دیوار ها و یک مینیمال دیگر
داود مرزآرا
•
دیوارها زیر پرده های سیاه غمگین ایستاده اند. حیاط با گلیم و فرش های رنگ و رو رفته مفروش است.چراغ های زنبوری پت پت کنان تلاش در زنده ماندن دارند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۴ فروردين ۱٣۹۴ -
۲۴ مارس ۲۰۱۵
دیوار ها
دیوارها زیر پرده های سیاه غمگین ایستاده اند. حیاط با گلیم و فرش های رنگ و رو رفته مفروش است.چراغ های زنبوری پت پت کنان تلاش در زنده ماندن دارند. پدر و مادر دختری که سه روز پیش سنگسار شد در کنار در ایستاده اند. پرده ی سیاه درازی از وسط حیاط میگذرد و آن را به دو نیم می کند. منبری با سه پله در تنهائی چشمانش را به در دوخته است. ساعت هاست که هیچ کس نیامده. حتی واعظ مجلس.
قرص های آقا جما ل
قرص سفید گفت:" من خون آقا جمالو رقیق میکنم تا خطر سکته کردنش کم بشه."
قرص صورتی گفت: " من مراقب فشار خونش هستم تا بالا نره"
نوبت به قرص خاکستری رسید.
او گفت: " تنظیم کلسترول آقا جمال دست منه. " بعد رو کرد به قرص آبی و گفت : "پس چرا تو ساکتی؟ تو به چه دردش میخوری؟"
قرص آبی بلند شد ایستاد و با گردنی راست رو به دوستا نش کرد و گفت : "من ایشان را از شرمندگی نجات میدهم."
|