نقدی بر بیانیه جنجالی سایت پروبلماتیکا
احسان عباسی
•
واقعیت غیرقابل انکار این است که علیرغم مبارزات روبه گسترش کارگری، اعتراضات اقشار زحمتکشی مانند پرستاران و معلمان، هیچگونه اثرگذاری از سوی جریان چپ مشاهده نمی شود و این جریانات دلخوش به دعواهای حیدری- نعمتی در فضای مجازی هستند که حتی به فرض غالب شدن یکی بر دیگری، مفید فایده برای طبقه کارگر نخواهد بود. به امید روزی که چپ ایران به جایگاه راستین خود برگردد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ فروردين ۱٣۹۴ -
۱۴ آوريل ۲۰۱۵
در این مقال جهت جلوگیری از سوءتفاهم، در مواردی که به متن بیانیه ارجاع شده از گیومه به شکل « » و در موارد بیان تعبیر دیگران از گیومه به صورت " " استفاده گردید. همچنین نگارنده معترف است که قائل به مرزبندی های کاذبی چون چپ دموکراتیک/ رادیکال نیست و در اینجا تنها برای بیان مقصود از گروه خاص استفاده شده است.
پس از انتشار بیانیه «چپ در مواجهه با احتمال توافق هسته ای ایران و غرب» در سایت پروبلماتیکا و نقد تیز رفیق کاوه دارالشفا، بحث شدیدی میان دو طرف در فیسبوک درگرفت که طرف اول با استناد به اینکه بیانیه خوانده نشده و با عناوینی نظیر "عصبیت" و "نیت خوانی" واکنش نشان داد و در مقابل، طرف دوم هم با انگ "شیادی" و "چپ بنفش" پاسخ داد. از آنجا که نگارنده معتقد است درگیری میان نحله های مختلف چپ (یا بهتر گفته شود رویکردهای سیاسی متفاوتی که مدعی چپ هستند چراکه سنت نقد در چپ چنین نیست) سبب تضعیف همه جریان ها و برگرداندن نگاه از مشکل اصلی است، لذا نقد زیر با اتکا به بیانیه تقدیم می شود.
پیش از ورود به بحث تفاهم هسته ای لازم است به رویکرد این نحله به انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ توجه شود. "چپ دموکرات" «مشارکت فعالانه در انتخابات به نفع راست میانه» را در جهت «کاستن از خطر جنگ، گشایش نسبی فضا» می داند تا از «احتمال قدرت گرفتن نامزد بورژوازی نظامی و نامزد راست افراطی» دفع خطر شود. این رفقا باید توجیه کنند که این "فرار از بد به بدتر" که سالهاست توسط حاکمیت تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم می شود، چه نفعی برای طبقه کارگر جز فلاکت و عقبگرد داشته است؟ حاکمیت در موعد هر انتخاباتی با ایجاد دوگانه های کاذب، سعی در جمع آوری حداکثری رای مردم و سپس مصادره آنها (که طبعا با نیت های مختلف و گاه متضاد داده شده) کرده است. چند بار در سی و چند سال گذشته شاهد چرخش های ۱٨۰ درجه ای حاکمان وقت بوده ایم؟ بی تردید، تحریم انتخابات و بحران هویت نظام نیز می توانست سبب عقبگردی باشد که اکنون شاهدیم. با این تفاوت که نظام، مهر تایید برخی جریانات چپ را دریافت نمی کرد. چپ دموکرات چطور می تواند همراهی با دولت فعلی را که خود معترف است «وظیفه تاریخی گذار از سرمایه داری بسته به سرمایه داری جهانی» را برعهده دارد، توجیه کند؟
حال بر سر «تحلیل نهایی» رفقای دموکرات برویم:
۱- در بند اول، تحریم ها به «مثابه مقدمه ای ضروری برای بروز جنگ» فهمیده می شود. من بر این باورم که تحریم ها خود جنگ بود و آمریکا علیرغم تهدیدهای مکرر، قصد دخالت نظامی نداشت چرا که بحران اقتصادی داخلی، عدم امکان همراهی کشورهای قدرتمند (حداقل روسیه و چین)، درگیری نیروهایش در افغانستان و عراق، مانع جدی برای چنین لشگرکشی بود. حتی سردمداران این کشور نیز بارها اعتراف کردند که گستردگی خاک ایران، تجربه جنگ ٨ ساله و موقعیت استرتژیک کشور از مواردی است که بر موانع فوق الذکر علاوه می شود. بنابراین تصمیم بر این شد که با مکانیزم تحریم های "بی سابقه"، توان اقتصادی، نظامی و اعتباری ایران را تضعیف نمایند تا به زعم ایشان سرعت حرکت نظام به سمت سلاح اتمی را به حداقل ممکن برسانند و با ایجاد نارضایتی عمومی ناشی از فشار اقتصادی بر مردم، امکان حرکت های اعتراضی ساختارشکنانه را افزایش دهند. به عبارت دیگر، بدون فشار بر مالیات دهندگان کشور خود و از جیب مردم ما، نه تنها دشمن پیش رو را با چالش جدی مواجه سازند، بلکه همانطور که دیدیم ائتلافی بین المللی را نیز علیه آن سازمان دهند. در این جنگ هم پیروزی با ائتلاف بین المللی بود و روی کار آمدن دولت "اعتدال" و تفاهم نامه فعلی هم سند شکست در جنگ.
سوالی که در این بند از بیانیه باقی مانده آن است که «فرصت هایی» که چپ دموکراتیک آن را «قدر می داند» چیست؟ «شرایط جدید ناشی از توافق احتمالی» را چه می داند؟ چطور چپی که با دولت همراه شده در پی ترسیم «مختصات نوظهور میدان منازعه» است؟ مگر منازعه ای در جریان است؟
۲- در بند دوم، ضربه به موضع سیاسی راست افراطی و «غرب ستیزی» شان دلیل آورده شده است. رفقا باید بدانند که راست افراطی، این تفاهم و درنهایت توافق احتمالی را برای حامیان و طرفداران خود از نوع صلح امام حسن تعبیر و توجیه خواهد کرد که در صورت لزوم راه برای قیام امام حسین بسته نخواهد بود. به عبارت دیگر خلاف استدلال رفقا، «بی دشمن» نمی شوند بلکه بنا بر "مصالح نظام که از اوجب واجبات است" با دشمن در این جبهه صلح کرده اند و در جبهه های دیگری چون یمن مشغولند. از آنجا که این دشمن فرضی از هم اکنون تهدید به بمباران فردو و تاسیسات موشکی ایران (در صورت عدم انجام تعهدات) می کند، راه برای وجود موضع سیاسی آنان باز است. نکته قابل تامل این که چپ دموکراتیک باید تامل نماید که چرا تفسیر سیاسی آنان با اصلاح طلبان حکومت گرا (طیف وسیعی از جلایی پور تا فرخ نگهدار) چنین مشابهت تاسف آوری دارد؟ آنان درست یا غلط بر این باورند که با عقب نشینی راست افراطی، زمینه بازگشت شان به کاست حکومت باز می شود، اما می دانیم و می دانید که در این حکومت هرگز جایی برای قدرت گرفتن چپ ها نیست. مگر مشاور فرهنگی همین دولت مورد حمایت شما رسما اعلام نکرد که پروژه دولت، چپ زدایی است؟
٣- در بند سوم، باز شدن فضای سیاسی و توجه ناگزیر دولت به مطالبات مردمی به عنوان نتیجه توافق ذکر شده است. باید از رفقای پروبلماتیکا پرسید آیا تجربه دولت خاتمی را فراموش کرده اند؟ کدام مطالبه مردمی توسط دولت پیگیری شد؟ کدام بهبود در زندگی طبقه کارگر رخ داد؟ واقعیت این است که رژیم (صرف نظر از جناحی که در دولت قرار می گیرد) از سویی چهارنعل به سمت ورود به سرمایه داری جهانی می تازد و لاجرم تضاد بنیادی با مفهوم عدالت اجتماعی دارد و از سوی دیگر به دلیل ساختار بسته حاکمیت، بهبود مشارکت سیاسی مردم به معنای مرگ نظام فعلی است. بنابراین نگارنده چنین خوش بینی هایی را تنها ناشی از عدم شناخت ساختار قدرت در ایران ارزیابی می کند و بس.
۴- در بند چهارم بیانیه، به درستی بر توهم آشتی دولت و ملت اشاره شده و تنها باید افزود که «طرف خطاب مطالبه گرانه ی مردم» نه فقط دولت که کل حاکمیت است. کیست که نداند وضعیت فعلی، بیش از آنکه در ید قدرت دولت باشد، حاصل فعالیت باندهای قدرت و ثروتی است که در همه ارکان رژیم ریشه دارد. برداشت بدبینانه این است که دولت طرف خطاب قرار گرفته تا توجیه همراهی با دولت شود اما نگارنده بنا بر این نگاه ندارد و می گذرد. نکته دیگر این که این بند، پیش از آن که دلیل بر «تحلیل نهایی» شما باشد، مقوم نقد نگارنده بر بند سوم است.
۵- در بند پنجم، بر پیشرفت سرمایه داری ایران تاکید شده است. ضمن این که هیچ نیروی چپی از «درجا زدن در یک فرماسیون سرمایه داری عقب مانده بسته و منزوی» حمایت نمی کند که رفقا بخواهند بر آن دلیل بیاورند، ورود ایران به سرمایه داری جهانی نیز کمکی به شکل گیری سازمان های کارگری نمی کند. به زعم نگارنده، آنچه چپ رادیکال نیز مورد نقد قرار می دهد از همین منظر است که ورود یا عدم ورود ایران به سرمایه داری جهانی، مساله چپ نیست که بخواهد به استقبال آن برود. مساله چپ در نظام سرمایه داری (باهر پیشوندی که رفقا به آن می دهند) باید تاثیرگذاری بر جنبش کارگری باشد.
۶- در بند ششم، با اشاره به شرایط اقتصادی ایران، برعدم توانایی چپ بر «برداشتن گام موثر» تاکید دارد. از دید نگارنده، چپ نخواسته است که در این راه گام بردارد که در شرایط سخت اقتصادی تمایل زحمتکشان به یافتن راه حل جایگزین و رهایی بخش بیشتر از زمانی است که به تعبیر رفقا «بهبود نسبی در زندگی مردم» ایجاد شود. همچنین باید دانست که «گشایش احتمالی در اقتصاد ایران» به دلیل وجود باندهای قدرت و ثروت، در درازمدت نیز «به لایه های پایینی مردم» نخواهد رسید و تنها سود بیشتری از سهولت در تجارت نصیب «صاحبان صنایع بزرگ و کوچک و تجار خرد و کلان» خواهد کرد. رفقا خود معترفند که «این فرآیند اما تنش های اجتماعی را رفع نمی کند بلکه بعضا دامنه آن را گسترش می دهد». حال سوال اینجاست که بالاخره ایشان از تنش های اجتماعی استقبال می کنند یا نه. اگر این افزایش به نفع ایجاد جنبش های همگانی است چرا به استقبال معاشقه رژیم و آمریکا می روند و اگر به ضرر است چرا از روندی حمایت می شود که نتیجه ای جز افزایش تنش ندارد؟
۷- در بند هفتم، ضمن اشاره به مافیای قدرت و ثروت، لغو احتمالی تحریم را مقدمه تضعیف چنین مافیایی می شمارند. معقول این است که هیچ مافیای ساختاری به تضعیف خود رای نمی دهد و اگر برآیند نیروهای رژیم به سمت چنین تفاهمی حرکت می کند نشان از این است که مافیای مورد نظر، تضمین های لازم برای غارت مناسب تر و سهلتری را دریافت کرده است. جالب آن که برای آن دسته از "دلواپسان" که هنوز راهکار جدید را درنیافته اند نشریه "صدا" از قول دکتر احمد نقیب زاده پیام می فرستد که "لقمه نان و پنیر آنها هم می رسد" [هفته نامه صدا شماره ٣۰] . تنها یک گزینه باقی می ماند که رفقا مافیای مذکور را نه ساختاری، که خودسر و مستقل از حکومت بدانند که از آنان دور باد!
بنابراین رفقای دموکراتیک باید پاسخ بدهند که چگونه به عنوان جریان چپ به استقبال فرآیندی می روند که تنها متضررش طبقه کارگر و زحمتکش است. در پایان همین بند می خوانیم «اس و اساس اقتصاد ایران سالهاست بر نظام پیچیده ای از امتیازها و ویژه خواری ها استوار است و برچیدن اش به چیزی بسیار فراتر از امحای تحریم های بین المللی نیاز دارد». به عبارت دیگر رفقا خود معترفند که لغو احتمالی تحریم ها، فاصله بسیاری با تضعیف مافیای مذکور دارد. پس شما به استقبال چه رفته اید؟
٨- در بند هشتم که لغو تحریم ها بازگشت به «وضع طبیعی امور» تعبیر شده ذکر دو نکته را می طلبد. اول آن که چگونه یک جریان چپ، غارت سیستماتیک زحمتکشان را «وضع طبیعی امور» می داند؟ چطور این چپ به چنان همزیستی مسالمت آمیزی با سرمایه داری می رسد که لغو تحریم را بازگشت به وضع طبیعی می شمرد؟ دوم آنکه چپ دموکراتیک که دیگران را "ضدبرنامه و غیراستراتژیست" می داند به فرض وقوع این حالت، چه تحلیل و برآوردی از «هسته سخت این نظام» انجام داده است؟ چه برنامه و راهکار عملی برای بهبود «حقیقت فسادآلود، رانت خوار و تضادآفرین» پیش بینی کرده است؟
۹- در بند نهم هم باز شدن باب بحث برنامه هسته ای ایران در جامعه مطرح می شود. صرف نظر از این که حکومت هرگز اجازه نقد آزاد مسائلی را که حیثیتی می داند، نمی دهد (چنان که سالها پس از ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا و جنگ ٨ ساله، همچنان نقد نتایج و سیاست گذاری آن جز از سوی عده ای خودی ها تحمل نمی شود) به فرض ایجاد چنین فضایی هم، راه توجیه بر رژیم باز است که برنامه هسته ای ایران با هزینه گزاف به قصد ورود ایران به "دروازه های تمدن" انجام شد اما به دلیل دسیسه های "استکبار جهانی" به نتیجه مطلوب نرسید و با "درایت رهبر و دولت تدبیر و امید" به بهترین نتیجه ممکن رسید.
به عنوان نتیجه باید متذکر شد که مهمترین هدف این نقد نه فقط روشن کردن استدلال ضعیف این بیانیه، که شیوه عملکرد و موضع گیری یک جریان چپ است که آن را مجبور به صدور چنین توجیهاتی می کند. رفقای دموکراتیک بهتر است از تجربه حزب توده و فداییان اکثریت درس بگیرند که در دنباله روی از "راه رشد غیرسرمایه داری" به توجیه رژیم و انواع همکاری ها کشیده شدند اما در فردای قدرت گیری آن، سرانجامی جز فرار، زندان یا متاسفانه گورستان نداشتند. امیدوارم که هیچ جریانی از چپ چنین سرنوشتی را تکرار نکند اما "داشتن برنامه و استراتژی" به معنای همراهی ولو غیرمستقیم با چنین حاکمیتی نیست.
در پایان نظر شخصی نگارنده چنین است که جریان چپ (فارغ از دوگانه های کاذبی چون رادیکال/ دموکرات یا تندرو/ رفرمیست) در جنبش کارگری ریشه دارد و قطع ریشه ها به هر بهانه و توجیهی به معنای ارتداد، سترون و خشک شدن آن جریان خواهد بود. ایده آل چنین است که همه جریان های چپ به جای توجیه بی عملی/ همراهی حکومت، دست یاری به یکدیگر بدهند و به جای رصد وضعیت جناح های رژیم، به فکر طبقات زحمتکش جامعه باشند که باروری شان در آن خاک است. واقعیت غیرقابل انکار این است که علیرغم مبارزات روبه گسترش کارگری، اعتراضات اقشار زحمتکشی مانند پرستاران و معلمان، هیچگونه اثرگذاری از سوی جریان چپ مشاهده نمی شود و این جریانات دلخوش به دعواهای حیدری- نعمتی در فضای مجازی هستند که حتی به فرض غالب شدن یکی بر دیگری، مفید فایده برای طبقه کارگر نخواهد بود.
به امید روزی که چپ ایران به جایگاه راستین خود برگردد.
* مقاله ی سایت پروبلماتیکا را در اینجا بخوانید:
چپ در مواجهه با احتمال توافق هستهای ایران و غرب
problematicaa.com
|