سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شُکر دوست


علیرضا بزرگ قلاتی


• یاد باد آنرا که با او باده ی شبگیر بود
این دلِ دیوانه در گیسویِ او زنجیر بود
یاد باد آنرا که چون بهرامی اندر راغِ عشق
آهویِ چشمش به دشتِ جان مرا نخجیر بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ فروردين ۱٣۹۴ -  ۹ آوريل ۲۰۱۵


 
به عزیز دوست گرانمایه جناب رضا اغنمی

یاد باد آنرا که با او باده ی شبگیر بود
این دلِ دیوانه در گیسویِ او زنجیر بود
یاد باد آنرا که چون بهرامی اندر راغِ عشق
آهویِ چشمش به دشتِ جان مرا نخجیر بود
توسنِ حُسنش چو می تازاند بر دارایِ دل
همچو اسکندر جهان پیما و عالمگیر بود
بوالعجب آیاتِ آن خالق که در اثباتِ خویش
گردنِ خلقی ازو اندر چخِ شمشیر بود
رو تو عارف دم مزن از دارِ منصوران چنان
حقِّ درویشانِ بی طاقت چنین تقدیر بود
نوشدارویِ دو لعلش بر تنِ سهرابِ جان
ای دریغ آنگه روان میشد که دیگر دیر بود
یدِّ ناصر تا اَنَااللَّه زد بر آن پیران درخت
از صدایِ پنجِ او صد طور در تکبیر بود
رندِ پیری دوش میگفت ای حکیمان بنگرید
آن جوانی را که بر اسرارِ حکمت پیر بود
اشکِ عرفان بر سریرِ قابِ قوسینِ مَلِک
دانه دانه آیتِ رویِ تو اَش تفسیر بود


الا یا اَیُّهَاالساقی بهاران
قدح دَر دِه میانِ نوشخواران
درین صوفی وشان دَردی ندیدم
که صافی باد نوشِ دُرد خواران
غلامِ غمزه ی آن نازنینم
که دارد کشته صدها شهریاران
زِ داغِ خونِ احرارانِ میهن
به دشتِ سینه چشمم لاله کاران
غلامِ رودکی گردم به اشعار
اگر گیرد مرا همچون عیاران
الها عندلیبان را،که این قوم
ندیدند جز زغن بر شاخساران
بر آن قومش به کلّی ریشه کَن کُن
عبا و میزَرِ پرهیزگاران
به سعدش آنچنان گردان الها
که مسعودی نباشد در حصاران
خموش عرفان که احکامِ الهی
نمی گردد به کامِ میگساران.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست