داستان مرگ فریناز، داستان یک قربانی دیگر در جامعه ی مردسالار
•
سناریوی مرگ فریناز هرچه که باشد، شکی نیست که باز هم زنی قربانی فرهنگ مردسالار شده است. هر روایتی که باور شود از این واقعیت نمی کاهد که حقیر شماردن زن، برده انگاشتنش و چون ابزار بکار بردنش در شکل گرفتن این سرنوشت غم انگیز نقش داشته است. چه بسا اگر فریناز نیز همچون محبت محمودی و یا ریحانه ی جباری به دفاع از خود برمی خاست، اکنون به جرم قتل بازداشت شده بود!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
٨ می ۲۰۱۵
بار اول نیست که زنی قربانی سنن و خشونت های جامعه ی مردسالار می گردد. دیری است که زنان بی پناه کشته یا وادار به خودکشی می شوند. در عین حال بسیارند زنانی که اگرچه به ظاهر زنده اند اما روح و روانشان بارها کشته و خفه شده است. هر از گاهی افکار عمومی با خبر مرگ زنی دچار شوک می شود، اما متاسفانه هیچ موجی دریای آرام فرهنگ ضد زن را بویژه در مورد زنانی که جسما زنده اما روحا زنده نیستند، به تلاطم وا نمیدارد.
سناریوی مرگ فریناز هرچه که باشد، شکی نیست که باز هم زنی قربانی فرهنگ مردسالار شده است. هر روایتی که باور شود از این واقعیت نمی کاهد که حقیر شماردن زن، برده انگاشتنش و چون ابزار بکار بردنش در شکل گرفتن این سرنوشت غم انگیز نقش داشته است. چه بسا اگر فریناز نیز همچون محبت محمودی و یا ریحانه ی جباری به دفاع از خود برمی خاست، اکنون به جرم قتل بازداشت شده بود! چنانچه زنده میماند و کاری هم در دفاع از خود نکرده بود، این بار جامعه به جرم قربانی تجاوز شدن روزی صد بار روح و روان او را می کشت، چرا که در جامعهی ما زن همواره مقصر شناخته می شود.
در جامعه ای که زن از حق عشق و انتخاب محروم است و باید خواست های خود را مکتوم و سرکوب نماید؛ در جامعه ای که مطابق آداب و رسوم متعصبانه ی دینی و سنتی، آبرو در جسم زن و سرکوب خواسته هایش خلاصه می شود؛ متاسفانه برای زنان در معرض قضاوت، راهی به جز مرگ یا قبول زندگی بدتر از مرگ و سرشار از فشار روحی و روانی باقی نمی ماند. حزب فمینیست کوردستان همگام با محکوم کردن تمامی قوانین دولتی و مذهبی زن ستیز و نیز انتقاد شدید از سنن اجتماعی ضد زن که زنان را بدون حامی و پشتیبان قانونی، اجتماعی و فرهنگی رها کرده است، با افکار عمومی جامعه مان این پرسش را مطرح می کند که هر فرد این اجتماع در مقابل رواج خشونت علیه زنان تا چه اندازه مسئول است؟ اگر زنی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته به دیده ی تحقیر و تقصیر نگریسته نمی شد بلکه از او پشتیبانی شده و برای رفع مشکلات ناشی از تجاوز مورد حمایت اجتماعی و قانونی قرار می گرفت؛ اگر به جای سعی در پنهان کردن هویت متجاوز و مبهم جلوه دادن ماجراهای تجاوز، متجاوز به سنگین ترین جزا* محکوم می شد، اگر سنت ها و آداب و رسوم به جای ضدیت، همراه و پشتیبان زن می بود؛ اگر به زن همچون یک انسان برابر حق عشق و انتخاب داده می شد و اگر آبرو در جسم و شیوه ی انتخاب زن خلاصه نمی شد چه بسا نه تنها فریناز که بسیاری از زنان کشته شده یا خودکشی کرده به دلیل ناموس و شرف، زنده بودند و حق زندگی داشتند. آیا در صورت تحقق موارد فوق جامعه ی سالم تری دست کم به لحاظ روانشناسی اجتماعی نمی داشتیم؟ آیا وقت آن نرسیده که فرد به فرد جامعه افکار و باورهای خود را بازبینی کرده و در اعمال و گفتار و کنش های آموخته در مقابل زنان تجدید نظر کنند؟ اگر هر فرد از خود آغاز کند و تصمیم بگیرد که باورها و کردارش را تغییر دهد، سرچشمه ی تغییر اجتماعی و فرهنگی مناسب در جامعه ی خود خواهد شد.
پی نوشت*: حزب فمینیست کوردستان مطابق مرامنامه و اساسنامه ی خود مخالف حکم اعدام است.
منبع:حزب فمینیست کوردستان
|