تبعیض ونژاد پرستی ازجهان آزاد تا ام القرای اسلام و سرزمین موعود
عظیم هاشمی
•
دارودسته های حکومتی که درمقاطع بسیاری اقدامهای جنایتکارانه ی مختلفی از خود نشان دادهاند در روز کارگر صفحه دیگری از آن را به نمایش گذاشتند و با شعارها و پلاکاردهای نژاد پرستانه خصوصا علیه کارگران افغان نشان دادند که حاکمان ام القرای اسلام برای منحرف کردن توده ها از مسبب فقر، بیکاری، بی خانمانی وآوره گی که خودحاکمیت عامل آن میباشد حاضرند به هر نوع ترفند متوسل شوند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۵ می ۲۰۱۵
کمتر جامعهای میتوان یافت که عدهای حقوق برابر بین انسانها از هر نژاد وملیت و رنگ و جنس را نادیده نگرفته و به شیوههای مختلف حقوق انسانی را تضییع نکنند. از نگاه های سنگین در خیابان و محل زندگی گرفته تا تبعیض در محل کار و تفاوت در نرخ دستمزد، از امتناع اجاره دادن خانه، حمله به محلات و خانهها ی مهاجرین، حمله به قبرستانها، تا ضرب وشتم وترور؛ همه اینها نشان دهنده عمق ریشههای نژاد پرستی در جوامع طبقاتی است اما وقتی این تضییقات توسط ارگانهای رسمی و سازمانهای دولتی صورت پذیرد گویای این است که طبقه حاکم علیرغم طرح شعار های مختلف در زمینه حقوق بشر ، پای اصلی موضوع است.
آنچه در جوامعی مانند ایران جاری است و اول ماه مه در روز کارگر شاهد آن بودیم که در پایان نوشته به آن خواهم پرداخت خود بخشی از آن آیینه تمام نمایی است که در دیگر جوامع نیز دیده میشود، در اروپا تفا وتها بین اتباع هر کشور با دیگر اروپاییها ، قایل شدن تفاوت بین غیر اروپاییها با اروپاییها، تفاوت بین کسی که رنگین پوست وکله سیاه هست با دیگران کاملاً واضح وآشکار است ، تبلیغ برای ادغام در جامعه، در بطن خود جز اینکه رفتار وآداب مورد پسند انسان اروپایی باید عمومیت یابد چیز دیگری در بر ندارد و در نتیجه انسانهایی که چنین امری را بر نتابند به حاشیه جامعه رانده شده و نسبت به کلیت جامعه در حالتی از بیگانگی قرار می گیرند. این در حاشیه ماندن بستری فراهم می آورد تا برخی از افراد به حاشیه رانده شده خصوصا جوانان طعمهای مناسب گردند برای شکار جریانات و گروههای تبهکار، تروریست، مذهبی و ... وبه دام انداختن آنها برای پیشبرد مقاصد خود و در نتیجه حلقه دیگری از نژادپرستی ایجاد می شود که نقطه حرکتش حفظ هویت تلقی میشود اما باز هم چیزی جز نژاد پرستی نخواهد بود. در چنین چرخه ای آن جریان اصلی که منتفع میشود سرمایه داران میباشند چرا که بخش های مختلف استثمار شدگان به جای اینکه با همبستگی طبقاتی انرژی خود را در جهت بهبود وضعیت و تقابل بانظم حاکم به کارگیرند، نیروی خود را در تقابل با یکدیگر مستهلک می کنند .در این میان اگر چه بخش آگاه فعالین کارگری واجتماعی کنش های خود را در راستای همپیوندی قرار داده و برخی در حاشیه ماندگان هم جهت این همپیوندی گام بر میدارند اما از آنجا که گروههای نژاد پرست در طیفهای مختلف بومی یا غیر بومی از امکانات مالی وسیعی بر خوردارند در نتیجه با ایجاد شبکههای مختلف رسانه ای ، انجمنها و سازمانها واحزاب مختلف میتوانند دامهای خود را برای صید نمودن هر روز گستردهتر کنند.
نمونههایی از این اقدامات را در مساجد و کلیساها و انجمنهای مختلف مذهبی شاهد هستیم، این شبکهها نه تنها از لحاظ مالی قدرتمند هستند بلکه عموما با ارتباطهایی که در مجالس قانونگزاری و سایر ارگانهای دولتی دارند تقویت میشوند و همواره از حاشیه امنی نیز برخوردارند که بر اساس آن میتوانند بخشهای وسیعی را به دامچاله های خود بکشانند در چنین وضعیتی وجود نیروهای انتظامی و خصوصا نیروی پلیس برای همه این طیفها به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی میشود و همین خود موجب میشود تا این نیرو در چنان موقعیتی قرار گیرد که بتواند با کمترین نگرانی، امرتعقیب، دستگیری، ضرب وشتم و حتی کشتن افراد را به پیش برده و از کیفر نیز مبرا گردد و در مواردی حتی اقداماتی خارج از اختیارات درج شده در قوانین بورژوازی انجام دهد . واضح است که بیشتر این اقدامها ی عنان گسیخته بر علیه مردم صورت میگیرد، به ویژه بر علیه آن طیفی که در حاشیه جامعه قرار گرفتهاند . نیروهای پلیسی تحت شرایط مختلف اقداماتشان نیز متفاوت خواهد بود، در جامعهای که سرمایه داری برای پیش برد اهداف خود چاره کار را در توسل جستن تام وتمام به مذهب میداند بر خوردهای پلیس با آن جامعهای که از قدر قدرتی نهاد های مذهبی تا حدودی کاسته شده است میتواند متفاوت باشد چرا که در جامعه اول هر چقدر فاصله با نهادهای قدرتمند حاکم یا مذهب مشخصی که در همان مدار هستند بیشتر باشدحملات پلیسی شدیدتر صورت گیرد البته بدون هیچ هراسی از اینکه به دستگاهی یا کسی پاسخگو باشند ولی در جوامعی که در هم تنیدگی دولت و نهادهای مذهبی وجود ندارد رنگ پوست و ملیت مهمترین رکن تشکیلدهنده فشارهای پلیسی میباشد که بارها در کشورهای اروپایی وخصوصا فرانسه شاهد آن بودهایم ولی آن اقداماتی که در جوامعی همچون ترکیه و جمهوری اسلامی یا عربستان صورت می گیرد از نوع اول میباشد . در آمریکا بنا به و ضعیتی که وجود دارد ظاهرا هیچ فرد ساکن در این کشور خودرا غیر آمریکایی نمیبیند و تقریباً میتوان گفت تمامی افراد از هر جامعه ای که آمده باشند پس از اندک زمانی خود میتوانند یک همپیوندی با سایر جوامعی که در آن محیط جغرافیایی سکنا گزید ه برقرار نمایند. اگر چه مذهب یا ملیت وزبان تاحدودی برای یک همپیوندی عمل می نماید اما شاخصترین مشکل مهاجرین نه مذهب یا ملیت یا زبان بلکه رنگ پوست میباشد، به هر اندازه که رنگ پوست از سفید بودن بسمت سیاهی میل میکند به همان نسبت هم تمایل پلیس و سایر نیروهای انتظامی در مخالفت با آنها تشدید میشود، به نحوی که در یک طرف مدار شاهد رفتارهای مدارا جویانه پلیس و در دیگر سوی شاهد خشن ترین رفتارها هستیم. این دوگانگی در رفتارها از چنان عمق وگستردگی برخوردار است که گاهی اوقات منجر به عکس العملهای شدید و مقاومتهای گسترده ای از جانب سیاه پوستان میشود. خشونت ورزیهای پلیس و مقاومتها ی صورت گرفته در اغلب مواقع خصوصا در دوسال گذشته خود منجر به این گشته تا دو رگهها وسفید پوستان بیشتری پا به میدان گذاشته و همدوش با سیاه پوستان به اعتراض پرداخته و با محکوم نمودن جنایات پلیسی صورت گرفته علیه سیاه پوستان در برخی مواقع حتا قوانین را به چالش بکشند.
گستردگی اعتراضات میتوانند رقم زننده موقعیتی شود تا طیفهای وسیعتری از جامعه به خود آمده و از یک سو درجهت استحکام هرچه بیشتر یک هم پیوندی گامهای بزرگی بر دارند ودر همان حال واز سوی دیگر دستگاههای مختلف سرکوب پلیسی را وادار به چنان عقب نشینی نمایند که برای جلوگیری از صدمه بیشتر به موقعیت و سمتهایشان چاره ای جز محاکمه نمودن خشونتگران پلیس نداشته باشند. مانند آنچه در بالتیمور شاهد آن بودیم و دادگاه مجبور شد مجرمیت شش نفر پلیس را اعلام کند ودر برخی موارد همچون فرگوسن دامنه اعتراضات چنان گسترده شود که حتا مقاماتی که در راس هرم قدرت هستند و ازجمله اوباما هم مجبور گردند به آن اشاره نمایند و برای اینکه از گسترش و رادیکالیزه شدن اعتراضات جلوگیری شود به فکر چارهجویی بر آیند. اما عمق ریشههای نژاد پرستی به حدی رسیده که هنوز موضوع فرگوسن از تیتر روزنامهها خارج نشده در مکانی دیگر همان اتفاق به نحوی دیگر رخ میدهد و بعد از آن نوبت به مکانی دیگر و چنین مسیری آنگونه به پیش میرود که انسانها چهره واقعی نیروهای پلیسی را تاحدودی میشناسد به طوریکه افرادی در مصاحبهها میگویند هر گز نمیتوانیم به بچهها یمان بگوییم به پلیس اعتماد کنید واگر بامشکل خاصی روبرو شدید به آنها مراجعه نمایید چرا که دیگر اعتمادی به آنها نداریم، چنین تجاربی باعث شد که وقتی در بازداشتگاه بالتیمور جوان سیاه پوستی به دست پلیس به قتل رسید خیزشی عمومی صورت گیردو دلاورانه به مصاف با پلیس بروند و آنها نتوانند از تیررس خشم مردم در امان باشند ودهها نفر پلیس مجروح ومصدوم گردند و علیرغم اینکه صدها جوان معترض گرفتار چنگالهای پلیس گردیدند اما از پا ننشستند وبا نادیده گرفتن مقرارت وضع شده نظامیان برای منع رفت وآمد شبانه بازهم به اعتراض وپیشروی خود ادامه دادند
اخبار این رویدادها از تیتر روزنامهها خارج نشده بود که در اسرائیل شاهد خشن ترین سرکوب اعتراض آفریقایی تباران هستیم. این افراد که با هزاران وعده و وعید و ترفند طی سالهای گذشته به اسرائیل آورده شدند تصور می کردند چون یهودی هستند پس خواهند توانست بی دغدغه و مشکل به کار وزندگی بپردازنداما بزودی متوجه شدند که ارمغان این سرزمین موعود برای آنها چیزی جز فقر و تبعیض نبوده و اگر در جوامعی که در آن تولد یافته بودند با فقر و بیکاری دست به گریبان بودند در اینجا علاوه بر آن با انواع مختلفی از تبعیضات نژادی نیز مواجهه شده اند و از آنجا که هر روز در وضعیت نامناسبتری نسبت به گذشته قرار میگرفتند چاره ای جز اینکه بپا خیزند و دست به ا عتراض بزنند پیش روی خود ندیدند که آخرین اعتراضات در چند روز اخیر اتفاق افتاد و افکار عمومی در سطح جهان یکبار دیگر و البته فراتر از گذشته به آن ماهیت نژاد پرستانه ای که در اسرائیل عمل میکند آشنا شدند.
در جمهوری اسلامی دارودسته های حکومتی که در مقاطع بسیاری اقدامهای جنایتکارانه ی مختلفی از خود نشان دادهاند در روز اول ماه مه صفحه دیگری از آن را به نمایش گذاشتند و با شعارها و پلاکاردهای نژاد پرستانه خصوصا علیه کارگران افغان نشان دادند که حاکمان ام القرای اسلام برای منحرف نمودن توده ها از عوامل فقر ، بیکاری ، بی خانمانی وآوره گی که خود حاکمیت میباشد حاضرند به هر نوع ترفند متوسل شوند وبار دیگر به افکار عمومی ومردم آزادیخواه در جهان و خصوصا در سطح منطقه نشان داده شد چه پتانسیل نژاد پرستانه ای درون این دارودسته های اسلامی وجود دارد . این اقدام گردانندگان وبرنامه ریزانی که در روز همبستگی جهانی کارگران دست به چنین عملی زدند اگر چه با عکسالعمل به موقع فعالین کارگری درداخل وخارج از ایران روبرو شد اما باید گفت چنین کاری ادامه عملکردهای گذشته حکومت ووابستگان آن میباشد و همانگونه که در جامعهای چون آمریکا این اعتراضات مردم بود که منجر به عقب نشینی های مختلف گردیده در ایران هم فقط با اعتراضات میتوان مانع شد تا حکومت و باندهای وابسته به آن جرأت پیدا نکنند چنین مواضع وشعارهایی را مطرح نمایند که بر بستر آن بخواهند بر سزعت ماشین جنایت وسرکوب خود بیفزایند
سه جامعه ای که به آنها اشاره شد همچون یالهای کوه یخی است که پهنای آن ،اقیانوسها را از فرانسه وآلمان تا یونان وترکیه و از عربستان و یمن تا مکزیک و برزیل و دیگر جوامع در بر گرفته اما اگر خراشی بر پوسته اقدامها ی نژاد پرستانه وارد نماییم میتوان رد خونین تمامی تبعیضات قومی ، جنسیتی و مذهبی را تا سران جناحهایی از سرمایه داران مشاهده نمود و متوجه شد که اغلب اقدام های نژادپرستانه ای که صورت میگیرد و نیز بسیج وسازماندهی بخشی از جامعه در این راستا بازهم توسط همان جناحهای سرمایه داری و خصوصا انحصارات سرمایه داری در کشورهای متروپل گردانندگی میشود که به جنایتکارانه ترین شکل آن در یوگسلاوی سابق بین کرواتها، بوسنیایی ها و صربها ونیز در کشتار ٨۰۰ هزار نفری کیگالی اتفاق افتاد واکنون به نحوی در اکرایین نیز جاری است
آنچه شاهد آن هستیم به بارزترین وجه این نشان را در خود دارد که چنانچه ریشههای گردانندگان آپارتاید را نتوان از بین برد و خشکاند دیر یا زود چنین غدههای سرطانی پیکر وجودی همه جهان حتا آرامترین و دمکرات ترین جوامع نیز در بر خواهد گرفت و در نتیجه توحش وبربریتی محض حاکم سرنوشت بشریت خواهد شدکه نمونه اتفاق افتاده در آفریقای جنوبی گویای چنین امری است . شاید این پرسش مطرح شود چگونه میتوان زمینههای حرکتی واقعی برای خشکاندن ریشههای نژاد پرستی جلوگیری از بربریت فرا هم نمود، هر فعال اجتماعی بنا به دیدگاه و موقعیت مبارزاتی خود میتواند پاسخی متفاوت به آن بدهد اما آنچه مهم است حرکت برای عمل به همان پاسخ است چرا که تنها در عمل است که انطباق هر دیدگاه بر واقعییات مشخص خواهد شد ، یا فراگیر میشود و یا به علت ذهنی بودن نتیجه آن خواهد شد که افراد از پیرامون آن دور شوند. به طور نمونه در چند ساله اخیر ما شاهد حرکتهای فراوانی بر علیه راسیسم ونژاد پرستی بودهایم اما عملی که مردم در کوبانی به آن دست زدند و آنچه مردم در یونان انجام میدهند اگر چه با یکدیگر بسیار متفاوت میباشد ولی هر دو آنها در عرصه عمل بود که توانستند بخش وسیعی از جامعه را به سوی خود جلب نمایندو حمایتهایی درسطح منطقه ای وجهانی به دست آورند وبدینگونه موفق شدند از دامنه نفوذ و گسترش فاشیستهای اسلامی داعشی و فجر طلایی جلوگیری نمایند. در آینده نیز عملکرد هر دیدگاهی که منطبق بر واقعیات مبارزاتی جامعه باشد ارمغان آور دستاوردهایی برای بشریت خواهد بود.
|