سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سایه روشن های بی انتها و افق ناپیدای اتحاد جمهوریخواهی
گفتگو با نشریه تلاش


مهرداد درویش پور


• اگر کل جامعه جمهوری خواه به جای نزدیکی به سلطنت و یا به سمت حکومت اسلامی به یکدیگر نزدیک شوند، به یکی از قدرتمندترین بدیل های جامعه ما تبدیل خواهد شد و از موقعیت مناسبتری برای نزدیک ساختن کل اپوزیسیون دمکراتیک به یکدیگر و تغییر نظام سیاسی در ایران برخوردار خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ آبان ۱٣٨۵ -  ٨ نوامبر ۲۰۰۶


تلاش ـ می دانید که ما در این شماره سعی می کنیم مسئله استراتژی ها و اتحادها را با افراد مختلفی از خانواده های گوناگون سیاسی ایران به بحث بگذاریم. با توجه به اینکه شما از فعالین جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران هستید می خواستم از شما خواهش کنم ابتدا تصویری از ترکیب نیروهائی که در داخل این جنبش هستند ارائه دهید.
 
درویش پور ـ   نخست مایلم بر این نکته تاکید کنم که هر آن چه در این جا میگویم نظرات و برداشت های   شخصی من است. دیگر آن که اگر چه از ابتدا   تا کنون با این حرکت همراه بوده ام اما قبل از همه   خود را به جنبش بزرگ جمهوری خواهی ایران متعلق میدانم که جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران تنها بخش کوچکی از آن به شمار میروند.
  عضویت و یا همراهی در جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران بر اساس مصوبات آن فردی است. بنابراین هیچکس بعنوان نماینده حزب یا سازمانی در آن حضور ندارد. هرچند اعضای سازمان های معینی به گونه ای فردی هم در این جنبش حضور دارند. با این همه هستند کسانی که عدم امکان حضور رسمی سازمان ها در این مجموعه را مغایر جنبشی عمل کردن و مانع جدی در همه گیر شدن این جریان می دانند. در زمانی که این حرکت شکل گرفت سه گرایش چپهای دمکرات، نیروهای ملی گرا و« دین باوران لائیک»، شکل دهنده این جنبش بودند. گرچه نیروهای ملی حضور کم و بیش فعال و دین باوران لائیک حضور ضعیفی داشتند اما ترکیب اصلی این تجمع از نیروهای دمکرات چپ تشکیل شده است. می توان گفت در طی این دوره، نقش نیروهای دمکرات چپ بسیار برجسته تر بوده است. حال آن که حضور نیروهای ملی و به ویژه دین باوران لائیک کم رنگتر شده است که به نظر من این یکی از دشواری های آن است. باید تلاش کرد حضور نیروهای ملی و دین باوران سکولار در آن به نحو چشمگیری افزایش یابد. اما اجازه دهید به یکی از حوزه های اصلی تفاوت نگاه در درون جمهوریخواهان دمکرات و لائیک اشاره کنم. بخش قابل توجه ای از جمهوریخواهان دمکرات و لائیک، جمهوریخواهی و یا جمهوریخواهی دمکرات و لائیک را امروز بدیل مستقیم قدرت سیاسی نمی بینند، بلکه ترجیح می دهند خود را بیشتر بعنوان یک جنبش اپوزیسیونالی که گفتمان جمهوریخواهانه را در سطح جامعه اشاعه می دهد، بشناسند. بنابراین بر فعالیت روشنفکری و تولید گفتمان یا گفتمان های ضد ارزش حاکم تاکید ویژه ای دارند. برخی دیگر بر این باور هستند که جمهوری خواهی باید به نقد به یک بدیل سیاسی جمهوری اسلامی تبدیل شود. و اینکه محدود کردن فعالیت جمهوریخواهان دمکرات و لائیک به صرف تولید گفتمان های نظری و اپوزیسیونالی پاسخ گوی نیازهای امروز ما نیست. به نظر من اما تقابل مکانیکی این دو دیدگاه فلج کننده است و من هر دو را مکمل یکدیگر میدانم. استراتژی فتح دولت سیاسی از طریق تقویت جامعه مدنی، نظریه انقلاب مولکولی و   تدریجی، نگاه به سیاست همچون حوزه رقابت و نبرد گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای فراگیر شدن و کسب هژمونی از طریق پیکار دمکراتیک سنتز مناسبی از این دو دیدگاه است. دیدگاهی که میتواند به ویژه در برابر قدرت گیری بدیل های بنیادگرایی و میلیتاریسم ما را دچار فلج و یا نوسان های مخاطره انگیز نسازد . در مورد ساختار این تجمع نیز بر این باورم که ما بیشتر در مرحله آزمون و خطا و شکل گیری   بسر میبریم تا دست یابی به مدل شفاف و خالی از ابهام. آن چه روشن است مدل های قدیمی سازماندهی به کار ما نمیآید و می بایست اشکال نوینی از اجتماعی شدن را جستجو وتجربه نمود، ورنه این جریان نیز به سرنوشت دیگر سازمان های ایرانی دچار خواهد شد. سرنوشت این جریان به هر کجا که ختم شود نقش آن در تقویت گفتمان جمهوری خواهی غیر قابل انکار است.
 
تلاش ـ تا جائی که ما بخاطر داریم این مجموعه بعد از تشکیل «اتحاد جمهوریخواهان ایران» تاسیس شد. آیا در حقیقت این حرکت واکنشی نسبت به تشکیل اتحاد جمهوری خواهان ایران بود. اگر جواب این سئوال بله است، لطفا بفرمائید بر اساس کدام مرزبندی و کدام خطوط تفکیکی جمهوریخواهان لائیک و دمکرات پایه گذاری شد؟
 
درویش پور ـ این ادعا صحت ندارد. من حتی در برخی از نوشته های دوستان اتحاد جمهوری خواهان هم با شگفتی دیده ام که این اشتباه را عنوان می کنند که گویا شکل گیری جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک   نوعی واکنش در برابر اتحاد جمهوری خواهان بوده است. در حالی که شکل گیری آن   به قبل از پایه ریزی   اتحاد جمهوری خواهان بر میگردد. آنچه که موجب پایه ریزی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک شد بیانیه ای بود که هنگام انتخابات دور دوم ریاست جمهوری ایران در ماه مه ۲۰۰۱ ( یعنی ۲ سال پیش ازانتشار بیانیه “ برای اتحاد جمهوری خواهان ایران “ در ماه مه ۲۰۰٣) منتشر شد. این بیانیه را بیش از ۱٨۰ نفر از روشنفکران ایرانی با سپهرهای گوناگون ملی و چپ دمکرات و دین باوران سکولار یا لائیک و حتی نیروهای رادیکال امضا کرده بودند که نقطه تولد این حرکت بود.  
 
تلاش ـ منظور انتخابات دور دوم آقای خاتمی بعنوان رئیس جمهور است؟
 
درویش پور ـ بله دقیقا! به گمان من انتشار این بیانیه درست در زمانیکه بسیاری از گرایشهائی که بنام جمهوریخواه یا چپ به حمایت از خاتمی پرداختند نقش مهمی در رد این سیاست داشت. شکل گیری جمهوری خواهان دمکرات و لائیک نه تنها واکنشی در مقابل اتحاد جمهوری خواهان نبود، بلکه می توان مدعی شد که شکل گیری اتحاد جمهوری خواهان در عین حال متاثر از چالشی بود که بخشی از روشنفکران جمهوریخواه با بیانیه ” انتخابات ریاست جمهوری , جمهوری لائیک و جایگاه ما “   با تکیه بر اصل جمهوریخواهی فراهم آوردند. البته غالب نیروهای تشکیل دهنده اتحاد جمهوری خواهان بعد از دورانی حمایت از خاتمی و در اساس متاثر از شکست پروژه دوم خرداد به شکل بخشیدن به حرکت خود پردختند که من آن را به هررو امری مثبت میدانم. اما بیانیه ” انتخابات ریاست جمهوری , جمهوری لائیک و جایگاه ما “ صدای سازمان یافته بخش مهمی از روشنفکران تبعیدی بود که به جای شرکت در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خاتمی بر ضرورت شکل بخشیدن به گفتمان جمهوری خواهی لائیک تاکید داشتند. امری که بی تردید در فاصله گیری ضمنی و نسبی بخشی از نیروهای تشکیل دهنده جریان اتحاد جمهوریخواهان از اصلاح طلبان حکومتی و در پیش گرفتن گفتمان جمهورخواهی توسط آن ها بی تاثیر نبود.
جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در پی انتشار بیانیه ” انتخابات ریاست جمهوری , جمهوری لائیک و جایگاه ما “ ، کنفرانسی نیز در ژوئیه ٢٠٠٣ در پاریس در قبل از گردهمائی عمومی برگزار کردند که در آن در باره مسائل مربوط به “معنای مشخص جمهوری لائیک در ایران”، “سرنوشت اصلاحات در جمهوری اسلامی” و “گام های مشترک” جمهوری خواهان مستقل ایرانی، به بحث و گفتگو پرداختند. درست است که گردهمائی سراسری اتحاد جمهوریخوان ۶ ماه زودتر از نشست سراسری جمهوریخواهان دمکرات و لائیک شکل گرفت. اما با توجه به تقدم تاریخی بیانیه جمهوریخواهان لائیک در سال ۲۰۰۱ و کنفرانس مقدماتی پاریس که یک سال پیش از گردهمائی سراسری اتحاد جمهوریخواهان برگزار شد ، روشن است که نه تنها این جریان درعکس العمل به اتحاد جمهوریخواهان شکل نگرفت، بلکه حرکتی را پیش تر آغاز کرده و تداوم بخشیده بود. البته به گمان من نمی توان انکار کرد که حرکت موازی این دو گرایش جمهوریخواه تاثیرات معینی بر یکدیگر داشته است. یعنی اگر انتشار بیانیه «جمهوری لایئک و جایگاه ما» بخشی از جمهوریخواهانی را که به دنبال دوم خرداد روان بودند، وادار میکند تا اهمیت و تاثیر گفتمان جمهوریخواهی را دریابند، تشکیل گردهمائی اتحاد جمهوریخواهان ایران هم این تاثیر را بر جمهوریخواهان لائیک می گذارد که اهمیت سازمان یابی را در یافته و فعالتر و پرشتاب تر گردهمائی سراسری جمهوری خواهان رادیکال را برگزار کنند. به نظر من این ادعا که شکل گیری این دو حرکت هیچیک تاثیری بر روی یکدیگر نداشته است ادعائی است از روی خودشیفتگی. اینکه هر کدام دیگری را به دنباله روی و یا عکس العملی در برابر خود متهم کند، نیز نوعی خود بزرگ بینی و نگاهی غیر واقعی به سیر رخدادها است. این دو تشکل، یکی با گفتمان جمهوریخواهی مستقل و رادیکال و با موضع علنی و صریح هم بر علیه نظام موروثی و هم در برابر نظام دینی و مسلکی و با تاکید بر اهمیت جمهوری لاییک شکل گرفت و دیگری با نگاهی اصلاح طلبانه و کوله باری از حمایت از اصلاح طلبی در ایران گرایش ملایم تر جمهوری خواه را پایه گذارد. (هرچند در این اواخر تلاش هایی از سوی برخی از فعالان اتحاد جمهوریخواهان در نقد پروژه اصلاح طلبی صورت گرفته است). به هر رو این دو جریان نمایانگر دو گرایش مهم و فعال در جامعه جمهوری خواهی خارج از کشور می باشند که میبایست دیالوگی را چه در درون خود و چه با یکدیگر وهمچنین با دیگر نیروهای جمهوری خواه در داخل و خارج   از کشور برای بررسی اختلافات و اشتراکات جنبش جمهوری خواهی سازمان دهند.  
 
تلاش ـ در هرصورت من پرسش هایم را در مقام فردی خارج از این دو جریان مطرح می کنم . در حال حاضر این دو جریان بصورت موازی حضور دارند. طبیعتا یک چیز مسلم است؛   اینکه در هیچکدام از اینها گرایشات طرفداری از نظام پادشاهی وجود ندارد. این وجه مشترک آنهاست. هردو می خواهند از بازگشت نظام سلطنتی به ایران جلوگیری کنند. حال اگر ممکن است بفرمائید تفاوتهای این دو به لحاظ نظری و تفکر، استراتژی و اهداف سیاسی کجاست؟
 
درویش پور.   به باور من هردو جریان از گرایشات گوناگونی تشکیل شده اند. مثلا در میان جمهوریخواهان دمکرات و لائیک شاهد طیفی هستیم که گرچه چپ دمکرات هستند ولی نظرات رادیکالتری دارند تا گرایشهایی که همچون من به رغم جمهوریخواه بودن نگاه معتدل تری به سیاست دارند. و یا ترجیح می دهند بیش از آنکه خود را چپ بخوانند، بعنوان یک جمهوریخواه شناخته شوند. در اتحاد جمهوریخواهان ایران اما، به سختی می توان رد پایی از گرایشی چپ رادیکال را دید. در اتحاد جمهوریخواهان نیروهائی از جمهورخواهان معتدل گرفته تا کسانی که هنوز نسبت به اصلاح طلبان دینی در ایران قطع امید نکرده اند وجود دارند. کسانی در اتحاد جمهوریخواهان و یا حتی در شورای مرکزی شان حضور دارند که به جز خاتمی از معین و حتی از رفسنجانی در این انتخابات دفاع کرده اند. بنابراین می توان گفت؛ دراتحاد جمهوریخواهان ایران هرچند جناح چپ تری جود دارد که از نوعی نگاه انتقادی تر و مستقل تر نسبت به کل حکومت اسلامی برخوردار است، اما جناح موسوم به راست و یا هر نام دیگری که بر آن بگذاریم، هنوز از اصلاح طلبان دینی در ایران دفاع می کنند. چنین گرایشی را مطلقا در هیچ بخشی از جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نمی توان یافت. این یکی از مهمترین تفاوتهایی است که در ترکیب بافت این دو جریان وجود دارد. حال اگر نزدیکی های معینی میان جناح معتدل جمهوریخواهان دمکرات و لائیک و جناح چپ اتحاد جمهورخواهان را می توان یافت و شاید بتوانند همکاری هایی را در تقابل با نظامهای موروثی و دینی سازمان دهند، اما جناح چپ جمهوریخواهان دمکرات و لائیک چندان علاقه ای به همکاری با اتحاد جمهوریخواهان ندارند. جناح راست اتحاد جمهوریخواهان هم، به گمان من، چندان علاقه ای به دیالوگ و گفتگو به ویژه با جناح چپ جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ندارند و یا تا کنون نشان نداده اند. این جناح بیشتر به نزدیکی با حزب مشارکت و اصلاح طلبان دینی علاقمند بوده است . گرچه در این اواخر اتحاد جمهوریخواهان تمایل بیشتری به همکاری با جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نشان داده اند که باید از آن بدور از هر نوع شتابزدگی استقبال کرد. فراموش نباید کرد که حمایت بخشی از اتحاد جمهوری خواهان از اصلاح صلبان دینی ضربه سختی بر جنبش جمهوری خواهی وارد ساخته است که نیازمند نقد جدی است. اما به منظور نقد همین بینش و برای تقویت جنبش جمهوری خواهی باید کوشید نه تنها با این جریان بلکه با دیگر جریان های جمهوری خواه نیز دیالوگ فعالی را سازمان داد. تفاوت دیگر بین این دو گرایش در ترکیب آنهاست. اتحاد جمهوریخواهان ترکیب سازمان یافته تری دارد. سه نیروی اصلی تشکیل دهنده آن، «سازمان جمهوریخواهان ملی ایران»، «حزب دمکراتیک مردم ایران» و «سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت» هستند که به گونه ای سازمان یافته تر در اتحاد جمهوریخواهان حضور دارند. در حالیکه خصلت جنبشی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک به مراتب بیشتر است. آنها خود را کمتر به مثابه یک سازمان و بیشتر به مثابه یک جنبش تعریف می کنند. در حالیکه تمایل به تشکل یابی و سازمان یافتگی و عملکرد حزبی در اتحاد جمهوریخواهان ایران بیشتر است. حضور نیروهای سازمان یافته و مشخصا سه نیرویی که نام بردم، طبیعتا امکان عمل سازمان یافته در میان اتحاد جمهوریخواهان را به مراتب افزایش می دهد. درحالیکه در جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هر چند فعالینی از اتحاد فدائیان خلق ، شورای موقت سوسیالیست های چپ، جناح چپ سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت و جبهه ملی حضور دارند اما در این جنبش حضور افراد خیلی گسترده تر است و نیروی اصلی تعیین کننده شورای مرکزی و یا بدنه آن را افراد وابسته به رهبران این یا آن سازمان تشکیل نمیدهند. بی تردید این امر باعث می شود که جمهوریخواهان دمکرات و لائیک آنچنان که باید و شاید نتوانند همانند اتحاد جمهوریخواهان به آن گونه سازمان یافته عمل کنند و یا اصلا به آن علاقه مند نباشند. بنابراین خصلت جنبشی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک و حضور کم رنگ تر سازمان های سیاسی در آن و موضع رادیکال تر آنها در برابر جمهوری اسلامی، برخی از مولفه هایی است که این دو جریان از هم جدا ساخته است. البته در رابطه با موضوع روابط بین المللی هنوز ما شاهد بحث صریح و سازمانیافته ای نبوده ایم، ولی می توان در مجموع از مواضع این دو، این تلقی را بدست آورد که بخش مهمی از جمهوریخواهان دمکرات و لائیک موضع انتقادی تری در چگونگی رابطه اپوزسیون با آمریکا دارند. به گمان من بی تردید می بایست از فشار سیاسی و دیپلماتیک به حکومت ایران و جلب حمایت بین المللی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران استقبال نمود. در عین حال قویا نه تنها میلیتاریسم بلکه تلاش برای چلبی سازی در ایران را محکوم کرد. بر من هنوز روشن نیست گرایش غالب در اتحاد جمهوریخواهان تا چه حد با این تاکیدات موافق است. به هررو کلام جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در مجموع در زمینه های گوناگون از جمله در زمینه های جدائی دین از دولت، رد کلیت جمهوری اسلامئ، رابطه اپوزیسیون با غرب و به ویِژه آمریکا، رادیکال تر از اتحاد جمهوریخواهان است. در زمینه سهمیه بندی زنان، حقوق گروه های قومی و عدالت اجتماعی نیز تاکید بیشتری در جمهوریخواهان دمکرات و لائیک   به چشم میخورد.  
 
تلاش ـ بنابراین اگر بخواهیم خلاصه کنیم؛ حلقه اصلی اختلاف و مرز تفکیک این دو جریان جمهوریخواهی نوع برخورد به حکومت اسلامی است.
 
درویش پور ـ این مهمترین تفاوت است. در واقع می توان گفت در سابقه تقریبا هیچیک از فعالان و دست اندرکاران جمهوریخواهان دمکرات و لائیک حمایت از اصلاح طلبی و پروژه دوم خرداد وجود نداشته است. در حالیکه در اتحاد جمهوریخوهان بخش قابل توجهی از آنها ـ ضرورتا نه همه آنها ـ از خاتمی و پروژه اصلاح طبلی دینی حمایت کردند. اگر به مصوبات هر دو گردهمائی و به اسناد پایه گذاری این دو تشکل توجه کنیم، می بینیم در گردهمایی نخست اتحاد جمهوریخواهان، پیشنهاد طرح برکناری حکومت اسلامی اساسا کنار گذاشته می شود. حتی شعار تحریم انتخابات در این گردهمائی پذیرفته نمی شود و عنوان می شود که باید بررسی های “ کارشناسانه “ تری صورت گیرد. در حالیکه در گردهمائی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هیچ ابائی از طرح مسئله برچیدن حکومت اسلامی وجود ندارد و این را صریحا در مصوبات خود ذکر کرده اند. البته بسیاری بر شکل مسالمت آمیز برچیدن بساط استبداد دینی در ایران تاکید میورزند.
  در اتحاد جمهوریخواهان ایران در این اواخر برخی گرایش ها به نظرات تحول یافته تری دست یافته اند، و من شخصا هر گامی که بسوی استقلال از حکومت اسلامی و رویکرد به جمهوری و دمکراسی برداشته شود را مثبت می دانم. با این همه بی تردید چه در آلیاژ تشکیل دهنده این دو تشکل، چه در مواضع سیاسی آنها، تفاوت وجود دارد. به ویژه موضع جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در برابر حکومت اسلامی به مراتب رادیکال تر از مواضع اتحاد جمهوریخواهان است. در ضمن در ترکیب تشکیل دهندگان این دو اگر چه در هر دو جریان، روشنفکران و آکادمیسین ها حضور دارند، ولی به استنباط من تعداد افراد دانشگاهی در اتحاد جمهوریخواهان ایران بیشتر است در حالیکه چهره های سرشناس روشنفکری که در حوزه فرهنگ و ادبیات و فکر و اندیشه قلم می زنند، در ترکیب جمهوریخواهان دمکرات و لائیک به مراتب بیشتر است. از آنجا که جامعه روشنفکری علی العموم موضع راسخ تری در برابر حکومت اسلامی دارد این امر حضور بیشتر روشنفکران در ترکیب جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را   قابل فهم می سازد. اگر به خواهم صریحتر بگویم جمهوریخواهان دمکرات و لائیک به دلیل موضع سرسختر خود در برابر جمهوری اسلامی ایران از اعتبار بیشتری در اپوزیسیون برخوردار است و سیر رویدادهای سیاسی صحت مواضع آن را در رد کلیت نظام و دل نبستن به اصلاح طلبان حکومتی نشان داد. امری که به تقویت موضع آن در جنبش جمهوریخواهی انجامید.  
 
تلاش ـ از این توضیحات این برداشت می شود که جمهوریخواهان دمکرات و لائیک بالقوه هر نیروی جمهوری خواهی را با مواضع قاطع و ضد حکومت اسلامی و طرفداری از جدائی دین از حکومت را در خود می تواند جا بدهد. و آنها می توانند با این تجمع حرکت کنند. یا این که مرزها و تفکیک های دیگری هم وجود دارد؟
 
درویش پور ـ جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نظر بسیار قاطع و مخالفی هم در برابر احیای نظام سلطنتی در ایران دارند.
 
تلاش ـ خوب اینکه روشن است که این شرط و مرزهای بیرونی هر دو این تشکل ها می باشد، والا تحت عنوان اتحادها و تشکل های جمهوری خواهی معروف نمی شدند. ما از این فرض حرکت کردیم که بهر حال طرفداران نظام پادشاهی ـ هر قدر هم بر امر دمکراسی و حقوق بشر پافشار باشند ـ دراین جریان دو جائی ندارند. و این روشن است که این مخالفت اساس و محور تجمع جمهوریخواهی است. ولی برداشتی را که من در اینجا دارم و به این صورت طرح کردم که هر فرد جمهوریخواهی با مواضع کاملا قاطع برعلیه جمهوری اسلامی می تواند در تجمع شما جا داشته باشد. آیا این درست است؟
 
درویش پور ـ من به این دلیل این نکته را عنوان کردم که این تجمع مخالف قاطع احیای نظام سلطنت در ایران هست. می دانید که گرایشی هم در جامعه ما موسوم به جمهوریخواه وجود دارد که گرچه خود را قلبا جمهوریخواه می دانند، اما هویت سیاسی اشان را با جمهوریخواهی تعریف نمی کنند،   بلکه بر تقدم دمکراسی بر جمهوری تاکید می نمایند. مانند جریان منشور ٨۱ و یا بخشی از کسانی که در نشست لندن حضور پیدا کردند. و یا بخشی از کسانی که تحت عنوان جنبش رفراندم فعالیت دارند. این گروه در صف بندی های سیاسی بیشتر در کنار هواخواهان احیای سلطنت قرار گرفته اند تا در کنار جمهوری خواهان. با این تاکید روشن است که در میان جمهوریخواهان دمکرات و لائیک اساسا کسانی حضور دارند که بر اهمیت سازماندهی جمهوریخواهان به مثابه راه رسیدن به دمکراسی تاکید دارند. در عین این که گرایشات گوناگونی در میان آنان وجود دارد. حتما می دانید در جریان بحثهای رفراندم برخی از جمهوریخواهان دمکرات و لائیک سخت مخالف شرکت و برخی از آنها هم موافق شرکت در این پروژه بودند. اما به رغم سایه و روشنهائی که در زمینه اتحادها و برخورد به کل جامعه جمهوری خواه و در برخورد به دیگر نیروهای اپوزیسیون در میان خود   جمهوریخواهان دمکرات و لائیک وجود دارد، اما می توانم بگویم نقطه اشتراک همگان در این زمینه این بوده و هست که کلیت آنها اهمیت بسیاری برای سازمان دادن گفتمان جمهوری خواهی در راه تحقق دمکراسی قائلند. یعنی از نظر این مجموعه راه دمکراسی در ایران از طریق استقرار یک نظام جمهوری سکولار و دمکراتیک مبتنی بر جدائی دین از دولت می گذرد. در حالیکه در میان بخشی از جامعه موسوم به جمهوریخواه ما گفتمان دمکراسی مقدم بر جمهوری است و معتقد هستند که مردم باید در یک انتخابات آزاد شکل حکومت را تعیین کنند. به نظر آنان شکل حکومت مهم نیست بلکه محتوی دمکراتیک آن مهم است. بنابراین می توانم بگویم در میان جمهوریخواهان دمکرات و لائیک، گروهی که اولویتی برای ارایه بدیل جمهوری قائل نیستند و یا آن را به بعد و یا یک انتخابات آزاد موکول می کنند، حضور ندارد. اگر بخواهم یک واژه برای جمهوریخواهان دمکرات و لائیک بکار ببرم آنها را باید جمهوریخواهان رادیکالی نامید که سخت بر گفتمان جمهوری پافشاری می کنند. در عین حال برخی از همراهان بر این باورند که تضادی بین این در نوع پروژه وجود ندارد. احتمالا طرفداران پروژه رفراندوم در جمهوریخواهان دمکرات و لائیک از این دستند .
 
تلاش ـ من با اجازه مسئله را یکبار دیگر به نوع دیگری تکرار می کنم. خوب این اصل را ما در این گفتگو پذیرفته ایم که در این دو جریان جمهوری خواهی طرفداران موکول نمودن تعیین شکل نظام به رأی مردم، جائی ندارند. بحث ما در درجه اول روی آن حلقه مشترکی است که جمهوریخواهان لائیک به گرد آن گرد آمده اند که در واقع عبارت است از این است که جمهوری خواهی هویت آنهاست، ولی استراتژی آنها و آنچه را که هدف قرار داده اند ضدیت با جمهوری اسلامی است. آیا این درست است؟
 
درویش پور ـ بله. اما مایلم تاکید کنم اعتقاد به رای مردم منافاتی با تلاش برای همه گیر ساختن یک پروژه سیاسی از طریق دمکراتیک ندارد.
 
تلاش ـ و با توضیحاتی که شما دادید و من آن را مورد تأکید قرار می دهم این است که در حقیقت مسئله دمکراسی اولویت آنها نیست. اولویت جمهوریخواهی و ضدیت با نظام اسلامی است.
 
درویش پور ـ بی تردید هدف سیاسی این جریان استفرار دمکراسی است. اساسا این جریان معتقد نیست که دمکراسی در ایران در قالبی غیر از قالب جمهوری بعنوان یک بدلیل مطلوب، ممکن و میسر است. نکته کلیدی در اینجاست. بسیاری از ما براین باوریم که جامعه ما نظام سلطنت استبدادی و استبداد دینی را تجربه کرده است اما نظام جمهوری پارلمانی و سکولار را تجربه نکرده است. از این رو هیچ دلیلی نمی بینیم که گفتمان دمکراسی را از جمهوری جدا کنیم و معتقدیم که دمکراسی در شکل جمهوری در جامعه ایران میسر و قابل تحقق است. به این ترتیب مراد من این نیست که در نزد جمهوریخواهان دمکرات و لائیک جمهوری بر دمکراسی اولویت دارد. بلکه به این نوع تفکیک اسکولاستیکی که بنا بر آن دمکراسی، مستقل از شکل جمهوری و یا پادشاهی، اولویت سیاسی روز است باور ندارد. ما براین نظریم که یک دمکرات پیگیر طرفدار نظام مردم سالا ری و جمهوری است. ما جمهوری و دمکراسی را از هم تفکیک نمی کنیم. نه اینکه بطور کلی این تفکیک وجود ندارد. در خیلی از کشورها ممکن است نظامی دمکراتیک باشد و جمهوری نباشد، اما جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در رابطه با وضعیت جامعه ایران جمهوری و دمکراسی را امری در هم تنیده تلقی میکنند و این نگاه طبیعتا این جریان را از بخشی از کسانیکه خود را جمهوری خواه می خوانند ولی برای استقرار جمهوری هیچ تلاش و کارزار مستقلی را ضروری نمی بینند مجزا می کند. ما طرفدار هر نوع جمهوری نیستم. اجازه دهید مثالی بزنم. زمانی بود که کسانی بر این باور بودند که اگر سوسیالیسم در آغاز هم استبدادی باشد، اشکالی ندارد. اول باید مردم به رفاه برسند و سپس دمکراسی به دست می آید. در حالیکه اندیشمندانی چون پولانزاس بر آن بودند که سوسیالیسمی که دمکراتیک نباشد اصلا سوسیالیسم نیست. در واقع سعی می کردند به هم پیوستگی آن دو را نشان دهند. جمهوریخواهان، جمهورئی را که دمکراتیک نباشد جمهوری نمی دانند. آن ها می گویند ما خواهان استقرار جمهوری هستیم مبتنی بر تمامی موازین حقوق بشر و جدائی دین از دولت که در گرایش عمومی و عمده خود؛ آن را مبتنی بر نظام پارلمانی می بیند. گرچه   در این تجمع هستند کسانی که الزاما به پارلمان اعتقادی ندارند، ولی اساسا در همان گردهمائی اولیه جمهوری خواهان دمکرات و لائیک اکثریت نیرومندی تمایل خود به نظام پارلمانی را ابراز کردند. این تجمع تقدم و تأخری برای جمهوری یا دمکراسی قائل نیست. از این نظر گفتم آنها را باید یک جمهوریخواه رادیکال تلقی کرد که گفتمان جمهوری را امر فردا نمیدانند.
 
تلاش ـ جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک اتحاد خود را بر دو پایه و بر دواصل سازمان داده است که شما در سخنان خود آنها را توضیح دادید؛ ۱) مخالفت قاطع با حکومت اسلامی ۲) هویت جمهوری خواهی. هر دو این اصول نیز در عمل سیاسی این جریان بازتاب می یابد. به عنوان نمونه مبارزات شمابا جمهوری اسلامی، افشاگریها، محکوم نمودن سیاست های مختلف داخلی و خارجی رژیم، تحریم انتخابات و... در مورد جمهوری خواهی ؛ مهمترین میدان بازتاب خود را در مخالفت با جریان سلطنت و طرفداران نظام پادشاهی می یابد، که طبعاً با توجه به این که آنها نیز مانند شما دستشان از قدرت فعلاً کوتاه است، این سیاست تنها می تواند در عدم همکاری و دوری گزینی از هواداران آن و همچنین مخالفت با به رأی مردم گذاشتن احتمالی این شکل نظام از امروز خود را نشان دهد.
اما آنچه می ماند؛ بازتاب اصل دمکراسی در سیاستهای جمهوری خواهان لائیک و دمکرات است. اگر ممکن است بفرمائید چنین باوری در کجا و در کدام سیاست ملاحظه می شود. طبیعی است که تنها ستیز با جمهوری اسلامی و افشا و مخالفت با رفتارهای ضد آزادی آن و یا داشتن هویت جمهوری خواهی برای اثبات دمکرات بودن کافی نیست. صرف نظر از این که خود شما می گوئید که در این جریان جناحهائی هستند که اعتقادی به نظام پارلمانی ندارند و آنهائی هم که به نظام پارلمانی و رأی و نمایندگی مردم باور دارند، حاضر نیستند، همه امور را به رأی مردم بسپارند. تعبیر نادرست از دمکراسی و معادل قرار دادن آن با جمهوری و جمهوری خواهی هم به شهادت نمونه های کافی در سطح جهان کمکی به این جریان و سایر جریانات جمهوری خواه نمی کند. به عنوان نمونه همین کشوری که امروز شما در آن اقامت دارید، یکی از بهترین نمونه ها و الگوهای دمکراسی است که دارای نظام پادشاهی پارلمانی است. بنابر این لطفاً بفرمائید؛ باور این جریان به دمکراسی در کجا بازتاب می یابد؟
  
درویش پور ـ   در اسناد و مصوبات جمهوریخواهان و لائیک به صراحت آمده است که منبع قدرت نه الهی است و نه موروثی است بلکه رای مردم یک گانه منبع و مرجع مشروعیت نظام سیاسی است. امری که باور این جریان را به اندیشه دمکراسی به عریانی نشان می دهد. زمانیکه در سند سیاسی خود خواستار اصل تفکیک قوا در نظام جمهوری است، باور خود را به اندیشه دمکراسی نشان می دهد. زمانی که عنوان می شود؛ در این جمهوری تمام نهاد ها از ریاست جمهوری گرفته تا دیگر مقامات و مراجع جامعه باید انتخابی و قابل تعویض باشند و با رای مردم انتخاب یا عزل بشوند و از پلورالیسم بعنوان شرط حیاتی رشد و شکوفائی جامعه دفاع میشود باور خود به دمکراسی را نشان می دهد. بنابراین تمام جنبه دمکراتیک این جمهوری خواهی در محتوای آن مستتر است. نکته ای که میماند این است که می دانیم همه طرفداران نظام جمهوری ضرورتا نظام پارلمانی را شکل ارجح و برتر دمکراسی نمی شناسند. عده ای هستند که بیشتر به دمکراسی مشارکتی اعتقاد دارند و معتقدند که پارلمانتاریسم مانع از تعمیق آن است. عده ای به نظام شورائی اعتقاد دارند و عده ای هم به نظام پارلمانی. اشاره من این بود که در نشست اول، بخشهائی از چپ های رادیکال شرکت کرده بودند که ضرورتا به نظام پارلمانی اعتقاد نداشتند ویا ذکر آن را ضرور نمی دانستند. به رغم آن، در رای گیری تمایلی که صورت گرفت اکثریت بسیار قوی از جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نظام پارلمانی را شکل مطلوب دمکراسی در جامعه ایران دانستند. اینکه آن را بعنوان رای تمایلی عنوان کردند، به قصد ایجاد فرصتی بود برای دیالوگ با دیگرانی که در مورد شکل مطلوب دمکراسی در جامعه ایران نظر دیگری داشتند و یا هنوز آماده اظهار نظر قطعی نبودند و به این ترتیب گرد همایی تصمیم گرفت راه دیالوگ را نبندد. بسیاری از آن چپ های رایکال در گردهمائی دوم حضور نداشتند. من نمی دانم اگر امروز از مجموعه جمهوری خواهان دمکرات و لائیک سئوال بکنید، چند درصد از آنها هنوز ممکن است به نظام جمهوری پارلمانی باور نداشته باشند. به برداشت من اکثریت خردکننده ایی به آن باور دارند. همانطور که گفتم در گردهمائی اول بخشی از طرفداران دمکراسی شورائی و یا مشارکتی نگاه دیگری به جمهوری داشتند که برخی از آن ها به این نتیجه رسیدند که شرکتشان در این تجمع پا گذاشتن به ” آدرس عوضی “ بود. با این همه برای اینکه راه دیالوگ با آنها بسته نشود تصمیم گرفته شد که به گونه مداراجویانه تری عمل بشود. بجای اینکه نظر اکثریت را بر آن جمع تحمیل کند. وگرنه مسئله نوع جمهوری دست کم دغدغه ذهنی و دعوای درونی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در امروز و یا طی یک سال گذشته نبوده و من تا کنون ندیده ام مقاله ای در این زمینه در دوره اخیر منتشر شده باشد. اما در حوزه های دیگر طبیعتا اختلاف نظرهائی مهمی وجود دارد. میزان و نوع همکاری با دیگر نیروهای جمهوری خواه، تنظیم رابطه با دیگر نیروهای اپوزیسیون، برخورد با پروژه رفراندوم، نوع رابطه با کشورهای غرب و آمریکا، نوع ساختار جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک، جمهوریخواهی همچون بدیل قدرت و یا گفتمان سیاسی و...   اینها نمونه هایی از اختلافات و سایه روشنهائی است که وجود دارند و بسیاری از اسناد و مدارک در باره آنها هم منتشر شده است ولی همانطوریکه گفتم در این یکسال اخیر من نمونه ای را ندیدم که در نفی جمهوری پارلمانی در این جمع سخنی گفته باشد.
 
تلاش ـ تمام مشخصاتی که در رابطه با نظام دمکراتیک شمردید و گفتید که باورعمومی و روند عمومی و عمده در داخل جمهوریخواهان دمکرات و لائیک است، خوب توسط نیروهای دیگری هم مورد قبول است. تمام این مشخصات تفکیک قوا، انتخابی بودن تمام نهادهای قدرت با رای مردم و رای مردم به عنوان تنها منبع مشروعیت سیاست و تصمیم گیری، همه اینها را آنها هم قبول دارند. شما روابط خودتان را با این نیروها در آینده ایران چگونه می خواهید تنظیم کنید؟ با علم به اینکه آنها طرفدار شکل نظام جمهوری نیستند. ایده رفراندم و بیانیه آن طبیعتا این قضیه را موکول به آرا مردم می کند. جمهوریخواهان لائیک چه می گویند؟
 
درویش پور ـ استنباط من این است که ما با دو گرایش در جمهوری خواهان دمکرات و لائیک در زمینه برخورد با نیروهای دیگر اپوزیسیون روبروهستیم. بخشی از جنبش جمهوریخواه لائیک و دمکرات معتقد است که ما اگر بتوانیم موفق شویم سه جریان مسلمان سکولار؛ ملی گریان و چپهای دمکرات را به هم نزدیک کنیم به شکل بندی و ایجاد گفتمان جمهوری خواه مستقل خیلی بیشتر یاری می رسانیم و این راهی است که اساسا باید جستجو کنیم. حال آنکه بخش دیگری از جمهوری خواهان لائیک بر این باورند کل جنبش جمهوری خواهی در جمهوری خواهان دمکرات و لائیک خلاصه نمی شود. ما جمهوری خواهانی داریم که ممکن است موضع رادیکالتری یا ملایمتری از موضع جمهوریخواهان دمکرات و لائیک داشته باشند و یا به هر دلیل دیگری در سازمانهای دیگری متشکل باشند ـ که شده اند ـ   یا از سنت دیگری تبعیت می کنند. بنابراین آنها بر این باورند که ایجاد قطب بزرگ جمهوری خواهی فراتر از پروژه گسترش جمهوری خواهی لائیک و دمکرات است. بنابراین تلاش برای دیالوگ و گفتگو با دیگر نیروهای جمهوری خواه را نیز بعنوان یکی از وظائف خود می دانند. این به معنای یکی شدن همه نیست. بلکه تلاش برای ایجاد وسیعترین قطب جمهوری خواهی از طریق اتحاد عمل اینجا و آنجا با دیگر نیروهای جمهوری خواه بر سر کارزارهای سیاسی و حقوق بشر و بررسی اشتراکات و اختلافات است. فراموش نکنیم که گردهمایی سراسری پاریس قراری را مبنی یر تلاش برای گفتگو و همکاری با دیگر نیروهای جمهوری خواه صادر کرده بود.
 
تلاش ـ می ببخشید آقای درویش پور، مجبورم صحبتتان را در اینجا قطع کنم. چون اتفاقا به نکته ای اشاره می کنید که تمام مدت من سعی می کنم در پرسش های خود آن را برجسته کنم. اتفاقا همین سئوال من است؛ اگر مسئله هویت جمهوری خواهی ـ صرف نظر از تجربه های موجود جهان مبنی بر وجود چه بسیار جمهوری های ارتجاعی و دیکتاتوری ـ آنقدر بالا برده و به عنوان محور بنیادین تجمع، ائتلاف و اتحاد برجسته شود، آنگاه شما چگونه می توانید مرز تفکیک بکشید، بین خودتان و نیروهای جمهوری خواهی که به هیچ عنوان دمکراسی در دستور کارشان قرار ندارد؟ شما این معضل را چگونه حل می کنید؟ مثلا شما چگونه می توانید جلوی مجاهدین، بعنوان یکی از نیروهای جمهوری خواه و غیر دمکرات، را در پیوستن به صف خود بگیرید؟ و یا نیروهای دیگری که در واقع عنصر دمکراسی و حقوق بشر در اندیشه هایشان جائی ندارد. اگر جمهوری خواهی به پرچم اصلی بدل شود؟
 
درویش پور ـ شما به سازمانی مشخصا اشاره کردید که در طول حیات خود حتی یک کنگره برگزار نکرده است و در برابر تجربه تلخ حکومت دینی در ایران حتی از اتخاذ زبان سکولار در فرهنگ سیاسی خود ابا دارد و هنوز جدائی دین از دولت را به جزیی از پروژه خود تبدیل نکرده است. آن ها نه تنها نسبت به سکولاریسم بلکه نسبت به آرائ عمومی مردم و موازین انتخاباتی بیگانه اند و قبل از رسیدن به حاکمیت نیز ابایی از تعیین رئیس جمهور ندارند. آنها به پلورالیسم وقعی نمی نهند و هیچ نیروی دیگری را در اپوزیسیون به رسمیت نمی شناسند و تنها خود و شورایشان را مظهر مقاومت می دانند. نه تنها این سازمان بلکه هر سازمان سیاسی دیگری که به موازین دمکراتیک باور نداشته نباشد، جمهوری خواه واقعی نیست. احزاب سیاسی که از رهبری کاریسماتیک برخورداند و یا طرفدار نظام های مسلکی هستند، چه ربطی به جمهوریخواهی دارند. ممکن است آنها هم نام خود را جمهوری خواه بگذارند، اما جمهوریخواهی و جمهوری واقعی در مقابل نظام های مسلکی دینی و موروثی موضوعیت پیدا می کند. بنابراین موازین، هیچ یک از سازمان هایی که اسم جمهوری خواهی را یدک می کشد، اما به حقوق بشر و موازین انتخاباتی و به جدائی دین از دولت باور نداشته باشد، نه آنها احساس نزدیکی به جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را دارند و نه برعکس. نمی دانم شما بر اساس کدام موازین شناخته شده جهانی مکتوب، کشورهائی چون لیبی را به صرف آن که اسم جمهوری را یدک می کشند، میتوانید جمهوری تلقی می کنید. این که نام آن جمهوری است که کافی نیست. لیبی همانقدر جمهوری است که نظام پول پوت در کامبوج سوسیالستی بود. اینکه کشورها چه اسامی بر خود می گذارند، مهم نیست. بی تردید جذبه جمهوری و جذبه دمکراسی است که باعث می شود که یکی اسم خود را بگذارد جمهوری دمکراتیک خلق یا فلان کشور جمهوری، در حالی که در واقع دیکتاتوری است. ما مبنای ارزیابی امان نه بر مبنای نامی که این و یا آن کشور و یا گروه و سازمان بر خود می گذارد، بلکه بر پایه وجود اقتدار رای مردم، تفکیک قوا، جدائی دین از دولت و نظام پارلمانی یعنی شالوده های شناخته شده نظام های جمهوری است که پیشتازان استقرار دمکراسی در جهان بوده اند. از جمله کشور فرانسه و دیگر کشورها. زمانی که از جمهوری دمکرات و لائیک نام برده می شود چنین نظام هائی سیاسی مد نظر است.
 
تلاش ـ البته تجربه های دیگری هم هستند که سلطنتی اند و شکل نظام پادشاهی را دارند و به همان عمق کشور فرانسه دمکرات هستند. بحث من روی این نکته نیست. من سعی می کنم شما را متوجه نکته دیگری بکنم. و بسیار آگاهانه نمونه مجاهدین را آوردم. یعنی یک نیروی دیگری که خود را جمهوری خواه می نامد و سرسختانه تر از هر نیروئی با جمهوری اسلامی مبارزه می کند. تردیدی در باره روند غالب بر جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک که یک نیروی دمکرات است، وجود ندارد. در اینجا قصد نشان دادن تناقض فکری مسلط بر این گروه هاست. من آگاهانه بحث مجاهدین را به میان کشیدم تا نشان دهم، چگونه شما در تمام مدتی که با این جریان ـ که آن هم نام خود را جمهوری خواه می گذارد ـ مرزبندی می کنید، مجبور هستید ملاک ها و معیارهای دمکراتیک را برجسته کنید که از جمله آنها اتکا به رای مردم است. درست است؟
 
درویش پور ـ بله
 
تلاش   ـ که این مرزبندی شما بعنوان یک نیروی جمهوری خواه دمکرات درست هم هست. حال اگر مبنای تفکیک شما با نیروی دیگر جمهوری خواهی که دمکرات نیست، رای مردم قرار می گیرد، براین مبنا شما با نیروهائی که خودشان را جمهوریخواه نمی دانند، ولی مبنای حرکتشان و اصول پایه ای مورد قبول آنها همان رای مردم است که با شما اشتراک نظر و مبانی ارزشی دارند و از این نظر در کنار شما قرار می گیرند، شما رابطه اتان با این نیرو را در آینده ایران چطور تعریف می کنید؟
 
درویش پور ـ   شخصا بر این باور نیستم که نیروئی که به هردلیلی به جمهوری اعتقاد ندارد و یا به آن برداشتی که ما از جمهوری داریم باور ندارد، اصلا دمکرات نیست. فکر می کنم گفتمان دمکراتیک در خانواده های گوناگونی سیاسی جامعه ما در حال رشد است و باید رشد پیدا کند. بنابراین شاید اساسا روند دمکراتیزه شدن جامعه از طریق گسترش گفتمان دمکراتیک در خانواده های گوناگون در خانواده چپ ها، ملی گرایان، مشروطه خواهان و در خانواده مذهبی ها و حتی مجاهدین خلق صورت بگیرد. بنابراین ابدا من این ادعا را نداشتم که دمکراسی در انحصار جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هست و دیگر نیروها صددرصد غیر دمکراتیک هستند و یا هیچ سنخیتی با دمکراسی ندارند. حرف من این بود چرا ما جمهوری و دمکراسی در ایران را اجزائ لایتجزای یکدیگر می دانیم. روشن است که در بسیاری از کشورهای جهان ما نظام هائی داریم سلطنتی که دمکراتیک هستند. پروسه تاریخی آنها گذار از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه بوده است.   یعنی دمکراتیزه شدن کشور نه با برچیده شدن سلطنت بلکه با گذار استبداد سلطنتی به مشروطه صورت گرفته است. بگذریم از این که سلطنت در این جوامع جزیی از بقایای سنت های غیر دمکراتیک است که بر روان جامعه سنگینی میکند. اما ما در جامعه ای که سلطنت برچیده شده چه چیز را و به چه علت میخواهیم مشروطه کنیم؟ ما دلیلی نمی بینیم که بخواهیم سلطنت را که در ذات خود نافی دمکراسی است و تاریخ آن در ایران به استبداد گره خورده است احیا کنیم که مشروطه شود. بنابراین در برابر تمام کسانیکه از این ایده و تز صحبت می کنند که در ایران نیز سلطنت مشروطه میسر است، در درجه اول اساسا غیر ضروری بودن این پروژه را باید یادآوری کنیم و بر اهمیت سنت استبدادی در جامعه ایران چه در شکل موروثی و چه مسلکی و چه دینی تاکید کنیم که گسست از آن ها برای گذار به دمکراسی حیاتی است. پرسش من این جاست اگر مشروطه خواهان واقعا طرفدار دمکراسی اند چرا بر احیای نظام پادشاهی اصرار میورزند به جای آن که به جمهوری که عالیترین شکل دمکراسی است روی بیاورند؟   به گمان ما یک نیروی دمکراتیک نمی تواند روی پروژه هائی سرمایه گذاری کند و یا نسبت به آنها خوشبینی نشان دهد که تمام تجربه تاریخی حیاتشان خلاف آن را نشان داده است. علاوه بر آن بخش عمده هواخواهان احیای سلطنت از طریق امید به چلبی سازی امریکا در ایران سودای اعاده سلطنت را در سر می پروارنند که ربطی به دمکراسی ندارد. دیگر تاکیدمان این است که جامعه ما با دو تجربه استبداد دینی و استبداد سلطنتی، زمینه گذار به یک جمهوری غیر دینی و پارلمانی را پبدا کرده است. بنابراین در پاسخ گوئی به این نیاز است که خود را با جنبش جمهوریخواهی دمکراتیک و لائیک تعریف می کنیم. و تلاش می کنیم این گفتمان به یک گفتمان   قدرتمند و گسترده در جامعه تبدیل شود. این شالوده شکل گرفتن این نهاد است. اما نیروهای جمهوری خواه و دمکرات دیگری هم وجود دارند که می توان در زمینه های حقوق بشر همکاریهائی را با آنان سازمان داد.   به گمان من اصولا در کارزارهای حقوق بشری باید فراگروهی عمل کرد. اما پروژه همکاری مثلا در کارزار برای آزادی زندانیان سیاسی یا نمونه های از قبیل آن یک امر است و پروژه تلاش برای بدیل سازی امر دیگری است. ما نه فقط بسود جمهوری خواهان بلکه بسود جامعه نیز نمی دانیم که به جای تاکید شفاف برجمهوری مبتنی بر انتخابات آزاد، تفکیک قوا و جدائی دین از دولت، پروژه های دیگری را در پیش بگیریم که نسبت به شکل و یا مضمون آن با زبان الکن صحبت کنند و یا آن را مسکوت بگذارند. بنابراین نه تنها مخالف جریانی که فکر میکند باید مسئله جمهوریت را از بدیل سیاسی ایران حذف کند هستیم بلکه با این طرز تفکر مبارزه می کنیم. اما در عین حال به گمان من باید با جمهوری خواهان و دیگرانی که موضع قاطع ما را در مورد جدائی دین از دولت و رد نظام های مسلکی و موروثی ندارند، گفتگو کنیم. نباید پنداشت که همه مردم در جامعه ۷۰ میلیونی ایران با این همه بحران، بغرنجی و با این همه گرایشهای متضاد، آمال و امیالشان را فقط در جمهوری خواهی دمکرات و لائیک که مورد نظر ماست ببینند. بلکه بی تردید دیگران نیز تلاش خواهند کرد نظرات خود را پیش ببرند. از نظر من هم باید به پروژه ای برای گسترش اندیشه جمهوریخواهی دمکرات و لائیک   در ایران   اندیشید و هم برای ایجاد قطب بزگ جمهوری خواهی تلاش کرد. معتقدم قطب بزرگ جمهوری خواهی از نزدیکی جمهوری خواهان داخل و خارج و گرایش های گوناگون جمهوری خواه بیرون خواهد آمد که در آن بی تردید موازین کلیدی جمهوری خواهی را نباید قربانی و فدا کرد. یعنی تحت نام دیالوگ با اتحاد جمهوریخواهان و دیگر نیروها نباید مسئله مرزبندی قاطع با حکومت اسلامی وسلطنت را وانهیم. برعکس باید روشن کنیم که چرا اگر کل جامعه جمهوری خواه به جای نزدیکی به سلطنت و یا به سمت حکومت اسلامی به یکدیگر نزدیک شوند، به یکی از قدرتمندترین بدیل های جامعه ما تبدیل خواهد شد و از موقعیت مناسبتری برای نزدیک ساختن کل اپوزیسیون دمکراتیک به یکدیگر و تغییر نظام سیاسی در ایران برخوردار خواهد شد. در چنان شرایطی اندیشه اتحاد فراگیر، چالشی در انکار بدیل جمهوری خواهی و تبدیل آن به زائد ه های   این و آن نخواهد بود. از نظر من این مطمئن ترین و بی دردترین راه برای گذار به دمکراسی و اجتناب از خطر جنگ داخلی است که راه حل های افراطی و قطبی می توانند به جامعه تحمیل کنند. می دانم دشواری های جنبش جمهوری خواهی بسیاری را به صرافت نقد جمهوری خواهی و “ مصیبت هایش “ انداخته است. قصد من انکار نکات ارزشمند این نقد ها نیست اما مایلم اضافه کنم ما ایستاده ایم تا از گفتمان جمهوری خواهی و مزایایش در گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی در ایران دفاع کنیم!
 
تلاش ـ خیلی از شما سپاسگزارم.   
 
منبع: به نقل از نشریه تلاش شماره ۲۷ آبان ۱٣٨۵


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست