اول ماه مه وآنچه فراموش شده است!
عظیم هاشمی
•
آن خواست مشخصی که بازگو کننده اصلیترین منافع کارگران است کم کردن ساعات کار میباشد چرا که علیرغم اینکه بارآوری نیروی کار چندصد برابر گذشته شده است، بازهم روح بورژوازی له له میزند که ساعات کار را افزایش دهد و بر سن بازنشستگی بیفزاید واگر باسد مبارزه کارگری روبرو نباشد ساعات کاری را به ۲۴ ساعت هم افزایش میدهد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٨ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۲٨ آوريل ۲۰۱۵
اول ماه مه کارگران به خیابانها سرازیر میشوند و در صفوف مختلف به صورتی فشرده حر کت میکنند ، پر چمهای مختلف به اهتزاز در می آورند ولی رهبران سندیکاها پیش قراولی می نمایند.
البته همه اینها در جوامعی رخ میدهد که دولتها اجبارا چنین روزی را برسمیت شنا خته اند وگرنه در سایر جوامع چه ایالات متحده آمریکا و چه جمهوری اسلامی وضعیت به گونه ای نیست تا مارشی توسط کارگران به انجام رسد. سرمایه داری حاکم در ایالات متحده آمریکا تا حدودی توانسته چنین روزی را به محاق فراموشی سپارد وروز دیگری را به عنوان روز کارگر جایگزین کند. در جوامعی همچون ایران نیز حکومتها سردمداری اغلب مراسم را عهده دار میباشند و هر تجمع ومراسم غیر حکومتی با سرکوب ویورش نیروهای نظامی مواجهه میشود .
اما آیا در این حرکت ومارش سراسری چیزی فراموش نشده؟
آیا در هر کجا که روز اول ماه مه حتی بدون فشارهای پلیسی بر گذار میشود این کارگران هستند که رهبری مراسم را برعهده دارند یا بازهم روح مخوف وسیاه بورژوازی بر آن سایه افکنده است ؟ آیا واقعاً مطالبات مطرح شده در این روز ادامه همان خواستی است که کارگران در شیکاگو فریاد زدند و انترناسیونال کارگری بر آن صحه گذاشت؟ آیا غیر از این است که عمده ترین تظاهرات درجوامع مختلف در بهترین حالت توسط کسانی هدایت میشود که بند نافشان در پیوند با بورژوازی گره خورده یعنی لیدر های سندیکاهها ؟ آیا به جز این است که همه ساله اینها سخنرانا ن اصلی بوده اند ونه کارگران معترض؟ آیا در مراسمی که هر ساله برگزار میشود و میلیونها تن در آن شرکت میکنند آن خواست اصلی مارش کارگران شیکاگو یعنی کم کردن ساعات کار محلی از اعراب دارد؟ براستی اگر کارگرقرن ۲۱ بخواهد جانفشانی هم طبقه ایهای خود را که در قرن نوزده از شیکاگو تا لندن و از پاریس تا مسکو به خیابانها سرازیر شدند را گرامی بدارد نباید این مهمترین خواست آنها یعنی کم کردن ساعات کار را در اولین دستور کاری خود قرا ر دهند؟ اگر چنین نیست علت در کجا است ؟
آیا وقت آن فرا نرسیده تا کارگران مستقل از احزاب، سندیکاهها و جریاناتی که روح بورژوازی در کالبد آنها دمیده شده و پرچم سازش با بورژوازی در دست گرفتهاند خودشان صفوف منظمی تشکیل دهند و مارش خود را آغاز کنند و حداقل صدای شیپورها را روی اصلیترین خواست یعنی کم کردن ساعات کارروزانه به ۵ یا ۶ ساعت وحتی کمتر تنظیم نمایند ؟
چنین خواستی درواقع ادامه همان خواست کاگران شیکاگو میباشد که به فراموشی سپرده شده است، چنین خواستی میتواند از فشارهای فزاینده ای که به واسطه شدت کار بر انسانها جاری است تا حدودی کم نماید و میلیونها انسان که به علت بیکاری خود را در حاشیه جامعه میبینند ودر نتیجه دچار صدها مشکل روانی و معیشتی میباشند را به درجه زیادی به متن جامعه بر گردانده و تا حدودی از مصبیتهای وارد شده بر آنان بکاهد، چنین خواستی باعث خواهد شد تا کارگران زمان بیشتری برای رفع نیازهای واقعی انسانی خود همچون پرداختن به هنر، ورزش، مطالعه، دخالتگری در امور اجتماعی وخانوادگی و فردی و غیره یافته و در نتیجه بتوان با آرامش بیشتری در عرصه های مختلف حرکت نمود .
آیا اگر نتوان فراتر از آن حصاری رفت که هر ساله گرداگرد مراسم اول ماه مه فرا گرفته باز هم باید گفت یاد جانفشانی های آن کارگران مبارز را گرامی داشته ایم یا اینکه فقط باید بگوییم بورژوازی این روز را مصادره نموده و ما نیز تسلیم شد ه ایم تا همچون سربازان پیاده نظام در کارناوالش مورد استفاده اش قرار گیریم و فقط از وی میخواهیم برای اینکه تا حضور در کارناوا لی دیگر در ماه مه دیگری بتوانیم زنده بمانیم چند پول سیاهی به دستمزدهایمان بیفزاید تا جبران بخشی از تورمی گردد که همواره خودش بر ما تحمیل می نماید؟
اول ماه مه میتواند زمان بررسی مبارزه یک ساله کارگری، ناکامی ها ودستاوردها و دهها تقاضا از بورژوازی باشد، اما آن خواست مشخصی که بازگو کننده اصلیترین منافع کارگران است کم کردن ساعات کار میباشد؛ چرا که علیرغم اینکه بارآوری نیروی کار چند صد برابر گذشته شده است بازهم روح بورژوازی له له میزند که ساعات کار را افزایش دهد وبر سن بازنشستگی بیفزاید واگر باسد مبارزه کارگری روبرو نباشد ساعات کاری را به ۲۴ ساعت هم افزایش میدهد چرا که این مناسبترین راه برای کم کردن هزینهها و به دست آوردن سودهای سرشار وانباشت سرمایه داری میباشد. و در صف مقابل اگر ساعات کاری کمتر گردد شان انسانی کارگران محفوظ تر خواهد شد چرا که هر قدر زمان اجباری حضور در محیط تولید و توزیع بورژوازی کمتر گردد زمان اختیاری برای حضور در محیط هایی که نیازمندیهای جسمی و روانی ما را بر طرف میکند بیشتر خواهد شد و در نتیجه در گیریهای رقابت آمیز بین کارگران درمحیط کار و در خانواده کمتر و هبستگی طبقاتی مستحکمتر خواهد شد . براستی اگر طی صد یا پنجاه ساله اخیر مبارزات کارگری بر چنین مبنایی به پیش رفته بود آیا سرمایه داری به جای اینکه در حالت تهاجمی فعلی قرارداشته باشد در یک حالت تدافعی به سر نمیبرد ؟ وآیا استثمار شدگان در شرایطی بسر میبردند که هر ساله آمار خودکشی ، اعتیاد وافسردگی ، خشونت ، از هم گسیختگی خانوادهها وغیره در میان آنها افزایش یابد؟
بدون شک تا زمانی که طبقات به حیات خود ادامه میدهند هزاران نارسایی اجتماعی نیز وجود خواهد داشت و در جامعهای که فارغ از استثمار و کار مزدی باشد چنین نارساییهایی سیر نزولی طی خواهد نمود اما تا رسیدن به چنین جامعهای که از بطن انقلابی اجتماعی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت میتوان در همین جامعه سرمایه داری شرایطی بر بورژوازی تحمیل کرد که معضلات اجتماعی و فردی اگر سیر نزولی نمی یابد حداقل سیر صعودی هم نداشته باشد، بورژوازی ممکن است بتواند شرایطی فراهم نماید تا انسانها با پیش فروش نیروی کاری خود به بانکها و موسسات مالی بتوانند مسکنی برای خود فراهم نمایند اما نتیجه آن باز هم چیزی نخواهد بود جر اینکه کارگران به طور خودکاربه این سمت سوق یابند که روزانه کار خود رابیشتر کنند تا بتوانند از عهده وامها ی دریافتی بر آیند در نتیجه باز هم در گردابی با صدها معضل غوطه ور خواهند ماند چنین امری بازهم نشان دهنده این است که آنچه میتواند تا حدودی از گرفتار شدن بیشتر در گردابهای مختلف سرمایه داری بکاهد کم شدن ساعاتی است که بطور مستقیم اسیر چنگالهای بورژوازی می باشیم . مطمئناً هر گاه چنین خواستی بر پرچم مبارزاتی کارگری نقش یابد میتوان گفت ادامه دهندگان راه کارگران مبارز شیکاگو خواهیم بود و در نتیجه تبریکات ما به یکدیگر از کیفیت یک تبریک واقعی مبارزاتی بر خوردار خواهد شد .
|