‌دانم‌ روشنی‌ بیان‌ کنی‌. شاید سبب‌ آنکه‌ نمی‌توانیم‌ مطلبی‌ را ـکه‌ فکر می‌کنیم‌ فهمیده‌ایم‌ ـ ترجمه‌ کنیم‌ این‌ باشد که‌ واقعاً آن‌ مطلب‌ را هنوزدرست‌ نفهمیده‌ایم‌. به‌ هرحال‌، قدر مسلّم‌ آن‌ است‌ که‌ در اکثر جاها ـ لااقل‌چیزی‌ که‌ می‌توانیم‌ بگوئیم‌ این‌ است‌ که‌ اگر زبان‌ مقصد را خوب‌ بدانیم‌، باچنین‌ وضعیتی‌ که‌ شما را نگران‌ کرده‌ است‌، روبرو نخواهیم‌ شد. و امّا درمورد وضعیت‌ دوم‌ ـ که‌ معنای‌ لغوی‌ را درک‌ می‌کنید امّا مقصود نویسنده‌ رانمی‌فهمید ـ بستگی‌ دارد به‌ ماهیت‌ مطلبی‌ که‌ خوانده‌اید و می‌خواهید ترجمه‌کنید. یک‌ علتش‌ می‌تواند این‌ باشد که‌ شما بر موضوع‌ مورد ترجمه‌ کاملاًاحاطه‌ ندارید. در چنین‌ وضعی‌ یک‌ ترکه‌ بیش‌ از شما به‌ موضوع‌ ورود دارد،چه‌ بسا که‌ بتواند مشکل‌ شما را حل‌ کند. چون‌ اگر شما مفهوم‌ جمله‌ای‌ راآن‌طور که‌ موردنظر نویسنده‌ بود نمی‌فهمید، دلیل‌ بر این‌ نیست‌ که‌ دیگری‌ هم‌نفهمد. علت‌ دیگر می‌تواند ضعف‌ تألیف‌ در زبان‌ مبدأ باشد، یعنی‌ ممکن‌است‌ خود نویسنده‌ بدون‌ آنکه‌ توجه‌ داشته‌ باشد، یا عمداً و آگاهانه‌، مطلب‌را در لفافه‌ گفته‌ است‌. در اینجا نیز به‌ احتمال‌ قوی‌ هستند کسانی‌ که‌ وسعت‌آگاهی‌ و تجربه‌شان‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ می‌توانند در پرده‌های‌ ابهام‌ نفوذ کنند وآنچه‌ را که‌ در پس‌ این‌ پرده‌های‌ تو در تو هست‌ ببینند و بفهمند. مترجم‌ همیشه‌نیازمند راهنمایی‌ و کمک‌ است‌. از این‌ بابت‌ هم‌ نباید شرمنده‌ باشد. کسی‌قسم‌ یاد نکرده‌ که‌ باید همه‌ چیز را بداند. علت‌ دیگر ابهام‌ می‌تواندویژگی‌های‌ فرهنگی‌ و کیفیات‌ خاصی‌ تفکّر گویندگان‌ زبان‌ مبدأ باشد. یعنی‌فلان‌ جمله‌ مبهم‌ چون‌ با توجه‌ به‌ جنبه‌ای‌ از جنبه‌های‌ خاص‌ فرهنگ‌ زبان‌ مبدأنوشته‌ شده‌ ـ و برای‌ بومیان‌ آل‌ زبان‌ هیچ‌ مشکلی‌ در بر ندارد ـ برای‌ مترجم‌ممکن‌ است‌ مبهم‌ به‌ نظر آید، در صورتی‌ که‌ اگر «شأن‌ نزول‌» آن‌ جمله‌ را بداندو «اطلاعات‌ زمینه‌ایی‌» در مورد آن‌ نکته‌ خاصی‌ داشته‌ باشد، آن‌ جمله‌ در دم‌برای‌ وی‌ روشن‌ خواهد شد. یک‌ علّت‌ چهارمی‌ هم‌ ممکن‌ است‌ در میان‌باشد و آن‌ عامل‌ شیوه‌های‌ غیرمستقیم‌ و از طریق‌ اظهارنظرهای‌ دیگران‌است‌. البته‌ نثر ترجمه‌های‌ ایشان‌ نثری‌ پخته‌ و نسبتاً روان‌ است‌. نامبرده‌ زبان‌فارسی‌ را خوب‌ می‌دانند بنابراین‌ ترجمه‌هایشان‌ نثری‌ پاکیزه‌ وارد و «این‌قولیست‌ که‌ جملگی‌ برآنند». مترجمان‌ خوب‌ ما چون‌ آقای‌ نجفی‌ ودریابندری‌، فولادوند و غیره‌ همه‌ نثر روان‌ و استوار آقای‌ قاضی‌ را می‌ستایند.بنابراین‌ تا آنجا که‌ نثر فارسی‌ آقای‌ قاضی‌ در ترجمه‌هاشان‌ مربوط‌ می‌شود،ایشان‌ مترجم‌ موفقی‌ هستند. در مورد کیفیت‌ کار مشارالیه‌ بنده‌ فعلاً مجبورم‌به‌ نظر صاحب‌نظرانی‌ چون‌ آقای‌ دکتر ابوالحسن‌ نجفی‌ اعتماد کنم‌، ولی‌ بسیارعلاقه‌مندم‌ و دنبال‌ فرصت‌ که‌ خودم‌ مقایسه‌هایی‌ بین‌ ترجمه‌های‌ ایشان‌ با متن‌انگلیسی‌ آن‌ها انجام‌ دهم‌ تا بدانم‌ رمز توفیق‌ ایشان‌ چه‌ بوده‌ و آیا جاهایی‌ هم‌در ترجمه‌هاشان‌ پیدا می‌شود که‌ احیاناً ایراد داشته‌ باشد.
بنابراین‌ متأسفانه‌ درپاسخ‌ این‌ سئوال‌ آخر شما نمی‌توانم‌ مطلب‌ تازه‌ای‌ بگویم‌ و نمی‌توانم‌ آثارایشان‌ آقای‌ قاضی‌ را نقد و ارزشیابی‌ کنم‌.
 
وبلاگ قانعی فرد  : www.erphaneqaneeifard.blogfa.com
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست