بیانیه مجامع اسلامی ایرانیان در رابطه با "تفاهم نامه" لوزان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۹ فروردين ۱٣۹۴ -
٨ آوريل ۲۰۱۵
هموطنان عزیز
استقلال و آزادی که از اصول راهنمای انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ نیز بودند از هم تفکیک ناپذیر و دو رکن اصلی در هر نظام مردمسالار هستند. این دو اصل اما، در طول حیات نظام ولایت فقیه که موجودیت خود را با کودتا علیه رای جمهور مردم و حاکمیت ملی آغاز کرده است نقض شده اند. علیرغم شعارهای ظاهری، تاکنون سیاست حاکم بر نظام ولایت فقیه بر مبنای ستیز با درون و سازش با بیرون که ناقض آزادی و استقلال است استوار بوده است .بحران سازی، اصرار بر ادامه آن، بیاطلاع نگهداشتن مردم از کم و کیف بحران و در نهایت ختم آن در تسلیم، باز در بیخبری عموم مردم از کم و کیف آن از مشخصههای بارز این نظام است.
بعد ازگروگان گیری و جنگ ٨ ساله این سومین تجربه بحران سازی نظام ولایت فقیه است که به تسلیم می انجامد. همانطور که پیش بینی میشد رژیم جمهوری اسلامی، برای حل بحران خود ساخته، بیراهه تحمیل پرداخت هزینههای بسیار بالا به مردم ایران، نسل امروز و نسلهای آینده، و امتیاز دهی به قدرتهای بیگانه را تا آخر رفت. به خطر انداختن استقلال کشور را بر شفافیت در درون و تسلیم شدن به خواست مردم که زیستن در آزادی و استقلال همراه با برخورداری از عدالت اجتماعی است، ترجیح داد. توافقی که بین ایران و قدرتهای خارجی در لوزان صورت گرفت و مواد آن آشکار شد و بناست در تیرماه آینده بصورت یک قرارداد بینالمللی درآید، حاکمیت ملی مردم ایران را کاملا نقض کردهاست. در این توافق، ایران پذیرفته است که:
۱ ـ ایران تا ۱۵ سال اجازه غنی کردن اورانیوم بالای ۴ درصد را نخواهد داشت.
۲ ـ غنی سازی اورانیوم در فردو بکلی متوقف می شود. مرکز فردو که ۱۳۰ متر زیر زمین است تبدیل به یک مرکز تحقیقاتی خواهد شد.
۳ ـ به غیر از نطنز مرکز دیگری برای غنی سازی ایجاد نمی شود.
۴ ـ از حدود ۸۰۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده در ایران، برای مدت ۱۵ سال، ایران تنها حق دارد ۳۰۰ کیلوگرم آن را ذخیره کند.
۵ ـ از ۱۸۴۷۲ دستگاه سانتریفوژ نسل اول فعلی که ۹۰۰۰ واحد آن فعال است بمدت ۱۰ سال فقط ۵۰۶۰ واحد آن فعال خواهد ماند. این سانتریفوژها مدلهای بسیار قدیمی مربوط به ۵۰ سال پیش هستند و کارکرد آنها یک چهلم کارکرد سانتریفوژهای مدرن است و این تعداد سانتریفوژ تنها ۲.۵ درصد از سوخت سالانه نیروگاه بوشهر را میتواند تولید کند. بعبارت دیگر، غنی سازی، در واقع، تعطیل میشود.
۶ـ پروتکل الحاقی و کد اصلاحی ٣.۱ را اجرا کند. فعالیتهای هستهای ایران در مواردی بمدت ۲۵ سال تحت کنترل قرار میگیرند و بعد از آنهم، کنترل ایران برای اینکه بمب اتمی تولید نکند، دائمی خواهد بود. بنابراین، ایران حق ندارد از پروتکل الحاقی خارج شود.
بر خلاف اطلاع دروغی که هیات مذاکره کننده ایرانی به مردم داد که بنا بر آن: "در روز اول اجرای توافق همهِ تحریمهای اقتصادی برداشته می شوند"، همه تحریمها نیز برداشته نمیشوند و آنها هم که برداشته میشوند، در واقع، به حال تعلیق در میآیند.
بدین ترتیب، در اصل، آقای خامنهای و دستیاران او پذیرفتهاند، ایران، تا ۱۰ سال صنعت غنی سازی خود را عملا از کار بیاندازد. مجبور باشد تنها از تعداد بسیار کمی سانتریفوژ مدل ۵۰ سال پیش استفاده کند که آنها نیز تا ۱۰ سال آینده همه اسقاط خواهند بود. نتیجه اینکه شعارها درباره ضرورت غنی سازی برای تامین سوخت راکتورها دروغ بودند. اگر صحت داشتند رژیم نمیتوانست هم تعطیل عملی غنی سازی را قبول کند و هم نظارتهای متفاوت [تا نظارت ۲۵ ساله] را بپذیرد. بدین قسم توافق لوزان پرده از یکی از دروغهای رژیم درباره سیاست هستهای اش و اینکه " حق مسلم ما است" برداشت.
آیا خود رژیم نمی توانست در همان آغاز، در تعامل با مردم،با تشکیل کنفرانسهای عمومی و بهره بردن از نظر کارشناسان داخلی و خارجی در شفافیت کامل تصمیم بگیرد و غنی سازی را متوقف کند و با توجه به منابع اورانیوم موجود در کشور که اصولا به هیچ وجه به صرفه هم نیست،از آن دست بردارد؟ اما بنا بر ماهیت استبدادی و مردم گریزی، اینکار را برای حفظ ظاهر و پوشش دادن به فریبی که طی سالها "حق مسلم "میخواندش نکرده و حال مجبور شده است زیر فشار قدرتهای خارجی، هم غنی سازی را متوقف کند و هم تحریمها که در اثر اصرار بر ادامه بحران بر قرار شده بودند و زمانی نیز آنها را کاغذ پاره میخواندند کاملا برداشته نمی شوند و هم با تحت کنترل ۶ قدرت جهانی در آوردن ایران ،حاکمیت ملی را نقض می کند.
زنهار که وقتی حاکمیت ملی نقض و ایران در مهار قدرتهای خارجی در می آید ،از توان ایران آنهم به سبب قرار گرفتن درموضع ضعف ،برای دفاع از حقوق ملی خصوصا در میادین نفتی مشترک خلیج فارس و خزر با سایر کشورها ، کاسته می گردد و حقوق ایران در مالکیت میادین مشاع نفتی سلب می گردد.
همانطور که بارها هشدار دادهایم راه حل بحران اتمی نه حمله نظامی، نه تحریمهایی که مردم را نشانه بگیرند و نه تن دادن به چنین توافقهائی است. راه حل نه در خوردن جام زهر تسلیم، خواه یک دفعه و خواه جرعه ،جرعه که نهایتا اثر آن بر پیکر ایران و جامعه آن باقی خواهد ماند می باشد بلکه در رجوع به حاکمیت ملی و باز پس دادن حاکمیت دزدیده شده آنها است.
ما همچنان به افشای سوءاستفادههای متعدد سلطه گران در داخل و خارج که منجر به نقض حاکمیت ملی میشوند، نزد افکار عمومی، ادامه میدهیم. تکرار میکنیم که برای حل این بحران راهحل دیگری وجود داشت و همچنان وجود دارد. با اینگونه توافقها جلوی هزینههایی که بهای آنرا بیشتر ،مردم می پردازندگرفته نمیشود و متاسفانه بر آنها افزوده نیز خواهد شد. علاوه بر اینها، توافق لوزان راه دخالت قدرتهای خارجی را در امور ایران باز میگذارد.
بدون حاکمیت ملی امکان پیدا کردن راه حلی که حقوق ملی ایرانیان را در نظر بگیرد ممکن نیست. به هموطنان یادآوری میکنیم که تا چه اندازه پیگیری مسائل مهمی چون سیاست اتمی برای سرنوشت ما اهمیت دارد. بحران اتمی و توافق لوزان، هردو، کار آقای خامنهای، در مقام «رهبر» است. یکایک موارد آن به تصویب او رسیده و او مسئول اول آناست. بهوش باشیم! توافق لوزان را دستآویز و پوشش ستایش از کسی و مقامی نکنیم که ریشه فسادها و خیانتها و جنایتها است.
هشدار میدهیم که بحران هستهای و نحوه خاتمه دادن به آن، آخرین بحران و ماجراجویی نظام ولایت مطلقه نیست و نخواهد بود ، دام وبحران بس خطرناک و ویرانگر دیگر، ببر کاغذی بازسازی "امپراتوری ایران" است که نتیجه آن در گیر کردن ایران در نا آرامیهای منطقه ای می شود. این دام پر هزینه در حال تنیدن رشتههای خود بر اطراف ایران می باشد.
|