یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ترانه آزادی


دکتر اسعد رشیدی


• می‌بینمت
در ژرفای دلی اندوه‌زا
ترانه‌های ارغوانی دشت
رهیده از هراس داس
دزدانه بر لبانت می‌رویند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱۵


 
 
می‌بینمت
در ژرفای دلی اندوه‌زا
ترانه‌های ارغوانی دشت
رهیده از هراس داس
دزدانه بر لبانت می‌رویند
رودخانه‌ای که دررگانت جاریست
در سویه‌ی شادیهای کوچکی
آرام می‌گیرد
و باد شعله‌های فروزانی را
از کوره راههای خفه در خاکستر
از جنگلی تاریک گذر می‌دهد.

می‌بینمت
کنار ریلهای خیس ‌قطاری
که در مه گُم شده است
شهر، دلِ بارانزده‌ی اندهگینی است
که در مُشت باد فشرده می‌شود.

می‌بینمت
ایستاده بر درگاهی لرزان
گریزان از زمزمه‌های نیمه‌جان
بی‌اعتنا به چهره‌های پوشیده در غبار
به رنگهای مرده‌ای
که در غروبی خاکستری فرو شده‌اند.


می‌بینمت
بر طناب نمناک افق
در امتداد دریایی با لبهای کف‌آلوده
که پولکهایش در ماه می‌درخشد.

چه کسی ترا می‌آلاید
چگونه ترا آلائیدند؟
زیر آلاچیقهای شبی قیرگون
که از سنگینی دردی پنهان
از بی‌تابی هراسی دیرپای
بر پاهای لرزانش
آوار می‌شود.

تنها اشارتی کافی است آیا ؟
تا تارهای خاموش و خفته گلوگاهت
به ناگاه
در آواز شیفته‌ی باغی
گُر بگیرد
و جهانی را بسوزاند،
و یا ترا این باغ باژگونه
آنچنان بر سینه‌ بفشرد
که فروزش این آه‌های تبدار
به سرمایی جاودانه فروکاهد
و برای ابد آرام گیرد...

می‌بینمت
بر بام بلند آسمان
لغزیده از شانه‌هایت
شولای خاکستری ابر
کنار نیزه‌های سوزان و مهربان آفتاب
که به موجهای دریایی کبود
لبجند می‌زند.

٢٧/٤/٢٠١٥


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست