گزارش ورزشی از دو مرگ، از بیژن جزنی تا عزیز اصلی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۴ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۲۴ آوريل ۲۰۱۵
در برابر تندر می ایستند
خانه را روشن می کنند
و می میمیرند.
احمد شاملو
اخبار روز- کرد سنندجی: بیژن جزنی را می توان نخستین رهبر سیاسی چپ در ایران نام برد که اعتقاد زیادی به جنبش های توده ای در بطن رویدادهای مهم ورزشی داشت. جزنی در واقع به عنوان یک چپ گرا جریان و خط ورزشی را در رویدادهای سیاسی در شرائط خفقان و سرکوب عامل مهمی در سازمان دهی اعتراضات توده ای می دانست که دیدگاهی نوین در شرائط وقت جامعه سیاسی ایران بود و هنوز هم این دیدگاه و جریان معتبر و مهم است.
واقعیت تاریخی نشان می دهد که جبهه ملی در دوران قبل و بعد از جزنی مهمترین پایگاه فعالیتهای سیاسی ورزشی نیز بوده و بویژه بعد از آن که در سال ۱۳۳۹، جبهه ملی دوم اعلام موجودیت کرد، جنبش ورزشی – سیاسی با حضور بزرگانی مثل جهان پهلوان تختی شکل و اوج گرفت و بعد ها توسط جزنی تعمیم و گسترش داده شد و به شکل نوینی در اعتراضات توده ای درآمد.
مرگ جهان پهلوان تختی نخستین واکنش علنی و اعتراض توده ای بر علیه حکومت شاه بود که توسط گروه جزنی- ظریفی سازماندهی شده بود. روزنامه های تهران در روز ۱۷ دی سال ۱۳۴۶ اعلام کردند که غلامرضا تختی در یک هتل خودکشی کرد. این خبر که نه مردم آن را قبول کردند و نه نخبگان ضدحکومت، موجی از حرکت ضد دیکتاتوری ایجاد کرد. کمتر کسی باور می کرد که جهان پهلوان این گونه به زندگی خود پایان دهد. به دنبال این رویداد تکان دهنده، مراسم مختلفی در گوشه و کنار کشور برای بزرگداشت این قهرمان ملی برگزار می شد. در ارتباطاتی که بین فعالان دانشجویی در تهران وجود داشت، دانشجویان دانشگاه های مختلف به این نتیجه رسیدند که برای چهلم تختی یک راهپیمایی از میدان شوش تا مزار جهان پهلوان در این بابویه برگزار کنند. برای هرچه با شکوه برگزار کردن این مراسم تلاش های وسیعی صورت گرفت که دانشجویان فعال در پلی تکنیک تهران هم نقش زیادی در آن داشتند. من در آن موقع هم در مسایل صنفی دانشکده فعال بودم وهم بدون اینکه خودم بدانم از جمله دانشجویانی بودم که پیرامون گروه جزنی - ظریفی سازماندهی شده بودم. سمپات زنده یاد غفور حسن پور بودم و او هم در ارتباط تشکیلاتی با این گروه بود. ما در پلی تکنیک تصمیم گرفتیم که اعلامیه ای با امضای بخشی از دانشجویان پلی تکنیک چاپ کنیم و آن را در روز راهپیمایی پخش کنیم. متن این اعلامیه که با شعر "هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز، این آسمان غمزده غرق ستاره هاست" آغاز می شد و در آن، به نوعی که اکنون یادم نیست نوشته شده بود که تختی خودکشی نکرده است. (از خاطرات محمدرضا شالگونی). شعاری هائی که آقای شالگونی بیاد نیاورده اند چنین بوده:
شعارها تا رسیدن به ابن بابویه به طور کامل در مورد تختی بود. به طور مثال، "ای کارگران بدانید، تختی نکشت خود را، او را شهید کردند"، "ای مادران بدانید، تختی نکشت خوذ را، او را شهید کردند"، "مرگ بر این دیکتاتور"، "درود بر مصدق"!
ریشه های اعتراضی چپها و دموکراتها و ناسیونالیستهای جبهه ملی که در سال ۱٣۴۲ در مسابقه افتتاحیه جام قهرمانی کشور بین دو تیم تاج و شاهین در حضور شاه سابق برگزار می شد، در سال ۱٣۴۷ و بعد از قهرمانی تیم ملی ایران در جام ملتهای آسیا به اوج خود رسید. در سال و در جریان آن بازی معروف شاهین و تاج در سال ۱٣۴۲ علاوه بر شعار های معنی دار و کنایه آمیز تماشاگران از قبیل اینکه یک گروه از تماشاگران فریاد می زدند "شا" و گروه دیگر پاسخ می داند "هین"، شاهین در نیمه نخست دروازه تاج را به توپ می بندد و سه گل وارد دروازه نشان سلطنتی می کند. در پی این رویداد، شاه که هم جوّ ورزشگاه را علیه خود می بیند و هم نتیجه مسابقه را، در پایان نیمه اول، ورزشگاه امجدیه را ترک می کند. در نتیجه مسابقه مذکور نیمه کاره رها می گردد!
در سال ۱٣۴۷ وقتی داور هندی سوت پایان بازی ملی و حماسی ایران و اسرائیل در فینال جام ملتهای آسیا را بصدا درآورد هزاران ایرانی در خیابانهای تهران با برپائی مراسمهای جشن و شادی از اعتراض علیه اسرائیل و محکوم کردن سیاستها و سرکوب شاه غافل نماندند و باز هم جزنی و یارانش هدایت این اعتراضهای به شیوه مدنی و آرام را بر عهده داشتند. مردم هم سوار بر اتوبوسها شادی می کردند و هم این که شعار علیه موشه دایان و گلدا مایر می دادند و گروههائی نیز پیاده در کنار اتوبوسها آنان را همراهی می کردند. ایران در فینال دو بر یک اسرائیل را شکست داد و برای نخستین بار قهرمان جام ملتهای آسیا شد.
جزنی علاوه بر سیاست و ورزش در هنر نیز هنرمندی بود که آثار نقاشی با رنگ و بوی سیاسی و مضامین اجتماعی از خود به یادگار گذاشته است.
«قوجالما کیشی...»
عزیز اصلی از دارائی شروع کرد و بعد از عبور از شاهین به آخرین ایستگاه یعنی پرسپولیس رسید. اصلی که فارغ التحصیل دانشسرایعالی بود به فوتبال به چشم و منظر یک مکتب نگاه می کرد و به همین علت بود که ابتدا دارائی را انتخاب کرد باشگاهی که علی آقای محب نیز مثل زنده یاد دکتر اکرامی به اخلاق و رفتار و درس در فوتبال و ورزش اهمیت می داد. عزیز خان وقتی به شاهین رفت به یک فرد دو آتشه به مکتب شاهین تبدیل شد و از آنجا بود که قله های بیشرفت در تیم ملی ایران را نیز پیمود و به دروازه بان شماره یک ایران تبدیل شد آنهم در عصر بازیکنان بزرگی مثل شادروان ها محمد رنجبر، پرویز دهداری، پرویز کوزه کنانی، محراب شاهرخی، حمید شیرزادگان و...
عزیز اصلی ایستاده از سمت راست. المپیک ۱۹۶۴ توکیو
درخشش اصلی باعث شد تا یکی از بهترین و مردمی ترین تیمهای ملی تاریخ فوتبال ایران به المپیک ۱۹۶۴ توکیو صعود کند و عزیز اصلی خاطرات زیادی از آن دوره از بازیها برای هواداران فوتبال در ایران و آسیا بر جای گذارد.
اصلی در سال ۱٣۴۷ باز با یکی از بهترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران در تهران قهرمان جام ملتهای آسیا شد و آخرین کارنامه با افتخار خود را در فوتبال ایران به اتمام رساند. عزیز آقا قبل از آن که در باشگاه دارائی مطرح شود در سال ۱٣۴۵ در عالم سینما ظاهر شد و در فیلم مامور دو جانبه بازیگر شد. ویژه گی های وی ورد زبان بود. از جمله جسارت توام با خشونت وی در هنگام بازی روی توپ و حریف. همین ویژگی باعث شد که فیلمسازان از چهره وی برای سناریو فیلمهای شان بهره بگیرند. فیزیک چهره وی حالتی داشت که بر اساس تیپ های باسمه ای فیلم فارسی و دسته بندی چهره ها، وی نیز به اجبار در نقش – بدمن- شناخته شد. این ویژگی تا اخرین فیلمش فاتحین صحرا ۱٣۵۰ هم چنان باقی ماند.
عزیز اصلی در هنر نقاشی دستی داشت و در این سالهای آخر عمر اش به نقاشی و دایر کردن گالری مشغول بود و همیشه از آن چه که وی و سایر پیشکسوتان فوتبال ایران به آن چه که شایسته آن بوده ولی به آن نرسیده اند گله مند بود و انتقاد داشت.
عزیز اصلی با یکی از چهار تیم محبوب تاریخ فوتبال ایران در سال ۱٣۴۷ قهرمان جام ملتهای آسیا شد
عزیز آقا آخرین باری در فوتبال ایران دیده شد وقتی بود که برای شادروان فرهنگ بادکوبه دروازه بان سالهای دور فوتبال ایران زنده یاد ناصر خان حجازی و سایر بیشکسوتها در سال ۱٣۶۵ مسابقه ای در بزرگداشت وی برگزار کردند. عزیز اصلی دروازه بان تیم سبز ها بود و حجازی دروازه بان تیم سفیدها! عزیز آقا قبل از سوت آغاز بازی خودش را گرم کرد و چند شیرجه حسابی زد. رفقا فریاد زدند: «قوجالما کیشی...»!
یاد و خاطره اش همیشه زنده و در یادها باقی.
|