سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چهره های ماندگار رسانه و قدرت


رزوان زریوار


• وقتی به گونه ای تصادفی، در صدا و سیما دیدم که خواننده ی "گل مریم" و بسیاری ترانه ها و سرود های به یاد ماندنی دیگر با آن صدای مخملین روی صحنه رفت و نام خود را در فهرست چهره های ماندگار دولتی ثبت کرد به ناگهان گرفتار "ضد حال" مرسوم و مشهور این ایام فاجعه بار شدم. البته هنوز چند صباحی از مراسم افطار محمد رضا شجریان و شهرام ناظری با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز نگذشته است! مبارک باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ آبان ۱٣٨۵ -  ۱۴ نوامبر ۲۰۰۶


روزگاری والتر بنیامین   از همگانی شدن هنر در فرایند تولید و باز تولید   مکانیکی سخن گفت. او بر این باور بود که بازتولید اثر هنری با به پرسش کشیدن توهم جاودانگی ، از آن تقدس زدایی می کند و نتیجه ی این ساخت شکنی به سود توده هاست؛ هنر از اریکه ی اصالت و نخبه گرایی به پایین کشیده می شود و در دسترس توده ها قرار می گیرد. اما بنیامین که بسیار نکته ها در دوران مدرنیته و مابعد آن می دید از یک نکته غافل بود؛ مناسبت قدرت و رسانه در بازتولید اثر هنری !
سویه ی ایدیولوژیک – رسانه ای قدرت در دستگاه فلسفی و فکری مکتب فرانکفورت که انتقادی ترین مکتب فکری عصر جدید است جایگاه   چندان روشنی نیافت هر چند که   سه تن از متفکران بزرگ این مکتب ( تیودور آدورنو ، والتر بنیامبن و هورکهایمر ) به سادگی از کنار این مقوله نگذشتند و پرتو اندیشه های آن ها بر این تاریکخانه نیز افتاده است .
 
این مقدمه را بدان آوردم که از احساس ناجور خودم در یک موقعیت متناقض بنویسم. چند روز پیش ، وقتی به گونه ای تصادفی ، در صدا و سیما دیدم که خواننده ی " گل مریم" و بسیاری ترانه ها و سرود های به یاد ماندنی دیگر با آن صدای مخملین روی صحنه رفت و نام خود را در فهرست چهره های ماندگار دولتی ثبت کرد به ناگهان   گرفتار " ضد حال " مرسوم و مشهور این ایام فاجعه بار شدم. البته هنوز چند صباحی از مراسم افطار محمد رضا شجریان و شهرام ناظری با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز نگذشته است! مبارک باشد .
بر این باور هستم که این همگرایی ها آن هم در روزگاری   چنین   تصادفی نیست و ریشه در همان مناسبت قدرت و رسانه دارد که اثر هنری را به سیاق دیگر بازتولید می کند و   دردستگاه نظام مند خود از آن تفاله ای بیش باقی نمی گذارد. از این منظر اگر بنگریم دیگر چیزی از همگانیت هنر نیز نمی ماند و همه چیز آن می شود که قدرت به نام خود سکه می زند .
در چنین فضایی باید به عنوان کسی که عاشق طنین شورمندانه صدای محمد نوری است از ایشان بپرسم که در پس این چهره ماندگار رسانه و قدرت چه چیزی جز همین بی اعتبار شدن هنر نهفته است؟ مثلایک عمر خواندن و پایفشاری بر "خواننده مردم " بودن را با چه چیز می توان معاوضه کرد ؟ چند سکه ی طلا و چند برگه ی ممهور به امضای آقایان؟
تعجب این جاست که   او در آن مراسم چنین خواند " ما برای آنکه ایران / خانه ی خوبان شود / رنج بسیار برده ایم / خون بسیار خورده ایم ..."
 
اگر واقعا گمان این است که ایران اکنون خانه ی خوبان شده که این تاویل و تفسیر واویلا دارد و اگر چنین گمانی   در سر نیست که باید پرسید پس چرا چنین به سادگی هنر را بر نطع قدرت گردن می زنید؟
همین چند روز یش بود که FAO   از سو تغذیه شدید میلیون ها ایرانی خبر داد. خواننده ای که سرود شورانگیز " ایران " را خوانده است   نمی تواند بر واقعیت چشم پوشد و به چند سکه و ثبت نام در فهرستی چنان   گردن نهد مگر آنکه معامله ای دیگر در جریان باشد که   همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز ...
 
تردید ندارم که میلیون ها ایرانی دیگر همچون من گرفتار چنین   احساس ناجوری شده اند و این مرغ وحشی چو از بامی برخاست مشکل نشیند به خصوص اگر رد   حکومت بر این بام منقش شده باشد. شوان پرور ، خواننده انقلابی   کردستان ترکیه ، سال ها ست که در غربت به سر می برد اما صدای او خانه نشین سرزمین خودش شده است و خانه ای در سراسر کردستان نیست که صدای او را در خود نداشته باشد. از محمد نوری انتظار نمی رود شوان پرور باشد اما چهره ی ماندگار رسانه و قدرت   شدن   آن هم در این وانفسا   نشانه ای به ماندگاری نیست و عین میرایی و مرگ است .
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست