یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

قمار هسته ای وتلاش برای پاک کردن حافظه یک ملت - ژاله وفا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ فروردين ۱٣۹۴ -  ۹ آوريل ۲۰۱۵


نظام ولایت فقیه سومین بحران عظیمی را که خود ساخته وپرداخته بود با سرکشیدن جام زهری دیگر که باوقاحتی تمام آنرا شربتی گوارا نیز وانمود می کند و با باج دادن عظیم از حقوق ملی به پایان برد.
اما زنهار که تنها آقای خامنه ای جام زهر را سر نکشیده است بلکه زهرآبه این بحران را سالیانی چند است که به خورد مردم ایران و نسلهای آینده داده است.

رژیم جمهوری اسلامی در تمامی بحرانهای ایجاد کرده از قبیل
۱/ گروگانگیری آنهم بخاطر یک ژست تو خالی ضد امپریالیستی که به ایجاد خسارت عظیم برای ملت ایران منجر شد به طوری که هنوز که هنوز است نظام حاکم بعلت ضعف نتوانسته است پولهای بلوکه شدن ایران را در آن زمان ، از امریکا باز پس بگیرد و برعکس منجر به باج دهی های کلان به دولت ریگان و نیز دولت های خارجی و ایجاد انواع ایران گیت فساد آلود شد،

۲/ ادامه جنگ بمدت ٨ سال با شعار "جنگ جنگ تا پیروزی " بقصد نابودی محتوای انقلاب و استفاده از فرصت ٨ ساله شرایط جنگی برای باز سازی ساختهای قدیم وپی ریزی استبداد جدید درآنها ،که منجر به تحمیل قطعنامه ۵۹٨ به ایران شد و جام زهری که آقای خمینی سر کشیدو زهرابه اش را یعنی خسارات جانی میلیونها نفر ونفله کردن یک نسل وسوزاندن آینده نسل بعد و از دست دادن فرصتهای بموقع صلح و فرصتهای عظیم ملی و منطقه ای و حتی عدم باز پس گیری خسارات مادی از دولت متجاوزصدام را از ابتدا به حلق ما مردم ریخت.

٣/ و ایجاد بحران هسته ای بدست خامنه ای و سپاه آنهم بمدت ۱۲ سال تا سرحد بوجود آمدن خطرات حمله نظامی برای کشور و نیز وارد آوردن هزینه های میلیاردی بر اقتصاد ضعیف بنیه ایران
درهمه این بحرانها نظام ولایت فقیه در واقع به مرگ می گیرد تا که مردم به تب راضی شوند. وارد آوردن "شوک مرگ" تا حساسیت مردم به آینده خود و به ذخایر و ثروتهای ملی کاسته شود ،موضع نگیرند و سوال طرح نکنند ،چون چرا را بر خود ممنوع کنند وتنها تن به جریان وقایع دهند.

میلان کوندرا نویسنده چکی در رمان "خنده و فراموشی" بدرستی می نویسد: "نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک کردن حافظه آن است. باید کتاب‌هایش را، فرهنگش را، تاریخش را از بین ببرد. بعد باید کسی را داشت که کتاب‌های تازه‌ای بنویسد، فرهنگ تازه‌ای جعل کند و بسازد، تاریخ تازه‌ای اختراع کند. "   
وی در جایی دیگر از آن رمان به نقش ایجاد بحران پشت بحران به قصد ایجاد فراموشی اینگونه اشاره می کند:
" قتل عام خونین بنگلادش به سرعت خاطره هجوم روس‌ها به چکسلواکی را فروپوشاند، قتل آلنده ناله‌های بنگلادش را محو کرد، جنگ صحرای سینا باعث شد مردم آلنده را فراموش کنند، کشتار عمومی در کامبوج صحرای سینا را از ذهن مردم زدود و غیره و غیره تا اینکه همگان می‌گذارند همه چیز از یاد برود."

در تنگناهای حادثه است که حافظه تاریخی ما ملت بکار می آید و یا در زیر سایه نفع طلبی "اکنون و همین اندازه غنیمت است" دچار رخوت و فراموشی می شود.
والبته که در تنگنای حادثه بهتر از هر زمانی می توانیم به ارزیابی حساسیت و بیداری و یا خواب وجدان خود بنشینیم
و از زبان میلان کوندرا از خود بپرسیم " آدم ابلهی که بر اریکه ی قدرت تکیه زده است، تنها به بهانه ی نادانی، از هر گونه مسئولیتی به دور است؟"
به همین بحران هسته ای و مسئولیت خامنه ای و ما ملت در قبال آن بپردازیم که:
۱/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخیر می گویند " با توافق لوزان حمله نظامی به ایران رفع شده است". امری که البته منوط به این امر شده است که نظام ولایت فقیه آلوده به خطا و نیازمند بحران ، دست از پا خطا نکند .اما در واقع آیا ما مردم ایران نبایستی از نظام ولایت فقیه و "رهبرش" باز خواست کنیم که چرا از ابتدا بحرانی را بوجود آورد که ایران را در معرض این خطر قرار دهد و ما ملت را در نگرانی وترسی قرار دهد که حالا به رفعش دلخوش باشیم و دچار توهم " برد! " در قمار زندگی نیز بشویم؟

۲/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخیر می گویند : میزان خسارات مالی ناشی از ادامه بحران هسته ای با این توافق کمتر شده است."
اما آیا ما مردم ایران از نظام ولایت فقیه باز خواست کرده ایم که رقم واقعی هزینه ها و خساراتی که به اقتصاد ایران درطول ۱۲ سال بحران هسته ای وارد آمده است به چه میزان است که اینگونه ما ملت بزیر خط فقر سقوط کرده ایم؟ و به موجب توافقنامه لوزان، هزینه‌های ساخت و تجهیز تاسیسات نطنز و فردو و اراک که قرار است برخی نیزاز چرخه تولید خارج نیز شوند ، تا کنون ‌چه میزان بوده و پس از سررسید تعهدات ۱۰ و ۱۵ و ۲۵ ساله تا چه میزان فرسوده خواهند شد وهزینه "نگاهداری "تاسیساتی که در واقع بلا استفاده خواهند بود هنوز چه میزان خواهند بود؟ وچرا آینده ما را این چنین بی محابا پیش خور کرده اید؟ ایا دانشگاهیان(اساتید و دانشجویان ) وظیفه خود دانستند که با طرح این سوالات جامعه را از توهم "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" بدر آورده و حق علم را بجا آورند؟
٣/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخیر می گویند "توافقنامه لوزان یک سیاست برد – برد است"
ابتدا بدانیم که در نظام ولایت فقیه ، شیخ و زاهد و مفتی و محتسب ، چون نیک بنگری همه تزویر می کنند . آیا ما مردم ایران از مذاکره کنند گان ودر راس آنها خامنه ای که اذن اینگونه توافقنامه که در واقع تسلیم نامه ای بیش نیست را صادرکرده است؛ پرسیده ایم که چرا شعور ما را به سخره می گیرید ودروغی از این دست که "در روز اول اجرای توافق همه تحریمهای اقتصادی برداشته می شود" به ما ارائه می دهید؟ در صورتی که بر اساس متن توافقنامه ، همه تحریمها برداشته نمی شوند و تحریمهای مربوط به برنامه موشکی و تروریسم و تجاوز به حقوق بشر برجا می مانند .و باز در حالی که مونیز وزیر انرژی آمریکا در مصاحبه با سی ان‌ان نیز تاکید کرده است که تحریم‌های ایران ۶ ماه پس از امضای توافق نهایی برداشته خواهد شد! و هنوز توافقنامه نهایی امضا نشده ،دادگاه حقوقی اتحادیه اروپا روز سه‌شنبه ۲٣آوریل براساس ارائه زمینه‌های قانونی تازه، تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه بانک تجارت و ٣۲ شرکت کشتی‌رانی متعلق به ایران را بازگردانده است .در ثانی قرارداد لوزان قراردادی یک طرفه است که بر اساس آن طرف ایران تعهد می کند و طرف دیگر یعنی قدرتهای جهانی کنترل ایران را آنهم بطور دائمی در اختیار می گیرند. درواقع ۵+۱ هیچ تعهدی نسبت به ایران ندارد. تنها قبول کرده اند تحریمها را به حال تعلیق در آورند در صورتی که ایران به تعهدات خود عمل کند و طرفه اینکه تشخیص اینکه ایران به تعهدات خود نیز عمل کرده است و یا خیر نیز با انها است وبه محض دست از پا خطا کردن ، تحریمها از حالت تعلیق هم در می آید ودوباره وضع و اجرا میشوند.


۴/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخیر می گویند "با رفع تحریمها اقتصاد ایران از تنگنا خارج وشکوفا می شود"
هرچند رفع تحریمها اثرات مثبتی بر روی روند اقتصادی خواهند گذاشت اما از انجا که مشکلات اقتصادی ایران ساختاری است از تنگناهایی ساختاری با رفع تحریمها رها نمی شود. ،شادی و هلهله کردن عده ای بعد از یک توافق خفت بارانهم به امید اینکه گویا با صرف رفع تحریمها گشایشی در امور اقتصادی کشور و وضع مالی همه اقشار مملکت وخصوصا طبقات محروم جامعه بوجود میاید، توهمی بیش نیست .ملت آلمان که سالها اسیر دیکتاتوری و دروغگویانی از نوع گوبلز بود ه است ، تجربه سخت دردناک خود را در قالب ضرب المثل" یک دروغ تبدیل به راست می شود وقتی که انسان باورش کند!!"همواره یاد آور خرد فردی و جمعی خود می کند .آیا در اوضاع کنونی این ضرب المثل سخت بدرد ما ایرانیان نمی آید؟ متاسفانه ما بر خلاف جوامع دیگر وقتی بحرانی به وقوع می‌پیوندد، ریشه‌های وقوع آن بحران را فراموش میکنیم و بدنبال تحقیق در باره روشها و سیاستهایی که مسبب آن بحران شده اند و نیز باز خواست از مسئولین بوجود آورنده آن بحران نیستیم .
تفاوت نوع نگاه به حقوق ملی در یک نظام دموکراتیک همچون آلمان با نوع نگاه مردم به حقوق خود در نظام ولایت فقیه که اراده ی یک فرد فرای اراده ملی و حقوق ملی به حساب می آید، از مقایسه برخورد با تخلفات مقام اول هر دو کشور معلوم می گردد.
در ایران ما ملت هنوز اجازه میدهیم که خامنه ای مدعی ولایت مطلقه با بوجود آوردن بحران هسته ای ،میلیارد ها دلار هزینه و خسارت برای ما ملت ببار آورد وعاقبت با یک توافقنامه خفت بار وطن ما را به مهار قدرتهای خارجی در آورد ،و برخی از مردم به هلهله و پایکوبی آنرا " برد" ایران نیز قلمداد کنند و از یاد ببرند که قدرتهای جهانی طرف مذاکره وقتی شاهد این نوع "شادی "ها می شوند به اصالت و اقتدار دروغ و حنای فریب نزد ما بیش از پیش پی می برند .
در آلمان شائبه واحتمال سوء استفاده مبلغ ۷۰۰ یورو توسط ریاست جمهوری سابق(وولف ) منجر به استعفای وی گردید و رییس جمهور آلمان پیامدهای ناشی از فشار افکار عمومی را پذیرفت و از مقام خود کناره‌گرفت .طرح تخلفات احتمالی کریستیان وولف(که در دادگاه نیز تبرئه شد ) و روشنگری در مورد آنها توسط روزنامه‌نگاران آلمانی، ضرورت شغلی آنها بود و تقاضای دادستانی مبنی بر لغو مصونیت سیاسی وی نیز نشانگر عدم وابستگی قوه قضائیه آلمان به حوزه سیاست حتی در قبال بالاترین مقام سیاسی آن کشور بود.
    از راه فاید تکرار واز منظر حس مسئولیت خدمت هموطنان عزیزم عرض می کنم که مشکلات سیاسی و اقتصاد ایران ساختاری است و با وضع تحریم ها بوجود نیامده اند که با لغو آنها ویا با خشک شدن جوهر امضای توافقنامه ای از بین بروند . اقتصاد ایران آینه تمام نمای سیاست ورشکسته نظام ولایت فقیه است.چه در بی کفایتی مدیریتی آن ، چه درآلودگی به سرطان فساد ،چه در بی مسئولیت مسئولان آن ، چه در بی نظمی آن ، چه در پاسخگو نبودن و تن به نظارت ندا دن آن ، چه در سانسور وپنهان کاری آن و...
دولتهای موجود در نظام ولایت فقیه بطور سیستماتیک تیشه به ریشه اقتصاد ایران زده و آنرا بدل به یک اقتصاد مصرف محو کرده اند.راست بگوییم ماموریت داشتند آنچنان ضربه ای بر بنیاد تولیدی ایران وارد نمایند و سرمایه های بالقوه وبالفعل آن را هدر دهند تا آماده ضربه پذیری بیشتر از تحریمهای ظالمانه بگردد و بدل به زائده اقتصاد های مسلط گردد .

یادآور می شوم که خصوصا حکومت احمدی نژا د با درآمد های نفتی بی سابقه ۷۰۰ میلیارد دلاری ؛ درست بعلت بیماریهای ساختاری اقتصاد ایران وبیکفایتی مسئولین اقتصادی و آلوده بودن اقتصاد به رانت خواری و فساد اداری و مدیریتی ووامداری به مافیای نظامی -مالی نه تنها اقتصاد ایران را با آن در آمدهای کلان بسوی تولید محور شدن راهبر نشد ، بلکه با بیکفایتی و روی آوردن به واردت بیش از حد وخروج سرمایه های ملی ، به توزیع فقر و بی عدالتی در بین جامعه پرداخت. اما شایان توجه است که تحریم ها دردو سال پایانی دولت احمدی نژاد وضع شدند لذا مسبب وضعیت وخیم اقتصادی ایران نبودند ،بلکه آنرا تشدید ووخامت و بیماری آن را نمایان کردندو البته فشار مضاعفی را به زندگی و معیشت مردم وارد کردند.
مثال امید بستن به این امر که با رفع تحریمها اقتصاد ایران شکوفا می گردد و از رکود تورمی خارج می گردد و وضع معیشت مردم بهبود خواهد یافت ؛همانند این است که گواهینامه رانندگی فردی که بر ماشینی قراضه و بی دنده وترمز سوار شده و بعلت نداشتن ترمز به ساختمانی تصادم کرده و به آن ساختمان و نیز بدن خود خسارتی وارد کرده است ، را لغو کنند.و آن فرد محذوریتهایی از قبیل اجازه رانندگی نداشتن را ، صرفنظر کردن از برخی سفرها که تنها با اتوموبیل شخصی مقدور بوده است ،تغییر برخی از عادات ها و روشها و...را تنها مشکل خود قلمداد کند و از یاد ببرد که با آن ماشین بی ترمز جان وی همواره در خطر بوده است و با دوباره بدست آوردن گواهینامه رانندگی تنها می تواند رانندگی کند ولی انتخاب نوع اتوموبیل با خود وی است آن ماشین اقساطی نونمی گردد و به جز با تعمیرات بینادی و اساسی ؛همواره بلای جان وی خواهد ماند.
با رفع تحریمها، چنانچه درآمدهای نفتی بجای اختصاص یافتن به امر سرمایه گذاری در صنعت نفت وگاز وکشاورزی وصنایع تولیدی ایران،امری که بدون باورمند بودن به حقوق ملی و بدون حاکمیت جمهورمردم ممکن نیست ، صرف هزینه های بودجه ورفع کسری های بودجه گردد و با قدرت خریدی که ایجاد می کند به جای جذب آن قدرت خرید توسط تولید ملی ، صرف روی آوردن به واردات بیش از حد برای جذب این قدرت خرید گردد، تازه باز می گردیم به همان دوران احمدی نژاد وراه وروش دولت وی .
و البته با توجه به بنیه ضعیف اقتصاد و رکود تورمی فاجعه ای چند برابر وخیم تر از دوران احمدی نژاد ایجاد می کند.


هموطنی گرامی در باره علت شادی برخی از مردم (که البته ان حرکت کوتاه را به اشتباه و یا شاید سهوا به همه ایرانیان تعمیم داده است ،)چنین نوشته است:

شادی ایرانیان از نتیجه مذاکرات و تشکر از دکتر ظریف و دولت شاید نه برای توافقیست که هنوز معلوم نیست دقیقا جزییاتش چیست ،بلکه شادی برای عزت از دست رفته ی ما در صحنه بین المللی است که شاید کورسوی امیدی برایش میبینند.
شادی دیدن سیاستمدارانی از همین سرزمین و حکومت است که میتوانند با زبان لبخند و با احترام و تشخص بین المللی با دنیا حرف بزنند و در کنار رهبران بزرگ دنیا بایستند و نه با زبان عوامانه و بی ادبی و گستاخانه و تهدید آمیز و تحقیر کننده.
شادی دیدن افرادیست که حداقل حتی در ظاهر هم که شده دارند کاری برای مردم و کشور می کنند و نه برای فامیل و فرزندان و دزدان بیت المال.
شادی به حساب آمدن در دنیا است به عنوان کشوری که سیاستمدارانش زبان دیپلماسی و گفتگو را میفهمند و میتوانند مذاکره مفید داشته باشند و نه فقط اتلاف وقت و پول
شادی احساس محترم بودن و ارزشمند بودن است آنهم در حد یک روزنه روشن و نه بیشتر.
شادی اینست که ما اگر بخواهیم و بخواهند و بگذارند، میتوانیم ارزشمندتر و مهمتر و مفیدتر از اینی که هستیم باشیم در دنیا
آری شادی عزت بربادرفته و هویتهای بی ارزش شده ای که امیدی برای تلاش دوباره یافته اند.
از زبان حافظ خطاب به این هموطن عزیز عرض میکنم:
باغبانا ز خزان بی خبرت می بینم
آه از آن روز که یادت گل رعنا ببرد
زنهار که عزت از دست رفته در صحنه بین المللی ،احساس محترم بودن و ارزشمند بودن ،شادی به حساب آمدن در دنیا ،شادی بازیافت هویتهای بی ارزش شده و...را یک ملت با عزم و اراده خود و در صورت تحقق حقوق فردی و ملی خود کسب می کند.هنگامی که استقلال کشور و بالتبع استقلال و آزادی ملت ایران خدشه بپذیرد، آن حقوق پایمال می شوند.دلخوش کردن به ظواهر ، داروی درد ما ملت نیست.تا زمانی که حق ولایت جمهور ما مردم توسط یک فرد سلب می شود ، کسانی که خود نمایندگان و یا کارگزاران " ولی فقیه" می دانند و نه مردم ،چه گستاخ باشند و بی ادب از نوع احمدی نژادیش و چه خندان و خوش پوش ازنوع آقای ظریف ،( هر چند تفاوت این دو بسیار است و خوش زبانی و خوش برخوردی حسنی است قابل تقدیر و احترام )اما از حقوق ملی ما دفاع نمی کنند که اگر آقای ظریف برای حقوق حقوق مردم محلی از اعراب قائل بود ، تلاش نمی کرد جزئیات واقعی مذاکرات بفارسی آنهم برای مردم ایران درج نشود ! بلکه اوجب واجباتشان حفظ ساختار نظامی است که اقتدار ولی فقیه را ممکن می سازد.از یاد نبریم که قدرت از تخریب وجود می آید و با تخریب به وجود خود ادامه می دهد .ولی مطلقه ، قمار بازی است که در هر باخت بخشی از هستی ما را به ثمن بخس می بازد و معتاد این قمار است.
"زنهار " قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

jalehwafa@yahoo.de


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست